قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

مصاحبه منتشر نشده غلامحسین الهام؛ نقش حزب کارگزاران در......

مصاحبه منتشر نشده غلامحسین الهام؛

نقش حزب کارگزاران در حوادث پس از انتخابات

خبرگزاری فارس: غلامحسین الهام می‌گوید:معتقدم که حوادث اخیر مربوط به دوره بعد از انتخابات نیست، ریشه قضیه از جریانی نشأت می‌گیرد که به دنبال تغییر محتوای نظام است و با نگاهی به عقب باید این مسائل را در اواسط دوره سازندگی ریشه‌یابی کرد.

به گزارش "سرویس فضای مجازی " خبرگزاری فارس، غلامحسین الهام در سایت شخصی‌اش مصاحبه منتشر نشده خود با ویژه‌نامه نوروزی خراسان با عنوان "آنها که میلیونها لوح فشرده در تخریب احمدی‌نژاد توزیع کردند یک لوح هم در دفاع از خودشان توزیع می‌کردند " را منتشر کرده است.
بر اساس این گزارش، سایت الهام در ابتدا توضیحاتی درباره علت چاپ نشدن این مصاحبه ارائه و سپس متن کامل این مصاحبه را درج کرده‌ است.

در این توضیح آمده است: " از حدود یکماه قبل خبرنگار محترم روزنامه خراسان درخواست مصاحبه با جناب آقای دکتر الهام را برای ویژه نامه نوروزی این روزنامه داشته و بدلیل اشتغالات ایشان برای تنظیم وقت مصاحبه پیگیریهای مکرری نیز انجام دادند تا اینکه این مصاحبه روز سوم اسفند 88 با طرح سوالات صریح و چالشی انجام شد و متعاقب آن اصلاح و غلط گیری مصاحبه نیز صورت پذیرفت. در اقدامی خلاف اصول اخلاقی و مذهبی و عرف حرفه ای روزنامه نگاری وپس از آنکه ویژه نامه نوروزی روزنامه خراسان امروز در دسترس عموم قرار گرفت شاهد عدم درج مصاحبه بودیم و پس از پیگیری خبرنگار محترم با عذرخواهی شدید و ابراز تاسف از این اتفاق، علت آنرا مخالفت شدید شخص جناب آقای مسیح مهاجری مدیر مسوول روزنامه جمهوری اسلامی و رییس هیئت امنای روزنامه خراسان با درج مصاحبه جناب آقای دکتر الهام و حذف آن در آخرین لحظات چاپ ویژه نامه بوده است .
این در حالی است که همواره و از جمله در این مصاحبه موافقت جناب آقای دکتر الهام با انجام مصاحبه اختصاصی با یک رسانه ، منوط به درج کامل متن مصاحبه بوده است. با ابراز تعجب از سعه صدر مدیر مسوول روزنامه جمهوری اسلامی که اکنون به روزنامه خراسان نیز گسترش یافته است ، متن کامل پرسشهای خبرنگار روزنامه خراسان و پاسخهای دکتر الهام را که بیشتر درباره حوادث پس از انتخابات بوده است تقدیم می داریم. "

- به نظر شما ریشه اتفاقات بعد از انتخابات دهم در کجا بود؟
معتقدم که این پدیده مربوط به دوره بعد از انتخابات نیست، ریشه قضیه از جریانی نشأت می‌گیرد که به دنبال تغییر محتوای نظام است. با نگاهی به عقب باید این مسائل در اواسط دوره سازندگی ریشه یابی کرد. در واقع شکل‌گیری کارگزاران سازندگی از بطن دولت و تلاش برای ماندگاری یک طیف فکری در قدرت کلید این جریان است. اگر سابقه را مرور کنیم خواهیم دید کارگزاران این جریان می‌خواستند گردش قدرت را محدود کنند. بحث دائمی شدن ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و عبور از محدودیت‌های قانون اساسی برای کنترل قدرت نبض این حرکت بود. این مسأله می‌توانست انحراف بنیادین ایجاد کند، این مسأله مهار شد و نقش اصلی در رفع این قانون‌شکنی هم بر عهده رهبری بود. گام بعدی کنترل و سایه‌ افکندن بر روند کنترل قدرت در قوه مجریه است که با شکل‌گیری جریان دوم خرداد دنبال شد، این موضوع در دو قالب دنبال شد: یک قالب تقلب گفتمانی و یک قالب القای بی‌اعتمادی بود.
تقلب گفتمانی یعنی با ارزیابی نارضایتی عمومی مردم از کارکرد دولت‌ هاشمی سنجیده شود و با استفاده از آن امید به تغییر برای مردم ایجاد کرد. و این انگیزه‌ای برای مشارکت گسترده شد. این اتفاق افتاد؛ جریانی که در دوم خرداد روی کار آمد از طرف همان جریانی پشتیبانی شد که در دل قدرت بود ولی القای بیرونی این بود که رفتار ناصواب دولت سازندگی اصلاح خواهد شد. مردم این جریان را داخل نظام ارزیابی می‌کردند. بی‌اعتماد ‌سازی هم به خاطر این بود که تصور می‌شد گفتمان جریان راست پیروز خواهد شد و باید شرایط را تغییر داد و در این راستا با القای شبهه تقلب فضای ‌جامعه را نگران کرد.
کاهش اعتماد ایجاد کرد. طنز «بنویسید خاتمی بخوانید ناطق» محصول این القای تقلب است که کلید آن را آقای هاشمی در نماز جمعه زد. دولت اصلاحات هم که بر سرکار آمد دست به اقداماتی زد که از آن به عنوان دوره گذار یاد می‌شود. حرکت در بستر مطبوعات برای ایجاد زمینه، اصلاحات و تغییرات در قانون اساسی که بخشی از آن در تغییر خود قانون مطبوعات و بخشی در لوایح موسوم به دوقلو بود و همچنین گفتمان سازی سکولاریستی در کشور و تخریب ساختارهای محتواساز نظام مثل شورای نگهبان و همگرایی با گفتمان حقوق بشر غربی در این دوره اتفاق افتاد ، این جریان به دلیل عدم پاسخ‌گویی به مطالبات واقعی مردم و آشکار شدن حساسیت عمومی نسبت به ارزش‌های و مراقبت‌های رهبری مهار شد و به تدریج در مجلس هفتم و در انتخابات نهم یک رجعتی به گفتمان انقلاب صورت گرفت و تلاش‌های تغییر در درون نظام، استحاله و براندازی نرم ناکام ماند. انتخابات نهم این ناکامی را خیلی محکم نشان داد و در واقع برگشتی به گفتمان انقلاب و امام صورت گرفت. تلاش دولت در پاسخ‌گویی به مطالبات واقعی مردم، دولت را کارآمد نشان داد لذا انتخابات دهم نقطه تلاش جدی و بسیج همه جریانات شکست خورده در برگرداندن این آب رفته به جوی بود، هماهنگی و همگرایی که داخل و خارج کشور صورت گرفت دنبال آن بود تا روند رجعت به گفتمان انقلاب که همان گفتمان عدالت بود را محدود و در نهایت از دور خارج بکنند، اما روشن شدن مرزبندی‌ها مانع از پیشروی این روند شد. حساسیت مردم و اعتماد آن ها به دولت این حرکت را که تلاش می‌کرد با استفاده از ابزار تقلبی و گفتمان تقلبی؛ گفتمان موازی و تقلبی بسازد و در حقیقت محتوای نظام را مخدوش کند، از ریشه برانداخت. چهره‌هایی که صورت گفتمان امام را داشتند اما حقیقتشان عبور از امام بود؛ آن‌ها گفتمان تقلبی را به راه انداختند. تا فضای مطلوب گرایش به آرمانهای امام و انقلاب را منافقانه مصادره کنند.
مرزبندی‌ها به‌خصوص در مناظرات انتخاباتی حقیقت را روشن کرد. این‌ها برای تحقق اهدافی که از قبل برنامه‌ریزی شده بود و من فکر می‌کنم می‌توان آن را کودتای نرم نامید خیلی زود با سناریویی از پیش تعیین شده، موضوع تقلب (در صورت ناکامی) در انتخابات که آن را حدس می‌زدند را طرح کردند. لذا این طیف با این اهداف روشن آمده بود، حتی خود آن‌ها باور تقلب را نداشتند؛ بلکه این موضوع یک برنامه بود، لذا امر را مشتبه کردند و حوادث بعد از انتخابات را کلید زدند، حوادث بعد از انتخابات دنباله حوادث این دو دهه بود، هدف آنها تهی‌کردن محتوای نظام و فقط نگه‌داشتن ساختار صوری نظام بود. هوشمندی عمومی در مقابل یک تهاجم نرم. تغییر تفکر، غفلت و خیانت هر یک می‌تواند عواملی باشد تا کارکرد چهره‌هایی را که در این مسیر نقش عمده ایفا می کردند را تحلیل کند. بنده فکر می‌کنم داوری عمومی این افراد را خائن بداند اما این مهم نیست. مهم آن است، که به تعبیر مقام رهبری گاهی نتیجه غفلت‌ها با خیانت یکسان است. بنابراین بنده فکر می‌کنم از نظر خارجی ما یک دشمن سی‌ساله برای براندازی نظام داریم ابزارهای داخلی آن می‌تواند عواملی باشد که پیگیر استحاله و حذف محتوای نظام بودند. این مسأله قبل از انتخابات همگرایی خارجی و داخلی پیدا کرد و به این علت در این دوره تبلور پیدا کرد که چنان‌چه گفتمان انقلاب و امام تثبیت می‌شد (که این هم اتفاق افتاد) برگشت جدی به عقب برای آن‌ها دشوارتر می‌شد. و هدر شدن فرصت‌های آتی آن‌ها را در پی داشت.

- پس زمانی که دولت اصلاحات روی کار بوده، همان زمان هم به ساختار جمهوری اسلامی اعتقادی نداشتند؟
همه قراین موجود شاهدی بر این موضوع است؛ یک قسمت از جریانی که آن ها دنبال کردند قانون مطبوعات بود. از مطبوعات به‌عنوان ابزار فضا سازی و ابزار نرم برای تغییر استفاده شد که با حکم حکومتی مقام رهبری متوقف شد و این نشان می‌دهد که طرح این موضوع برای حفظ نظام یک بحث جدی بود. این‌ها برای استمرار جریان خود متوسل به خشونت شدند و به دنبال آن کودتای 18تیر 1378 را طرح‌ریزی کردند که به وسیلة مردم سرکوب شد. در مجلس ششم از طریق ساختار سازی به اصطلاح قانونی این حرکت به شدت دنبال می‌شد. بحث تعارضات جدی با شورای نگهبان بیشتر در این دوره دیده می‌شد. خود آن‌ها هم صراحتاً در دوران اصلاحات خاتمی را کنش‌گر، عصر گذار نامیدند. گذار به چه‌ چیزی؟ رسما هم گفتند گذار به نظام دموکراسی و دموکراسی یعنی ساختار کاملا سکولار و این طیف بعداً تبدیل شد به همین اتاق فکر کودتای سبز که این فرآیند را در عرصه سیاسی و فرهنگی دنبال می‌کنند. ولی ساختارهای نظام هم محکم بود و هم عبور از این وضعیت سخت بود، و به همین خاطر هدف اصلی را اصل ولایت فقیه قرار دادند که هم ذهنیت‌های غلط نسبت به جایگاه عملی ولایت ایجاد کنند و هم در عمل شروع به حذف ولایت فقیه از مدیریت مؤثر کشور کردند و تا فقط جنبه تشریفاتی به آن بدهند. در این دوره خیلی تلاش کردند تا در ذهن جوانان ولایت فقیه را مزاحم آزادی‌های جامعه تلقی کنند.ولی مواضع روشن و رویکرد‌های مبنایی دفاع به موقع از حقوق ملت به وسیلة ولایت فقیه این تلاش‌ها را خنثی می‌کرد. - چگونه این جریان از سال 78 تا 88 توانستند از حمایت یک طیف خاص که عموماً قشر دانشجو یا به اصطلاح روشنفکر بودند، به حمایت قسمتی از توده مردم هم در سال 88 دست پیدا کنند. بنده تقلب گفتمانی را ریشه مسئله می‌دانم؛ تقلب گفتمانی یعنی یک گفتمان جعلی را پرچم خودت قرار دهی که به آن‌ اعتقاد نداری؛ این یک تقلب و جعل معنوی است؛ شاخص میرحسین موسوی، ‌عنوان نخست‌وزیر امام بود و شعار اولیه او احیای ارزش‌های امام.
لذا این رفتار قابلیت جذب را داشت ولی حقیقت این قضیه و پشتیبانان این گفتمان کسانی بودند که هیچ سنخیتی با گفتمان امام نداشتند به ‌هر حال با فریب و جعل حمایت برخی را جلب کردند اما موفقیتی پیدا نکردند. این‌ها می‌خواستند مردم را گول بزنند و توفیقی هم در این جهت پیدا کردند، چون‌ این ها با این شاخص‌ها آمدند و شفاف نبودند. از طرفی یک گروه اقلیتی هم که به دنبال تغییر نظام بودند هم با آنان همراه شدند چون به دروغ بودن این گفتمان ایمان داشتند. بحث دیگر هم رقابت‌های شخصی انتخاباتی در این دوره بود که بین‌ اصولگرایان شکافی هم ایجاد کرد و مسائل شخصی که طیفی با شخص احمدی‌نژاد داشتند هم در شکل‌گیری این قضایا بی‌تأثیر نبود. بعضی بخل‌ها، تنگ نظری‌ها و حسادت‌ها هم به این موضوعات دامن زد. البته این هم برنامة تبلیغاتی آنها است که شکاف بین روشنفکران و نخبگان و مردم را دامن بزنند. و این اختلاف را برای اهدافی که در جایگزین دموکراسی لیبرال به جای مردم‌سالاری دینی ایجاد کنند. و این نقطة حذف مردم است.

- خود عملکرد دولت، مناظره ها، حمایت بعضی از اعضای شورای نگهبان از یک کاندیدا در اتفاقات بعد از انتخابات چقدر سهم داشت؟
معمولا حمایت های شورای نگهبان اگر به صورت طرفداری از کاندیدای خاصی مطرح باشد. در جامعه اثر منفی و معکوس دارد بنابراین در این اتفاقات نقشی ندارد. اما برخی افراد به عنوان شخصیت حقیقی خودشان موضع سیاسی دارند. در یک قالب حقوقی غیر از شورای نگهبان عضویت دارند. مثل جامعه مدرسین حوزه علمیه که بعضی از اعضای آن ها در شورای نگهبان عضویت دارند، خیلی از اعضای شورای نگهبان هم سمت هایی دارند که در مسائل سیاسی ورود می‌کنند مثل خطیب جمعه و به این اعتبار اظهار نظر می‌کنند تا آن نهادهای سیاسی و دینی موضع‌گیری می‌کنند. اینها طبیعی است. جامعه این امور را به منزله طرفداری شورای نگهبان نمی‌شناسد. - دولت چه نقشی داشت؟ خدمت رسانی و محدود نبودن دامنه خدمت دولت به خواص، نقش کارآمدی نظام را بالا برد و کارآمدی نظام را افزایش داد و این کاملا موثر بود و اثر حقیقی و مثبت داشت. در واقع عامل اصلی پیروزی کارآمدی دولت بود. که تجلی کارآمدی نظام اسلامی و گفتمان امام بود. - منظور رفتار دولت در حول و حوش انتخابات است مثل بعضی از موارد که ایجاد شائبه می کرد: مثلا پرداخت سود سهام عدالت، پرداخت معوقه حقوق بازنشستگان در نزدیکی انتخابات یا نوع مناظرات که اخلاق انتخاباتی خیلی در آن رعایت نشد.

این موارد تأثیری بر اتفاقات بعد از انتخابات ندارد؟
نه، این ها همان سناریویی است که اگر همه این ها هم نمی بود توجیه‌های دیگری می شد امیرالمومنین می‌گویند نفاق برای هر دری کلیدی دارد، یعنی در واقع برای هر شرایطی برنامه آتی دارد و اتفاقا عصبانیت جریان رقیب هم از کارآمدی دولت بود. خیلی از این اتهامات دروغ بود مثلا توزیع سود سهام عدالت در سال دوم دولت هم انجام شده بود. سیستم اداری ممکن است مشکلاتی داشته باشد. در یک جا سریع تر و به موقع عمل کندو در یک جا با تأخیر عمل کند. در زمان شروع سفرهای استانی جریانات تبلیغاتی همان روز اول می گفتند این ها تبلیغات انتخاباتی است، در حالی که دولت نهم تازه شکل گرفته بود؛ اگر کسانی بتوانند با جلب افکار عمومی و خدمت به مردم فضا را برای اعتماد به خودشان فراهم کنند اشکالی ندارد. نتیجة موضع‌گیری و تحلیل آنها این است که شما هیچ وقت به مردم خدمت نکنید چون در اثر خدمت ممکن است اعتماد مردم جلب شود و مردم بعدا به شما رأی دهند!! این چه نسخه ای است که می پیچند. این درست به مانند آن است که بگویند شما پلید باشید تا به بهشت نروید. در حالی که وظیفه دولت خدمت به مردم است. اما مناظرات بسیار موثر بود، هیچ اشکالی نداشت و بداخلاقی هم نبود. - موثر یعنی مثبت بود؟ مثبت بود در جلب مردم، بالا رفتن مشارکت و اعتماد به احمدی نژاد. - اخلاق انتخاباتی هم کامل رعایت شد؟ در این بحث بنده اشکالی نمی بینم، چون مسئله شفاف سازی بود. در فضایی که گفتمان تقلبی در حال حرکت خزنده است، شفاف سازی صراحت و صداقت تبیین کننده است و عصبانیت آن طیف از مرزبندی بود، مرزبندی بین آقای موسوی و نسبتش با گفتمان توسعه و اصلاحات و دقیقا روسای این دولت ها. این یک سوال طبیعی است و اصلا بحث های انتخاباتی همین است.

- شما یک حقوق دان هستید به لحاظ حقوقی اشکالی ندارد در مقابل افکار عمومی اتهاماتی به شخصی در غیاب او وارد شود که فرصت دفاع ندارد؟
من در اظهارات آقای احمدی‌نژاد تهمتی ندیدم.ولی دولتی که به عنوان مظهر و نماد قدرت قرار می گیرد این حق را برای ملت و تاریخ ایجاد می کند که او را نقد کنند. بنده یک عضو در حد وزیر از یک دولت و یک نظام بزرگ بودم الان هم 7 ماه است که دیگر مسئولیتی ندارم ولی هر از چندی رسانه ها یک سویه به نقد بنده می پردازند. بنده باید این را بپذیرم و این هیچ اشکالی ندارد و نقد و نقادی طبیعت کار سیاسی است. در مناظرات مسائلی مطرح شد. مسائلی که پرسش‌های افکار عمومی بود. منعی هم برای پاسخ به آن ها وجود نداشت. شخص ثالث حضور دارد، در جامعه حضور دارد و می تواند پاسخگو باشد. این طبیعت آزادی سیاسی است. امیرالمومنین در خطبه شقشقیه سه خلیفه قبل از خودش را خیلی شدید نقد می کند. هیچ کدام از آن‌ها هم حضور ندارند، یعنی دقیقا اشکالاتی که بر حرکت و رفتار این جریانات وجود دارد ارزیابی می کند و در تاریخ می‌ماند. می‌گویند چرا طرفهایی که در مناظره نبودند آن ها پاسخ ندادند، چه منعی برای پاسخ داشتند. آنها که میلیونها لوح فشرده در تخریب احمدی‌نژاد توزیع کردند یک لوح هم در دفاع از خودشان توزیع می‌کردند. فضای رسانه ای گسترده ای در دست آنها بود که می توانستند پاسخ دهند ولی ترجیح دادند پاسخ ندهند. شاید هر پاسخی می دادند افکار عمومی را علیه خود حساس تر می کردندو منافع شان ایجاب می کرد که از این قضیه با سکوت عبور کنند. - شما در سخنرانی اخیرتان انتقادات تندی را خطاب به آقای هاشمی مطرح کردید، این در حالی است که رهبر انقلاب در خطابه 29 خرداد و بعد از آن در خطبه عید فطر از ایشان حمایت کردند و فرمودند بعضی از اتهاماتی را که مطرح می شود، قبول ندارند. این صحبت های شما چون بعد از این صحبت ها بوده با نگاه رهبری در تعارض نیست؟ خطبه 29 خرداد رهبری می توانست فصل ختام این بحث باشد اما بعد از 30 خرداد اتفاقاتی که افتاد نشان داد آن ها به این تدبیر و گذشت رهبری تمکین نکردند بعد از 30 خرداد وقایع تندتری پیش آمد و استمرار پیدا کرد. خطابه آقای هاشمی بعد از خطبه 29 خرداد مقام معظم رهبری نشان داد که تبعیت از موضع رهبری نکردند. آقای هاشمی به رغم صحبت های رهبری در اساس تشکیک کرد و تحریک به بحران‌سازی نمود؛ اگر آقای هاشمی پشت بحران نمی ایستاد این بحران کششی برای استمرار نداشت. بعد از عید فطر هم که ایشان همان مواضع را اتخاذ کردند و برگشت نکردند. در طول زمان هم مواضع ایشان در زمان تنفیذ وبعد آن مواضعی بود که نشان می داد این ها به استمرار این بحران اصرار دارند. به خصوص رهبری، تکلیف به شفافیت در مواضع داشتند و مواضعی که رهبری داشتند یک دوران اتمام حجت با این جریان بود، الان حجت تمام شده است و این ها در عمل نشان دادند که حاضر نیستند در مسیر تعیین شده رهبری حرکت کنند بنابراین مسئولیت این رفتار با خودشان است و باید هزینه آن را بپردازند و مردم خود را معطل این کژتابی ها نمی کنند و بالاخره این جریانات را از سر انقلاب حذف خواهند کرد.

- پس این گونه اظهارنظرها مشکلی ندارد؟
مشکلی نمی بینیم، بلکه بالعکس تکلیف را در آن می بینم که مرزبندی ها روشن شود و نسبت افراد با امام، رهبری و گفتمان انقلاب معلوم شود ما چند رهبری که در کشور نداریم، رهبری واحد است. انقلاب ما چهلستون نیست. انقلاب ما یک ستون دارد و آن رهبری و ولایت است. اگر ما بخواهیم تشکیک و تفکیک در اصل و اساس رهبریت ایجاد کنیم این نقطه مبدأ و اساس فتنه خواهد بود. - رهبری سیاست نظام را جذب حداکثری و دفع حداقلی اعلام کردند اما بعد از آن فضا به گونه ای پیش رفت که احساس می شد بعضی از افراد تندرو متعلق به طیف حامیان دولت علاقه مندند طرف منتقد و معترض را به کل حذف کنند. این روند به نظر شما باعث نمی شود برخلاف نگاه رهبری نهایتا تبدیل شود به دفع حداکثری و این در تناقض با سیاست های نظام نیست؟ خیر؛ مصداق و شاخص جذب حداکثری ملت است؛ ما باید یک ملت را حفظ کنیم یا هاشمی را حفظ کنیم؟ ما هیچ وقت یک ملت را قربانی یک فرد نمی کنیم. انتخابات دهم همین را مطرح می کرد. فشار بر این بود که یک ملت فدای یک فرد شود و به خاطر خوشایند یک فرد خیلی از حقایق مکتوم بماند اما این اتفاق نیفتاد. انتخابات این پیام را داشت؛ بنابراین یکی از شاخص های صحبت های رهبری این است که افراد موضوعیت ندارند و افراد بر ملت مرجح نیستند ولو این که سوابق ارزشمندی داشته باشند؛ افراد باید خود را با این حقیقت محک بزنند، حقیقت اسلام، انقلاب و مردم؛ اگر این را بپذیرند و در این چهارچوب باشند نظام کسی را به خاطر اشتباهات دفع نمی کند. اما اگر کسانی دائم برای خود حق تخریب بنیان های نظام را قائل باشند و به خودشان اجازه دهند با سوء استفاده از مصادر قدرت آنچه که از نظام به دست می‌آورند بخواهند بنیان افکنی کنند و بر شاخ بنشینند و بن ببرند، خب این سوء استفاده از قدرت است. این معنا ندارد که چون مرا می بایست به هر قیمتی جذب می کردند، من هم مجاز هستم به هر قیمتی هر کاری انجام دهم. هر کس کارش باید در چهارچوب قانون باشد. قانون گرایی هم یکی از شاخص هایی است که رهبری فرمودند، اگر برگردند به قانون و چهارچوب های نظام اشکالی پیش نمی‌آمد و پیش هم نخواهد آمد.

- در این موقعیت فعلی باید دفع بشوند یا خیر؟
آن ها خودشان دفع شده هستند، باید برگردند، الان باید تصمیم بگیرند حرکاتی که در طول هشت ماه بعد از انتخابات انجام دادند تا 29 خرداد قابل اغماض، از 29 خرداد تا روز قدس قابل اغماض، از روز قدس تا 13 آبان قابل اغماض، از 13 آبان تا 16 آذر قابل اغماض، از 16 آذر تا عاشورا چه؟! به نظر من عاشورا نقطه پایانی بود، چون عاشورا نقطه وحدت اساسی اعتقادی آحاد مردم بود چون بعد از آن 9 دی رقم خورد، بعد از عاشورا هم این آقایان شفاف سازی نکردند لذا این ها دفع شده هستند. یک راهی باید پیدا کنند. این ها مسیر خود را کج رفته اند و می توانند برگردند. توبه را برای همین شرایط گذاشته اند. - شما فرمودید این افراد اگر می خواستند می توانستند این جریان را کنترل کنند. در حال حاضر اگر بخواهیم یک همگرایی در کشور ایجاد کنیم نیازی به همراهی این آقایان نداریم؟ معنی حرف من این نیست که کشور بدون اینها نمی‌چرخد و چون می‌توانند فتنه کنند باید به آنها باج داد. آنها خودشان فرصت ها را در این قضیه از دست دادند، چون این آقایان را مردم دفع کردند و تمام شد ما برای مرده هزینه نمی کنیم اما خطر برنامه ریزی دشمن نمرده است. حالا معقول نیست برای چیزی که هزینه ای ندارد مزد بپردازیم و این باج گیری است. رهبری هم فرمودند باج نمی دهیم. نظام جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی هم به هیچ کس باج نمی دهد. - پس عملا مشکلات داخلی بعد از انتخابات تمام شده است؟ وقتی که سرود ملی جمهوری اسلامی نواخته شود همه به پا می خیزند. این احترام ملی است و به خاطر ورود یک شخص خاص مردم قیام نکردند. بعضی ها تصور کردند این خیزش مردم به خاطر آنهاست، سرود که تمام شد مردم هم به مسیر خودشان ادامه دادند، آن ظرفیت سیزده میلیونی –که برخی ها می خواستند آنرا برای خود مصادره کرده و از نظام باج بگیرند- دیگر وجود خارجی ندارد و فتنه دفع شده است. جامعه یک جامعه پویاست و دشمن هم یک دشمن مستمر است. حق و باطل هم همیشه وجود دارد، دشمن هم نمی خوابد. بنده نمی گویم خطرات و تهدیدات تمام شده است اما فتنه ای که در بستر انتخابات شکل گرفت، آخرین تلاشش این بود که این فضای وحدت ملی و نقطه قدسی انقلاب یعنی 22 بهمن را مخدوش کنند که نتوانستند. - در حال حاضر می بایست در کشور به دنبال ساز و کار و برنامه ای برای وحدت طیف ها و جریانات مختلف و طرف دعوا باشیم یا لازم نیست؟ ایجاد وحدت میان این ملت و طیف فتنه گران حرکت غلطی است، این وحدت ممکن و اصولی نیست، بلکه باج دادن است اما جریانات و کسانی که معتقد به گفتمان انقلاب به شکل عام هستند، اگر درک نکنند که اهمیت همگرایی و وحدت بر سر گفتمان چقدر است و از آن غفلت کنند، آسیب می بینند و تا حدی هم ضعف ما به این خاطر است، بین حاملان گفتمان انقلاب همیشه می بایست وحدت و عاطفه وجود داشته باشد و باید در این مسیر فعالیت کنیم اما اگر فکر کنیم باید به این جریانات باج دهیم یعنی فرصت بازسازی به جریان نفاق جدید ارائه کرده ایم. نیازی نیست بعد از هزینه ای که مردم برای عاشورا پرداخت کرده اند، دوباره به این طیف دفع شده فرصت دهند. - طبق گفته شما چون سران این فتنه خود به خود از سوی مردم دفع شده اند. آیا نیازی به برخورد حاکمیت با این افراد نیست؟ حتما باید این افراد پاسخگوی کارهایشان باشند.

- در مورد آقای مشایی،هر زمان سوالی از شما پرسیده شد، در جواب گفتید :«مسائل مهم تری هست» الان این مسائل مهم تر تمام شده است که شما به عنوان یک اصولگرای حامی دولت چند مسئله را در رابطه با ایشان برای ما تبیین کنید؟
بنده یک پاسخ کلی داشتم، در دولت اسلامی نقد حق مشروع مردم است. یکی از مواردی که دولت نهم را کارآمد کرد این بود که هیچ محدودیتی برای نقد آن نبود. حتی نقدهای غیرمنصفانه. بنابراین این فضا باز شد. مردم در سانسور معنوی و مادی نبودند. برای اولین بار بعد از انقلاب کاریکاتور رئیس جمهور هم کشیده شد. نقادی در قالب طنز نسبت به رئیس جمهور یک حریم ممنوعه داشت که این هم در دولت نهم برداشته شد. بنابراین محدودیتی نیست که چه کسی نقد شود، چه مشایی و چه غیر مشایی! آقای رئیس جمهور اعلام کرد که مشایی را نقد کنید، نقادی و اعتراض حق مردم است، هیچ اشکالی ندارد که مردم کسانی را در دولت دهم نپذیرند و نقد جدی گفتمانی داشته باشند. منظور بنده گم کردن مسیر بود یعنی فکر کنید الان مشکل جامعه ما در این قضایای پس از انتخابات، خواصی که دارند به بنیان های نظام آسیب می زنند، نیستند بلکه مشکل کشور مشایی است این فهم نادرست مشکلات واقعی است لکن هیچ کس در دولت نهم و دهم قداست ندارد. همه هم قابل نقد هستند و به ویژه آقای احمدی نژاد که در مدیریت این انتخابات بی نظیر یک قهرمان ملی است و به همان نسبت مسئولیت حفظ این گفتمان و تداوم آن با اوست. کم ترین اشتباهات او هزینه های سنگین خواهد داشت و بنده حساسیت عمومی مردم را نسبت به گفتمان تمجید می کنم. حالا بنده ممکن است امروز یا فردا حرف بزنم این تأثیری در اصل قضیه ندارد.

- عملکرد چه بخشی را در شکل گیری قضایای پس از انتخابات قابل نقد می دانید؟ آیا رفتار نیروی انتظامی را موجب تشدید بحران نمی‌دانید؟
بنده برخورد قوه قضائیه را قابل نقد می دانم، برخورد قوه قضائیه می‌توانست با جدیت، تدبیر و قاطعیت بازدارنده باشد، رفتار رسانه ملی هم می توانست جنبه بازدارندگی داشته باشد، رسانه ملی ابتدا موضع روشنی نداشت و دو دل بود. با دودلی و شک و تردید نمی شود در بحران ورود کرد و روشنگری لازم اتفاق نیفتاد. برخورد نیروی انتظامی را در این بحران موثر نمی دانم. پلیس را در خیابان گذاشته ایم برای تأمین امنیت. پلیس هم فرزند من و یا برادر شماست. باید این موضوعات را در متن حادثه تحلیل کرد. پلیس در همه جای دنیا وظیفه دارد با اغتشاش و ناامنی برخورد کند، بعد که برخورد می کند یقه اش را هم می گیریم که چرا اینجا -اگر از باتوم استفاده کرده- چرا باتوم را محکم زدید. بنده همیشه در این قضایا هم مثل 18 تیر یاد این آیه قرآن می افتم که یک اتفاقی در زمان پیغمبر افتاد عده ای رفتند مأموریتی انجام دهند، درگیری با مشرکین پیش آمد دو سه نفر کشته شدند، در این حین طرف مقابل متوجه شد که ماه رجب است و قتال حرام است. گفتند پیغمبر می‌گوید ماه حرام نجنگید اما آن ها جنگیدند. این ها خودشان قانون خودشان را قبول ندارند. فضاسازی وحشتناکی شد تا خدا به داد رسید و وحی شد که جنگ در ماه حرام، حرام است ولی بستن مسجدالحرام و بیرون کردن مسلمانان از آن گناه بزرگ تر از قتال در ماه حرام است. قرآن می گوید بیرون کردن مسلمانان از مدینه و بستن مسجدالحرام، بزرگتر از قتل در ماه حرام است چون فتنه بزرگتر از قتل است. در حال حاضر هم اشتباهی بود که رسیدگی شد. بله پلیس و دستگاه قضایی ضعف هایی دارد ولی باید این ها را در شرایط عادی رفع کرد.  

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8901030166

جهان در سال 88، جهانی بدون تفاوت

جهان در سال 88، جهانی بدون تفاوت


جنگ بالکان با همراهی نتوانست چهره نظام بین‌الملل را دگرگون کند، ولی حادثه 11 سپتامبر 2001 میلادی و سقوط برج‌های دوقلوی نیویورک برگ جدیدی از تاریخ را رقم زد تا جهان بار دیگر در کنار جنگ سرد، بارقه‌ای از آتش را حس کند.


ایلنا: با سقوط اتحاد جماهیر شوروی گویی جهان بین‌الملل روند یکنواختی را طی می‌کرد و به معنای دیگر نظام بین‌الملل یکپارچه شده بود. این یکپارچگی با شعارهایی مانند دموکراسی و اشاعه آزادی به یکباره چند پاره شد. این چنین بود که تاریخ‌دانان پایان تاریخ را پیش‌بینی کردند و سیاستمداران در آن سوی میدان بازی جدیدی را رقم زدند. پس از فروپاشی شوروی بسیاری گمان می‌کردند که جنگ و تهدید همه از گسترده خاکی رخ بسته است، اما زمان زیادی لازم نبود تا برای همگان مشخص شود که صلح و امنیت با صحبت برای دموکراسی در جهان برقرار نمی‌شود و این‌بار نوبت اروپا بود تا طعم تلخ جنگ را بچشد؛ این آتش کل اروپا را در بر گرفت. جنگ بالکان با همراهی اما آمریکا نتوا نست چهره نظام بین‌الملل را دگرگون کند، ولی حادثه 11 سپتامبر 2001 میلادی و سقوط برج های دوقلوی نیویورک برگ جدیدی از تاریخ را رقم زد تا جهان بار دیگر در کنار جنگ سرد، بارقه‌ای از آتش را از خاورمیانه تا اروپا حس کند. حادثه 11 سپتامبر برای برخی از کشورها نوید دموکراسی بود و برای دیگر زوال همه امیدها. این حادثه نتایجی مختلفی داشت که اصلی‌ترین آن، ظهور پدیده‌ای به نام تروریسم با فرزندانی به نام القاعده و طالبان بود؛ گروه‌هایی که اکنون یاد گرفته‌اند خوب بجگند و به راحتی به هر مذاکره‌ای «نه» بگویند. از زمان حادثه 11 سپتامبر 2001 تاکنون مانند زمان سقوط شوروی جهان چند سالی است که به‌رغم همه جنگ‌ها، تهدیدها و پیمان‌ها جهان روند یکنواختی را طی می‌کند و سال 88 نیز از این قاعده مسثتنی نبود.
جنگ داخلی؛ نبردی خارجی
شاید در عرصه بین‌الملل تنها کشوری که هیچ تحلیل‌گری پیش از آغاز سال 88 از آن سخن نمی‌گفت و حتی مطرح شده نام آن نیز به ذهن هیچ سیاستمداری خطور نمی‌کرد، «یمن» بود. جنگ یمن که بچه ناخلف همان القاعده و طالبان بود، در نیمه اول سال 88 ذهن تمامی سیاستمداران را به خود مشغول کرد و پس از گذشت شش ماه از درگیری‌های داخلی در میان حکومت و جریانی به نام «الحوثی» در شمال این کشور، وارد مرحله منطقه‌ای و پس از آن بین‌المللی شد. این جنگ که پس از خودداری مقام‌های صنعا از امضا توافق‌نامه و حرکت نظامیان به سمت استان‌های زیدی‌نشین آغاز شد با دخالت مستقیم عربستان، مصر و اردن وارد مرحله منطقه‌ای شد و با دخالت کاخ سفید چهره‌ای جهانی به خود گرفت. بسیاری از کارشناسان معتقدند که جنگ یمن به‌دلیل بی‌کفایتی «علی عبدالله صالح»، رئیس‌جمهوری این کشور آغاز شد؛ آنان معتقدند که تفاوت زیرساخت‌ها در شمال و جنوب یمن جرقه نخستین این جنگ را زد. این جنگ پس از کشته‌شدن رهبر الحوثی‌ها و به‌دست گرفتن رهبری که آن توسط پدر «حسین الحوثی» وارد مرحله‌ای تازه‌ای شد و آتش آن به قدری برافروخته شد که صنعا به تنهایی قادر به مهار آن نبود. پس از به‌دست گرفتن رهبری این جنگ توسط «عبدالمالک الحوثی» پای قطر نیز به این میدان باز شد و عربستان‌سعودی که از ورود قطر خشنود نبود و با دخالت در مسیر تحقق توافق‌نامه، جنگ را گسترده‌تر از قبل کرد. ناکامی دولت یمن در سرکوب جریان الحوثی و نیت عبدالله صالح برای مذاکره با رهبران آن، ریاض را بر آن داشت تا به صورت مستقیم وارد یمن شود. اما عربستان نیز در این میدان موفق نبود و این‌بار آمریکا به قصد سرکوبی تروریست‌ها و ترس از گسترش این پدیده به کشورهای دیگر، وارد جنگ یمن شد. کاخ سفید نیز به‌رغم به کارگیری از توان نظامی خود نتوانست القاعده یمن را مهار کند؛ هر چند رئیس‌جمهوری یمن خواهان تداوم حضور آمریکایی‌ها در کشورش است تا بتواند یمن ورشکسته خود را نجات دهد ولی اکنون به سر دو راهی قرار گرفته تا از میان تداوم جنگ فرسایشی و مذاکره یکی را انتخاب کند که از هم اکنون امید چندانی به موفقیتش نیست.
بازگشت به نقطه صفر
لبنان دومین کشوری است که در سال گذشته تفاوتی چشمگیری در ساختار سیاسی آن شکل گرفت. نتایج انتخابات مجلس این کشور باعث شد تا لبنانی‌ها بار دیگر به قبل از ترور «رفیق حریری»، نخست‌وزیر فقید این کشور بازگردند و زمام امور را به دستان «سعدالدین حریری» پسر او بسپارند. اگر چه جناح معروف به 14 مارس توانست اکثریت مجلس را از آن خود کند و سعد حریری نیز زائیده همین جناح است ولی این کشور نشان داد که همچنان در بین کشورهای خاورمیانه و توازن سیاسی خود را حفظ کرده است. بسیاری معتقدند که این ترازو سیاسی به مدد ساختار قانون اساسی این کشور هیچ‌گاه دچار بحران نمی شود. لبنان کشوری طایفه‌ای است که در آن هیچ‌یک از قومیت به دیگری ارجحیت ندارد. انتخابات مجلس این کشور به‌رغم تمامی حوادث پس از ترور رفیق حریری و چرخش قدرت در لبنان و البته جنگ 33 روزه بین اسرائیل و حزب‌الله، دوران سیاسی جدیدی را برای بیروت رقم زد. اگر گروه معروف به 8 مارس در این انتخابات اکثریت کرسی‌ها را از آن خود می‌کرد، شاید بیروت به سمت دیگری گام برمی‌داشت ولی پس از پیروزی گروه 14 مارس در انتخابات حریری در قامت نخست‌وزیری بار دیگر به سمت آمریکا و سوریه گام برداشت. هر چند احزاب مختلف لبنان سعی کردند توازن سیاسی را حفظ کنند و گروه 8 مارس نیز به خوبی در دولت پذیرفته شد اما سیاست‌های حریری از مسیر خود به سمت واشنگتن و دمشق از مسیر خود خارج نشد.
یک گام تا دموکراسی
انفجار برج‌های تجارت جهانی نیویورک هر چند برای بسیاری از کشورهای زوال همه امیدها بود، اما برای افغان‌ها که زیر تیغ طالبان زندگی می‌کردند، بارقه‌ای از امید بود. حادثه 11 سپتامبر و حمله آمریکا به این کشور باعث شد تا نام افغانستان بار دیگر به صدر اخبار جهانی برگردد. هر چند بسیار اخباری که از افغانستان به تیتر اول خبرگزاری‌ها تبدیل می‌شود. مربوط به انفجارهای پیاپی و یا بیانیه‌های القاعده است اما از لابه‌لای همین اخبار می‌توان مسیری از دموکراسی را دنبال کرد. پس از سرنگونی طالبان، افغان‌ها در نخستین گام تحقق دموکراسی به پای صندوق‌های رای رفتند و نمایندگان پارلمانی خود انتخاب کردند تا این منطقه به «جمهوری اسلامی افغانستان» تبدیل شود. در نخستین رقابت انتخابات حامد کرزی به‌عنوان نخستین رئیس‌جمهوری افغانستان انتخاب شد اما گسترش حملات طالبان باعث شد تا افغان‌ها نتوانند طعم شیرین دموکراسی و صلح را بچشند.
پس از انتخاب «باراک اوباما»، به سمت ریاست‌‌جمهوری آمریکا و و عده‌های او برای حذف طالبان باردیگر افغان‌ها امیدوار شدند؛ این امیداوری با دومین دور انتخابات ریاست‌جمهوری و رقابت تنگاتنگ «عبدالله عبدالله»، وزیر خارجه سابق افغانستان با کرزی در سال 88 پر رنگ‌تر شد. هر چند که فساد اداری و عدم توانایی کرزی در کنترل طالبان، او را از درهای کاخ ریاست‌جمهوری دور کرد اما همراهی غرب باعث شد کرزی البته با تقلب همچنان جایگاه خود را حفظ کند. برخی از تحلیل‌گران معتقدند که هر چند کرزی نتوانست دولت خود را فساد مالی دور نگه دارد، ولی سران غرب معتقدند که افغانستان امروز به امنیت بیشتر از دموکراسی نیازمند اس؛ پس حضور کرزی برای آنان از عبدالله مغتنم‌تر بود تا افغانستان سال 88 با افغانستان پس از آن تفاوت چندانی نداشته باشد.
کره‌شمالی نماد یکنواختی
کره‌شمالی را می‌توان نماد منطقه‌ای خواند که سیاست‌های آن طی چند سال گذشته تغییری نکرده است. در یک سال گذشته اخبار منتشر شده از پیونگ‌یانگ تفاوت چندانی با سال‌های قبل از آن نداشت. به جرأت می‌توان گفت که از این کشور به غیر از خبر بیماری هولناک «کیم جونگ ایل»، رهبر آن و پرتاب موشک به فضا نمی‌توان خبری دیگر شنید. البته پس از آغاز مذاکرات شش‌جانبه برای خلع سلاح هسته‌ای پیونگ‌یانگ، این کشور هر از گاهی دم از بازگشت به میز مذاکرات می‌زند که به این اخبار نیز نمی‌توان چندان دلخوش بود، چرا که وزارت خارجه کره‌شمالی بدون شک طی بیانیه‌ای با تکرار تهدیدها و شاید خبر از آزمایش موشکی دیگر به همان نقطه آغاز باز می‌گردد.
فراز و فرودهای بحران هسته‌ای کره‌شمالی در سال‌جاری به‌خوبی نشان می‌دهد که چرا بحران هسته‌ای این کشور از آغاز دهه 90 میلادی تاکنون لاینحل مانده است. کره‌شمالی به‌دلیل ضعف ساختاری و اقتصادی خود نسبت به همتای جنوبی‌اش تمام قدرت خود را در سلاح هسته‌ای می‌بیند و سران این کشور تنها در سایه جنگ احساس امنیت می‌کنند پس تا زمانی‌که احساس نارضایتی در سران پیونگ‌یانگ ادامه دارد، بحران هسته‌ای این کشور تداوم خواهد یافت و این کشور کمونیستی همچنان در نقطه صفر باقی می‌ماند.
سیاست در سرزمین رابین‌هودها
آمریکای‌لاتین در سال 88 نیز همانند سال‌های پیش از آن متعلق به «هوگو چاوز»، رئیس‌جمهوری ونزوئلا بود؛ این واقعیتی است که هیچ‌گاه نمی‌توان آن را نادیده گرفت. پدیده‌ای «چاوزیسم» آنقدر در آمریکای‌لاتین پر رنگ است که تقریبا تمامی روسای‌جمهوری این کشور از آن تبعیت می‌کنند و سعی دارند به ظاهر نقش رابین‌هود را برای مردمان خود بازی کنند. در سال جاری نیز اگر کودتای هندوراس نبود همچنان تنها خبر سخنرانی و حرف‌های گاه‌گاه عجیب و غریب چاوز را می‌توانستیم از سایت‌های خبری بشنویم. اما کودتای 28 ژوئن که برکناری «مانوئل زلایا» را در یک شب تابستانی به‌دنبال داشت، چنان فراموش نشدنی بود که تمام قاره آمریکای‌جنوبی و حتی جهان را در برگرفت. هضم این حادثه برای اهالی آمریکای‌لاتین بسیارسخت بود و سنگینی سایه آن تقریبا تمام مناسبات قاره چاوز را بر هم ریخت. کودتای 28 ژوئن هر چند تنها برکناری زلایا را برداشت اما باعث شد که رهبران آمریکای‌لاتین به دو گروه تقسیم شوند؛ حامیان کودتای مخالفان آن. در بحران هندوراس نوعی جنگ بین چاوز، «لولا داسیلو»، رئیس‌جمهوری برزیل، «اوو مورالس»، رئیس‌جمهوری بولیوی و «رائول کاسترو»، رئیس‌جمهوری کوبا با آمریکا، کلمبیا، پرو و مکزیک جریان بود که مهم ترین بازیگران لولا داسیلو و باراک اوباما بودند. البته دا سیلوا در میان به‌دنبال بازگشت برزیل به جامعه جهانی بود. او می‌خواست با دخالت در حل بحران سیاسی هندوراس جایگاه برزیل در جهان را دوباره بازسازی کند که در این میان تنها نافع زلایا بود که با پناه گرفتن در سفارت برزیل در هندوراس توانست با دولت کودتا مقابله کند.
اما رهبران آمریکای‌لاتین به غیر از چاوز و دا سیلوا به‌دنبال پایان بحران و قطع دخالت‌های آمریکا بودند و سعی کردند با تحریم هندوراس دولت کودتا را ساقط کنند و نگذارند جنگ سرد بین رابین‌هودها مناسبات آمریکای‌لاتین را برهم بزند.
مخملی که پوسید
«ویکتور یانوکوویچ»، کاندیدای حامی سیاست‌های روسیه در حالی پیروز انتخابات ریاست‌جمهوری اوکراین نام گرفت که پنج سال پیش اعتراض‌ سیاستمداران غرب‌گرای اوکراین به پیروزی او در انتخابات واقعه‌ای را در این کشور رقم زد که در جهان به «انقلاب نارنجی» موسوم شد. یانوکوویچ که به‌زعم رقبای سیاسی اعتقادی به دموکراسی ندارد، در جریان انتخابات اخیر مجبور شد با به‌کارگیری مشاوران سیاسی جدید وجهه کاملا متفاوتی از خود بسازد تا بتواند آرای گروه‌های مختلف را به خود جلب کند.
بسیاری از تحلیل‌گران سیاسی و رسانه‌های جهان از شکست «یولیا تیموشنکو»، بانوی نارنجی اوکراین که یکی از بازیگران کلیدی انقلاب پنج سال گذشته بود با عنوان «غروب نارنجی» نام بردند. پنج سال پیش بود که یانوکوویچ در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری اوکراین متهم به تقلب شد و به‌دنبال جنبشی که به انقلاب نارنجی مشهور شد به برگزاری انتخابات مجدد تن داد و در نهایت با شرمساری فراوان از قدرت کناره‌گیری کرد. با این حال هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که او بار دیگر بتواند وارد صحنه سیاسی شود؛ فردی با داشتن سابقه جنایی و زندان که اتهام‌هایی همچون تجاوز جنسی و وابستگی به روسیه را هم به دوش می‌کشد.
انقلاب نارنجی اوکراین بخشی از موج انقلاب‌های موسوم به رنگی در کشورهایی همچون گرجستان و قزاقستان بود و خوش‌بینی‌های زیادی در غرب درباره گذار کشورها به دموکراسی پدید آورد. اما انتخابات اخیر که به‌گفته ناظران مستقل بین‌المللی از سلامت «شگفت‌انگیزی» برخوردار بوده را صرف‌نظر از پیروز آن شاید بتوان موفقیت مهمی هم برای انقلاب نارنجی اوکراین دانست. اگرچه گزارش‌ها و بررسی‌های اخیر حاکی از عقب‌گرد دموکرات‌ها و بازگشت سیاستمداران قبلی در بسیاری از کشورها بوده است اما این بازگشت سیاستمداران گذشته اگر با تغییر قواعد بازی همراه نباشد لزوما عقب‌گردی برای دموکراسی محسوب نمی‌شود. یانوکوویچ نیز به‌عنوان رئیس‌جمهوری تا زمانی‌که نگران نظر رای‌دهندگان باشد و همین قاعده را در انتخابات بعدی رعایت کند، صرف‌نظر از گرایش‌های سیاسی خود برای اهداف انقلاب نارنجی گام برخواهد داشت به این ترتیب شاید هنوز زود باشد که انتخابات یکشنبه اوکراین را «غروب نارنجی» نامید.
اروپا از اجرایی شدن پیمان لیسبون تا لغو استقرار سپر موشکی آمریکا
از قاره اروپا شاید بتوان به‌عنوان تنها قاره‌ای نام برد که در سال 88 افت و خیزی چندانی را تجربه نکرده است. اجرایی شدن پیمان لیسبون تنها حادثه مهم برای کل قاره سبز بود. پیمان لیسبون که از آن به‌عنوان معاهده اصلاحات نیز یاد می‌شود یک موافقت‌نامه بین
المللی است که در ۱۳ دسامبر ۲۰۰۷ میلادی به امضای اعضای اتحادیه اروپا رسید. این پیمان پس از ۹ سال بحث و رایزنی و افت و خیز به تصویب رسید و در اول دسامبر سال 2009 اجرایی شد. تعیین و تدوین اهداف و راهبردهای سیاسی اتحادیه، تقویت نهادهای آن، اعطای حق بیشتر به پارلمان اروپا و شهروندان آن، تسریع و تسهیل در مکانیزم‌های تصمیم‌گیری از جمله شاخصه‌های پیمان لیسبون هستند. از دیگر حوادث مهم در این قاره لغو استقرار سپر موشکی آمریکا بود. آمریکا در ژانویه سال 2007 به دو کشور لهستان و جمهوری چک که پیشتر از اقمار شوروی بودند و در حال حاضر از اعضای اتحادیه اروپا و ناتو هستند، پیشنهاد داد تا یک سامانه دفاع ضد موشکی شامل 10 موشک رهگیر در لهستان و یک سیستم راداری را در خاک چک مستقر کند. واشنگتن توجیه خود را از این اقدام به زعم خود مقابله با تهدیدهای موشکی کشورهایی مانند ایران و کره‌شمالی اعلام کرد، اما روسیه به‌عنوان مخالف اصلی استقرار چنین سامانه‌ای بر این باور بود که تهران و پیونگ‌یانگ فاقد چنان توان موشکی هستند که بتوانند منافع واشنگتن را مورد هدف قراردهند، بنابراین به باورکرملین هدف استقرارچنین سامانه‌ای ازسوی آمریکا دراروپای شرقی، کنترل سیستم‌های موشکی روسیه بود.
خشم دولتمردان کاخ کرملین از برنامه‌های سپر موشکی آمریکا در خاک کشورهایی که مسکو آنها را حیات خلوت خود می‌شمارد تا بدان جا پیش رفت که «دیمتری مدودف»، رئیس‌جمهوری روسیه در تهدیدی آشکار اعلام کرد که در پاسخ به سامانه‌های موشکی آمریکا در لهستان موشک‌های «اسکندر» را در استان «کالینگراد» (نزدیک مرز لهستان) مستقر خواهد کرد و حتی در صورت نیاز پایگاه‌های آمریکایی را هدف قرار خواهد داد. این تنش‌ها گرچه تا پایان زمامداری «جورج بوش»، رئیس‌جمهوری سابق آمریکا ادامه داشت، اما پس از به قدرت رسیدن «باراک اوباما» و سیاست تنش‌زدایی او با روسیه، کاخ‌سفید اعلام کرد که آمریکا از ادامه برنامه خود برای استقرار این سامانه در جمهوری‌چک و لهستان منصرف شده است.
گامی دیگر به‌سوی دموکراسی
عراق در حالی هفتمین سال حضور نیروهای خارجی را پشت سر می‌گذارد که در عرصه سیاسی و امنیتی شاهد حوادث گوناگونی بوده است. در سال گذشته نیروهای آمریکایی بر اساس توافق‌نامه امنیتی امضا شده بین بغداد‌ـ‌واشنگتن، از شهرهای‌این کشور خارج شدند؛ پس از آن ‌بغداد وارد مرحله جدیدی شد، مسئولیت‌های امنیتی و حاکمیت کامل ‌این کشور به عراقی‌ها واگذار شد. برعهده گرفتن مسئولیت امنیتی، پس از وقوع انفجارهای پی در پی که در نتیجه آن صدها تن کشته و یا زخمی‌شدند، دولت عراق را در برابر آزمایشی واقعی قرار داد. از همین رو ناظران بین‌الملل، انتخابات پارلمانی را نقطه تحولی در ترکیب ساختار سیاسی عراق برای چهار سال‌ آینده قلمداد می‌کنند به‌ویژه پس از ‌این‌که ائتلاف «دولت قانون» به رهبری «نوری المالکی»، نخست‌وزیر عراق بر نیمی‌از استان‌های عراق تسلط یافت.
نکته اساسی در تحولات عراق برگزاری انتخابات پارلمانی هفتم ماه مارس بود که آینده این کشور را تا حدی روشن و شفاف می‌کند؛ این امر موجب شده تا نه تنها گروه‌های عراقی بلکه بازیگران خارجی به‌ویژه برخی کشورهای عربی و غربی برای رسیدن به اهداف خود به تشدید فعالیت در عراق روی آورند. طبق قانون اساسی عراق، ساختار سیاسی ‌این کشور، دموکراتیک، پارلمانی و فدرالیسم است و دولت از طریق پارلمان انتخاب می‌شود، پس از ‌این رو انتخابات پارلمانی از بیشترین اهمیت برخوردار است. نخستین دوره از انتخابات پارلمانی در عراق در سال 2005 برگزار شد و دولت کنونی عراق به ریاست نوری المالکی برآمده از نخستین پارلمان انتخابی در‌این کشور است. نحوه و نتیجه‌ برگزاری دومین انتخابات پارلمانی پس از سقوط رژیم «صدام»، دیکتاتور عراق، به‌عنوان آزمون امنیتی‌ـ‌سیاسی محسوب می شود.
انتخابات پارلمانی عراق با انتخاباتی که در سال 2005 برگزار شد، تفاوت‌های مهمی دارد؛ نخست آن‌که سنی‌هایی که در سال 2005 انتخابات را تحریم کرده بودند سال جاری به‌صورت گسترده در انتخابات شرکت کردند. دوم آن‌که شیعیان حاکم در عراق دچار دو دستگی و انشقاق شده‌اند و خلاف انتخابات پارلمانی چهار سال پیش که شیعیان با ارائه فهرست واحدی با نام «ائتلاف عراق یکپارچه» وحدت خود را حفظ کردند در این انتخابات 128 کرسی از 275 کرسی پارلمان عراق را از آن خود می‌کنند. سوم آن‌که نیروهای امنیتی عراق نقش مهمی در حفظ امنیت این انتخابات نسبت به سال 2005 دارند و چهارم این‌که در انتخابات امروز جریان‌های شیعه و کرد به دو گروه عمده تقسیم شده‌اند.
موفقیت در برگزاری ‌این انتخابات از جمله گام‌های لازم برای عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی از عراق محسوب می‌شود. طبق توافق‌نامه امنیتی میان دو کشور قرار است نیروهای آمریکایی تا پایان سال ۲۰۱۱ خاک‌ این کشور را ترک کنند. عراق در حال گذار از موقعیت جنگی و اشغال‌گری و آغاز روند بازسازی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. دولتمردان‌ این کشور به خوبی می‌دانند که برگزاری انتخابات شفاف و تشکیل دولت می‌‌تواند بر آینده ‌این کشور و مناسبات با دیگر کشورها تاثیر به‌سزایی داشته باشد.

چون غرض آمد؛ هنر آلوده شد

مرور محمود دولت‌آبادی از تاریخ نسل افسرده ایرانی تا روزگار نوروز:
چون غرض آمد؛ هنر آلوده شد

به‌اعتقاد محمود دولت‌آبادی؛ نگاه تاریخی به گذشته ایرانی تنها از رویدادهای رنج‌آور خبر می‌دهد. تصورات او از نوروز؛ سبزه، شادمانی و آشتی مردمان است. می‌گوید: آرزو می‌کنم که دیگران شاد باشند.


ایلنا: در واپسین روزهای سال 88 کتاب "نون نوشتن" محمود دولت آبادی منتشر شد. "نون نوشتن" رمان نیست. داستان نیست. بلکه یادداشت‌های سالانه این نویسنده را از سال 1379 تا 1374 دربر می‌گیرد و روایت تنهایی‌ها، تلخی‌ها و مصائب نوشتن است، نوشتن به شیوه محمود دولت آبادی.
این کتاب چند سالی در ارشاد ماند و هنوز هم رمان "کلنل" دولت آبادی روی بازار کتاب را به خودش ندیده است. هرچند که ماه‌ها از انتشار ترجمه آلمانی آن می‌گذرد. امید که سال نو، نوید انتشار این رمان محمود دولت آبادی را داشته باشد.

*تصویر غالب در ادبیات ما، رنج است. کما اینکه در اکثر آثار ادبیات کلاسیک جهان هم معمولا ما با روی فرسایشگر زندگی مواجه هستیم. در ادبیات داستانی معاصر ما هم، لحظات شاد یا فانتزی کمتر دیده می‌شود. شما چه نگاهی به این موضوع دارید؟
ــ این بدیهی‌ست. به دلیل این‌که شما توجه نداشته‌اید که زندگی در یک قرن و نیم گذشته چگونه بوده و نمی‌دانید که بشر با چه مشکلاتی مواجه بوده است و برای ساده‌ترین امور با چه سختی‌هایی تلاش کرده است. شما فرزندان روزگاری هستید که قیمت نفت آن افزایش یافته، روزگار ارتباطات که جهان در یک مانیتور گرد آمده و می‌توانید به همه‌جای آن سرک بکشید. دیگر آن معنای گرسنگی وجود ندارد و مشکل آب و نان و ارتباطات آزاد و ... وجود ندارد. فقط کافی‌ست به این نکته فکر کنید که تا چهل سال پیش، هیچ‌کدام از این‌ها وجود نداشت و انسان هم، انسان بود. آن رنجی که شما در ادبیات دنیا می‌بینید، محصول دوره‌های اجتماعی تاریخ جهان است. به عنوان مثال در "بابا گوریو" بالزاک هم این رنج دیده می‌شود. آن پدر محصول روزگار خودش است. اما "بابا گوریو" آدمی‌ست که می‌خواهد دخترانش رشد کنند و زندگی دیگری داشته باشند. اما خودش محیط دیگری را نمی‌شناسد. این چه دستاوردی برای او دارد جز این‌که خودش متلاشی می‌شود و دخترهایش هم، هر یک زندگی‌ای را انتخاب می‌کنند که او نمی‌شناسد؟ این کشمکش، رنج‌آور نیست؟ در آثار کلاسیک ادبیات جهان نمونه‌هایی از این دست بی‌شمار است. در آثار داستایفسکی، هرمان هسه و استاندال هم دیده می‌شود. اما همه این‌ها در یک مقطع تحول از زندگی مکانیکی به یک زندگی جدید روی می‌دهد. از قرن نوزدهم تا نیمه دوم قرن بیستم. شما توجه کنید که دنیا چند جنگ بزرگ را تا نیمه دوم قرن بیستم تجربه کرده است. در ایران هم همین‌طور است. اگر از منظر تاریخی نگاه کنید، می‌بینید که تمام اتفاق‌هایی که در این سرزمین افتاده؛ رنج‌آور است. باوجود تمام این‌ها، من هنوز چشم به‌ راه نویسنده‌ای مثل عزیز نسین هستم.

*البته همان‌طور که می‌فرمایید شاید به خاطر همین ویژگی‌‌های زندگی جمعی است که این تم در ادبیات 40-50 سال پیش بیشتر دیده می‌شود. کما اینکه در گاو "غلام‌حسین ساعدی" هم ما با همین تصویر از اجتماع مواجه می‌شویم.
ــ کارهایی از این دست در سیر مهاجرت به صورت پراکنده دیده می‌شود و بیشتر جنبه‌های اجتماعی در این آثار منعکس است. آنها آثاری درمورد جامعه عقب‌مانده هستند. اما در "جای خالی سلوچ" و "کلیدر"، پیش‌زمینه‌های حرکت اجتماعی وجود دارد و از آن به بعد است که این حرکت – مهاجرت- جاری و ساری می‌شود و در "روزگار سپری شده..." هم قابل مشاهده است. ناگهان شهرهای ما به دهات‌های بزرگ به‌هم پیوسته تبدیل می‌شوند. در سال 1339 که به تهران آمدم، این شهر یک میلیون و نیم جمعیت داشت و وقتی "روزگار سپری شده مردم سالخورده " را نوشتم، این جمعیت ده برابر شد. اما این اتفاق ساده‌ای نبود. به نوعی یک مهاجرت اتفاق افتاد. در فاصله سال‌های 1342 تا آستانه انقلاب. یعنی ناگهان، جمعیت شهرها ده برابر شد. خود این اتفاق آیا رنج‌آور نیست؟ کنده شدن از ریشه‌ها رنج‌بار نیست؟ همین آمدن‌هاست که در سال‌های بعد به حرکت اقشاری از سراسر مملکت به‌سوی دنیا منجر می‌شود. داستان و سرگذشت تاریخ معاصر ما این است.

*اما به تدریج ما با نگاهی مواجه هستیم که به اثر ادبی هم به مثابه کالا نگاه می‌کند که باید عرضه شود و در نتیجه نویسندگان، متوسل به شگرد‌هایی برای جذب مخاطب می‌شوند.
ــ البته نویسندگان آزاد هستند که در آثارشان، هرکاری می‌خواهند انجام دهند. حتی اگر بخواهند مخاطب جذب کنند. از گذشته هم یافتن مخاطب، از طریق نوشتن داستان‌های مسلسل در مجله‌ها رواج داشت. اما اصل خلاقیت در هنر به معنایی که من می‌فهمم، چیز دیگری‌ست که مصداق آن هم بیتی از مولانا است که می‌گوید؛ چون غرض آمد هنر آلوده شد/ صد حجاب از دل به سوی دیده شد.

*اما نسل شما به اثر ادبی به شکل یک امر قدسی نگاه می‌کند.
ــ ما نسل نیستیم. فصلی از تاریخ معاصر ایران هستیم که از آستانه انقلاب مشروطیت آغاز می‌شود و می‌آید و به آدم‌های جدیدی می‌رسد. البته در این نقطه هم، در حرکت‌های جدید ادامه پیدا می‌کند. پس مسئله نسل نیست بلکه یک مقوله تاریخی است. اندیشه ترقی‌خواهی پیش از آغاز مشروطیت با افرادی مثل عباس میرزا آغاز شد و با شخصیت‌های دیگر ادامه پیدا کرد تا در آستانه مشروطه به یک حرکت فکری – ادبی جمعی تبدیل شد و آن حرکت هم ادامه پیدا کرد. بعد از به توپ بستن مجلس، دهخدا به عنوان سمبل یک حرکت ترقی‌خواهی موهایش سپید شد و در خانه نشست و از آن پس، دیکتاتوری مدرن با سنت‌های گذشته از دل انقلاب مشروطه بیرون می‌آید و باز هم این حرکت ادامه پیدا می‌کند تا شهریور 1320، بعد کودتای 28 مرداد 1332 و اصلاحات ارضی و... به خاطر همین‌هاست که می‌گویم این یک فصل تاریخی است که از 150 سال پیش آغاز می‌شود.

*فکر نمی‌کنید ادبیات داستانی ما از صادق هدایت تاکنون، به نوعی راوی تاریخ جنون و ابهامی‌ست که گسترده می‌شود؟
ــ نمی‌دانم ادبیات معاصر چه می‌کند. اما من این کار را نکرده‌ام. البته ادبیات هم مربوط به موقعیت‌هایی است که از دل چارچوب‌های شناخته شده بیرون می‌آید. واقعیت‌هایی که گاه سورئالیستی‌تر از هر اثر ادبی بوده‌اند. فکر می‌کنم بهتر از از این تعریف‌های کلی پرهیز کنیم.

*و در آخر بفرمایید که تصویر ذهنی شما از نوروز چیست؟
ــ سبزه، شادمانی، آشتی مردمان با یکدیگر و صلح. من آرزو می‌کنم که دیگران شاد باشند. اما این‌که خودم در چه حالی هستم یک مسئله شخصی است. به خصوص برای تمام جوانان مملکت، آرزوی شادمانی دارم و امیدوارم این فصل زیبا و درخشان طبیعت را قدر بدانند و این‌که هستند و می‌توانند جهان را در این فصل تماشا کنند.  

تاکید کلینتون بر وضع تحریم های فراگیر 'گزنده' علیه ایران

تاکید کلینتون بر وضع تحریم های فراگیر 'گزنده' علیه ایران 

هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا در حالی بر وضع تحریم های فراگیر "گزنده" علیه ایران تاکید کرد که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل برای دیدار با وی و باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، به واشنگتن سفر کرده است.

هیلاری کلینتون روز دوشنبه (۲۲ مارس) در کنفرانس سالانه بزرگ ترین لابی طرفدار اسرائیل در آمریکا، آیپک، گفت: "بگذارید این نکته را روشن کنم که آمریکا مصمم است مانع دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای شود".

ایران بر صلح آمیز بودن برنامه های اتمی خود تاکید دارد.

خانم کلینتون در کنفرانس آیپک، (کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل) هشدار داد، اگر ایران قادر به تولید سلاح هسته ای شود این امر موجب جسارت بیشتر گروه های به گفته او تروریستی، آغاز یک رقابت تسلیحاتی و در نهایت بی ثباتی منطقه خاورمیانه خواهد شد.

وزیر امور خارجه آمریکا گفت هدف ایالات متحده تشدید "تدریجی" تحریم ها علیه ایران نیست بلکه می خواهد تحریم های فراگیر "گزنده" علیه ایران در نظر گرفته شود.

آیپک در پی وضع تحریم های "فوری" و "فلج کننده" آمریکا علیه ایران است، تحریم هایی که کنگره در آستانه تصویب آن هاست و بنزین وارداتی ایران را نیز هدف قرار خواهد داد.

خانم کلینتون در نطق خود صحبتی از تحریم های "فلج کننده" نکرد.

او درباره تحریم های گزنده بین المللی گفت: "دستیابی به این تحریم ها زمان می برد و ما معتقدیم اختصاص این زمان، ارزش جلب فراگیرترین حمایت های ممکن از تلاش هایمان را دارد".

مقام های فرانسوی پیش بینی کرده اند که هرگونه تحریم آتی شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران تا پیش از ماه ژوئن امسال تصویب نشود.

ایران می گوید چنین تحریم هایی خط مشی اتمی این کشور را تغییر نمی دهد.

آیپک اخیرا طی نامه ای به تمام اعضای کنگره خواهان اعمال تحریم های "فلج کننده" علیه ایران شد.

هاورد برمان، رئیس دموکرات کمیته سیاست خارجه مجلس نمایندگان روز جمعه (۱۹ مارس) اعلام کرد که مصوبه جدید تحریم ها، در ظرف چند هفته آینده آماده و به کاخ سفید ارائه خواهد شد.

آیپک همچنین درصدد ترغیب اعضای کنگره به ارسال نامه ای به باراک اوباما برای اجرای فوری و کامل این تحریم هاست.

کلینتون اولین مقام ارشد دولت اوباما بود که سال گذشته از واژه تحریم "فلج کننده" درباره ایران استفاده کرد.

با این همه، وزارت امور خارجه آمریکا در ماه فوریه امسال اعلام کرد که در پی اعمال چنین تحریم هایی نیست، بلکه خواهان تحریم سپاه پاسداران و نهادهای دولتی ایران است.

مذاکرات صلح

هیلاری کلینتون همچنین گفت اسرائیل در مذاکرات صلح خاورمیانه با انتخاب های دشوار ولی ضروری روبروست.

او از صلح اسرائیل با سوریه و لبنان حمایت و نیز بر عادی سازی روابط بین اسرائیل با سایر کشورهای عرب حمایت کرد.

او هشدار داد که وضعیت کنونی فلسطینیان ادامه پذیر نیست و تنها راه پیش روی اسرائیل برای حفظ "هویت یهودی و دموکراتیک" این کشور، تاسیس کشوری مستقل برای فلسطینی هاست.

خانم کلینتون تاکید کرد که با وجود اختلافات اخیر، حمایت آمریکا از امنیت اسرائیل خلل ناپذیر است.

او در عین حال گفت، آمریکا حق دارد در برابر اسرائیل هنگامی که لازم است امتیاز بدهد و هنگامی که شرایط ایجاب می کند حقایق را بگوید.

برخی مقام های ارشد اسرائیل هشدار داده اند که روابط این کشور با آمریکا دچار بحران شدیدی شده است.

توسعه شهرک های یهودی نشین در بیت المقدس شرقی همزمان با سفر جو بایدن معاون رئیس جمهوری آمریکا به اسرائیل مسبب این بحران بوده است.

آیپک محکومیت علنی تصمیم دولت نتانیاهو به ساخت ۱۶۰۰ واحد مسکونی در بیت المقدس شرقی از سوی دولت اوباما را موجب "نگرانی جدی" دانسته است.

این گروه یکشنبه از دولت اوباما خواسته است که برای رفع تنش با اسرائیل فورا اقدام کند و اختلاف ها با اسرائیل را بطور "خصوصی" حل و فصل کند.

در همین رابطه، نخست وزیر اسرائیل به واشنگتن سفر کرده و قرار است که دوشنبه با خانم کلینتون و روز سه شنبه با باراک اوباما در کاخ سفید گفتگو کند.

بنیامین نتانیاهو همچنین دوشنبه شب به وقت واشنگتن در کنفرانس آیپک سخنرانی خواهد کرد.

راه " همدلی" در رعایت " رافت اسلامی"

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی:
راه " همدلی" در رعایت " رافت اسلامی" با آسیب دیدگان حوادث بعد از انتخابات است


برای کسی که ناراحتی پیش آمده باید به گونه‌ای ترمیم و دلجویی شود. آنها هم دلشان برای کشورشان می‌سوزد. وقتی می‌بینند تلاطف انجام می‌شود، بیشتر همکاری می‌کنند و راه همدلی بیشتر می‌شود.


ایلنا: رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تاید کرد:راه " همدلی" و همکاری بیشتر در رعایت " رافت اسلامی" با آسیب دیدگان و آزردگان حوادث بعد از انتخابات است.
به گزارش ایلنا،آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی در پاسخ به ارائه توصیه‌ای برای بخشی از مردم که به نوعی در حوادث بعد از انتخابات سالجاری دچار آسیب‌های جسمانی و دل آزردگی گردیده‌اند ،خطاب خود را مسئولان و جامعه قرار داد و همچون خطبه‌های نماز جمعه ۲۶ تیرماه بار دیگر بر لزوم رعایت " توصیه‌ها و رافت اسلامی " در برخورد با این اقشار اجتماعی تاکید کرد و انجام آن را در ایجاد فضای همدلی و آرامش جامعه بسیار موثردانست.
وی در همین ارتباط گفت:توصیه من همان توصیه اسلامی است. ما در قرآن چقدر صفت رحمت الهی و رافت الهی را می‌بینیم. جامعه و مسئولان ما باید نسبت به این بخش رافت نشان بدهند.
رئیس مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان کرد:برای کسی که ناراحتی پیش آمده باید به گونه‌ای ترمیم و دلجویی شود. آنها هم دلشان برای کشورشان می‌سوزد. وقتی می‌بینند تلاطف انجام می‌شود، بیشتر همکاری می‌کنند و راه همدلی بیشتر می‌شود.
هاشمی رفسنجانی با تاکید بر ضرورت فضای نقادی و بحثهای منطقی در کشور اظهار امیدواری کرد که وضعیت فعلی خیلی طول نکشد و ما به آرامش برسیم