قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

زنان رضاخان

 

رضا خان که در سال ۱۳۰۴ شمسی، با خلع احمدشاه از سلطنت و انقراض قاجاریه به سلطنت رسید در ده سال نخست سلطنت خود تغییر عمده ای در زندگی زن ایرانی به وجود نیاورد. زن ایرانی در همان شرایط اواخر دوران قاجاریه زندگی می کرد و رضاشاه نیز با این که چنین وانمود می کرد به جنس زن علاقه چندانی ندارد، علاوه بر تاج الملوک که مادر ولیعهد و ملکه ایران به شمار می آمد دو زن دیگر گرفت، که اولی را پس از مدت کوتاهی طلاق داد ولی زن دوم را تا آخر عمر نگاه داشت.

رضاشاه در سال دهم سلطنتش (۱۳۱۴) بعد از مسافرت به ترکیه و تحت تأثیر تلقینات آتاتورک، تصمیم گرفت بعضی از کارهای او را تقلید کند و اولین کاری که در این زمینه به نظرش رسید برداشتن حجاب از سر زنان یا به اصطلاح معروف آن زمان «کشف حجاب» بود.

اکثریت مردم ایران که پای‌بند معتقدات مذهبی خود بودند در برابر این تصمیم مقاومت کردند و بسیاری از زنان برای این که مجبور نشوند بدون حجاب در کوچه و خیابان رفت و آمد کنند خود را در خانه‌ها محبوس نمودند. زنانی هم که از این تصمیم حکومت پیروی کردند و حجاب از سر برداشتند، نقشی بیشتر از گذشته در جامعه ایفا ننمودند و حتی می‌توان گفت که نقش زنان در دوران سلطنت شانزده ساله رضا شاه، کمرنگ‌تر از دوران قاجاریه بود.

از زنانی که در دوران حکومت و سلطنت رضا شاه نقشی هر چند ناچیز در سیاست و زندگی اجتماعی ایران ایفا نموده‌اند در درجه نخست باید از سه زن رضاشاه نام برد.

لازم به تذکر است که رضا شاه قبل از ازدواج با این سه زن، در زمانی که قزاق بوده با دختر عمویش «مریم خانم» ازدواج کرده بود. مریم خانم در سال ۱۲۸۲ هنگام زایمان درگذشت ولی نوزاد که دختر بود زنده ماند. این دختر که فاطمه نام داشت در مزان سردار سپهی رضاشاه «همدم‌السلطنه» لقب گرفت و با یکی از بستگان مادری رضاشاه که بعداً نام خانوادگی «آتابای» را برای خود انتخاب کردند ازدواج نمود.

رضاخان در سن چهل سالگی، هنگامی که در نیروی قزاق درجه یاوری یا سرگردی داشت، با دختر فرمانده خود که یک افسر مهاجر قفقازی به نام تیمورخان بود ازدواج کرد.

تیمورخان هنگامی که دختر خود را به رضاخان داد در نیروی قزاق درجه میرپنجی یا سرتیپی داشت. دختر تیمورخان، تاج‌الملوک در آن تاریخ دختر ۲۴ ساله‌ای بوده و با توجه به این که در آن زمان دختران معمولاً در حدود سنین پانزده شانزده سالگی و حتی پایین‌تر به خانه شوهر می‌رفتند، تاج‌الملوک پیردختری بود که به ریش رضاخان بسته شد.

تاج‌الملوک درباره چگونگی آشنائی و ازدواج خود با رضاخان گفته بود «من در یک خانواده نظامی به دنیا آمدم و بزرگ شدم. پدرم یک سرتیپ بود و هنگام ازدواج من با رضاشاه، برادر بزرگم از دوستان نزدیک او در قزاقخانه بود. در حقیقت او موجب آشنائی و ازدواج ما شد»

اشرف پهلوی، داستان ازدواج پدر و مادرش را با صراحت لهجه بیشتری عنوان کرده بود و می‌گوید: «پدرم و برادر مادرم هر دو از سربازان بریگاد قزاق بودند و عرتیب عروسی مادرم به شیوه سنتی ایران داده شده بود، بدون اینکه عروس و داماد قبل از ازدواج واقعاً یکدیگر را دیده باشند. در آن زمان دختران معمولاً در سنین نوجوانی ازدواج می‌کردند، اما مادر من در هنگام ازدواج ۲۴ ساله بوده است. از همین رو در سال‌های بعد پدرم سر به سر مادرم می‌گذاشت و می‌گفت: «خوب شد که شانس آوردی و در چنین سن و سالی شوهر پیدا کردی» و مادر همیشه با اعتراض جواب می‌داد: «نه نه تو اشتباه می‌کنی. من هیجده سال بیشتر نداشتم!»

اشرف پهلوی درباره کاراکتر و خصوصیات اخلاقی مادرش هم شرح مبسوطی داده و می‌نویسد: «مادرم تاج‌الملوک از نظر جسمی درست در نقطه مقابل پدرم بود. زنی کوتاه و ظریف با موی بور و چشمان سبز زیبا. قدش به زحمت به بالاترین ردیف نشان‌های نظامی پدرم، که بر روی لباس نظامی‌اش قرار داشت می‌رسید. با وجود این مادرم هم، به طریق خاص خودش، مانند پدرم شخصیتی مقتدر داشت. در آن زمان که زنان ایران از هیچ حقی برخوردار نبودند و مجبور بودند در برابر قدرت مردان تسلیم گردند، مادر حتی از بحث و گفتگو با پدرم یا مخالفت با تصمیم‌های او نمی‌هراسید.»

اسدالله علم وزیر دربار محمدرضاشاه هم درباره تاج‌الملوک نظر مشابهی دارد و در مصاحبه‌ای با یک خانم خبرنگار انگلیسی در زمان تصدی وزارت دربار می‌گوید «ملکه مادر دارای کاراکتر فوق‌العاده‌ای است. او همواره شخصیت و مقام خود را در سطح هم‌شأن موقعیت رضاشاه حفظ کرده است. او تنها کسی است که رضاشاه نمی‌توانست حرف و خواست خود را بر او تحمیل کند. او از نظریات خود و از دوستان خود و از اصول خود جدانشدنی است. شخصیت بسیار جالب و مستقلی است.»

قدر مسلم این است که تاج‌الملوک به اتکای پدرش که فرمانده مستقیم رضاخان بود، و نه به خاطر این که از نظر موقعیت اجتماعی و خانوادگی خیلی برتر از رضاخان بود، نسبت به او احساس برتری می‌کرده و همین غرور و خودپسندی او موجب شده است که رضاخان از آغاز زندگی زناشوئی رابطه صمیمانه‌ای با او نداشته باشد.

تاج‌الملوک در سال دوم ازدواج خود با رضاخان (سال ۱۲۹۶ شمسی) دختری به دنیا آورد که نام او را شمس گذاشتند. دو سال بعد، در سال ۱۲۹۸ تاج‌الملوک یک پسر و یک دختر توأمان به دنیا آورد، که پسر را محمدرضا و دختر را اشرف نام نهادند. فرزند چهارم رضاخان و تاج‌الملوک که فرزند آخری آنها هم بود، در سال ۱۳۰۱، هنگامی که رضاخان به وزارت جنگ و سردار سپهی رسیده بود متولد شد. فرزند چهارم نیز پسر بود که نامش را علیرضا گذاشتند.

در سال ۱۳۰۱، هنگامی که تاج‌الملوک علیرضا را حامله بود، رضاخان با دختر زیبائی از خاندان قاجار به نام توران (قمرالملوک امیرسلیمانی) که در آن تاریخ هجده ساله بود، ازدواج کرد. ازدواج رضاخان با توران که نوه مجدالدوله داماد ناصرالدین شاه بود، چند دلیل داشت: نخست این که تاج‌الملوک زنی بسیار خودخواه و تندخو و بداخلاق بود و رضاخان از مصاحبت با او لذتی نمی‌برد. دیگر این که تاج‌الملوک با همه خودپسندی و بداخلاقی از زیبائی هم بهره‌ای نداشت و رضاخان نیز مانند هر مردی طالب «روی خوش و خوی نکو» بود و بالاخره این که می‌خواست در مقام سردار سپهی و وزارت جنگ و آرزوهائی که برای آینده داشت با دختری از خاندان قاجار وصلت کند و راه پیشرفت‌های آینده خود را هموار سازد. در این تاریخ هنوز این فکر در مخیله رضاخان خطور نکرده بود که روزی بتواند اساس سلطنت سلسله قاجار را از بیخ و بن بر کند و خود تاج پادشاهی ایران را بر سر بگذارد.

ازدواج رضاخان با توران، که مدتی آن را از تاج‌الملوک مخفی نگاه داشته بود، بر اختلافات رضاخان با تاج‌الملوک افزود و چندین بار کار به مشاجره و کتک‌کاری بین آنها کشید. از این تاریخ به بعد تاج‌الملوک افزود و چندین بار کار به مشاجره و کتک‌کاری بین آنها کشید. از این تاریخ به بعد تاج‌الملوک دیگر حاضر به مصاحبت با شوهرش نشد و به همین دلیل دیگر فرزندی از آنان پا به عرصه وجود ننهاد. اشرف پهلوی در خاطرات خود به این موضوع اشاره کرده و می‌نویسد:

«هنگامی که من و برادرم هنوز خیلی بچه بودیم و مادرم، برادرم علیرضا را آبستن بود، پدرم با زن دیگری که بسیار جوان بود ازدواج کرد. در آن زمان هرچند که تعدد زوجات در ایران مرسوم بود و هرچند که زنان مجبور بودند چنین وضعی را گردن بنهند، ولی مادر ماز این کر پدرم خیلی عصبانی شد، چنانکه مدتها حاضر نمی‌شد او را ببیند. پدرم هم در مقابل این مخالفت غیرقابل تصور با قدرتش، هر وقت مادرم را از دور می‌دید خود را پنهان می‌ساخت و حالا که من این ماجرا را به خاطر می‌آورم، فکر می‌کنم من بایست تحت تأثیر این گونه اظهارات وجودهای مادرم نیز قرار گرفته باشم، چه او در جامعه‌ای که زنان نه حق ظاهر شدن در برابر مردان را داشتند و نه حق اظهارنظر، به چنان کارهائی دست می‌زد.»

توران در سال ۱۳۰۲ پسری برای رضاخان به دنیا آورد که نامش را غلامرضا گذاشتند، ولی زندگی زناشوئی آنها اندکی پس از تولد این پسر به هم خورد و رضاخان در اواخر سال ۱۳۰۲ از توران جدا شد. 

http://zanefarda.ir/1388/12/%d8%b2%d9%86%d8%a7%d9%86-%d8%b1%d8%b6%d8%a7%d8%ae%d8%a7%d9%86/

دفاع سید محمد خاتمی از هدفمندکردن یارانه‌ها

دفاع سید محمد خاتمی از هدفمندکردن یارانه‌ها 
خاتمی در دفاع از طرح هدفمند کردن یارانه ها گفته بود: اگر قیمت بنزین دویست تومان است و ما صد تومان، هشتاد تومان مى‏دهیم، بیشترین بنزین را کسانى مصرف مى‏کنند که امکانات بیشترى دارند. یعنى از جیب روستایى داده‏ ایم که یک قطره بنزین هم مصرف نمى‏کند. به خاطر این مشکلات همین طور این مسائل پیش مى‏آید که ما باید عاقلانه و بدون مچ‏گیرى کار کنیم.
حجت الاسلام سید محمد خاتمی، رئیس‌جمهور سابق کشورمان طی مصاحبه‌ای در تاریخ هفت خرداد سال 83، موضع مدافعانه‌ی خود را نسبت به طرح هدفمندکردن یارانه‌ها اعلام کرده بود.

به‌گزارش پارسینه، به نقل از آرشیو سایت ریاست‌جمهوری، خاتمی در پاسخ به این سؤال که "شما براى گرانى‏ها و مهار گرانى‏ها دستورهایى دادید. این دستورها تا چه حد به نتیجه رسیده و... " اذعان می‌دارد:

"متأسفانه، در کشور ما با مسائل، احساساتى برخورد مى ‏شود. یک واقعیت‏هایى هست، یک چیزهایى هم که نیست، بر آن افزوده مى‏شود. گرانى وجود دارد.

واقعاً هم بر طبقات متوسط به پایین فشار مى‏آید. درد دل ما هم همین است و به همین دلیل هم ما داریم متجاوز از دو هزار میلیارد تومان یارانه مى‏دهیم و هزارها میلیاردها تومان یارانه غیر پیدا در انرژى و... مى‏دهیم براى این که به مردم کمکى باشد که البته این یارانه‏ ها هم باید حتماً روزى هدفمند شود که متأسفانه به خاطر ملاحظات موجود، کسى جرأت این کار را نمى‏کند. معنى این یارانه‏ ها این است که از دید همه مردم و به خصوص از دید محرومان و مظلومان ما داریم به کسانى یارانه مى‏دهیم که توانایى کار را دارند؛ مثل بنزین.

اگر قیمت بنزین دویست تومان است و ما صد تومان، هشتاد تومان مى‏دهیم، بیشترین بنزین را کسانى مصرف مى‏کنند که امکانات بیشترى دارند. یعنى از جیب روستایى داده‏ ایم که یک قطره بنزین هم مصرف نمى‏کند.

خاتمی ادامه داد: به خاطر این مشکلات همین طور این مسائل پیش مى‏آید که ما باید عاقلانه و بدون مچ‏گیرى کار کنیم. نمى‏شود این گروه این مسائل را هدف کند براى تضعیف آن گروه یا آن گروه آن را ابزارى براى پیشبرد کارهاى خودش قرار دهد. بخشى از گرانى طبیعى است، قیمت‏هاى جهانى به طور طبیعى هست و تورم جهانى وجود دارد. ما هر ساله مى‏بینیم که قیمت‏ها بالا رفته است، ولى وقتى احساس کردیم که اگر قیمت گندمى را که صد و شصت هفتاد تومان مى‏خریم و به چهارتومان به صورت آرد مى‏فروشیم، ده تومان بکنیم، بخش قابل توجهى از مشکلات حل مى‏شود و حساب کردیم این پنج، شش درصد قیمت نان را بالا مى‏برد.

خاتمی اضافه کرده بود: در حالى که وقتى که مى‏گویند چهار تومان، ده تومان شده است، مى‏گویند صد و چهل درصد افزایش یافته، امّا نسبت به سهم آرد و نان افزایش این قیمت پنج درصد است، ولى شما وقتى حقوق کارگر را23درصد اضافه کنید، سایر کالاها اضافه مى‏شود [نامفهوم] ...کشاورزى اضافه مى‏شود و قیمت را بالا مى‏برد و مشکل ایجاد مى‏کند. بخشى از اینها طبیعى است که البته ما معتقدیم که نباید بالاتر از 10درصد باشد و حتى خودمان گفتیم که اولاً دولت هیچ افزایش قیمتى ندهد، ثانیاً اگر دولت ناچار است، سقف آن 5درصد باشد و اینکه [نامفهوم] اگر مى‏خواهد بالاتر از آن، تا 10 درصد باشد، حتماً باید با هماهنگى دولت و در دولت باشد.

ممکن است بعضى دستگاه‏ها بیشتر بالا برده باشند که ستاد ما بررسى مى‏کند، همان طور که پارسال هم بررسى کرد و به شدت برخورد مى‏کند و پایین مى‏آورد. بخشى از آن هم از این چیزهایى است که به ما ربطى ندارد و در جامعه است؛ مثلاً اگر قیمت بنزین 30 درصد بالا مى‏رود، ولى کرایه‏ ها 80درصد، 90درصد بالا مى‏رود، آن دیگر باید با اصنافى که دست اندر کارند، کار بکنیم..." 

میرحسین می توانست پیروز شود اگر ...

میرحسین می توانست پیروز شود اگر ... 
هیچ کس شک ندارد مهمترین حادثه سال 1388 ، انتخابات ریاست جمهوری دهم به خصوص مقطع تبلیغات انتخاباتی نامزدهای چهارگانه بود که به دلیل حوادث بعد از انتخابات، امروز کمتر به این مقطع مهم توجه می شود،این بار سعی کرده ایم از منظری متقاوت و با سئوالی متقاوت این مقطع مغفول مهمترین حادثه سال 88 را مرور کنیم، جمله شرطی ناقصی که برای این منظور طرح کرده ایم و خود در حد توان به آن پاسخ داده ایم، این است" میرحسین می توانست پیروز شود اگر ..."
رباره حوادث و اتفاقات بی سابقه و عجیب سال 1388 سخن و تحلیل زیاد گفته شده است،هیچ کس شک ندارد مهمترین حادثه سال 1388 ، انتخابات ریاست جمهوری دهم به خصوص مقطع تبلیغات انتخاباتی نامزدهای چهارگانه بود که به دلیل حوادث بعد از انتخابات، امروز کمتر به این مقطع مهم توجه می شود(که شاید اگر به درستی و کمال به آن توجه می شود شاهد بسیاری از حوادث تلخ بعدی نبودیم)

به گزارش پارسینه، این بار سعی کرده ایم از منظری متقاوت و با سئوالی متقاوت این مقطع مغفول مهمترین حادثه سال 88 را مرور کنیم، "جمله شرطی ناقصی" که برای این منظور طرح کرده ایم و در حد توان به آن پاسخ داده ایم، این است" میرحسین می توانست پیروز شود اگر ..."

از نظرات و تحلیل خوانندگان و مخاطبان عزیز در پاسخ به این گزاره شرطی استقبال می کنیم و باز یادآوری می کنیم که در این بخش قصد داریم صرفا به مقطع قبل از برگزاری انتخابات و فضای تبلیغاتی و رسانه ای آن بپردازیم.

-میرحسین اسفند ماه 1387 وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری دهم شد و سفرهای تبلیغاتی اش را بعد از تعطیلات نوروزی آغاز کرد، به عبارت دیگر کل مهلت و فرصت میرحسین برای تبلیغات، عملا به زحمت به دو ماه کامل می رسید، این زمان برای کسی که دو دهه در سکوت سیاسی به سر برده بود، زمان بسیار کمی بود،اگر میرحسین می خواست پیروز شود، باید زودتر برای حضور در صحنه انتخابات اقدام می کرد و اساسا تصمیم می گرفت.

-میرحسین موسوی استراتژی تبلیغاتی کامل و تعریف نشده ای نداشت، بسیاری از مواضع و سخنان میرحسین در دوره کاملا اصولگرایانه بود و همین باعث شد که بدنه حامی اصلاح طلبان با احتیاط و با گذشت زمان طولانی، به وی اعتماد کند و شروع به هواداری میرحسین کنند.

عملا همین نکته هم باعث شد شبکه اجتماعی حامی وی بسیار دیر تشکیل شود، از سوی دیگر استراتژی جذب اصولگرایان و نیروهای حامی انقلاب و نظام(چون بسیج و سپاه) و سازوکارهایی چون "تشکیل ستاد اصولگرایان حامی موسوی" که یکی از تاکتیک های اصلی ستاد انتخاباتی موسوی بود عملا ناموفق از کار درآمد و موسوی نتوانست حامیان اصولگرا و اصلاح طلبش را "جمع" ببندد.

-نخست وزیر هشت ساله دوران جنگ از بزرگترین و طلایی ترین فرصت خود یعنی "تلویزیون" به خوبی استفاده نکرد و آن را از دست داد، به سختی می توان قبول کرد که تبلیغات تلویزیونی و حضور میرحسین در صداوسیما باعث جذب آراء برای وی شده باشد. هردو فیلم تبلیغاتی میرحسین که از تلویزیون پخش شد یکی از ضعیف ترین فیلم های تبلیغاتی بود(حتی فیلم تبلیغاتی محسن رضایی بسیار قوی تر از موسوی بود)، حضور تلویزیونی موسوی در سخنرانی های انتخاباتی در صداوسیما هم عملا بسیار خشک و غیرجذاب بود.

-پذیرش یا علنی کردن حمایت هاشمی رفسنجانی و خانواده اش از میرحسین، یکی از بزرگترین محاسبات غلط سیاسی ستاد انتخاباتی موسوی و شخص وی بود، موسوی می توانست حتی با حمله صوری به هاشمی، یکی از بزرگترین برگ های برنده احمدی نژاد را خنثی و کمرنگ کند، نزدیکی موسوی به هاشمی عملا بخشی از چهره منتقد و انقلابی و خاص میرحسین در افکار عمومی را مخدوش کرد، موسوی خواسته یا ناخواسته به بخشی از تقابل قدیمی "رفسنجانی-احمدی نژاد" وارد شد و بیش از آنکه که از این معادله سود ببرد، هزینه داد.

-بزرگترین ضربه ای که میرحسین موسوی در دوران تبلیغات انتخاباتی دریافت کرد به عبارت دیگر مهمترین عامل ناکامی او در این دوره، "مناظره تلویزیونی با محمود احمدی نژاد در 13 خرداد 1388" بود، موسوی بدون آمادگی به میدان آمده بود و کاملا در برابر احمدی نژاد مات شد، از ضعف های گویشی و گفتاری موسوی که بگذریم نوع حضور میرحسین در مناظره طوری بود که انگار او اصلا احمدی نژاد را نمی شناسد.

به نظر می رسید موسوی هیچ تخمین و تصوری از حملات آتشین احمدی نژاد ندارد و عملا در برابر سخن کلیدی احمدی نژاد- که موسوی را نماینده هاشمی رفسنجانی معرفی کرده بود- سخن یا دفاع قابل تاملی به زبان نیاورد، موسوی این تک قوی احمدی نژاد را با گزینه "نه رد و ته تایید" جواب داد و همین باعث شد فلشی که احمدی نژاد نشان داده بود در توده های مردم مقبول بیفتد و نامزدی موسوی حاصل کار گروهی "هاشمی و خاتمی" شود.

نظر شما چیست؟ موسوی می توانست پیروز شود اگر...؟ 

ما می‌خواهیم غرب را نجات دهیم

حجت الاسلام صدیقی در خطبه‌های نماز جمعه تهران:
ما می‌خواهیم غرب را نجات دهیم

ملت ما باید نجات آمریکایی‌ها از یوغ دو حزب موجود در آن کشور باشد/کار مضاعف یعنی ساختن یک فرهنگ که همه اقشار نتوانند کم کاری کنند/ مردم اخلاق و زندگی خودشان را با دینی که تامین کننده عدالت، پیشرفت و آخرت آنهاست می‌خواهند.


ایلنا: امام جمعه موقت تهران بر ضرورت ساختن فرهنگ متناسب با کار مضاعف تاکید کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، حجت الاسلام و المسلمین کاظم صدیقی در خطبه دوم اولین نماز جمعه تهران در سال 89، با اشاره به نامگذاری هر سال توسط مقام معظم رهبری، اظهار داشت: این اسامی کلیدهایی است که خداوند به دل ایشان القاء می‌کند و البته بدان معنا نیست که هر نام فقط در همان سال مورد توجه قرار می‌گیرد، بلکه بشر همیشه به آنها نیاز دارد.
وی با اشاره به نامگذاری سال 88 با عنوان "اصلاح الگوی مصرف" و تاکید بر فرهنگ سازی آن در دانشگاه‌ها و مراکز تربیتی جامعه، افزود: با توجه به اینکه "همت مضاعف" یکی از عناوین سال جدید است، باید بازنگری کنیم که تاکنون چه زمینه‌هایی در ما بوده است که به پیشرفت رسیده‌ایم و در آینده از آن زمینه‌ها استفاده بیشتری کنیم.
امام جمعه موقت تهران با تاکید بر اینکه قید "مضاعف" به معنای زندگی جهادگرانه است، به ذکر آیاتی از قرآن در این زمینه پرداخت و تصریح کرد: با هیچ سیاستی نمی‌توان کفر را با اسلام آشتی داد و ما در عین استفاده از امکانات آنها باید بدانیم که آنها اجازه پیشرفت به ما نمی‌دهند و لذا خودمان باید حرکت کنیم.
وی ادامه داد: همت ما باید نجات آمریکایی‌ها از یوغ دو حزب موجود در آن کشور باشد؛ ما می‌خواهیم غرب را نجات دهیم و اخلاق در جهان گسترش یابد و آنقدر باید همت کنیم که حضرت مهدی(عج) آن را ببیند و در نهایت رهبری جهان با وجود مبارک ایشان تشکیل شود.
صدیقی با اشاره به عنوان "کار مضاعف" در نامگذاری امسال از سوی رهبر انقلاب، با بیان این‌که همت بلند بدون کار متناسب با آن ممکن نیست، گفت: کار مضاعف یعنی ساختن یک فرهنگ که کارگر، کارمند، استاد و همه اقشار نتوانند کم کاری از خود نشان دهند و در این صورت از گردونه جامعه حذف شوند.
امام جمعه موقت تهران در ادامه، در مورد محقق شدن پیش‌بینی سال گذشته مقام معظم رهبری در مورد رئیس جمهور جدید آمریکا، اظهار داشت: اکنون نا امنی در عراق بیش از دوران صدام است و در امور بهداشتی و اقتصادی مردم آن کشور هم پیشرفتی حاصل نشده است، اما از طرف دیگر، اوباما با مردمسالاری دینی در ایران مخالفت کرده و از اغتشاشگران به عنوان جامعه مدنی یاد می‌کند.
وی افزود: مردم ما در 9 دی و 22 بهمن آب پاکی را روی دست آمریکا ریختند و آنها نیز هیچ گاه از این مردم حمایت نکرده‌اند، بلکه به اقلیت‌ها خط می‌دهند.
صدیقی در پایان، با اشاره به فرارسیدن روز جمهوری اسلامی گفت: جمهوری اسلامی یک ترکیب نیست، بلکه یک نظام است و این مردم اخلاق و زندگی خودشان را با دینی که تامین کننده عدالت، پیشرفت و آخرت آنهاست می‌خواهند. 

بازخوانی پرونده تورم در چند سال گذشته؛

بازخوانی پرونده تورم در چند سال گذشته؛
تورم بانک مرکزی در سراشیبی‎؛ قیمت‌ها در کورس صعود


تمامی این منابع به جامعه تزریق شد و نقدینگی از 68 هزار میلیارد تومان در پایان سال 83 به 200 هزار میلیارد تومان در پایان سال 87 رسید بدین معنی که نقدینگی در طول چهار سال سه برابر شد و به میزان 194 درصد نیز رشد کرد.


ایلنا: براساس آماری که بانک مرکزی اعلام می‌کند نرخ تورم یکسال است که در سراشیبی قرار گرفته اما روند افزایش قیمت‌ها همچنان ادامه دارد.
پس از آنکه نرخ تورم در آخرین سال دولت هشتم به تک‌رقمی شدن نزدیک شد و دولت نهم نیز نتوانست روند کاهشی آن را دنبال کند، دوباره اوج گرفت. در پایان سال 86، نرخ تورم به 6/18 درصد رسید. اما بازهم دولتمردان همچنان بر این نکته تاکید کردند که تزریق نقدینگی تاثیری در افزایش نرخ تورم ندارد. فریادهای کارشناسان اقتصادی و نامه‌های پی‌درپی آنها به رئیس دولت نهم نیز راه به جایی نبرد و همان سیاست تزریق نقدینگی در پیش گرفته شد. دولت نهم گویا آمال و آرزوهای زیادی در سر داشت. شکست انحصار تسهیلات بانکی یکی از این آرزوها بود. به همین دلیل پرداخت تسهیلات بنگاه‌های زودبازده با نرخ سود بسیار نازل‌تر از تورم سرلوحه سیاست‌های بانک مرکزی قرار گرفت که با آمدن محمود بهمنی به ساختمان میرداماد همراه‌تر شده بود.
بیش از این نظیر طرح بنگاه‌های زودبازده البته با ابعاد بسیار کوچکتر در دولت هشتم و با اختصاص 900 میلیارد تومان انجام شد که به دلیل شکست قطعی آن شانس ادامه حیات را از دست داد.
اما طرح بنگاه‌های زودبازده در دولت نهم و دهم کم هوادار ندارد حتی اگر بسیاری نیز آن را شکست خورده بنامند. تاکنون 22 هزار میلیارد تومان از منابع بانکی به طرح‌های ویژه بنگاه‌های زودبازده اختصاص یافته است.
به جز این، سفرهای استانی دولت نهم که دولت دهم نیز وامدار آن است برای نخستین‌بار در کشور کلید خورد. محمود احمدی‌نژاد به عنوان پایه‌گذار سفرهای استانی با سفر به مناطق محروم طرح‌هایی را تصویب کرد که نیاز به منابع بانکی داشت. برای رفع موانع تامین مالی طرح‌ها و پروژه‌های مصوب دولت مدیران عامل بانکی یکی پس از دیگری کنار زده شدند و همراهانی آمدند که در دولت نهم به کمک آنها نیاز بود.
در این شرایط علاوه بر قفل صندوق‌های بانک‌ها قفل خزانه بانک مرکزی نیز برداشته شد. تمامی این منابع به جامعه تزریق شد و نقدینگی از 68 هزار میلیارد تومان در پایان سال 83 به 200 هزار میلیارد تومان در پایان سال 87 رسید بدین معنی که نقدینگی در طول چهار سال سه برابر شد و به میزان 194 درصد نیز رشد کرد.
نقدینگی تزریق شده به جامعه تورم را در سال 87 به 4/25 درصد افزایش داد یعنی تورم کنترل شده در طول چهار سال بیش از 5/1 برابر شد. علاوه بر این منابع بانکی نیز تحلیل رفت و تولید به دلیل نبود منابع به زانو درآمد.
با این همه، تلاش برای کاهش بیکاری و محرومیت‌زدایی از مناطق محروم، نه‌تنها به ثمر نرسید بلکه افزایش قیمت‌ها گریبان 72 میلیون نفر جمعیت ایران را فشرد. طرح‌های مصوب در طول سفرهای استانی به دلیل نبود منابع همچنان نیمه‌تمام رها شده‌اند و بیکاری در نتیجه ایستایی تولید و صنعت افزایش یافت. اگرچه آمارها نشان می‌دهد در سال 84 بیکاری 12 درصد بوده و در حال حاضر به 3/11 درصد رسیده است اما نتیجه مطلوب حاصل تغییر شاخص محاسبه نرخ بیکاری در دولت نهم به دست آمده است. تا پیش از این هر فرد که دو روز در هفته کار می‌کرد شاغل به حساب می‌آمد در حالی که دولت نهم در ماه‌های پایانی عمر خود دو روز در هفته را به یک ساعت در هفته کاهش داد و همین امر نرخ بیکاری را بهبود بخشید.
از طرفی شاخص تورم اعلام شده توسط بانک مرکزی گویای کاهش تورم موجود است. در حالی که افراد به هنگام خرید کالاها و خدمات، کاهش قیمت‌ها را حس نمی‌کنند. اجاره‌بها و مواد خوراکی از مهم‌ترین دلایل نوسان در شاخص تورم هستند. ضریب اهمیت هر یک در تعیین نرخ تورم به ترتیب 60/28 و 49/28 درصد است. این دو گروه بر روی هم حدود 57 درصد ضریب اهمیت 359 قلم کالا و خدمات مورد محاسبه در نرخ تورم را به خود اختصاص می‌دهند. کارشناسان بانکی معتقدند هر تغییری در این دو گروه به علت فریب اهمیت بالای آنها نشان از تغییر نرخ تورم خواهد داشت.
حال آنکه بررسی این دو گروه از کالاها و خدمات بیان‌گر افزایش بهای آنها است در حالی که تورم اعلامی بانک مرکزی کاهش است.
براساس آمار بانک مرکزی در پایان بهمن سال جاری در مقایسه با پایان ماه مشابه سال قبل 80 درصد اقلام خوراکی مورد بررسی توسط این نهاد با افزایش بها همراه بوده‌اند.
از طرفی با آنکه رئیس اتحادیه املاک تهران معتقد است که اجاره‌بها در حال حاضر در مقایسه با مدت مشابه سال قبل بین 10 تا 15 درصد کاهش یافته، اما قراردادهای منعقد شده در مشاوران املاک گویای واقعیت دیگری است.
مصطفی قلی خسروی می‌گوید: 10 مشاور املاک دارای پروانه فعالیت از هر منطقه انتخاب و آمار مربوط به اجاره‌بها و حتی بهای مسکن از آنها گرفته می‌شود که آمار موجود بیانگر کاهش اجاره‌بهاست. اما باید گفت آنچه که خسروی بر آن استدلال می‌کند خالی از اشکال نیست زیرا احتمال دارد برخی از مشاوران املاک رقم واقعی در قراردادها را در اختیار اتحادیه قرار ندهند تا مجبور نباشند مالیات واقعی را به سازمان مربوطه پرداخت کنند زیرا فرار مالیاتی در ایران یکی از معضلات گریبان‌گیر سازمان امور مالیاتی است. از این‌که بگذریم آمار رئیس مشاوران املاک تنها بر پایه اظهاراتی است که مشاوران املاک دارای پروانه در اختیار آن نهاد قرار می‌دهند. اگرچه این اتحادیه از وجود تعداد زیادی مشاور املاک بدون مجوز آگاهی دارد اما گویا از معاملات انجام شده در آنها برای ارائه آمار واقعی نگوییم خبر ندارد بلکه استفاده نمی‌کند.
افزایش بهای گروه خوراکی‌ها و اجاره مسکن، تنها افزایش رخ داده در جامعه نیست. گروه‌های بهداشت و درمان، حمل و نقل، تحصیل و دخانیات را که ضریب اهمیت آنها به ترتیب 54/5، 97/11، 07/2 و 52/0 درصد است نیز افزایش یافته‌اند. نیازهایی که بسیاری از ما به جز بهداشت و درمان روزانه با آن سروکار داریم و افزایش وحشتناک قیمت‌ها را حس می‌کنیم. با این حال بانک مرکزی قویا بر این نکته تاکید می‌کند که نرخ تورم کاهش یافته و آماری مشابه گفته‌های خود را نیز منتشر می‌کند. در حالی که در این میان مردم گرانی را باور می‌کنند و نه آمار جا خوش کرده بر تارنمای بانک مرکزی را.
http://ilna.ir/newsText.aspx?ID=114219