قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

سفر به جنوب خاطره اول؛ یک ملاقات پر رمز و راز-1

سفر به جنوب خاطره اول؛ یک ملاقات پر رمز و راز-1
اشاره:
«احمد اللهیاری» را می توان از کم نظیرترین روشنفکران و با استعدادترین نویسندگان عصر پهلوی دوم نامید؛ «کم نظیرترین روشنفکر» از آن حیث که از معدود کسانی بود که وقتی درگذشت با انبوهی از نوشته ها و خاطرات مکتوب از جریان روشنفکری دهه های چهل و پنجاه ایران از میان ما رفت و به هر روی از خود برای نسل جوان کوله باری از تجربیات - هرچند تلخ و جانسوز - را به جا گذاشت و الگویی دیگر «با استعدادترین نویسندگان» چرا که قلمی روان، حافظه ای قدرتمند و ذهنی خلاق داشت. هم انواع نحله های سیاسی عصر پهلوی دوم را دیده بود و در خاطراتش راوی منش و روش آنان - از بهائیان تامارکسیست ها گرفته تا جبهه ملی و درباریان - بود و هم اقسام محافل هنری را می شناخت و از تفرعن و بلاهت هنرمندان مدرن سخن می گفت. روزگاری را در میان گروههای چپ گرای نوکر راست که کل فعالیت های چریکی یشان کافه نشینی و خیابان گردی بود، گذراند و روزگاری را هم در زندان شاه و بعد دوره ای را در جمع سلطنت طلبان سپری کرد. همه این فراز و فرودها به او شخصیت ویژه ای را بخشید و البته دردهایی جانکاه را بر پیکرش نهاد. با این حال، در سال های پایانی عمرش «راوی درد» بود؛ درد بیماری روشنفکری و غرب زدگی و رنج سیاست بازی و حقه بازی که همه تجسم تاریخ عصر پهلوی دوم بود؛ سیاه و نکبت بار.
دورانی را که در «دفتر پژوهش های موسسه کیهان» گذراند، به نوشتن خاطراتش پرداخت. گاه خاطره ای را می نوشت و پژوهشگران دفتر برای یافتن مستندات تاریخی آن به آرشیوهای اسناد در کیهان و دیگر مراکز می رفتند. در بسیاری از موارد، مستندات خاطرات او را می یافتند (این نشان از صدق روایت های اللهیاری داشت) و در موارد اندکی که مستندات یا شواهد مکمل آن خاطره یافت نشد، باید به انتظار ماند تا روزی نهادهای امنیتی ما (مانند وزارت اطلاعات و ...) انبوه اسناد حاضر در بایگانی های خود را منتشر سازند.
درباره نوشتارهای تاریخی اش نیز چنین روش پژوهشی ای طی می شد که نمونه آن را در کتاب «بهائیان در عصر پهلوی ها» جلد 31 از مجموعه کتابهای «نیمه پنهان» می توان دید، با اتکاء به انبوه اطلاعات تاریخی و درک تحلیلی اش از وقایع، متنی حجیم را می نوشت و محققان دفتر، به سراغ تکمیل منابع و اسناد آن می رفتند. این روش تاریخ نگاری شفاهی که در برجسته ترین دانشگاههای دنیا مانند «هاروارد» و «استنفورد» اجرا می شود، تلفیقی از تاریخ نویسی کلاسیک و خاطره نویسی مدرن است و «احمد اللهیاری» با کمک پژوهشگران دفتر پژوهشهای کیهان در 2 کتاب ماندگارش به نام های «بهائیان در عصر پهلوی ها» و «روایت سانسور و ممیزی در عصر پهلوی دوم» جلد 24 از «نیمه پنهان» چنین راه دشواری را پیمود و البته نتیجه آن، استقبال گسترده مخاطبان از این آثار بود.
با این همه، سن او بالا بود و روز به روز ناتوانی های جسمی بر ضعف او می افزود.
شاید در این بین پاره ای خطاها (مثل اشتباهات سهوی در ذکر تاریخ یا احیانا نام معدودی مکان ها) رخ داده باشد. «دفتر پژوهش های موسسه کیهان» با بازبینی متن خاطرات و دست نوشته های «احمد اللهیاری» کوشیده است تا متن نوشتارهای او را - با اجازه ای که از آن مرحوم دارد - از چنین مواردی پیراسته گرداند و البته همه ویرایش ها که موارد اندکی را شامل می شوند، با نمادهایی مثل کروشه مشخص شده اند. چنانکه خوانندگان ارجمند مواردی را مستحق یادآوری جهت ویرایش و رفع خطاهای احتمالی دیدند، از تذکراتشان استقبال می کنیم. در چنین پروژه گسترده و پر اطلاعاتی، خطاهای اندک محتمل و البته سهوی است.
29 دی ماه 1386 «احمد اللهیاری» از دنیا رفت و هنوز جا داشت تا بماند و بنویسد. وصیتنامه او که پس از درگذشتش در روزنامه کیهان منتشر شد، غوغایی در میان برخی از خوانندگان به پا کرد. آن نثر شیوا، آن غم خواری برای سرنوشت جوانان و دغدغه ها از اینکه مبادا در دام غرب و غرب زدگی و روشنفکر و روشنفکرزدگی بیفتند، امروز و در این شرایط حال و هوایی دیگر دارند.
در آستانه 29 دی ماه و سالگرد درگذشت آن نویسنده توانا و پژوهشگر دغدغه مند، روزنامه کیهان از میان انبوه خاطرات و مجموع دست نوشته های «احمد اللهیاری» بخشی از آن خاطرات را به چاپ می رساند و و عده می دهد که انشاالله مجلدی از «خاطرات اللهیاری» را پس از طی مراحل ویراستاری در قالب کتابی جذاب و خواندنی به بازار نشر عرضه کند. از درگاه حضرت حق - جل و علی - برای آن مرحوم طلب مغفرت و برای بازماندگانش طلب حسن عاقبت داریم.
دفتر پژوهش های موسسه کیهان

ایران، سرزمین ما آسیب فراوانی از مستشرقین و ایران شناسان دیده است و در طول تاریخ این عاملان چراغ به دست استعمار، در لباس خودی و درحالی که با زبان مادری ما به راحتی صحبت می کردند، به انواع حیل به این خاک پا گذاشتند و زیر پوشش فعالیت های فرهنگی ثروت های مادی خدادادی ما را به یغما بردند و نیروهای انسانی ما را در دام کشیدند و از آنان نیروهایی جاسوس، خائن به آرمان های ملی و در یک کلام «دشمن خلق» ساختند و این وضع درباره اکثر آنها صدق می کند، از پروفسور ادوارد براون که فرقه ضاله بهائیت را دینی خدایی معرفی کرد و با چاپ کتاب «نقطه الکاف» نوشته میرزا آقاجان کاشانی، که در آن کتاب سیدعلی محمد باب را در ردیف پیامبران الهی معرفی کرد تا پروفسور گیرشمن که به بهانه کاوش در خرابه های شوش و کشف معبد «چغازنبیل» موزه «لوور» پاریس را از کشفیات گرانبهای اسلامی پر کرد.
خدا رحمت کند مرحوم جلال آل احمد را که هیچ گاه رابطه خوبی با این عناصر نداشت و آنان را عامل استعمار معرفی می کرد و به تمام
آنان با نگاه سوءظن و بدگمانی می نگریست.
در سال 1348 فریدون رهنما(1)- که در آن هنگام ریاست سازمان پژوهش و تحقیقات ایران شناسی را برعهده داشت. من و محمدرضا فشاهی(2) را مأمور کرد تا برای جمع آوری آداب و رسوم و فولکلور منطقه جنوب ایران، در حوزه جزایر و بنادر دورافتاده خلیج فارس سفری چند هفته ای به این منطقه برویم.
نخستین محل توقف ما شهر یزد بود که مأمور بودیم درباره مسجد جامع کبیر یزد و بازار بزرگ ولی خالی از کسبه این شهر- که حکایت از روزگار شکوفایی اقتصادی این شهر می کرد. تحقیقاتی انجام دهیم. پس از اتمام کارمان در یزد یکسره عازم بندرعباس شدیم. از تهران هماهنگی های لازم شده بود تا شرکت نفت نهایت همکاری را با ما داشته باشد. شب هنگام به بندرعباس رسیدیم و فردا صبح اول وقت با معرفی نامه های لازم به دفتر مسئول شرکت نفت ناحیه هرمزگان رفتیم و از او خواستیم تا برای رفتن به جزایر خلیج فارس به ما کمک کند و هدفمان را از این سفر برای وی توضیح دادیم. رئیس منطقه نفتی هرمزگان خواسته ما را پذیرفت و در پاسخ گفت که ما برای رفتن به جزایر خلیج فارس هم هلی کوپتر دراختیار داریم و هم تعدادی تانکر که به وسیله آنها آب به جزایر مختلف می رسانیم و شما با هر کدام که مایل باشید، می توانید به جزایر بروید.
پس از گفت وگو با رئیس نفت ناحیه هرمزگان به این نتیجه رسیدیم که چون همه مسافران بندرعباس برای خرید به جزیره قشم می روند، ساکنان این جزیره تحت تأثیر این شهرنشینان قرار دارند و ما اگر می خواهیم به آداب و رسوم اصیل تری دست یابیم باید به جزایر دورتر برویم. پس از توافق بر سر این موضوع، یکی از خلبانان بالگردهای ناحیه نفت هرمزگان را احضار کرد و از او خواست تا ما را به یکی از جزایر برساند.
کمک خلبان پس از اینکه جلیقه نجات را برتن ما کرد و شیوه «شارژ» آن را یادمان داد، یک عدد چاقو و دشنه را هم به هر کدام ما داد و گفت اینجا در زیر پای ما آب خلیج فارس پر از کوسه هایی است که به آنان سگ کوسه می گویند و اگر گرسنه باشند به هر موجود جنبنده ای حمله می کنند. شما این دشنه ها را محض احتیاط، آماده استفاده نگهدارید. من به کمک خلبان گفتم ای آقا ما شنای معمولی، را هم بلد نیستیم و به محض سقوط در آب سکته می کنیم و می میریم و به هیچ وجه توان استفاده از این دشنه ها را نخواهیم داشت. او در جواب من گفت: احتیاط شرط عقل است. ضرری ندارد که این دشنه ها با شما باشد زیرا جلیقه های نجات از غرق شدن شما جلوگیری می کند. ادامه دارد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- فریدون رهنما کوچکترین پسر زین العابدین رهنما روزنامه نگار هوادار رضاخان و مدیر و سردبیر روزنامه رسمی ایران در دوران سلطنت رضاخان بود. پس از آن که رضاخان بر زین العابدین رهنما خشم گرفت و او را به بیروت تبعید کرد. در این زمان پدر امیرعباس هویدا کنسول ایران در بیروت بود و سفر خانواده رهنما به این شهر موجب آشنایی و دوستی عمیق آنان با خانواده هویدا شد. از این روی وقتی هویدا به نخست وزیری رسید، زین العابدین رهنما و پسرانش را در دایره توجه قرار داد. او زین العابدین رهنما را به ریاست انجمن قلم ایران منصوب کرد و دو تن از پسران او به نام های حمید رهنما و مجید رهنما را به عنوان وزیر به کابینه خود برد و فریدون رهنما را به سرپرستی سازمان پژوهش ایران گماشت. سازمان پژوهش بودجه و امکانات وسیعی در اختیار داشت و یکی از سازمان هایی بود که با هدف ایجاد انحراف در روشنفکران و سرگرم ساختن آنان در تحقیقات به اصطلاح ایران شناسی تأسیس گردیده بود فریدون رهنما با استفاده از بودجه و امکاناتی که در اختیار داشت و از رهگذر پرداخت حقوق و حق التحریرهای گزاف عده ای از روشنفکران را جذب کرد و از این رهگذر و با آلوده کردن آنان به رفاه موجباتی فراهم آورد تا این دسته به سراغ مسائل مبارزاتی نروند و از فکر مقاومت در برابر رژیم پرهیز نمایند. من هم متأسفانه در شمار افرادی بودم که از سوی فریدون رهنما برای کار در این تشکیلات دعوت شده بودم و همه ساله مبالغی بابت تحقیق و پژوهش پیرامون مباحث مختلف ایران شناسی دریافت می کردم.
2- محمدرضا فشاهی از شاعران نوپرداز و از دنباله روان نیما یوشیج بود که از اواسطه دهه 1340 از طریق مجله فردوسی و عباس پهلوان به شهرت رسانده شد. 

منبع:http://kayhannews.ir/881101/8.htm#other801

ناگفته های کردان در بستر بیماری

ناگفته های کردان در بستر بیماری 
حمله کردان به بهزاد نبوی / موافقت با قتل داماد علامه جعفری در محفل اصفهان / عبدالله نوری با بولدوزر خانه منتظری را خراب کرد / موسوی به جای اینکه دولت را جنگی کند، جنگ را دولتی کرد/ نگرانی عجیب هاشمی / توطئه یی برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی / رای به احمدی نژاد «نه» به جریان حاکم بود
کردان که این روزها به دلیل مشکلات تنفسی در بیمارستان به سر می برد در مصاحبه یی با خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا) به بهانه جریان شناسی نیروهای انقلاب، طیفی از چهره های شاخص نظام را مورد هجمه قرار داده و به عملکرد گذشته و حال آنها تاخته است.
 هر چند که بنا به گزارش ایرنا این مصاحبه تفصیلی پیش از بستری شدن وی انجام شده است اما آنچه در این میان حائز اهمیت است اینکه کردان، وزیر استیضاح شده کشور در دولت نهم بدون توجه به تعلقات سیاسی، جنس و جایگاه برخی از چهره های نظام با پایبندی ارادت ویژه اش به محمود احمدی نژاد و طیف متبوعش به جریان شناسی انقلاب و انتخابات نهم و دهم و حوادث پس از آن پرداخته است.مرحوم آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان، محمد عطریانفر، سرگرد نیلی، مهدی هاشمی، بهزاد نبوی، عبدالله نوری، نخست وزیر دوران جنگ، هاشمی رفسنجانی و دایره مدیریتی اش در دولت سازندگی، علی اکبر ناطق نوری و محمد خاتمی از جمله شخصیت های شاخص نظام هستند که کردان اقدامات و عملکرد آنها را مورد انتقاد قرار داده است.

بخشی از مصاحبه کردان که دی ماه سال گذشته با رای مجلس از وزارت کشور برکنار شد به شرح زیر است.به گزارش ایرنا، کردان در این مصاحبه پس از زیر سوال بردن نقش آیت الله طالقانی در پیروزی انقلاب و متهم کردن بازرگان برای استفاده حداکثری از نهضت آزادی به بررسی شهادت رجایی و باهنر پرداخته است.کردان در همین راستا با تاکید بر نقش یک جریان منحرف در انفجار دفتر نخست وزیری اظهار داشت؛ جریان انحراف تلاش می کرد ریاست جمهوری شهید رجایی محقق نشود.

در نهایت هم با عدم موفقیت در اجرای این فاز از پروژه، شهید رجایی و باهنر را در هشت شهریور در فاصله کوتاهی از انتخاب به عنوان رئیس جمهور و نخست وزیر به شهادت رساندند. سوال اول اینکه آقای عطریانفر آیا نمی داند که قدیری یکی از اقوام نزدیکش در این پروژه نقش داشته؟ آیا نمی داند سرگرد نیلی که بسیار مشهور بود، در این پروژه نقش داشته؟ آیا نمی داند که باند مهدی هاشمی در این ماجرا نقش داشت؟ آیا نمی داند یکی از کسانی که برای همیشه مبهم مانده و الان در سمت بزرگی است در این پروژه نقش داشته است، اینها را توضیح بدهد. آیا نمی داند کشمیری و تهرانی در این پرونده چه نقشی داشتند؟

حمله کردان به بهزاد نبوی کردان با تاکید بر اهمیت تسخیر لانه جاسوسی خاطرنشان کرد؛ وقتی حضرت امام(ره) فرمودند تسخیر لانه جاسوسی از انقلاب اول بزرگ تر است، بهزاد نبوی باید توضیح بدهد چرا برای اینکه رابطه ما با امریکا برقرار شود، رفتارهای غیرمنطقی از خود نشان می داد و هر روز در این راستا در دولت طرحی تهیه می کرد و به مجلس ارائه می داد. وی در ادامه با اشاره به بیانیه الجزایر که بهزاد نبوی آن را امضا کرد، گفت؛ سرانجام بیانیه الجزایر سبب شد ما امروز نه تنها یک ریال از ثروت خودمان را نداریم و نه تنها سلاح ها و تجهیزاتی که خریداری کردیم، در انبار ویکتوریا ماند، بلکه مفاد بیانیه الجزایر به گونه یی بود که امریکایی ها می توانند الان بگویند، آنفلوآنزای خوکی را هم ایرانی ها طراحی کردند و باید خسارت بدهیم.

موافقت با قتل داماد علامه جعفری در محفل اصفهان
وزیر اسبق کشور با اشاره به مسائل پیش آمده در سازمان مجاهدین انقلاب در اوایل شکل گیری انقلاب شکوهمند اسلامی گفت؛ در آن روزها این گونه مطرح بود که حزب جمهوری اسلامی بازوی سیاسی و سازمان مجاهدین انقلاب بازوی نظامی کشور است. از حضرت امام درخواست کرده بودند شما یک نماینده یی در سازمان معین کنید، امام هم آیت الله راستی را تعیین کردند. برخی آقایان به دلیل اینکه ولایت فقیه را قبول نداشتند، بعد از مدتی انشعاب کردند و از مجاهدین انقلاب خارج شدند.

وی در ادامه اظهارداشت؛ باند مهدی هاشمی و آقای طاهری در اصفهان و شیخ عباسعلی روحانی هم وارد عرصه شدند تا نقاط حساس انقلاب را بزنند و انقلاب را از مسیر خود منحرف کنند.برادری برایم نقل کرد در زمان مجلس اول، در اصفهان جلسه یی تشکیل شده بود که می خواستند در حضور آقای طاهری و همین تیم، نمایندگان را تعیین کنند. مرحوم آقای مهندس مصحف داماد آیت الله علامه جعفری جزء کسانی بود که گفته بود می خواهم کاندیدا شوم، وقتی همه راه ها را رفتند و دیدند اثری برای منصرف کردن او نداشت، گفتند این زمینه رای دارد، باید او را بکشیم، هیچ کس هم در آن جلسه مخالفت نکرد.

عبدالله نوری با بولدوزر خانه منتظری را خراب کرد کردان در ادامه خاطرنشان کرد؛ مهدی هاشمی توطئه را به حد اعلا رساند و از دل این توطئه، آدم ساده لوحی مانند آقای منتظری خلق می شود که منتظری را یک جمعی تحریک می کنند و او تبدیل به قائم مقام رهبری می شود. چه کسی این کار را کرد؟ همین قائم مقام رهبری وقتی که بی کفایتی او برای حضرت امام محرز می شود و امام تصمیم به عزل وی می گیرند، برخی بزرگان کشور برای وساطت می روند، امام نمی پذیرند، عبدالله نوری که امروز در لیست براندازان است، بولدوزر می گیرد و می رود خانه منتظری را تخریب می کند. اما امروز آقای منتظری آیت الله العظمای اینها شده است.

موسوی به جای اینکه دولت را جنگی کند، جنگ را دولتی کرد

 همچنین کردان با اشاره به ماجرای عزل منتظری توسط حضرت امام(ره) اظهار داشت؛ بعد از این ماجرا، آقای الویری و دوستان شان رفتار نادرستی را با منتظری داشتند. در این مساله، باند اصفهان میاندار مخالفت با انقلاب شد. وی افزود؛ حضرت آیت الله خامنه یی در آن مقطع رئیس جمهوری بودند. طبق قانون اساسی، رئیس جمهور اختیاراتی داشت. موسوی در آن مقطع به گونه یی رفتار می کرد که رئیس جمهور وقت کاملاً بی اختیار تلقی شود، در حالی که کل سیاست های خارجی از سوی امام(ره) به ایشان داده شده بود تا آلودگی های دولت وارد سیاست خارجی نشود. فرماندهی جنگ هم به فرد دیگری داده شده بود. در واقع موسوی مسوولیت اداره تعدادی از وزارتخانه ها را داشت. در تمام دنیا وقتی جنگ می شود، دولت را جنگی می کنند اما موسوی جنگ را دولتی کرد، به طوری که آقای فیروزآبادی را معاون کرد.

نگرانی عجیب هاشمی
کردان در ادامه با اشاره به روی کار آمدن دولت سازندگی در این مقطع گفت؛ این دولت برای ترمیم جنگ تصمیم گرفت از منابع خارجی استفاده کند و بخشی از فرهنگ ناشی از ورود منابع خارجی را بپذیرد بنابراین شروع به کار و سازندگی کرد. وی در ادامه افزود؛ در این زمان، حزبی به نام کارگزاران شکل گرفت. اولین کاری که این حزب کرد، مدعی اصلاح قانون اساسی برای ادامه ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی شد. تقریباً هم مسیر لیبرال دموکرات و نه مسیر اسلامی را انتخاب کرد. البته معلوم بود این تئوری جواب نمی دهد. انتخابات در دولت آقای هاشمی که رئیس جمهوری بود، برگزار شد اما وی در نماز جمعه اظهارکرد از تقلب نگرانم، حال این سوال مطرح است که چه کسی می خواست تقلب کند، دولت که در اختیار شماست، وزیر کشور هم بشارتی بود که هنوز هم از دوستان نزدیک شماست.

توطئه یی برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی
در ادامه این مصاحبه وی با بیان اینکه در انتخابات هفتم با یک عملیات روانی بسیار وسیع و تخریب مبانی جمهوری اسلامی مواجه شدیم، خاطرنشان کرد؛ عملیات این بود که می گفتند بنویسیم ناطق، بخوانیم خاتمی و به این شکل ناطق را از صحنه انتخابات حذف کردند. مردم در این انتخابات مشارکت بسیار بالایی داشتند که برای جمهوری اسلامی بسیار حائز اهمیت بود. خاتمی هم رای فوق العاده خوبی آورد اما به لحاظ تبلیغاتی که به راه انداختند، دوم خرداد مقدس تر از ائمه طاهرین(ع) و رسول الله(ص) شد. وی به راه انداختن تبلیغات منفی گسترده در دولت هفتم اشاره کرد و گفت؛ به لحاظ تبلیغاتی که به راه انداختند، در کشور هر کسی را که احساس می کردند با آنها مخالف است، با توهین و تهمت از صحنه خارج می کردند حتی اگر سرایدار مدرسه یی در علی آباد کتول بود. وی با بیان اینکه در دولت هفتم حزب مشارکت و سازمان مجاهدین با ضدانقلاب داخل و خارج ارتباط برقرار کردند، تصریح کرد؛ تئوری این گروه ها براندازی نرم بود، اوج آن در 18 تیر بود که با امت خروشان ایران مواجه شدند که این توطئه در مقابل نظامی که امام ساخته بود و با مدیریت عالی رهبری به بار ننشست. کردان با بیان اینکه در حال حاضر، خاتمی براندازی دور دوم را تمرین می کند، گفت؛ خاتمی در براندازی دور اول باخت.

رای به احمدی نژاد «نه» به جریان حاکم بود
وزیر اسبق کشور با اشاره به برگزاری انتخابات نهم ریاست جمهوری ادامه داد؛ در انتخابات نهمین دوره، جریانات مختلف وارد عرصه شدند. در این عرصه، آقای هاشمی و احمدی نژاد حائز بیشترین آرا شدند، با توجه به شعارهای دینی و انقلابی و اسلامی که احمدی نژاد داد، رایی که مردم به او دادند، در واقع «نه » یی بود که به جریان حاکم گفتند. وی با اشاره به شبهاتی که پیرامون انتخابات نهم مطرح شد، گفت؛ خیلی از نهادها متهم شدند، کروبی اعلام کرد یک ساعت خواب به من آسیب رساند، از سوی دیگر شورای نگهبان تحت فشار قرار گرفت، ولی فاصله آرا به حدی بود که هرچه تلاش کردند، امکان جلوگیری نبود. وقتی احمدی نژاد آمد و تلاش کرد با جریان زر و زور و تزویر مقابله کند، توفیقاتی هم به دست آورد ولی برای دولت او آنقدر مساله ساختند که متوقفش کنند.

کردان در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه به چه دلیل فردی مانند ناطق نوری که خود از بانیان جریان اصولگرایی بودند، در این انتخابات نه تنها از گزینه اصولگرایان حمایت نکرد بلکه از رقیب هم حمایت کرد، گفت؛ آقای ناطق جزء کسانی بود که پس از انحلال حزب جمهوری نقش بالایی در دفاع از تشکیلات انقلاب ایفا کرد ولی در دوره نهم که وی به عنوان لیدر به دنبال این بود که کاندیداها را به وحدت برساند، اتفاقاتی روی داد. وی افزود؛ در عین حال که احمدی نژاد در جلسات مکرر آنها در دفتر ناطق و جاهای دیگر شرکت می کرد، متوجه شد هدف ناطق این است که از این مجموعه فرد خاصی را دربیاورد، بنابراین احمدی نژاد از این مجموعه بیرون آمد.  
منبع:http://www.alborznews.net/fa/pages/?cid=12198

گنجی: کدیور هم باید با موسوی هماهنگ باشد

ضمن افشاگری درباره کدیور
گنجی: کدیور هم باید با موسوی هماهنگ باشد
"این مدعا مطلقاً خلاف واقع است. آقای کدیور پیش از انتشار آن نامه به امضا کنندگان اطلاع دادند که آن بیانیه با عنوان روشنفکران دینی منتشر خواهد شد. آقای کدیور تصمیم گیرنده ی اصلی و مؤثر سایت جرس است و خواهر ایشان، خانم جمیله کدیور، مسؤولیت سردبیری آن سایت را برعهده دارد. و بدون شک انتخاب تیتر اوّل در حیطه ی اختیارات یک خبرنگار نیست."


صدای شیعه :  اکبر گنجی، یکی از حامیان خارج نشین میرحسین موسوی که چند سالی است به غرب پناهنده شده، در مقاله ای به افشاگری درباره محسن کدیور، دیگر حامی خارج نشین و پناهنده شده آقای موسوی، پرداخت و او را به باد انتقاد گرفت.
گنجی که اخیرا وجود امام زمان(عج) را انکار کرده است، مقاله خود را با عنوان "ترازوی وزن و نفوذ؟ تأملاتی پیرامون ادب نقد و نقد نافروتنانه" در سایت گویا نیوز، ارگان وابسته به سازمان جاسوسی آمریکا(سیا) منتشر کرده است.
تعارض نظریات علامه طباطبایی و منتظری
او که این مقاله را در دفاع از نظریات عبدالکریم سروش و دیگر کسانی که "روشنفکر دینی" نام نهاده نوشته، در بخشی از آن، توصیفات محسن کدیور درباره آقای منتظری را کذب دانسته است.
او این گفته کدیور را که "تمام افکار و تعالیم علامه ی طباطبایی در وجود آیت الله منتظری تبلور یافته است"، کذب و از جنس اظهارات مبالغه آمیز عنوان کرده است.
این حامی آقای موسوی، در عین حال به فتاوای آقای منتظری در راستای "حقوق بشر و دوکراسی غربی" و تبدیل شدن او به شخصیت موردنظر خود اشاره و تصریح کرده است: "آیت الله منتظری نه فقط مدافع حقوق مخالفان بود، بلکه رفته رفته به آن سمت می رفت که فقه خود را با اقتضائات دموکراسی و حقوق بشر سازگار سازد. همچنین آرای طباطبایی در خصوص وحی و کلام الله بودن قرآن هم با آرای آیت الله منتظری، آن چنانکه در کتاب سفیر وحی و صفیر حق آمده، تعارض دارد."

تعارض راه منتظری با امام خمینی(ره)
گنجی در بخش دیگری از مقاله خود به سخنان کدیور درباره لزوم پذیرش فقه اسلامی اشاره و عنوان می کند که نتیجه مقدماتی که آقای کدیور می چیند این است که سروش مسلمان نیست.
اشاره او به بخشی از گفته های محسن کدیور است که در آن از لزوم پذیرش فقه سخن گفته و منتظری را فقیه نامیده بود.
کدیور که خود را از شاگردان منتظری می داند و حتی نامه نگاری با منتظری را در دوران پناهندگی در آمریکا هم ادامه داد، در این بخش از سخنانش، منتظری را نماینده آنچه "اسلام دموکراتیک" نامیده، معرفی کرده بود.
کدیور تاکید کرده بود که "این را به صراحت ذکر می کنم که منتظری نظریه پرداز بزرگ اسلام سیاسی بود، اما اسلام سیاسی اش با اسلام مرحوم آیت الله خمینی تفاوت بنیادی داشت."

محسن تصمیم گیرنده اصلی و جمیله سردبیر سایت جرس است
دیگر موضوع مورد اعتراض گنجی، پیرامون بیانیه ای است که چندی پیش با امضای مشترک او، محسن کدیور، عطاء الله مهاجرانی، عبدالکریم سروش و عبدالعلی بازرگان در حمایت از آقای موسوی منتشر شد.
آن بیانیه ابتدا در سایت جنبش راه سبز(جرس) با تیتر "بیانیه روشنفکران دینی" منتشر شد. به گفته گنجی تیتر آن بیانیه را آقای کدیور خود انتخاب کرد.
این حامی خارج نشین آقای موسوی در ادامه به مصاحیه خود درباره انکار وجود امام زمان(عج) و واکنش کدیور اشاره کرده و نوشته است: "حدود نه روز بعد از آن من در گفت و گویی با برنامه "به عبارت دیگر" در تلویزیون BBC فارسی شرکت کردم و در آن برنامه وقتی که در معرض پرسشهایی در خصوص قرآن و امام زمان قرار گرفتم نظرات شخصی خود را در این موارد که پیشتر هم مبسوطتاً نوشته و منتشر کرده بودم، بیان کردم. این گفت و گو در تاریخ 22 دی ماه 88 پخش گردید و متن کامل آن در همان روز در وبسایت فارسی BBC در دسترس کاربران قرار گرفت. آقای کدیور پیش از امضای آن نامه از آرای دینی تمام امضاکنندگان آن بیانیه از جمله آقایان سروش، بازرگان، و بنده آگاه بود و با این علم آن بیانیه ی سیاسی مشترک را امضا کرد. اما او چهار روز بعد در تاریخ 26 دی ما گفت و گویی مکتوب با خود ترتیب داد تا تعارض آرای دینی خود را با آن سه تن اعلام نماید و میان خود و دیگر امضا کنندگان آن نامه خط کشی نماید. او در آغاز آن مصاحبه در خصوص نامگذاری آن بیانیه می گوید:
در متن و اسم بیانیه [پنج نفره] از این عنوان [یعنی "بیانیه روشنفکران دینی"] استفاده نشده است. این عنوان را برخی دوستان خبرنگار از جمله "جرس" روی بیانیه گذاشتند. راستش من خودم با این عنوان موافق نبوده و نیستم. این عنوان برای این جمع نه جامع است نه مانع و نه لازم. "
آنچنان که گنجی نوشته است: "این مدعا مطلقاً خلاف واقع است. آقای کدیور پیش از انتشار آن نامه به امضا کنندگان اطلاع دادند که آن بیانیه با عنوان روشنفکران دینی منتشر خواهد شد. آقای کدیور تصمیم گیرنده ی اصلی و مؤثر سایت جرس است و کمابیش نقش ولی فقیه را در آن مجموعه ایفا می کند، و خواهر ایشان، خانم جمیله کدیور، مسؤولیت سردبیری آن سایت را برعهده دارد. و بدون شک انتخاب تیتر اوّل در حیطه ی اختیارات یک خبرنگار نیست."

کدیور هم باید با موسوی هماهنگ باشد
گنجی در بخش دیگری از سخنانش مواضع کدیور را متناقض دانسته و با اشاره به یکی از سخنرانی های شاگرد آقای منتظری می نویسد: "ظاهراً اگر روشنفکران سکولار از سرنگونی رژیم سخن بگویند، به تعبیر آقای کدیور، گنده تر از وزن و نفوذ اجتماعی خود حرف زده اند، اما اگر او خود چنان سخنانی را بگویند در حد وزن و نفوذ اجتماعی اش سخن گفته است.  ایشان در همین سخنرانی می گوید که ما در شرایطی هستیم که حتّی نمی توانیم یک آدم عادی را عوض کنیم، آن وقت شما از تغییر بالاترین مقامات سیاسی سخن می گویید؟"
گنجی سپس به مواضع کدیور علیه جمهوری اسلامی و مقامات ارشد کشور اشاره و بیان کرده که "او خود دقیقاً در همین شرایط در ماههای اخیر تندترین تعابیر را علیه آیت الله خامنه ای بکار برده است."
این منکر امام زمان(عج) همچنین به برخی اقدامات سرخود محسن کدیور اعتراض کرده و از همه خواسته است که گوش به فرمان میرحسین موسوی باشند: "البته به نظر من هیچ اشکالی ندارد که هر کس آن راه حلّی را که بهتر می داند با مردم در میان بگذارد. اما وقتی افرادی مدعی می شوند که حامی رهبری جنبش در داخل کشور هستند باید تا حدّ امکان اقدامات خود را با آن کانون هماهنگ کنند."
نقدهای کدیور فاقد حداقل استانداردهاست
اکبر گنجی در پایان مقاله اش نقدهای کدیور بر مخالفان فکری اش را "فاقد حداقل استانداردهای یک نقد علمی و اخلاقی سالم" دانسته و تصریح کرده است که "او به جای نقد روشنگر، منصفانه و ملتزم به ادب علمی و اخلاقی، گویی در پی تسویه حساب شخصی با کسانی است که اندیشه هایشان را نمی پسندد. سخن او در نقد مخالفان هرگز عمق نظری نمی یابد، و غالباً در حدّ فتاوای محتسبانه و فقیهانه و نیز خطابه های منبری باقی می ماند، و بدتر آنکه گه گاه با اتهامات اخلاقی نامنصفانه و بی اساس آلوده می شود."
گفتنی است، اکبر گنجی این ادعا را که "قرآن سخن خدا نیست"، در مقاله مذکور نیز طرح کرده است.
این حامی آقای موسوی که پیش از پناهنده شدن، از به موزه تاریخ سپردن افکار امام خمینی(ره) سخن گفته بود، اخیرا در گفت وگو با شبکه بی بی سی فارسی، مدعی شد که ائمه شیعه نه معصوم و نه واسطه فیضند، بلکه تنها، آدم هایی عالم و دانشمند بوده اند!
البته سخنانی از جنس مواضع گنجی، از سوی دیگر حامیان خارج نشین میرحسین هم ابراز شده است، چنانچه، عبدالکریم سروش، در سال 86 در گفتگو با مجله zemzem با ادعای اینکه دریافت‌های پیامبر اکرم از وحی تجارب و درک‌های شخصی ایشان از الهامات بوده است، خلاف اعتقادات مبنایی مسلمانان، ادعای بشری بودن قرآن را مطرح کرد. وی همچنین عصمت پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) را زیر سوال برده است.
محسن کدیور هم که مورد اعتراض شدید گنجی قرار گرفته، مدعی شده است که "عصمت در میان آدمیان منحصر به شخص پیامبر است" و ائمه فاقد عصمتند.
عطاء الله مهاجرانی ماه گذشته در مصاحبه ای تاکید کرد، فاصله میان این 5 نفر(گنجی ، مهاجرانی ، سروش ، کدیور و بازرگان) با میرحسین موسوی، فاصله میان ابوذر و علی(ع) است!
"این پنج نفر" خود را "اتاق فکر فرقه سبز" و همراهان میرحسین موسوی دانسته اند. 
منبع:http://www.sedayeshia.com/showdata.aspx?dataid=3882

ناگفته هایی درباره مسعود کشمیری


ناگفته هایی درباره مسعود کشمیری
هم زمان با برگزاری جشن های سالگرد پیروزی انقلاب مروری هر چند کوتاه بر وقایع سال های نخستین پیروزی نظام شکوهمند اسلامی و عبرت ها و آئینه های این سال ها ضروری به نظر می رسد.


صدای شیعه : هم زمان با برگزاری جشن های سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مروری هر چند کوتاه بر وقایع سال های نخستین پیروزی نظام شکوهمند اسلامی و عبرت ها و آئینه های این سال ها ضروری به نظر می رسد. از جمله این موارد، نفوذ برخی افراد ناشایست و نالایق به سطوح بالای مدیریتی کشور بود که موجب رخ دادن فاجعه هایی چون انفجار نخست وزیری و انفجار حزب جمهوری اسلامی شد.
در این نوشتار به بازخوانی نقش مسعود کشمیری که تا جایگاه دبیری شورای عالی امنیت ملی پیشرفته بود در شهادت شهیدان رجایی و باهنر می پردازیم.
" ساعت 3 بعدازظهر، جلسه شورای امنیت ملی؛ حاضران: محمدعلی رجایی رئیس جمهور، محمد جواد باهنر نخست وزیر، مسعود کشمیری دبیر شورای امنیت بالای میز جلسه نشسته اند. تیمسار وحید دستجردی کنار باهنر و بعد از او اخیانی به جای فرماندهی ژاندارمری کل نشسته، در کنار وی به ترتیب تیمسار کتیبه، سرورالدینی معاون وزیر کشور، خسرو تهرانی از اطلاعات نخست وزیری، کلاهدوز قائم مقام سپاه یک طرف میز بودند و طرف دیگر میز تیمسار شرف خواه معاون نیروی زمینی، سرهنگ وحیدی معاون هماهنگی ستاد مشترک، سرهنگ وصالی فرمانده عملیات نیروی زمینی، و سرهنگ صفاپور فرمانده عملیات ستاد مشترک قرار دارند. ضبط صوت بزرگ کشمیری که مخصوص ضبط جلسات است، درست نزدیک رجایی و باهنر قرار می گیرد و در اثنای جلسه...
کشمیری از ساختمان نخست وزیری و به تبع آن از کشور خارج می شود اما یک گروه نام آشنا در دفتر اطلاعات نخست وزیری، اصرار دارند که کشمیری در جریان انفجار شهید شده و از او فقط خاکستری مانده است!
سرهنگ کتیبه درباره واقعه روی داده در گفتگو با هفته نامه سروش مورخ 6/8/1361 می گوید: «جناب سرهنگ «کتیبه» شما که خود در جلسه 8 شهریور حضور داشتید توضیح بفرمایید که موضوع آن جلسه چه بود و حادثه انفجار چگونه رخ داد؟...من موقع ورودم به اتاق کنفرانس مشاهده نمودم که آن خائن از خدا بی‌خبر («کشمیری») در حال ورود به جلسه است... قبل از همه مرحوم «شهید وحید دستجردی» گزارش وقایع هفته شهربانی را عنوان کرد... مرحوم کلاهدوز هم در آن جلسه از طرف سپاه پاسداران حضور داشت ... در همین لحظات که بحث و گفتگو در جلسه ادامه داشت من ناگهان احساس کردم همین‌طور که روی صندلی نشسته بودم بی‌اراده سرپا ایستاده و تمام صورتم و مخصوصاً پیشانیم بشدت می‌سوزد...مسئله‌ای که برای من اهمیت دارد، شدت انفجار بود که ما صدای آن را در آن لحظه نشنیدیم، ولیکن پرده‌های گوش افرادی که آنجا بودند تمام پاره شده بود...»
خبرگزاری فرانسه به نقل از خبرگزاری پارس (که بعدها به خبرگزاری جمهوری اسلامی ایرنا تغییر نام یافت) اعلام کرد، گروه مجاهدین خلق در انگلستان طی اطلاعیه ای مسئولیت این انفجار را پذیرفته اند. با این حال بهزاد نبوی، در مصاحبه مندرج در کتاب "بیم ها و امیدها" تأکید می کند توجه کنید! منافقین [مجاهدین خلق]، هرگز مسئولیت فاجعه انفجار حزب جمهوری اسلامی و انفجار نخست‌وزیری را که طی آن بسیاری از چهره‌های شاخص نظام و انقلاب به شهادت رسیدند، به عهده نگرفتند!
اصرار برخی اعضاء دفتر اطلاعات نخست وزیری بر شهادت کشمیری از دیگر نقاط مبهم در این پرونده است به طوریکه با گذشت چند روز پس از انفجار، روابط عمومی نخست وزیری در اطلاعیه ای با تأکید بر اینکه پیکر سومی که توسط مردم تشییع شده متعلق به کشمیری نبوده بلکه جسد سید عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری نخست وزیری بوده است، افزود: بر اساس همین گزارش پیکر «شهید مسعود کشمیری» در واقعه انفجار متلاشی شده بود، که قسمتهای بدست آمده نیز همراه سه شهید دیگر به خاک سپرده شده است!
سید رضا زواره ای نماینده وقت مجلس شورای اسلامی در سؤالی از وزیر دادگستری وقت، می پرسد: «هیچ‌گاه ندیدیم، که به صورت سؤال در رسانه‌ها، چه روزنامه‌ها و چه رادیو و تلویزیون مطرح بشود، که مثلاً انفجار حزب جمهوری اسلامی، نتیجه تعقیبش به کجا انجامید؟ مسئله نخست‌وزیری به کجا انجامید؟ آنچه در این قضیه جلب توجه می‌کند، این است که این عوامل نفوذی یک شبکه بهم پیوسته‌ای هستند که عواملشان را به راحتی در جاهای حساس نفوذ می‌دهند.»
رضا گلپور در کتاب شنود اشباح، در گفتگو با منبعی که از آن با عنوان منبع (ص) یاد می کند، ناگفته های بیشتری از چگونگی پخش خبر جعلی شهادت کشمیری را بازگو می نماید: « از مصاحبه محقق با «منبع (ص)»- بحث شهید سازی از «کشمیری» خبیث:.. ببین بعد از انفجار هیچ نشانه‌ای از مجروح شدن یا کشته شدن «کشمیری» نبود... آقای «بهزاد باستانی» که معاون و رئیس‌ دفتر «بهزاد نبوی» بود، «محمد سازگارا» معاون سیاسی اجتماعی «بهزاد نبوی»، «علی‌اکبر تهرانی»، «بیژن تاجیک» و «محمد رضوی» بودند که به نحوی هسته اولیه پخش خبر شهادت «کشمیری» ملعون به حساب می‌آمدند...

مسعود کشمیری کیست؟
مسعود کشمیری فرزند سعید با شماره شناسنامه 401، متولد 1329 از کرمانشاه، دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران بود که از تاریخ 23/5/51 تا اواخر سال 53 با قراردادهای 6 ماهه به عنوان کارآموز در وزارت کار و امور اجتماعی شاغل بوده است.
وی همچنین پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در شرکت "سایبرناتیک" و شرکت انگلیسی "رایدر هند" با مسئولیت فردی معروف به "مستر نیشام" شاغل بوده است. با پیروزی انقلاب و بازگشت خارجی ها به کشورهایشان، شرکت مذکور منحل می شود و مسئول شرکت با برجای گذاشتن اموال خود از کشور فرار می کند.
وی قبل از انقلاب توسط پسر دایی خود، ابوالفضل دلنواز -که برادر همسرش نیز بود و در درگیری مسلحانه معدوم شد-، جذب سازمان مجاهدین شد. ابتدا در بحث های خانوادگی از آنها حمایت می کرد، لیکن به مرور زمان چهره ای حزب اللهی و حامی جمهوری اسلامی به خود گرفت و کمی پیچیده تر عمل کرد.
وی همچنین عضویت مؤثر در ستاد خنثی سازی کودتای نوژه به نمایندگی از کمیته اداره دوم ارتش داشته است که از جمله خیانت های وی در این مقطع، فراری دادن رهبر عملیات کودتا سرهنگ احسان بنی عامری بوده است.
وی سپس دستور ضرورت نفوذ در نخست وزیری را دریافت می کند و برای آغاز این مسیر، ابتدا عضو دفتر نخست وزیری در سیتان و بلوچستان می شود. کشمیری مدتی کوتاه نیز در دفتر محسن سازگارا معاونت سیاسی اجتماعی بهزادنبوی وزیر وقت مشاور در امور اجرایی مشغول به کار شد و از آنجا به دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری به سرپرستی خسرو تهرانی رفت. وی از آنجا مدتی به فعالیت در دبیرخانه شورای امنیت پرداخت و سپس جانشین خسرو تهرانی در دبیرخانه شورای امنیت شد. عملکرد وی در این جایگاه آنچنان بود که بسیاری به غلط تصور کرده اند وی خود دبیر شورای امنیت بوده است.
«کشمیری» خانواده‌ای بی‌قید و بی‌بند و بار دارد... ایشان از طریق دادستانی کل انقلاب در ابتدای انقلاب به اداره دوم ارتش معرفی می‌شود و می‌رود، در آنجا مشغول کار می‌شود. یعنی یک مرکز حساس و مرکز اسرار مهم مملکت. از اداره دوم به نیروی هوایی... این چه شبکه‌ای است که این قدر نفوذ دارد و این را این قدر رشدش می‌دهد؟ مسائلی که در همین چند روزه، برادرانی از نیروی هوایی در مورد اقدامات «کشمیری» می‌گفتند، درخور توجه است... شخصی به نام ستوان یکم «هرمز یعقوبی» می‌رود، از کنار خیابان، یقه‌اش را می‌گیرد، می‌آورد کیفش را می‌گیرند باز می‌کنند. می‌بینند یک مقدار اسناد سری درون کیفش است و دارد می‌برد... باز بچه‌های نیروی هوایی می‌گفتند: که یک کامیون اسناد سری تحت عنوان کاغذ باطله از نیروی هوایی به وسیله «کشمیری» خارج می‌شود...
مطلب دیگر آقای «کشمیری»، ‌به عنوان سرپرست کمیته خنثی سازی کودتای نوژه تمام جریانات کودتای نوژه را در دست می‌گیرد و یک عاملی که قرائن نشان می‌دهد به احتمال زیاد عضویت (سی.آی.ا) را دارد، تمام سرنخهای اصلی (س-آی-ا) را در این کودتای خائنانه کور می‌کند و قطع می‌کند و بعد چطور می‌شود؟‌ چه شبکه قوی هست که این را می‌آورد در نخست‌وزیری؟ بعد از این همه مسائل؟... سوال اینجاست که چه کسی صلاحیت «کشمیری» را برای ورود به نخست‌وزیری تأیید کرد و چگونه او را آوردند در نخست‌وزیری؟... بعد از آنکه «کشمیری» خانه تکانی کرده و همه اسنادش را برده، درست برای ساعت 3 که نخست‌وزیری منفجر می‌شود، یک ماشین می‌آید در خانه‌اش و زن و بچه‌هایش را برمی‌دارد و می‌برد...
ارسال این پرونده به دادگستری و جلوگیری از رسیدگی به آن توسط سید اسدالله لاجوردی در حالیکه پرونده های مرتبط با منافقین همگی در اختیار وی به عنوان دادستان انقلاب تهران قرار می گرفته، از دیگر نقاط مبهم این پرونده است.
«در اواخر سال 57 از طرف نخست وزیری عده ای را برای حفظ اسناد و مدارک سری و طبقه بندی شده در ارتش مأمور کردند. از جمله این افراد آقای کشمیری بود که با دست خط رسمی رئیس دفتر نخست وزیر وقت یعنی مهندس بازرگان به ارتش معرفی شده بود تا حفاظت از اسناد و مدارک نیروی هوایی را بر عهده گیرد. رئیس دفتر نخست وزیر آقای بازرگان، شخصی بود به نام آقای خلیلی، بدین ترتیب کشمیری به کلیه اسناد سری و طبقه بندی شده نیروی هوایی، ضد اطلاعات و حفاظت اطلاعات دسترسی پیدا می کند. ایشان تا کمی قبل از انفجار نخست وزیری در نیروی هوایی بود و با آقای محمد رجبی و داداشی که آنها هم از نخست وزیری معرفی نامه داشتند و در ستاد مشترک فعالیت اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی انجام می دادند. کشمیری به این صورت وارد تشکیلات نظامی گردید و بعد از مدتی کارش را در نیروی هوایی رها کرد و به شورای امنیت آمد، او قیافه حق به جانبی داشت، با ریش محرابی، قشنگ و صورت سرخ و سفید موجه که هر کس که ایشان را می دید، فکر می کرد حتی نماز شبش را نیز ترک نمی کند.»
یکی از اعضای سازمان منافقین با افشای نامه از کشمیری اطلاعات جالبی درباره وی به دست می دهند. کشمیری در بخش هایی از این نامه نوشته است: «می خواهم بدون آن که زیاد فکر کنم و مطالبم را مرتب کنم، برخی نمونه ها و خاطره هایی را که در دل ارتجاع دیده ام، برایت بگویم.» و بعد ادامه می دهد: «در فروردین ماه 60 بود که برادر قهرمانم... {به احتمال خیلی زیاد مهدی افتخاری} از من خواست تا تمامی فعل و انفعالات نهاد... {شورای عالی امنیت} را دقیقاً زیر نظر بگیریم، به همین منظور برای محکم کردن پایم شروع به کار کردم. رهنمودها را برادر شهیدم... {احتمالا معدوم محمد بقایی} می داد. خطوط قسمتی که به آنجا نفوذ کرده بودم، برای همه ارگان های رژیم، اعم از دادستانی، کمیته ها، سپاه، آموزش و پرورش، جهاد سازندگی، جهاد دانشگاهی، وزارت ارشاد و رادیو و تلویزیون در آن مقطع لازم الاتباع و لازم الاجرا بود. یک بار خودم فضای به خصوصی را فراهم نمودم و متعاقباً تشکیل یک جلسه ویژه را دادم، بالاترین مهره های اجرایی رژیم به شورای عالی امنیت احضار شدند و از طریق چند تن از آنها که قبلاً با آنها صحبت کرده بودم، مسئله چک برخی افراد و این که نفوذی مجاهدین نباشند را مطرح کردم و بعداً خودم نیز وارد شده و نظراتی دادم.»
منبع:http://www.sedayeshia.com/showdata.aspx?dataid=3793

بازنگری در قانون احزاب

بازنگری در قانون احزاب/
کنعانی مقدم:سیاست دولت دربرابر احزاب انقباضی است/ احزاب در مجلس فعال شوند
عضو هیئت رئیسه خانه احزاب گفت: سیاست دولت نهم و دهم در مقابل احزاب انقباضی و در جهت محدود کردن احزاب و ساماندهی آنان بوده است.

حسین کنعانی مقدم، عضو هیئت رئیسه خانه احزاب و دبیر سیاسی ائتلاف حزب الله در گفتگو با خبرنگار مهر در بیان ضرورت بازنگری در قانون احزاب، افزود: هر قانون پس از مدت زمانی نیازمند بازنگری است و ضرورت بازنگری در قانون احزاب نیز به چشم می خورد.

وی با اشاره به روند حرکت احزاب در کشور، ادامه داد: در زمان حاضر بعد از گذشت 30 سال از انقلاب اسلامی احزاب جایگاه قانونی خود را در کشور پیدا نکرده اند و ضرورت دارد تا در این زمینه بازنگری انجام شود.

عضو هیئت رئیسه خانه احزاب تاکید کرد: وزارت کشور باید در این بازنگری توجه داشته باشد که دیدگاه احزاب نیز لحاظ شود.

به عقیده وی، اگر دولت قرار است در این زمینه لایحه ای به مجلس دهد، باید به نظر تمامی نهادهای مهم از جمله مجمع تشخیص مصلحت نظام، خانه احزاب و مجلس شورای اسلامی توجه داشته باشد چرا که بازنگری در قانون احزاب باید به گونه ای باشد که مشکلات موجود را رفع کند نه اینکه بر مشکلات بیفزاید.

کنعانی مقدم با اشاره به اینکه در زمان حاضر دو دیدگاه در مورد بازنگری در قانون احزاب وجود دارد، گفت: اول اینکه با این بازنگری حرکت احزاب را این وضعیت موجود محدودتر کینم و دومین دیدگاه اینکه، بازنگری در قانون برای کارآمدتر کردن  احزاب و حضور آنان در تصمیم سازی سیاسی کشور باشد.

وی با اشاره به اینکه در زمان حاضر احزاب هیچگونه نقشی در تصمیم سازی های کشور ندارد، ادامه داد: باید این قانون به تقویت نقش احزاب کمک کند.

دبیرسیاسی ائتلاف حزب الله در پاسخ به اینکه آیا پیشنهادی برای بازنگری در این قانون به وزارت کشور ارائه کرده اند، ادامه داد: ائتلاف حزب الله دیدگاهها و پیشنهادات خود برای بازنگری در این قانون را به وزارت کشور، خانه احزاب و مجمع تشخیص مصلحت نظام ارائه کرده است.

وی ادامه داد: این پیشنهادات در راستای نقش تصمیم ساز احزاب در کشور، افزایش کارآمدی ، در اختیار قراردادن امکاناتی برای رشد و توسعه و ساماندهی به احزاب است.

کنعانی مقدم همچنین از روند فعالیت فراکسیون های در مجلس نیز انتقاد کرد و گفت: فراکسیون ها در مجلس کارکرد حزبی پیدا کرده اند، در حالی که باید حضور احزاب در مجلس فعال شود.

عضو هئیت رئیسه خانه احزاب در بیان اینکه رابطه وزارت کشور با  احزاب در زمان حاضر چگونه است، اظهارداشت: سیاست دولت نهم و دهم در مقابل احزاب انقباضی و در جهت محدود کردن احزاب و ساماندهی آنان است.

کنعانی مقدم گفت: در زمان حاضر فعالیت سیاسی برای احزاب هزینه دارد و روز به روز نیز هزینه آن افزایش پیدا می کند، مردم از حزب گریزانند و تمایلی به کار حزبی در کشور وجود ندارد، دولت باید این هزینه ها را در کشور کاهش دهد.  

منبع:http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1036143