قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

هشدار تاریخی امام (ره) در سال ۶۷ : پایداری افعی های متحجر .......


هشدار تاریخی امام (ره) در سال ۶۷ :
پایداری افعی های متحجر در زدن ریشه انقلاب است

  • دیروز«حجتیه ‏اى»ها در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند اما امروز انقلابى‏تر از انقلابیون دروان مبارزه شده‏اند!
  • امروز عده ‏اى با ژست مآبى چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام مى‏زنند که گویى وظیفه‏ اى غیر از این ندارند
  • طلاب عزیز لحظه ‏اى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است ولی شیوه مقدس مآبى و دین فروشى عوض شده است آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟
  • مقدس‏ نماهاى بی شعور که تا دیروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق حکومت ظالمان را براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- راهگشا مى‏دانستند امروز به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت می زنند
 بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی به موازات بکار بردن تعابیر ماندگار درباره روحانیت مبارز و مردمی نظیر آنچه بر آیت الله هاشمی عنایت  فرمودند که :  " دشمنان بدانند مدرس حالا هم زنده است ؛ هاشمی زنده است چون نهضت زنده است "  ؛ تعابیری بسیار تندی  را نیز نظیر " افعی های متحجر حوزه " علیه روحانیت غیر مردمی و گوشه نشین در دوران مبارزه  بکار برده اند ؛  که هر چند درآن ایام به کرامت امام (ره) نامی از اینان برده نشد ولی چهره  اصلی اینها را از عدم توجه امام راحل (ره) در سپردن امور انقلاب به اینها در زمان حیات مبارکشان  و در سه شاخص امروزی این جریان در  " حمایت بیدریغ از  جریان انحرافی "، واکنش خشم آلود به "مردم و رای مردم" و بغض بی پایان نسبت به " همدوشان امام (ره) " و بطور اخص آیت الله هاشمی رفسنجانی می توان بازشناخت .
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ؛ در بخشی از بیانات تاریخی امام راحل (ره) درباره روحانیت متحجر در منشور تاریخی بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی  آمده است : " آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده ، از هیچ قشر دیگر نخورده است تا دیروز «حجتیه ‏اى» ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابى‏تر از انقلابیون دوران مبارزه شده‏اند! خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده هرگز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است  ؛ آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟
گزیده بیانات و تعابیر تاریخی امام راحل (ره) در ارتباط با افعی های متحجر حوزه بدین شرح است :

*  البته بدان معنا نیست که ما از همه روحانیون دفاع کنیم، چرا که‏ روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزه‏هاى علمیه هستند افرادى که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعالیت دارند. امروز عده‏اى با ژست مآبى چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام مى‏زنند که گویى وظیفه‏اى غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه‏هاى علمیه کم نیست.طلاب عزیز لحظه‏اى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایى‏اند و دشمن رسول اللَّه. آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟


*  استکبار وقتى که از نابودى مطلق روحانیت و حوزه‏ها مأیوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکى راه ارعاب و زور و دیگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتى حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههاى نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حرکت، القاى شعار جدایى دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه‏اى کارگر شده است تا جایى که دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مى‏آورد؛ یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته‏اند. گمان نکنید که تهمت وابستگى و افتراى بى‏دینى را تنها اغیار به روحانیت زده است، هر گز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاری تر از اغیار بوده و هست.


* در شروع مبارزات اسلامى اگر مى‏خواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مى‏شنیدى که شاه شیعه است! عده‏اى مقدس نماى واپسگرا همه چیز را حرام مى‏دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هر گز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است. وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردى و عبادى شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد.


* به زعم بعض افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپاى‏ وجودش ببارد و الّا عالم سیّاس و روحانى کاردان و زیرک، کاسه‏اى زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزه‏ها بود که هر کس کج راه مى‏رفت متدینتر بود. یاد گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار مى‏رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه‏اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه مى‏گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى‏یافت، وضع روحانیت و حوزه‏ها، وضع کلیساهاى قرون وسطى مى‏شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه‏ها را حفظ نمود.


  * هنوز حوزه‏ها به هر دو تفکر آمیخته‏اند و باید مراقب بود که تفکر جدایى دین از سیاست از لایه‏هاى تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکى از مسائلى که باید براى طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسین نافهم و ساده‏لوحان بیسواد، عده‏اى کمر همت بسته‏اند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته‏اند. اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهاى مقدس‏نماها از میدان به در مى‏رفت؛ ترویج تفکر «شاه سایه خداست» و یا با گوشت و پوست نمى‏توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسى مى‏دهد و از همه شکننده‏تر، شعار گمراه‏کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان- علیه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایى بودند که نمى‏شد با نصیحت و مبارزه منفى و تبلیغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیله‏اش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد سینه را براى مقابله با هر تیر زهرآگینى که به طرف اسلام شلیک مى‏شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.



*  آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیر المؤمنین- علیه السلام- که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه‏ها را بیش از این تلخ نکنم. ولى طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبى و دین فروشى عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده ‏اند.  روحانى‏نماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مى‏دانستند و سر به آستانه دربار مى‏ساییدند، یکمرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس‏ نماهاى بیشعور مى‏گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مى‏گویند مسئولین نظام کمونیست شده‏اند! تا دیروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفید و راهگشا مى‏دانستند، امروز از اینکه در گوشه‏اى خلاف شرعى که هر گز خواست مسئولین نیست رخ مى‏دهد، فریاد «وا اسلاما» سر مى‏دهند! دیروز «حجتیه‏اى» ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابى‏تر از انقلابیون شده‏اند!

* «ولایتى» هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریخته‏اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‏اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مى‏خورند! راستى اتهام امریکایى و روسى و التقاطى، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و موسیقى از چه کسانى صادر مى‏شود؟ از آدمهاى لا مذهب یا از مقدس‏نماهاى متحجر و بیشعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنها و کنایه‏ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‏ هاست، و برخورد واقعى هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است.

فاطمه معتمد‌آریامی‌خواستند گوشمالی‌ام بدهند، کار کردنم ممنوع شد

فاطمه معتمد‌آریا: می‌خواستند گوشمالی‌ام بدهند، کار کردنم ممنوع شد

سینما - ماهنامه تجربه نوشت:

فاطمه معتمد آریا بازیگر نمایش «نامه‌هایی به تب» در گفت و گو‌یی به بازیگری و فعالیت حرفه‌ای‌اش در این حوزه پرداخته که بخش‌هایی از آن را می‌خوانید:
·         امروز می‌شود خلاقیت‌های فراوان نسل جدید را در فضای تئاتری مشاهده کرد ولی یک حلقه گمشده‌ای در فضای امروز می‌شود احساس کرد و آن تربیت اصول تئاتر در میان نسل جدید است. نه اینکه منظورم این باشد که نسل جدید تئاتر ما تربیت آکادمیک تئاتر و اصول را ندارد اما اصلا نوع تربیت تئاتری تغییر کرده است و به نظرم چندان مناسب نیست. این نامناسب بودن را در نوع کردار و رفتار و استایل تئاتر می‌دانم. امروز تنها مهم این است که خلاقیت و جسارت داشته باشی و انگار آکادمی‌های تئاتر شکل صحیحی برای تربیت تئاتری را توصیه نمی‌کند.
·         من این گونه می‌بینم که استاد تئاتر در دانشکده و فضای آکادمیک مهم‌ترین اصل است. آن سال‌ها استاد تئاتر به معنای واقعی کلمه بود. چیزی که بعد از انقلاب تقریبا حذف شده‌است. حالا امروز تقریبا همه به هم استاد می‌گویند. لفظ استاد به همه تعلق نمی‌گیرد. آن سال‌ها آدم‌هایی بودند که به معنای کلمه استاد تئاتر بودند و اینها در دانشکده‌ها به تربیت و پرورش دانشجویان می‌پرداختند. نمونه آقای شمیم بهار، آقای محمد کوثر، آقای بهرام بیضایی، آقای پرورش و آقای سمندریان. مابقی هم بودند و ما اساتید تئاتری خیلی خوبی داشتیم. برای مثال تربیت بازیگری صرفا بدن و بیان و مبانی بازیگری نبود، آقای شمیم بهار به دانشجویان بازیگری تحلیل تئاتر درس می‌داد. کلاس‌های‌شان آنقدر شلوغ بود که در کلاس جایی باقی نمی‌ماند. خب این ها و این تعالیم مختلف و جانبی باعث می‌شد که بازیگر تربیت بسیار مناسبی داشته باشد و یک بازیگر به معنای کامل بتواند حضور موثری در تئاتر داشته باشد. منظور اینکه معنای استاد در این دو دوره تغیییر کرده است. الان به هر فار‌غ‌التحصیلی که شروع به تدریس کند استاد می گویند. دیگر استاد برجسته‌ای در دانشکده‌های ما تدریس نمی کند. تقریبا فاجعه است که در هر دانشکده تعداد اساتید مناسب موردی باشد یا در مواردی اصلا استاد مناسبی وجود ندارد.
·         من در 15 سالگی و آغاز راه تربیت تئاتر بیشتر توجهم به تئاتر کلاسیک بود. آموزش ما در این زمینه بود. خودم به شخصه دوست داشتم که تئاترهای مدرن را تماشا کنم و سعی می‌کردم هیچ اجرایی را از دست ندهم. اما در تئاترهای کلاسیک بازی می‌کردم برعکس الان که دوست دارم در تئاترهای مدرن بازی کنم و حضور داشته باشم و تئاتر کلاسیک تماشا کنم.
·         من کارم را در سینما در سال 63 با فیلم «شهر موش‌ها» آغاز کردم. ما فکر می‌کردیم سینما می‌تواند فضای مناسبی برای فعالیت‌های ما باشد. همان سال‌ها انقلاب فرهنگی هم رخ داده بود و تئاتر رسما تعطیل بود. من هم بازیگر بودم و هیچ کار دیگری، تاکید می‌کنم هیچ کار دیگری بلد نبودم و می‌خواستم به کارم ادامه دهم. پس ناگزیر بودم که راهم را در سینما پیدا کنم. چند سالی تلاش کردم و تمرین کردم تا به سینما برسم.
·         من تقریبا در هر فیلمی که بازی کردم البته به غیر از یک دوره‌ای که با خشم به من نگاه کردند، همیشه کاندید بازیگری بودم.
·         بعد از فیلم «کلاه قرمزی و پسرخاله»‌به دلایلی که نه برای من جدی بود و نه برای آن‌هایی که این کار را کردند ممنوع‌الفعالیت شدم. فکر می‌کنم قصدشان گوشمالی دادن بود که حواستان باشد خیلی نمی‌توانید پایتان را فراتر بگذارید. خب آن فیلم خیلی محبوب شده بود و فروش خیلی فوق‌العاده‌ای داشت و ما گروهی مورد بی‌مهری واقع شدیم. در نتیجه من به مدت هشت ماه از ایران رفتم. در این مدت در پاریس بودم و به یکی دو جشنواره هم برای فیلم‌هایم دعوت شدم. آن سال‌ها سینمای ایران برای جهان نو بود و تازه و داغ و خب خیلی به فیلم‌هایی که از ایران در جشنواره شرکت می‌کرد توجه نشان می‌دادند و خیلی از جشنواره‌های دنیا هم می‌خواستند که فیلم‌های ایرانی را در سینماهایشان نمایش بدهند. من در آن مدت به ژاپن، سوئد و جاهای دیگری رفتم ولی به هرحال در آن مدت زندگی من در پاریس بود.
·         راستش خیلی هم دوست نداشتم که عنوان کنم چرا خارج از ایران زندگی می کنم. چون محیطی که در آن می‌خواستم به کارم ادامه دهم برایم خیلی قابل احترام و ارزشمند بود. حتی تلاش فراوانی کردم که این تصور پیش نیاید که می‌خواهم حتی پوششم را تغییر دهم. به هر حال من در پاریس بودم و به اختیار خودم بودم. درست که به اجبار به پاریس رفته بودم اما با علاقه خودم زندگی می‌کردم. در آن مدت نه با کسی مصاحبه‌ای کردم و نه حرفی از این ماجراها زدم. تمام تلاشم این بود که این ماجرا تمام شود و من دوباره بتوانم کارم را ادامه دهم.
·         به‌هرحال بعد از هشت ماه برگشتم. بلافاصله آقای تبریزی برای فیلم «مهر مادری» به من پیشنهاد بازی دادند. من در همان دوره از خانه سینما استعفا داده بودم. من در هیات مدیره خانه سینما بودم و آن سال هیات مدیره استعفای دسته جمعی داده بود. البته همه ما و خود من شدیدا به کار صنفی اعتقاد داشتیم. شرایط به گونه‌ای بود که ما مجبور شدیم استعفای دسته جمعی بدهیم. من بعد از بازگشت و دریافت پیشنهاد از آقای تبریزی به خانه سینما رفتم به مدیرعامل وقت خانه سینما که تمایلی به ذکر نامشان ندارم گفتم که من برگشتم و تصمیم دارم که کار کنم. در خانه سینمابه من گفتند که به صلاح سینما نیست که شما کار کنید. من هم گفتم که دلیل گفتن من فقط این بود که اعلام کنم برای من بالاترین مرجع سینمایی و رسیدگی به کارهایم خانه سینماست که پایگاهی صنفی است. من برای اجازه نیامده‌ام و فقط آمده‌ام که بگویم می‌خواهم کارم را دوباره شروع کنم. برایم جای تاسف داشت که چنین جواب شنیدم. چرا به صلاح سینما نبود که من کار کنم؟
·         آقای تبریزی برای این که من بتوانم در «مهر مادری» بازی کنم خیلی تلاش کرد. تقریبا به همه جا سر زد و توانست موافقت حضور مرا کسب کند. البته تقریبا هم مصادف شد با تغییر سیستم سیاسی کشور. دوره ریاست جمهوری آقای رفسنجانی تمام شد و آقای خاتمی رئیس جمهور شد و وزرات ارشاد هم فضایش تغییر کرد. خلاصه اوضاع عوض شد. البته هنوز هم هر تغییری صورت می‌گیرد و در همه دوره‌ها من چوبی خورده‌ام. حالا هنوز بعد از شانزده هفده سال هنوز هم باید پاسخگوی مسائل باشم.
·         من این را به صراحت می‌گویم من هیچ گرایشی به هیچ جریان و هیچ کس ندارم جز حرفه خودم. می‌خواهم این را به شما بگویم که من در هیچ دوره‌ای راحت نبوده‌ام و در هیچ دوره‌ای برایم کار کردن ساده نبوده است. برای هر لحظه و هر کاری که می‌خواهم بکنم باید مشقت زیادی را بکشم و به نوعی مبارزه کنم تا بتوانم کارم را انجام بدهم. هر کاری از طرف من با برخوردهایی خشمگینانه مواجه بوده است. حالا در دوره‌ای این شرایط سخت‌تر است من باید بیشتر خودم و کارم را توضیح بدهم و توجیه کنم و در دوره‌ای کمتر. واقعا از اولین روز ورودم به سینما این مسائل برای من بوده است. کاندید می‌شدم مساله می‌شد، جایزه می‌گرفتم مساله می‌شد. حرف می‌زدم بحران می‌شد و حرف نمی‌زدم مساله‌ای دیگر بود. در اجتماعات شرکت می کردم حرفی پیش می‌آمد و شرکت نمی‌کردم حرفی دیگر می‌زدند. می خواهم بگویم مهم نیست که چه کار می‌کنم مساله این است که به هر جهت هر کاری بخواهم بکنم چوبی در سوراخ زنبورها می‌رود و سر و صدایی بلند می‌شود.
·         من قبول کردم که صلیبم را خودم به دوش بکشم هر روز هم وزنش سنگین‌تر می‌شود اما به دوش دارم.
·         آنها تلاش می‌کنند که من را به مسائل سیاسی سوق دهند و من مدام تلاش می‌کنم که خودم را از این مسائل کنار بکشم. یادم هست در همان دوره ابتدایی که من کارم را در سینما آغاز کردم سانسور زیادی وجود داشت. خیلی چیزها دیگر در سینما وجود نداشت. خب مثلا بی‌اخلاقی‌هایی در سینما ممنوع بود که ما هم آنها را قبول داشتیم. ابتذال و سکس و خشونت ممنوع بود ما هم از این ممنوعیت‌ها خوشحال بودیم و دوست داشتیم که در آن فضا کار کنیم. مسائلی بود که خب خودمان را با آنها تطبیق داده بودیم. خوشحال بودم از اینکه چهره زن می‌بایست ویژگی‌هایی از قبیل وجاهت و انسانیت و زیبایی طبیعی می‌داشت و من از این موارد خوشحال بودم.
·         اما الان رابطه خیلی بد شده است. این زیبایی‌شناسی که در سینما و تلویزیون ما وجود دارد از کجا آمده است؟‌ما آن دوره را ترجیح می‌دهیم. اخلاقیات آن زمان بیش از امرزو است. این شمایل از کجا آمده؟ از تلوزیون‌های ترکیه و عربی؟ این لباس پوشیدن برای ایران است؟
·         به ما می‌گویند شما الگو هستید و پس مدام محدودمان می کنند اما از آن طرف چیزهایی را می‌بینیم که باورمان نمی‌شود. خیلی خوشحال بودم که منع برای چیزهای بد و بی‌اخلاقی ها وجود می‌داشت. برای بی‌انصافی‌ها و بی‌شخصیتی‌ها و بی‌تربیتی‌ها منع وجود داشت .ما خیلی هم خوشحال می‌شدیم. اما این گونه نیست. همین است که فضای سینما به اینجا رسیده است.
·         [من] تا هشتاد دهه دیگر هم می‌مانم (با خنده) خب این به خاطر اعتقاد من به کارم است. با هر جریانی که تغییر می‌کند و هر دهه‌ای که می گذرد که قرار نیست من اعتقادات خودم را تغییر دهم. من فقط تلاش می‌کنم که خودم را به روز نگه‌دارم و با زمان حرکت کنم.
·         هیچ وقت اینطور نبوده که افتخاراتی که کسب کرده ام را مدام با خودم این ور و آن ور ببرم. آنها مدال‌هایی است که با سنجاق از خودم جدا می‌کنم. در نتیجه فکر می‌کنم بودن هر آدمی به رفتارهایش و مقاومت‌هایش برمی‌گردد.
·         در دهه اول که کارم را شروع کردم شرایط بسیار سختی بود برای اینکه یک بازیگر جوانی بیاید و وارد سینما بشود و بماند بدون هیچ وابستگی. حالا امروز هم این شرایط دوباره دارد برای من تکرار می‌شود و تحمل این شرایط بعد از سی سال برای من خیلی سخت‌تر است. نمی‌گویم شرایط سخت‌تر است اما می‌گویم در این شرایطی که من هستم تحمل این مسائل خیلی سخت شده است. اتفاقات برای من واقعا غیرقابل تحمل شده است. من دیگر در وضعیت سابق نیستم. مگرچقدر نیاز هست که خودم را ثابت کنم؟ چطور آنها که من را مورد بازخواست قرار می دهند این زحمت را به خودشان نمی‌دهند که کارنامه کاری من را مرور کنند و ببینند که من چه کارهایی در این سینما کرده‌ام و چه تلاش‌هایی کرده‌ام. بگویند که چه فیلم بدی بازی کرده‌ام یا چه کاری کرده‌ام که علیه جامعه‌ام بوده است. چه رفتار غیراخلاقی در مسائل حرفه‌ای‌‌ام کرده‌ام یا نمادی بوده‌ام برای تخریب حرفه‌ام؟ خب اینها را باید به من پاسخ بدهند.
·         من از اولین کسانی بودم که پافشاری کردم که هنرپیشه حتما باید صدا و بدنش صحیح باشد تا بازیگر شود و هنرپیشه باید با صدای خودش در فیلم حرف بزند و این بعد از مدتی تبدیل به قانونی در سینمای ایران شد و خیلی از مسائل دیگر که گفتنش الان ضرورتی ندارد. 


 

سیدحسن خمینی: عاشورا قیامی است علیه ظلم و انحراف

سیدحسن خمینی: عاشورا قیامی است علیه ظلم و انحراف


ما امروز با جامعه ای مواجه هستیم که بیش از هر زمان دیگری محتاج درس گرفتن از عاشورا است. همواره باید عاشورا را به عنوان سرچشمه حقیقت در ذهن خود داشته باشیم.
http://ilna.ir/uploads/1390-9-10/khomeyni_1np.jpg
  ایلنا: ایلنا: یادگار امام خمینی(ره) گفت: ما امروز با جامعه ای مواجه هستیم که بیش از هر زمان دیگری محتاج درس گرفتن از عاشورا است. همواره باید عاشورا را به عنوان سرچشمه حقیقت در ذهن خود داشته باشیم.

حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی که در دیدار با اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران در حسینیه جماران سخن می‌گفت، به تبیین درس‌های عاشورا برای عصر حاضر پرداخت و اظهار داشت: عاشورا، مبادی بزرگی برای روزگارهای مختلف دارد. قهرمانان عاشورا بی‌تردید مظهر کمالات بسیاری هستند. عاشورا جلوه های بزرگی دارد که عشق، شجاعت، صمیمیت و اخلاق از آن جمله‌اند. ویژگی بارز سیدالشهدا در برابر دیگران، پایبندی به مبادی اخلاقی بود.

وی با اشاره به وی‍ژگی‌های هویت عاشورا، گفت: اگر بخواهیم عاشورا را تعریف کنیم، باید بگوییم، عاشورا قیامی است علیه انحراف و ظلم همراه با شجاعت و درایت.

یادگار امام ادامه داد: اینکه در جامعه آن روز چه اتفاقی می افتد که نوه رسول خدا به شهادت می رسد، به انحراف جامعه برمی گردد و اینکه این انحراف از چه اهمیتی برخوردار بود و آمیخته با چه مشکلاتی بود،‌ در یک کلام می توان گفت، عاشورا نتیجه انحراف همراه با ظلم در گونه های مختلف بود.

یادگار امام در ادامه با بیان اینکه عاشورا منادی شجاعت است،‌ به تبیین مفهوم شجاعت پرداخت و اظهار داشت: شجاعت در حوزه‌ی رفتارهای ارادی مفهوم پیدا می کند و رفتار ارادی هم مقدماتی دارد. وقتی انسان می‌خواهد کاری انجام دهد، اول آن را تصور می‌کند،‌ بعد فائده آن را تصدیق می کند، بعد مشتاق انجام می‌شود این اشتیاق رفته رفته شدت می‌گیرد و شوق موکد باعث تحریک عضلات می‌شود و نهایتا انسان به فعل می‌رسد.

وی با بیان اینکه انسان در همه این چهار مرحله‌ی تصویر،‌ تصدیق، شوق موکد و فعل، دچار تردید می شود، گفت: تردیدها بخاطر ترس از خطراتی است که انسان را در صورت انجام کار تهدید می کنند. ضریب خطر باعث می شود که فائده دچار تردید شود و انسان با خود بگوید انجام این کار، به ریسکش نمی‌ارزد.

سیدحسن خمینی در ادامه گفت: اگرچه همه کارها احتمال خطر دارند و نیاز به سبک‌سنگین کردن فائده و ضرر دارند اما گاهی وظیفه انسانی ایجاب می‌کند، انسان خطرات را بر گردن بگیرد و به خاطر زیان رسیدن به فوائد شخصی،‌ در انجام آن تردید نکند. نجات یک انسان از کشته‌شدن، شاید ضرری هم به منافع شخصی داشته باشد اما در نهایت، ستودنی خواهد بود.

یادگار امام اضافه کرد: گاهی ریسک و منفعت از جنس مادیات هستند اما بسیاری اوقات این دو از یک جنس نیستند. شجاعت در این‌جا مفهوم پیدا می کند. انسان گاهی همه‌ی مراحل تصور، تصدیق و شوق موکد را انجام می‌دهد اما طمع یا ترس باعث می شود، از انجام کار منصرف شود.

وی افزود: برخی وقت‌ها، راهزن‌‍‌هایی پیدا می‌شوند که انسان از ترس آن‌ها، می‌گوید؛ اگر این کار را انجام دهم، مصالح شخصی من از بین می رود. گاهی برخی افراد، سخن از مصلحت می‌گویند. باید توجه کنیم که در همه مراحل،‌ مصلحت‌سنجی، درست نیست. مصلحت در مبادی فعل، سنجیده و درست است اما بعد از مرحله نتیجه‌گیری، مصلحت‌سنجی، دخالت دادن منافع شخصی در اموری است که مصالح دینی و اخلاقی را تامین می کند و این دقیقا همان رابطه مصلحت و شجاعت است.

سید حسن خمینی در ادامه شرط شجاعت را متوجه‌بودن هزینه‌ها به خود انسان و نه دیگری دانست و گفت: هزینه شجاعت شما نباید از جیب دیگران باشد. نباید شما حرف بزنید و هزینه‌اش را دیگران بدهند. این دیگر شجاعت نیست شجاعت چیزی است که شما خودتان هزینه اش را بپردازید. اگر قرار باشد هزینه و عدم‌النفع را دیگران پرداخت کنند، این جا شجاعت دیگر مفهومی ندارد.

یادگار امام به تبیین مصادیق سخنان خود در رخداد عاشورا پرداخت و اظهار داشت: آنچه در عاشورا اتفاق افتاد اول تصور انحراف در بن‌مایه‌های دین پیامبر بود و دوم، تصور ظلم به عنوان یک واقعیت در جامعه اسلامی. تصدیق به فایده این بود که نمی‌توان این انحراف و ظلم را تحمل کرد. در مرحله‌ی بعد شوق موکد شوق موکد پدید آمد و در نهایت سیدالشهدا هزینه این امر را شخصا بر گردن گرفت.

وی افزود: در آن روزگار،‌ کسی که بر علیه دستگاه خلافت می‌شورید لقب خارجی می‌گرفت و آبرویش می‌رفت. هزینه اول سیدالشهدا قبل از عاشورا، آبروی او بود. بعد از این هزینه نخست، هزینه های بسیاری داد که همه می دانیم که البته این هزینه های سنگین به معنای این نبود که عاشورا از عنصر تدبیر و درایت خالی بود. عاشورا درس بزرگ دیگری که به ما داد آن بود که هر چیزی که آمیخته با بی‌تدبیری باشد، شجاعت نیست.

یادگارامام در ادامه اظهار داشت: ما امروز با جامعه ای مواجه هستیم که بیش از هر زمان دیگری محتاج درس گرفتن از عاشورا است. همواره باید عاشورا را به عنوان سرچشمه حقیقت در ذهن خود داشته باشیم.

سیدحسن خمینی در ادامه با اشاره به بداخلاقی ها در جامعه گفت: بسیاری می گویند درد جامعه ما ترس است اما من فکر می کنم درد بزرگ جامعه ما نترسیدن است. ای کاش، درد، ترس بود. بسیاری از بداخلاقی ها بخاطر این است که از خدا نمی ترسیم و باور نداریم این جهان خدایی دارد. نترسیدن از خدا، رمز همه مشکلات اخلاقی است.

در پایان سیدحسن خمینی یاد و خاطره دانشجویان شهید در انقلاب و دفاع مقدس و همچنین شهدای 16آذر را گرامی داشت.

http://ilna.ir/newsText.aspx?ID=224048

استعفای پارسایی تایید شد

استعفای پارسایی تایید شد
http://ilna.ir/uploads/1390-9-10/parsa1art.jpg

حسین پارسایی استعفای خود را از مدیر عاملی بنیاد فرهنگی هنری رودکی تائید کرد.

  ایلنا: روابط عمومی بنیاد رودیکر اعلام کرد: بنابر تماس های مکرر هنرمندان و خبرنگاران به اطلاع می رساند موضوع استعفای "حسین پارسایی" مدیر عامل این بنیاد تایید می شود.

به گزارش ایلنا، پارسایی بنابر ضرورت و با هدف روشن شدن اذهان عمومی به سایت بنیاد رودکی گفت: "این یک درخواست شخصی است و تقاضا می‌کنم استعفای یک خدمتگذار فرهنگی کوچک را که پس از سالها قصد دارد به فعالیت حرفه‌ای خود بپردازد و یا ادامه تحصیل دهد با حاشیه‌پردازی و اظهار حدس وگمان، پیچیده وبزرگ جلوه ندهید."

وی اذعان داشت:" هر گونه گمانه زنی به ویژه اختلاف سلیقه و یا استعفای تحمیلی را نمی پذیرم و آن را رد می‌کنم."

پارسایی در ادامه گفت: "صادقانه می‌گویم آقای حمید شاه آبادی به عنوان دبیر هیات امناء و معاون هنری نقش به سزایی در توسعه برنامه‌ها، فعالیت‌ها و طرح‌های عمرانی در دوره مدیریت من در بنیاد داشته و من نیز همواره به همکاری با ایشان مفتخرم؛ بنابراین باید پذیرفت که آغاز هر همکاری نقطه پایانی دارد."

وی بار دیگر از هنرمندان و رسانه‌ها درخواست کرد تا این موضوع را در اندازه یک استعفای ساده و دور از هر گونه حاشیه بدانند.

http://ilna.ir/newsText.aspx?ID=224000