قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

فرصت سوزی در غیاب ِ روز ملی سینما !

 فرصت سوزی در غیاب ِ روز ملی سینما !

 http://media.isna.ir/content/vahid%20sohrabi-12-1.jpg/4

درست21 شهریور ماه  امسال ، سیزدهمین سالی است که از تاریخ برگزاری سومین جشن خانه ی سینما و هم زمان با آن ،از نخستین سال نام گذاری" روز ملی سینما" در ایران می گذرد. در سال های بعد از1378، همزمانی برگزاری " جشن خانه ی سینما" در "روز ملی سینما" ، در کنار هم تکرار شد تا نوبت به امسال رسید که با توجه به اظهار نظرهای رسمی" دبیر شورای فرهنگ عمومی" ،" روز سینما" از" صفحات اصلی تقویم" حذف گردید و به گفته ی همین مقام مسئول، این روز واین مناسبت به" ضمایم ِ تقویم"انتقال یافته است!

البته گفته می شود که این تصمیم به مردادماه 1389 برمی گردد و درواقع این دومین سالی است که روز سینما از صفحات اصلی حذف شده است. نکته ی دیگر این که بسیاری از این مسئولان در اظهار نظر های رسمی خود از به کار بردن عنوان ِ مورد نظر اهالی سینما یعنی " روز ِ ملی سینما" اکراه دارند و معتقداند که ما، در ایران هیچ گاه" روز ملی سینما" نداشته ایم ، بلکه فقط " روز سینما "داشته ایم. صرف نظر از این که بعضی ها ازبه  کاربردن اصطلاح" روز ملی سینما" اکراه داشته باشند یا نه ، واقعیت این است که قدردانی از تلاش پیشگامان و بزرگان وتلاشگران حرفه یی هنر – صنعت فیلمسازی در این دیار ، برای بسیاری از دست اندر کاران واهالی سینما وحتی سینما دوستان نیز همواره بسیار ارزشمند بوده است. به ویژه که می دانیم  این قدردانی ها وبزرگداشت ها جدا از برخی صف بندی های سیاسی و نگاه های جهت دار ورسمی که گاه متاسفانه با مرز بندی هایی از نوع "خودی" و "غیر خودی" و "از ما " و"غیر از ما" ونظایر آن ها  نیز در هم آمیخته شده و فضای این حرکت های دلپسند ومطبوع را با تردیدها و  شبهات بی شماری  آلوده کرده است،صورت می پذیرد واز این جهت دارای اعتبار بالایی بوده است.

اگرچه" روز ملی سینما" هیچ ربط مستقیمی به ساختار و نظام صنفی مستقر در تشکیلات" خانه ی سینما" ندارد ، اما واقعیت این است که با تعطیل شدن موقت یا تعلیق وضعیت خانه ی سینما در سال جاری ، مسئله ی بزرگداشت پیشکسوتان وانتخاب آثار برگزیده ی سینمایی و ارزیابی کارنامه ی یک ساله ی گذشته ی سینمای ایران از دید ِ داوران تخصصی صنوف مختلف سینمایی کشور نیز ، در عمل به حاشیه رانده شده وساز وکار مناسبی برای برگزاری یک جشن آبرومند وگسترده در این شرایط وجودندارد. بدیهی است که گروه منتخب ویژه ی ساماندهی اصناف سینمایی نیز به دلیل درگیری های فراوان کاری ومشغله ی شدید این کار دشوار، فرصت چنین کاری را ندارند ودر صورت داشتن مجال و بودجه ی مناسب  نیز ، به را ستی تردید دارند که سینماگران و پدید آورندگان آثار سینمایی با چنین هیئتی همکاری مناسبی داشته باشند. نتیجه ی تلخ برآمده از چنین فضایی ، این است که" روز سینما" یا" روز ملی سینما"، آشکارا، بدون متولی ، به حاشیه رانده شود و تداوم ِ تدریجی چنین وضعیتی، کار را به جایی می رساند  که چند سال بعد ، این مناسبت، نه تنها از صفحات اصلی وضمایم تقویم رسمی کشور، بلکه از ذهن وخاطر یکایک سینماگران وسینما دوستان نیز محوخواهد شد !

 به هر تقدیر ، در چنین شرایطی، جدا از همه ی اختلاف نظرها و پسندها وسلیقه های گوناگون ، یک فرصت مناسب برای بررسی کارشناسانه ی مشکلات و کمدا شت های سینما و آسیب شناسی جدی سینمای ایران و به ویژه مطرح کردن مباحث مهمی در زمینه ی"باید ها ونباید های سینمای ملی" را  از دست خواهیم داد و نتیجه ی تلخ چنین وضعیتی ، رکود بیش از پیش ِ بازار سینما و کاهش آمارفروش فیل ها و کم رونقی اقتصاد سینما ی ما خواهد ی بود! در حالی که با استفاده از همین فرصت مناسب ، در سایه ی هم اندیشی ها وهمدلی های جدی ،می توانستیم از ترکیب پرمعنای "سینمای ملی" به مثابه ی آیینه یی شفاف و بی زنگار سخن به میان آوریم که قرار است نمایانگر تمامی وجوه فرهنگی، قومی ،جایگاه اجتماعی و شانیت وشعایر ملی ما باشد. سینمایی که ازاین منظر می تواند به رنگین کمانی پرجاذبه، اثرگذار و پر آب ورنگ بدل شود وبرای مطرح کردن اندیشه های والا وانسانی وبسیاری از مفاهیم معنوی ومعناشناختی از زندگی ما ظرفیت های بالای خود را به تماشا بگذارد.

مهندس بهشتی: وزارت ارشاد باید اصلاح شود

مهندس سیدمحمد بهشتی به دلیل حضور در فضای فرهنگی کشور یکی از آگاهان حوزه فرهنگ و هنر ایران است. وی که یکی از طراحان اصلی شعار دولت فرهنگی و فرهنگ غیردولتی است، در پاسخ به پرسش اعتماد مکانیسم عملی شدن این شعار را بیان می کند.

http://website.honar.ac.ir/news/images/1000/ronamaeiketab-15esfand89/PHOTO_MOHAMMAD-NOROUZI-(42)l.jpg

-آیا اساساً در کشوری که همه چیز آن دولتی است، می توان به فرهنگ -به خصوص که با تکنولوژی در ارتباط است- نگاه غیردولتی داشت و شعار غیردولتی داد، آیا چنین چیزی امکان پذیر است؟

بله، امکان پذیر است.

زمینه های آن وجود دارد؟

زمینه های آن در دست دولت است...

- این قضیه با هویت و حیات دولت پیوند خورده است. به نظر من دولت هایی که در ایران شکل می گیرند امکان این کار را ندارند. نظر شما چیست؟

در دوره فعلی مسلماً آنچه روشن است، این است که فرهنگ دولتی زیاد کارآمد نبوده است. یعنی فرهنگی که دولت بخواهد در آن نقش تصدی گری ایفا کند، از ظرفیت های فرهنگی کشور نمی تواند استفاده کند و مسلماً غیر از اینکه حتی نمی تواند به اهداف خود برسد، عملاً بسیاری از ظرفیت های فرهنگی کشور را هم به این ترتیب ضایع می کند، یعنی ناکارآمدی این روش مدت زیادی است مشخص شده است. اگر دولت بخواهد نقش مدیریت کلان جامعه را در حوزه های مختلف ایفا کند، طبعاً باید به دنبال روش های کارآمد باشد، خصوصاً در عرصه فرهنگ و بسیاری از عرصه های دیگر دولت نباید تصدی گری کند. دایره تصدی گری دولت در قوانین و مقررات ما بسیار محدود است ولی فکر می کنم دولتی کردن امور، بیشتر ناشی از بی تدبیری بوده است، خصوصاً در رابطه با عرصه فرهنگ. ممکن است در دنیا کشورهایی باشند که اگر مثلاً دولت در عرصه اقتصاد نقش تصدی گری ایفا کرده، توفیقاتی هم داشته است، ولی تجربه تاریخ معاصر جهان نشان می دهد فرهنگ دولتی هیچ نوع کارآمدی ندارد.

 

-در این سخن تردیدی نیست؛ صحبت منتقدان این شعار (غیردولتی کردن فرهنگ) این است که اساساً زمینه های انجام و تحقق این شعار وجود ندارد. زیرا متصدیان و ناظران بر امور و موضوعات فرهنگی- که قدرت بسیج افکار عمومی را هم دارند- چه در نهادهای حقوقی و چه در نهادهای غیرحقوقی، نسبت به این حوزه بسیار حساس هستند و اهرم های بازدارنده کافی هم در اختیار دارند. اگر ما یک ساختار حقیقی قدرت و یک ساختار حقوقی قدرت را تصور کنیم، هر دو آن نسبت به این مساله واکنش های شدید نشان می دهند. تجربه هایی هم در دوران آقای خاتمی از آن وجود دارد. مثلاً آقای مهاجرانی فقط به خاطر شعار تساهل و تسامح در نماز جمعه کتک خورد. آیا با این تجربه چنین چیزی امکان پذیر است؟

قاعدتاً وقتی صحبت از انتخابات می شود، گروهی از کاندیداها مدافع وضع موجود هستند و بسیاری هم قصد دارند در وضع موجود تغییر ایجاد کنند و طبعاً در مقام قوه مجریه اختیاراتی هم دارند. اینکه فرهنگ ما دولتی شده است، به دلیل اراده دولت بوده است. کافی است دولت چنین اراده یی را نداشته باشد و اتفاقاً در جهت تاسیس کیفیت مدیریت دولتی تلاش کند که می خواهد نقش حامی پیدا کند نه نقش متصدی امور فرهنگی. در طول دو دهه اخیر تلاش چشمگیری در زمینه تاسیس مدیریت فرهنگ غیردولتی نداشتیم. در واقع بحثی که مهندس موسوی مطرح می کند این است که با چنین رویکردی، یعنی رویکرد فرهنگ غیردولتی و دولتی که فرهنگی باشد (زیرا دولتی که صرفاً سیاسی باشد هیچ گونه الگوی دیگری جز فرهنگ دولتی در نظر ندارد) می تواند راهکارهایی بیابد که دولت نقش حامی پیدا کند نه متصدی. از دهه 70 شمسی به دلیل تحولاتی که در حوزه فناوری های اطلاع رسانی اتفاق افتاد، اساساً شرایط قرنطینه در مدیریت فرهنگی منتفی شد، یعنی دیگر امکان مدیریت صحنه فرهنگ، با الگوی شرایط قرنطینه موضوعیت خود را از دست داد. اما عملاً می بینیم از همان زمان تلاش بسیار زیادی انجام شد که ما همچنان نادیده بگیریم که شرایط قرنطینه یی شرایطی سپری شده است و همچنان الگوی مدیریتی را که منطبق بر شرایط قرنطینه است، ادامه دهیم. برای تثبیت شرایط قرنطینه از تمام اهرم های قضایی، فنی و مدیریتی استفاده کردیم. موضوع محدود کردن اینترنت (فیلترینگ) یا رفتارهایی که با ماهواره صورت می گیرد، تلاش هایی فنی در این راستا بوده است. نوع قوانین و مقرراتی که تصویب می کنند، همگی این جهت گیری را دارد که دوباره شرایط قرنطینه را تثبیت کنند. در صورتی که در هر کشوری یک پیشخوان فرهنگی وجود دارد، یعنی صحنه یی که مردم اوقات فراغت خود را با آن می گذرانند و از محصولات فرهنگی استفاده می کنند. این محصولات، کالاها یا رویدادهای فرهنگی است. تا زمانی که شرایط قرنطینه وجود دارد، این پیشخوان توسط مدیریت خود آن کشور پر می شود. وقتی شرایط قرنطینه منتفی می شود، یعنی دست های درازی از جاهای دیگر در این پیشخوان محصولاتی قرار می دهند، اگر شما به هم خوردن این شرایط را نادیده بگیرید، پیشخوان فرهنگی کشور مرتباً از دست می رود و دست های درازی محصولات فرهنگی دیگری در این پیشخوان می گذارند و شما روی خود را برمی گردانید و نمی بینید. در کشور ما چند کانال تلویزیونی داریم ولی بیش از هزار کانال تلویزیونی در داخل ایران قابل دریافت است، یعنی در پیشخوان فرهنگی مردم فقط از جهت کانال تلویزیون تا چه اندازه امکان انتخاب وجود دارد، یعنی پیشخوان ما تا حد زیادی توسط دیگران فتح شده است. در زمینه اطلاع رسانی، اخبار سیاسی و مواردی مانند محصولات سمعی، بصری از قبیل فیلم ها و سی دی های قاچاقی که در سطح کشور پخش می شود، ما صحنه پیشخوان فرهنگی خود را به کل از دست می دهیم، یعنی اصلاً برای ما چیزی باقی نمی ماند. بحث این است که آیا ما از جمله کشورهایی هستیم که باید از پیشخوان فرهنگی مان صرف نظر کنیم؟ کسانی که طرفدار ادامه شرایط قرنطینه هستند یا طرفدار فرهنگ دولتی هستند، آیا هیچ کارنامه یی دارند که نشان دهد، این مساله کمک کرده پیشخوان فرهنگی در اختیار ما باشد؟ مسلماً اگر آمار بگیریم متوجه خواهیم شد پیشخوان فرهنگی ما در اختیار خودمان نیست و گویا به کشورهای دیگر واگذار شده است و دیگران هر چه می خواهند در آن می گذارند. این صورت مساله بسیار واضح است؛ فقط بحث این است که چنین عزمی پدید آید. بالاخره کسانی که بحث طرفداری از شرایط قرنطینه را مطرح می کنند و می خواهند این شرایط قرنطینه باقی بماند و در دل آن الگوی مدیریت دولتی پدید آید- که می خواهد فرهنگ را دولتی کند- ظاهراً دنبال این مساله هستند که مثلاً سلامت فرهنگی در جامعه گسترش بیشتری پیدا کند و کشور را از آنچه برای مردم ضرر دارد، مصون کنند. کسانی که این هدف را دنبال می کنند، باید یک بار محصول ادامه این سیاست مستعمل را مرور کنند.

- شما به پیشخوان فرهنگی اشاره کردید ولی مشکل اینجا است که بحث اجرایی آن تا چه اندازه امکان پذیر است؟ صرف اراده کردن دولت می تواند به این مساله کمک کند. شما به بحث ماهواره اشاره کردید. اگر دولت هم اراده کند، دریافت ماهواره با توجه به اینکه ما منع قانونی هم داریم حتماً نیازمند مصوبه مجلس است.

این قوانین را مجلس وضع کرده است. دولت جایگاهی دارد که می تواند لایحه دهد و ساز و کارهایی دارد که می تواند از آن استفاده کند. دولت نباید فقط شعار دهد.

-این ساز و کارها چیست؟

تاسیس مدیریت شرایط عدم قرنطینه. لازم نیست دولت در ابتدا سراغ تیزترین نقطه برود، می تواند از جایی شرایط عدم قرنطینه را آغاز و الگوی مدیریتی آن را تثبیت کند.

-می توانید بگویید نقطه شروع کجا است؟

ان شاءالله هر زمان که قرار شد چنین مدیریتی تاسیس شود، مطرح خواهیم کرد.

-به هر حال در شرایط فرضی صحبت می کنیم. اگر شرایط آن وجود داشته باشد، مطلوب ترین نقطه شروع چه نقطه یی می تواند باشد، تا هم به انتظارات جامعه پاسخ دهد و هم سریعاً به نتیجه برسد؟

بحث مفصلی است که باید روی آن کار کنیم ولی شدنی است. ما باید به سمت رفع ذهنیت قرنطینه یی گام برداریم و جهت ایجاد این شرایط باید دست به ابتکاری نو بزنیم. در دنیا این کار را انجام داده اند. البته پدیده بدیعی است و سابقه طولانی ندارد و طی این 20 سال شکل گرفته است. قاعدتاً می توان از این تجربه جهانی استفاده و آن را بومی سازی کرد و در داخل کشور پیش برد. مسلماً در برابر آن مقاومت به وجود می آید و نباید این مقاومت را وارد عرصه سیاسی کرد. باید در همان چارچوب عرصه فرهنگی با کسانی که مقاومت می کنند، وارد گفت وگو شویم. کسانی که با حفظ شرایط قرنطینه موافق هستند همگی دشمن ملت نیستند، اما تصویر روشن و قابل اعتمادی از فرهنگ غیردولتی در دست ندارند. با گفت وگو و دور کردن موضوع از صحنه کشاکش های سیاسی و حفظ کردن آن در چارچوب مباحث فرهنگی می توان این قضیه را پیش برد و در واقع می توان یک گفتمان جدید ایجاد کرد. به نظر من اشکالی که در اینجا وجود دارد این است که موضوع را سیاسی می کنیم. زمانی که موضوع سیاسی می شود، طبیعی است که جناح های سیاسی در برابر همدیگر بنا بر دلایل سیاسی شروع به صف بندی می کنند و زمانی که یک موضوع سیاسی شود در چارچوب این صف بندی ها مورد ارزیابی قرار می گیرد. در صورتی که اگر به موضوع مدیریت فرهنگی کشور مانند مدیریت آب و برق نگاه کنیم، در آنجا اصلاً بحث سیاسی موضوعیت ندارد و در واقع بحث فنی تر، دقیق تر و تکنیکی تر می شود.

-مشکل این است که این طور نمی شود، اگر این گونه بود بسیار عالی بود.

کسانی که این طور فکر می کنند زندانی شرایط فعلی شده اند.

-تا زمانی که بحث از تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و در ادامه آن ناتوی فرهنگی در سطوح عالی نظام مطرح می شود طبیعتاً نمی توان مانند مدیریت آب و برق به آن نگریست.

اتفاقاً مانند همان است. بحث تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی که مطرح می شود، بیشتر بر این دلالت می کند که ما متوجه هستیم پیشخوان فرهنگی ما توسط دیگران فتح می شود و نام آن را تهاجم فرهنگی می گذاریم. در مقابل این مساله باید کاری انجام داد، نه اینکه بقیه صحنه را که در اختیارمان هست واگذار کنیم. تاکنون به یک روش در مقابله با تهاجم فرهنگی عمل کرده اند، آیا این روش موفقیت آمیز بوده یا خیر؟ درست است که ما با تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی مواجهیم، اما در مقابل آن باید چه کار کنیم؟ باید یک روش آزموده یی را که نتیجه نداده ترک و روشی را که نتیجه بدهد جایگزین آن کنیم. رفتار ما با شرایط عدم قرنطینه شبیه رفتار کشورهایی است که فاقد بنیه فرهنگی و فاقد توان تولید در عرصه فرهنگ و هنر هستند. ما صحنه فرهنگی کشورمان را نمی شناسیم. ما بنیه و بضاعت خود را نمی شناسیم. اتفاقاً زمانی که شرایط قرنطینه برداشته شود برای کشوری مانند ما- با توجه به ظرفیت و بنیه یی که دارد- یک فرصت محسوب می شود، نه یک تهدید. یعنی ما حالا می توانیم در پیشخوان فرهنگی کشورها و سرزمین های دیگر بدون دغدغه حضور پیدا کنیم. بنیه و بضاعت این کار را هم داریم. ملاحظه کنید در کل منطقه یی که ما در آن به سر می بریم چند کشور بنیه ایران را در تولیدات سینمایی، هنرهای تجسمی، موسیقی و هر کدام از رشته های هنری دیگر دارد؟ هیچ کدام با ما برابری نمی کنند. زمانی که ما متوسل به شرایط قرنطینه می شویم در واقع بنیه و بضاعت خود را به حاشیه می رانیم زیرا این توان و توشه وجود دارد و ما نمی توانیم آن را سرکوب و منتفی کنیم. ما نمی توانیم کاری کنیم که یکصد سال سابقه فیلمسازی در کشور را کلاً از صحنه روزگار محو کنیم. این مساله وجود دارد، در عرصه های دیگر هم وجود دارد. زمانی که ما آن را به حاشیه می رانیم در یک بازی موش و گربه می افتیم و هنرمندان مان را مقابل نظام قرار می دهیم. بحث این است که ما تا چه زمانی می خواهیم تمام نیروهای خود را مستهلک کنیم و تمام فرصت های خود را از دست بدهیم؟ کشوری با این بنیه و بضاعت که توانایی قد افراشتن و حضور پیدا کردن در صحنه های دیگر را هم دارد، ترسان و لرزان هر لحظه بنیه و بضاعت خود را مضمحل و صحنه فرهنگی خود را واگذار می کند. علت اینکه چنین اتفاقی افتاده این است که ما فقط شعار داده ایم و اقدام عملی در این زمینه نکرده ایم. با شعار دادن آن را وارد صحنه سیاسی می کنیم و از یک بحث تخصصی فرهنگی خارج می کنیم و موضوع را وارد کشمکش های سیاسی می کنیم. در این حالت فقط سیاسیون در کشمکش های سیاسی راجع به این موضوعات اظهارنظر می کنند. یعنی اگر کسی بخواهد اظهارنظر فرهنگی کند باید در پوست سیاست قرار بگیرد و ظاهر سیاسی داشته باشد، تا حرف او شنیده شود. درست این است که این مباحث باید به حوزه فرهنگ برود که در آن بحث های علمی، فنی و دقیق وجود دارد. صحنه کشور ما صحنه یی غنی است و ما می توانیم از این صحنه فرصت هایی بسازیم. اتفاقاً می توانیم در پیشخوان کشورهای دیگر هم حضور داشته باشیم. بحث این است که صحنه فرهنگی و بنیه و بضاعت فرهنگی خودمان را بشناسیم و به آن اعتماد کنیم. اعتماد کردن ما در اینجا بسیار مهم است یعنی ما به عنوان مدیریت فرهنگی اعتماد به نفس پیدا می کنیم و در نتیجه به ظرفیت فرهنگی و هنری موجود در کشور اعتماد می کنیم. ظرفیت فرهنگی باید به توانایی مدیریتی دولت اعتماد کند و زمانی می تواند اعتماد کند که دولت فرهنگی باشد و مسائل فرهنگی را درک کند نه اینکه صرفاً دولتی سیاسی باشد؛ دولتی که اساساً راجع به مباحث فرهنگی درک روشنی ندارد و با اظهارنظرهای سیاسی و بازی های روزمره سیاسی با موضوع برخورد می کند و با اتهام زنی و انواع و اقسام مسائلی که طبعاً سیاسی است به موضوع می نگرد. واقعاً ما باید فارغ از بحث انتخابات و جناح های مختلف، سرنوشت و منافع ملی خود را در نظر بگیریم. بالاخره ما باید پاسخگوی فرزندان خود باشیم. کشوری با داشتن این همه اندوخته و بضاعت فرهنگی، اینچنین ترسان و لرزان هر روز پیشخوان فرهنگی خود را در اختیار دیگران می گذارد و برای آنها ایجاد موقعیت و موفقیت می کند. بحث این است که نباید این اتفاق بیفتد.

-آنچه شما می فرمایید کاملاً ایده آل است ولی مشکل اینجاست که بالاخره کسانی وجود دارند که حوزه فرهنگ را حیاط خلوت خود می دانند و فکر می کنند می توانند از آنجا برنامه های سیاسی خود را پیش برند.

درست است ولی بحث این است که اگر دولت بخواهد با این روش ادامه دهد ظرفیت های ملی کشور را نابود خواهد کرد.

-باید چه تدبیری بیندیشد؟

باید از ساز و کارهایی که در اختیار دارد حداکثر استفاده را ببرد.

- به دلیل همان شرایط قرنطینه که شما به آن اشاره کردید یک فرهنگ زیرزمینی هم در همه حوزه ها شکل گرفته است. در حوزه سینما فیلم های کوتاهی هستند که به صورت زیرزمینی تولید می شوند و در جشنواره ها شرکت می کنند. در موسیقی این مساله به شکل دیگر و پررنگ تری خود را نشان داده؛ طبیعتاً گروه های زیرزمینی برای ذائقه و سلیقه خاص خودشان آثاری تولید می کنند. در حوزه مطبوعات وبلاگ ها و اخیراً فیس بوک ها هم وارد کار شده اند و خود به خود بحث اطلاع رسانی و تحلیل را انجام می دهند. از این سه مثال به اینجا می رسیم که یک فرهنگ غیررسمی هم شکل گرفته و موتور آن به راه افتاده است. در بحث فرهنگ غیردولتی، آنها چه جایگاهی دارند؟ مهار می شوند یا تقویت می شوند؟

این اتفاقی که افتاده همان موضوعی است که پیشتر مطرح کردم؛ اینها بخشی از بنیه و بضاعت فرهنگی کشور ما هستند که این گونه ظاهر شده اند. وقتی فرهنگ دولتی می شود بنیه و بضاعت فرهنگی ما به حاشیه رانده می شود یعنی در یک محیط ناسالم شروع به رشد می کند یا به قول شما زیرزمینی می شود. این بنیه و مظاهر آن وجود دارد و نمی توان منکر وجود آن شد. موجودیت آن به قدری جدی است که فرض کنید در زمینه موسیقی، وقتی جشنواره موسیقی پاپ را برای نخستین بار برگزار می کنند، یکباره تعداد زیادی از گروه های موسیقی از سایه بیرون می آیند. بنابراین اینها وجود دارند و نمی توان منکر شد. بحث این است که وقتی شرایط حاشیه و متن را با مدیریت دولتی فرهنگ به این ترتیب تدارک می بینند اتفاقی که می افتد این است که عملاً متن جامعه و متن فرهنگ به گونه یی می شود که ابتذال به راحتی می تواند در آن رشد کند و کسی هم مزاحم آن نیست، یعنی جریانات سیاسی که صرفاً به موضوع نگاه سیاسی دارند در عرصه های مختلف نسبت به ابتذال خیلی حساسیت ندارند. آنها در واقع نسبت به چیزهای دیگر حساسیت نشان می دهند. در این وضعیت، فرصت رشد و ترویج ابتذال ایجاد می شود و فرهیختگی در فرهنگ به حاشیه رانده می شود؛ یعنی یا امکان فعالیت ندارد یا اگر کاری می کند انگشت خود را به سمت نظام اشاره می کند. علاوه بر این، محیط های ناسالم دیگری ایجاد می شود. نمی خواهم بگویم افراد ناسالم هستند بلکه محیط ناسالم می شود و افراد در مناسبات ناسالم شروع به رشد می کنند. اگر طرحی نو دراندازند و محیطی سالم بسازند آن وقت شرایط نشو و نمو در آفتاب مهیا می شود و طبعاً محیط ناسالم نمی تواند وجود داشته باشد. یعنی بنیه و بضاعت فرهنگی و تاریخی ما می تواند صحنه کنونی فرهنگ کشور را رنگین کند. طبعاً زمانی که شروع به اجرای شرایط مدیریت عدم قرنطینه می کنید، طبیعی است که قرائت های مختلف، سلایق مختلف و آرای مختلف باید امکان بروز داشته باشند، البته همه آنها باید در چارچوب قانون اتفاق بیفتد. اتفاقاً بحث این است که مدیریت دولتی باید شرایط قانونی را ایجاد کند تا تنوع قرائت ها وجود داشته باشد و بتواند دوباره این پیشخوان را در اختیار بگیرد و بیش از آن اینکه بتواند پیشخوان جاهای دیگر دنیا را هم در اختیار بگیرد. اگر چنین اتفاقی رخ نداده از تبعات اعمال شرایط قرنطینه است.

-به موضوع مهمی اشاره کردید. مناسباتی که شما به آن اشاره می کنید، قرار است چگونه تغییر کند؟ الان وضع به این صورت است که اگر کسی بخواهد کار فرهنگی کند یا کالای فرهنگی تولید کند (از قبیل کتاب، آلبوم موسیقی، فیلم، تئاتر و...)، باید حتماً به اداره ارشاد مراجعه کند (این ارشادی که به کار می برم عمدی است، و تاکید بر جنبه ارشادی این اداره است) و در آنجا عده یی هستند که در مورد واژگان، موضوع، سناریو، محتوا و بینش پشت اثر (کتاب، فیلم یا هر چیز دیگری) تصمیم می گیرند. در فرهنگ غیردولتی قرار است این اتفاق چگونه رخ دهد؟ زیرا در ایران تجربه نشده است و بسیار نامعلوم و حتی غیرقابل اعتماد است. آیا ارشاد قصد دارد در صدور مجوز برای محصولات فرهنگی تساهل به خرج دهد؟ آیا قرار است ساز و کار دیگری طراحی کند؟ چه اتفاقی قرار است بیفتد؟

می دانید در دنیا وزارت ارشادی که ما به این مفهوم داریم، وجود ندارد. زمانی که وزیر ارشاد ما به جای دیگر دنیا می رود، نمی دانند چه کسی باید به استقبال او برود، زیرا در هیچ دولت دیگری چنین مابه ازایی وجود ندارد. در دولت های دیگر و جاهای دیگر دنیا، مدیریتی را متناسب با این شرایط طراحی کرده اند چون این مسائلی که ما الان در وزارت ارشاد داریم، وجود ندارد.

وزارت ارشاد باید متحول شود و نقش آن از ممیزی و تصدی گری در عرصه فرهنگ به نقش حامی در عرصه فرهنگ تبدیل شود، یعنی باید در ارشاد تحول ماهوی شکل گیرد و قوانین آن حتماً باید تغییر کند. در الگوی اصلی باید تجدید نظر شود، نه اینکه ما همچنان آن الگو را حفظ کنیم و بگوییم کمی شل بگیرید. اصلاً بحث شل گرفتن نیست. باید در مدیریتی که صورت می گیرد، نقش فاعلی داشته باشد، نه فقط اینکه بگوییم نقش فاعلی فقط ممیزی است و کمی به سمت انفعال برود. اصلاً چنین نیست. در آنجا باید بتواند نقش فاعلی بسیار فعال تری پیدا کند ولی باید در نقش حامی باشد، نه نقش کسی که چوبی به دست گرفته و عده یی را از عده دیگر جدا می کند و به حاشیه می راند یا در متن تغذیه می کند. صورت مساله باید تغییر کند.

http://www.ihrc.ir/fa/NewsShow.aspx?ID=3698