قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

فصل جدیدی از کاهش ارزش پول در کشور رقم خورده است

دبیرکل خانه کارگر در گفت‌وگو با ایلنا:
فصل جدیدی از کاهش ارزش پول در کشور رقم خورده است


نقدینگی در سال جدید افزایش می‌یابد/ بودجه سال جاری رکودآور است/ شیوه فعلی بودجه‌ریزی حاصلی جز فقر ندارد/ راه شکوفایی هزینه‌کرد زیاد نیست/ ریزش پول در شرایط رکود به خفگی می‌انجامد نه نجات/ تورم کمتر از 40 درصد نخواهد بود.


 

ایلنا: دبیرکل خانه کارگر جمهوری اسلامی ایران معتقد است که روند شتابان رشد بودجه‌های سالیانه دولت در سال‌های اخیر، اجازه تحرک را از اقتصاد گرفته است و علت اصلی رکود تورمی حاکم بر اقتصاد است.
علیرضا محجوب که به عنوان رئیس فراکسیون کارگری مجلس هشتم، از منتقدان جدی خصوصی‌سازی در کشور نیز هست، مدعی است که این خصوصی‌سازی‌ها کاملاً با اهداف سیاست‌های خصوصی‌سازی و هم چنین قانون اساسی متضادند و سبب شده‌اند تا نه تنها نقش مردم و بخش خصوصی در اقتصاد بیشتر نشود، بلکه هر روز بر حجم دولت و میزان دخالت آن در اقتصاد افزوده و فضای حرکتی مردم در اقتصاد کوچک‌تر و کوچک‌تر شود. وی مدعی است که روند فعلی بودجه‌نویسی در کشور فقر آفرین است نه تولید ثروت.
وی در گفت‌وگو با ایلنا گفت: با توجه به اینکه اقتصاد ایران دچار عارضه تورم رکودی یا بیماری هلندی است، هر اقدام در اقتصاد کلان ایران ممکن است به بازسازی فوق‌العاده یا ویرانگری غیرقابل جبران بدل شود. به نظر من بودجه‌های سالانه بدون توجه به وضعیت ویژه اقتصادی ایران و بیماری‌های آن نوشته می‌شود و این متاثر از بی‌اعتمادی و بی‌اعتقادی مجریان و تصمیم‌گیران کشور به گزارش دستگاه‌های نظارتی و مراکز پژوهشی و تحقیقاتی کشور و نشریات و مطبوعات تخصصی در این عرصه است. اصولا تفاوت عمده بودجه 89، با بودجه سال 1388 در آن است که سرفصل جدیدی از تاریخ کاهش ارزش پول را که حدود 17 سال است، آغاز شده، رقم می‌زند.
نقدینگی در سال جدید افزایش می‌یابد
دبیرکل خانه کارگر افزود: در 17 سال گذشته هر 5 سال یک بار، بودجه کشور صددرصد افزایش یافته است. در دوره دوم از این تحولات، هر 4 سال یک بار، ‌بودجه‌ها افزایش صددرصدی نشان می‌دهند و اکنون با بیش از افزایش چند ده هزار میلیارد تومانی در حجم بودجه 1389، از این به بعد هر 3 سال یک بار بودجه 2 برابر خواهد شد و این خود یعنی یک کاهش ارزش آشکار و یک ضرورت‌تراشی بارز برای افزایش حجم نقدینگی.
محجوب در ادامه گفت: اصولا محاسبه بودجه به ارزش ثابت نشان می‌دهد که متاسفانه سیر فزاینده ارزش هزینه دولت‌ها، اگر حکایت از ولخرجی نکند، قطعا حرکتی انسباطی و در خلاف جهت حفظ ارزش پول ملی و کاهش تورم است. به طور مثال طی 17 سال گذشته، نقش بودجه از نظر حجمی در مقایسه با حجم تولید ملی 2 برابر شده است؛ ‌یعنی اگر 17 سال پیش بودجه عبارت بود از 40 درصد تولید ناخالص داخلی، اینک بودجه بیش از 87 درصد تولید ناخالص ملی را تشکیل می‌دهد و مطابق بودجه 89، بودجه سال بعد بیش از 90 درصد تولید ناخالص ملی را به خود اختصاص خواهد داد.
دبیرکل خانه کارگر در ادامه اظهار داشت: این وضعیت که اشاره کردم به معنای رکود است؛ یعنی به‌رغم تاکید قانون اساسی در اصل 43 مبنی بر اینکه دولت حق ندارد در نقش یک کارفرمای بزرگ ظاهر شود، با وجود خصوصی‌سازی‌های صورت گرفته، فقط نقش کارفرمایی دولت تقویت شده است و هیچ چیزی عاید مردم نشده است.
بودجه سال جاری رکود آور است
وی با انتقاد از بودجه سال 1389 گفت: بودجه سالانه به جای آنکه رکودشکن باشد، خود در مسیر تقویت رکود و حتی انحراف تقاضا و نهایتاً کم ارزش کردن تلاش میلیون‌ها کشاورز، کارگر، صنعتگر و عالم ایرانی حرکت کرده است. آنهایی که در بستر بیرون از دولت به هر شکل فعالیت اقتصادی می‌کنند، فقط در یک محدوه 10 درصدی آزادی فعالیت اقتصادی دارند. 90 درصد اقتصاد ایران در مسیری که کارفرمای بزرگ یعنی دولت معین می‌کند، ناچار به تولید، عرضه و مصرف است.
محجوب ادامه داد: با وجود اینکه هزاران شرکت و موسسه واگذار شده، به دلیل آنکه منبع اصلی تامین نقش کارفرمایی دولت، درآمدهای نفتی بوده است، به جای آنکه از حجم تصدی‌گری کاسته شود، به کیفیت و حجم آن افزوده شده است. همواره گفته‌ام دولت شهید رجایی به عنوان بانی زیباترین بودجه‌ریزی در اقتصاد ایران توانست رکورد 29 درصدی حجم بودجه در تولید ناخالص داخلی را برای اولین بار و آخرین بار در تاریخ ایران ثبت کند. سوال این است که آیا راه شهید رجایی از بودجه 90 درصدی در تولید ناخالص داخلی می‌گذرد؟
شیوه فعلی بودجه‌ریزی حاصلی جز فقر ندارد
وی در ادامه با طرح یک پرسش گفت: سوال می‌کنم آیا با افزایش 80 هزار میلیارد تومانی بودجه یا به تعبیری رشد 33 درصدی بودجه، ‌تورم زیر 5 و 10 درصد عملیاتی می‌شود؟ آیا هزاران واحد تولیدی که اکنون مفلس و مقروض، پیکر نیمه جانشان را تکان می‌دهند، می‌توانند در پرتو این بودجه به سرعت، توسعه، رونق و امید برسند؟ اگر نگاهی به اقدام دولت در ماه‌های پایانی سال گذشته در استمهال بدهی 4 هزار واحد تولیدی مقروض به بانک‌ها داشته باشیم، باید بگویم این رقم در سال 89 افزوده می‌شود، همانگونه که در سال 88 به حدود 6 هزار و 400 واحد تولیدی رسید. در سال 89 میزان مرگ و میر سرمایه‌گذاری و صنعت لحظه به لحظه نسبت به تولد و زایش زیادتر و زیادتر می‌شود و همه این‌ها به خاطر بودجه‌ای است که برای رفاه، چالاکی، تحرک اقتصادی و کمک و خدمت بیشتر به مردم و رفع بیکاری و فقر نوشته می‌شود، اما با این شیوه بودجه‌ریزی جز بسط بیشتر فقر حاصلی ندارد.
حاکمیت اقتصاد عصر مستوفی‌ها بر کشور
محجوب در ادامه گفت: در لایحه بودجه سال 1389، 13 مورد از بندهای آمره، به بندهای اختیاری و انتخابی برای دولت تبدیل شده بود؛ بنابراین لایحه پیشنهادی دولت برای بودجه نه فقط یک تکلیف نبود، ‌بلکه یک شیوه جدید برای اداره کشور براساس اقتصاد عصر مستوفی‌ها بود. نمی‌توان اقتصاد ملی را با اختیارات رنگارنگ و تودرتوی دولتی که در قالب بندهای مختلف لایحه بودجه سال 89 به عنوان جابجایی یا ضرورت یا دیگر عناوین به دولت داده شده بود، تضمین کرد.
وی افزود: اصولاً تغییر نام صندوق ذخیره ارزی در حالی که منابع آن به شدت تضعیف شده است، نمی‌تواند به پویایی در عرصه اقتصاد کمکی کند. در سال‌های اخیر دولت‌های مختلف برای پوشش به نقش کارفرمایی خود و توجیه آن، بر طبل تقویت سرمایه‌داری کوفته‌اند، اما آنچه که در این زمینه رشد کرده، دلالی و تجارت و از آن بدتر، تهی کردن بدنه صنعت ایران از سرمایه و ابزار کردن آن از طریق تشکیل شبه‌تراست‌ها برای انتقال سرمایه از ایران به خارج بوده است. اکنون مجموعه‌هایی وجود دارند که تا 6 میلیارد دلار از منابع داخلی را به اشکال گوناگون در شرکت‌هایی که در خارج تاسیس کرده یا سهم قابل ملاحظه‌ای در آن به هم زده‌اند، انتقال داده‌اند. متاسفانه آمار دقیقی در این مورد وجود ندارد، اما برحسب قرائن تصور می‌کنم که بیش از یک سوم منابع ارزی ایران در سال‌هایی که خصوصی‌سازی محور بودجه‌های سالانه است در قالب استفاده از صندوق ذخیره ارزی یا استفاده از منابع بانک‌ها و کمک‌های دولتی به خارج از کشور به شکل Invoice خارج شده است. بنابراین دولت چابک، بودجه کوچک می‌خواهد و سرعت عملیات اقتصادی که به رونق و توسعه می‌انجامد، ‌فقط با کوچک شدن حجم بودجه دولت عملیاتی است. چنانچه دولت شهید رجایی با بودجه بسیاری کوچکی در شرایط بسیار ناگوار اقتصادی، کشور را از بزرگ‌ترین مشکلات نجات داد و حتی نشاط و رونق اقتصادی را نیز که از سال 1356 از میان رفته بود، به اقتصاد ایران بازگرداند.
راه شکوفایی هزینه کردن زیاد نیست
محجوب در ادامه درباره تاثیرات بودجه بر ارزش پول ملی گفت: راه شکوفایی، هزینه کردن زیاد نیست. به عکس دولت هرچه کوچک‌تر هزینه کند، اقتصاد شکوفاتر می‌شود. بودجه 89 هرگز چنین اصلی را تضمین نمی‌کند. این حفظ ارزش پول ملی نبوده و نیست که اتفاق افتاده است، بلکه حفظ قیمت تقریبا ثابتی برای پول خارجی بوده است. این در واقع خدمت به اقتصاد ملی نبوده است، خدمت به فراوانی و استفاده از ارز ارزان خارجی بوده است. به طور کلی در اقتصاد عمل غیرمتعارف و غیرمتعادل تحت هر عنوانی، نیاندیشیده و ناپسند تلقی می‌شود. بنابراین وقتی که ما برابر آمار منتشره مرکز پژوهش‌ها و تورم متوسط سالانه بانک مرکزی، تورمی بیش از 23 درصد داشته‌ایم، از سال 1381 که همسان‌سازی نرخ ارز به قصد افزایش قیمت ارز و کاهش کسری دولت از این طریق به تصویب رسید، باید قیمت ارز مطابق تورم داخلی 100 درصد افزایش می‌یافت، اما افزایش 25 درصدی نشان از کنترل این قیمت توسط دست‌های نامریی دارد.
محجوب با انتقاد از روند واردات فعلی به کشور گفت: گرچه منطق صادرکنندگان به واسطه آنکه ایران یک وارد‌کننده بزرگ است به زیان همه مصرف‌کنندگان، به خصوص کارگردان و مصرف‌کنندگان کوچک است، اما دولت هیچ سیاست جبرانی قابل قبولی برای صادر‌کنندگان ارائه نکرده است. باید گفت تا زمانی که منبع اصلی عرضه پول خارج در بازار دولت است، هر اصطلاحی نظیر شناورکردن، همسان‌سازی و از این قبیل، تلاشی است برای نوعی اغواگری اقتصادی و گرنه بر همه روشن است که قیمت ارز به عنوان به یک پدیده اقتصادی باید با سایر قیمت‌ها متوازن و منعطف افزایش می‌یافت. روی دیگر این سکه تلاش دولت‌ها برای حفظ سطح قیمت‌های عمومی و خدمت به مصرف‌کننده است، اما عدم تعادل به جا مانده از آن می‌تواند در یک چرخه جدید، خود بلای خانمان سوزی در اقتصاد کشور از طریق یک جهش ناگهانی قیمت باشد.
کسری در برابر کسری
رئیس فراکسیون کارگری مجلس هشتم اظهار داشت: اصولاً راه‌کارهایی که برای مقابله با کسری بودجه در لایحه بودجه سال 1389 پیش‌بینی شده بود، خود مبتنی بر روش‌های کسری در مقابل کسری است؛ یعنی دولت برای کاهش کسری به راه جدیدی متوسل شده که استفاده از اوراق مشارکت ارزی است که در بودجه‌نویسی سابقه نداشت.
دبیرکل خانه کارگر درباره نحوه برخورد با مساله کسری بودجه در این بودجه سال جاری نیز گفت: در گذشته دولت از طریق تسهیلات مالی خارجی، فاینانس یا حتی در مقاطعی از یوزانس اقدام به تعدیل و انتقال کسری‌ها می‌کرد. به طور مثال اکنون بیش از 10 سال است که در بودجه‌های سالانه، اوراق مشارکت مالی به بهانه‌های مختلف در بودجه پیش‌بینی می‌شوند تا کسری بودجه دولت، مکتوم و پنهان بماند.
رئیس فراکسیون کارگری مجلس هشتم درباره میزان کسری بودجه دولت در سال 1389 گفت: اگر می‌خواهیم رقم واقعی کسری را در بودجه محاسبه کنیم، باید به خود بودجه نگاه کنیم. نگاهی به بند 2 ماده واحده که تحت عنوان جابجایی به دولت اجازه‌های متعدد داده است تا عمل انتقال به آینده و سال بعد را ممکن سازد و بند 3 و اجزای آن و همچنین در ردیف‌ها و بندهای متعددی که در قانون برای بخش‌های مختلف اجازه صدور اوراق داده است که مسلماً رقم بسیار قابل ملاحظه‌ای را می‌سازند، و همچنین 80 هزار میلیارد تومان هزینه اضافی که باید از محل 40 هزار میلیارد تومان هدفمند سازی یارانه‌ها در نظر گرفته شده‌اند که حسب قانون فقط حداکثر 20 هزار میلیارد آن قابل تحقق است، گوشه‌ای از این ارقام را نشان می‌دهند.
وی افزود: البته باید توجه داشته باشیم که بخشی از این اقدامات دنباله سیاست‌های گذشته و پاره‌ای از آنها، سیاست‌های جدید است. ما انتظار نداریم که نبوغ و خلاقیت‌ها در عرصه اقتصادی در ملتی که هر روز حکایتی از نبوغ آن منتشر می‌شود، آن قدر تحلیل رفته باشد که از تنظیم یک سیاست اقتصادی یا بودجه متوازن یا اتخاذ یک انضباط مالی قابل قبول برای پرهیز از کسری بودجه حقیقی ناتوان باشد.
محجوب درباره دلایل نگارش بودجه به این شکل گفت: باید دید کدام دسته‌های هزینه‌ساز، مانع از ظهور این نبوغ در عرصه بودجه‌نویسی است. مطمئن هستم که اراده ثروتمندان و پیمانکاران بزرگ در جلوگیری از این امر نقش بسزایی دارد، والا مقابله با کسری و ترسیم یک صورت مساله واقعی و پرهیز از راه‌هایی که فقط نوعی فرار به جلوست، نمی‌تواند راه‌حل یک ملت یا اقتصاددانان آن یا بودجه آن برای مقابله با کسری باشد.
دبیرکل خانه کارگر گفت: حقیقت آن است که ما حدود 20 سال است که از کسری فرار می‌کنیم و به اندازه کافی فرار هزینه داشته است، اما آیا وقت آن نرسیده است که کسری واقعی را تقویم و حداقل جلوی زیان‌های فراوان آن را از این جا بگیریم.
ریزش پول در شرایط رکودی به خفگی می‌انجامد نه نجات
دبیرکل خانه کارگر درباره افزایش حدوداً 50 درصدی حجم بودجه عمرانی در لایحه بودجه 89 نسبت به بودجه 88 گفت: اصولاً اشتباهی که طراحان این تفکر می‌کنند آن است که نمی‌دانند پل، جاده، ساختمان و ابنیه‌های متعدد که بخش اعظم این بودجه عمرانی را تشکیل می‌دهد و یا سدهایی که فقط برای مصرف آب شرب بسته می‌شوند، باید جزو هزینه‌های مصرفی محسوب شوند نه جزو اقدامات سرمایه‌ای. اصولاً در این مسیر تولدی واقع نخواهد شد، بلکه قدرت بازدارنده‌ای ظهور می‌کند که به آن انحراف تقاضا می‌گوییم؛ یعنی دولت مالیات‌های اخذ شده از مردم را با درآمدهای نفتی در اختیار پیمانکاران دست اول می‌گذارد که بیش از 2 هزار میلیارد تومان آن، در همان زمان تصویب به جیب پیمانکاران دست اول در عرصه نقل و انتقال پیمان دست اول به دست دوم واریز می‌شود و قاعدتاً هیچ یک از این مسیر خرج نمی‌تواند به رکودشکنی بیانجامد. درست است که ریزش پول می‌تواند به افزایش تقاضا یا متحرک کردن آن بیانجامد، اما در شرایط رکودی این حرکت مانند دست و پا زدن غریق در باتلاق است که به خفگی و غرق شدن سریع‌تر و فوری آن می‌انجامد تا نجاتش.
وی ادامه داد: اقتصاد جهان بعد از سال‌ها آزمون و خطا این را به عنوان یک باور مطلق می‌شناسد که افزایش حجم بودجه، به هر عنوان به رکود و تورم می‌انجامد و جزو بیماری‌هایی است که باید آسیب‌شناسی و از اقتصاد ملی کشور دور شود. گزندی است که اگر چشم زخم بر آن نبندیم معلوم نیست تا کجا ادامه یابد. بنابراین قطعاً باید باور کنیم که کسری بودجه به انضمام ریزش پول در بودجه که به سیاست انبساطی مالوف برای دولت‌های ما تبدیل شده، به توسعه و انبساط اشتغال، تولید صنعتی و کشاورزی نمی‌انجامد، بلکه سرعت شتابان این عملیات تنها به فلج کردن این بخش‌ها کمک می‌کند. یادمان باشد که با افزایش حجم بودجه عمرانی، دست وپای خودمان را می‌بندیم نه دست و پای حریفمان را.
نماینده مردم تهران در مجلس افزود: البته امکان دارد در ماه‌های پایانی سال و به دلیل کسری بودجه دولت، بخشی از بودجه عمرانی به جاری منتقل شود که به نظر من این جابجایی از دیگر راه‌ها مثل استقراض یا فروش اوراق مشارکت یا راه‌های دیگر برای کمک به حل کسری بودجه منتطقی‌تر و کم‌ضررتر است. به نظر من یکی از بهترین راه‌ها برای متوقف کردن افزایش حجم دولت و کوچک کردن آن، حذف بودجه‌های عمرانی است. این هم که گفته می‌شود حیات مشاغل زیادی به بودجه‌های عمرانی وابسته است را قبول ندارم، چون سیاست‌های دولت در چند ساله گذشته و همچنین سیاست‌های دولت‌های گذشته نشان داده است که بودجه عمرانی در بخش عمران صنعت به کار گرفته نشده است و بیشتر معطوف طرح‌های عمرانی با مزیت‌های رفاهی بوده است و عموماً به کاهش اشتغال منجر شده است نه اشتغالزایی. بسیاری از این طرح‌ها اشتغال محدود و کوتاه‌مدتی را به وجود می‌آورند که بسیاری از این فرصت‌های اشتغال نیز نصیب خارجی‌ها می‌شود و تاثیری در کاهش نرخ بیکاری کشور ندارند.
محجوب درباره نقش و تاثیر بودجه‌های عمرانی بر اشتغال گفت: هزینه‌های عمرانی در عرصه اشتغالزایی تاثیرات اندک و مقطعی دارند. همان قدر که توسعه مصرف و افزایش هزینه‌های جاری دولت مذموم است هزینه‌های این چنینی عمرانی نیز مذموم است و اگر کسی قصد کوچک کردن دولت را دارد، باید بودجه عمرانی دولت را بسیار کوچک کند. کسانی که در راه‌های اصلاحی اقتصادی گام برداشته‌اند و کوشیده‌اند سهم دولت در تولید ناخالص داخلی را کاهش دهند، در نخستین گام تمام تصدی‌گری‌ها و فعالیت‌های عمرانی دولت را با فروش پروژه‌ها یا BOT کردن آنها یعنی واگذاری 20 ساله یا 30 ساله پروژه‌ها دولت را کوچک کرده‌اند. آنچه که ما اکنون شاهد هستیم این است که دولت از هشتاد و چند پروژه عمرانی به سیصد و چند پروژه عمرانی در حال حاضر رسیده است که کماکان این پروژه‌ها بر دوش دولت است. بنابراین این تعداد زیاد پروژه پول بیشتری می‌طلبد و در حقیقت دوره و هزینه و تعهدات بیشتری را به خود معطوف می‌کند. اگر دولت قصد داشت در این باره گامی به نفع خود و مردم بردارد، حداقل می‌توانست تعهدات جدیدی را نپذیرد و بر دوش نگیرد و کلنگ جدیدی بر زمین نمی‌زد.
دیوار و گچ حرف نمی‌زند
وی ادامه داد: سنت مالوف دولت‌ها در این زمینه هم انتقاد از دولت قبلی است مبنی بر اینکه این حجم کلنگ بر زمین زده شده است، ولی بعد از مدتی که از عمر دولت گذشته است خود آنها سنت پیشینیان را بهتر از قبل دنبال کرده و مشکل هزینه‌ای جدیدی برای کشور ایجاد کرده‌اند. اصولاً اقتصاددانان معتقدند که دیوار و گچ حرف نمی‌زند، یعنی تولید ثروت نمی‌کند. فقط منظره‌ای است که مصرف‌کنددگان می‌توانند به آن نگاه کنند.
تورم کمتر از 40 درصد نخواهد بود
وی در بخش پایانی صحبت‌های خود و درباره تاثیر لایحه هدفمند کردن یارانه‌ها بر زندگی اقشار محروم جامعه گفت: اصولاً من در مجلس هم اعلام کردم که با وضع جدید؛ یعنی اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‌ها که به نظر می‌رسد دولت روی چند نقطه از جمله افزایش قیمت بنزین تا لیتری 400 تومان و افزایش نرخ آب، برق، گاز و... تاکید ویژه دارد که به تبع آن، افزایش قیمت حمل و نقل و سوخت و دیگر عوامل متاثر از این قیمت‌ها در پیش خواهد بود. مجموعه این عوامل تصور می‌شود که نقش آنها را در سبد هزینه زندگی حداقل‌بگیران از مجموع 8 درصد فعلی به 16 درصد برسد. این به آن معناست که فقط و فقط برای جابجا شدن و تامین گرمایش و سرمایش و آب مصرفی، کارگران و حداقل‌بگیران باید چیزی معادل 30 هزار تومان بیشتر هزینه کنند. اگر مجموع قیمت‌ها را به این رقم بیافزاییم که حجم افزایش بودجه دولت نشان از این پیش‌بینی دارد، باید به سادگی بگوییم که قیمت‌ها تا حدود 40 درصد استعداد افزایش دارند.  

آن‌ها که عوام را به عدم درک متهم می‌کنند، ......................

سیدعلی صالحی در گفتگو با ایلنا؛
آن‌ها که عوام را به عدم درک متهم می‌کنند، به تعریف مردم تاریخی جفا کرده‌اند


سیدعلی صالحی می‌گوید: شعری، شعر است که عوام بفهمند و خواص بپسندند. آن‌ها که عوام را به عدم درک متهم می‌کنند، ناخواسته به تعریف «مردم تاریخی» جفا کرده‌اند. چگونه می‌شود مردمی که حافظ را درک می‌کنند، به ناتوانی متهم کرد.


 

ایلنا: آن‌ها که عوام را به عدم درک متهم می‌کنند، ناخواسته به تعریف «مردم تاریخی» جفا کرده‌اند. چگونه می‌شود مردمی که حافظ را درک می‌کنند، به ناتوانی متهم کرد. سیدعلی صالحی به درک عمیق مردم توسط شاعر ایمان دارد. به مناسبت انتشار «انیس همین هفته می‌آید» تازه‌ترین دفتر شعر سیدعلی صالحی، که چندی پیش ازسوی انتشارات نگاه به چاپ رسید، گفتگویی با خالق این اثر داشتیم و جریان مخاطب شعر فارسی در طول دهه های اخیر را با او درمیان گذاشتیم.

* سال‌ها پیش طی مصاحبه‌ای گفتید: «من برای خودم می‌سرایم و بس!» چگونه است که هم می‌توان برای خود سرود و هم مخاطبان قابل توجهی را جذب شعر خود کرد؟
ــ همیشه همین بوده است. ده سال پیش از این، پیشکسوتی گلایه کرد که تو شاعر مردمی، نگو برای خودم می‌سرایم! ازاو تشکر کردم، با این اشاره که گفتم من شاعر مردم هستم نه شاعر مردمی، و حقیقتا برای خودم شعر می‌گویم.
در غیر این صورت اصلا آن نوشته «شعر» نخواهد شد. حالا چه می‌شود که این خصوصی‌ترین خلاقیت‌ها نیز مورد استقبال قرار می‌گیرند، شاید به این دلیل باشد که من با مردم رویاهای مشترکی دارم، این «من منفرد» به علت زیست وسیع و تجارب گریبانگیر اجتماعی، به «من نوعی» بدل شده است. اتفاقا هرچه خصوصی‌تر، اجتماعی‌تر! او که عاملا برای مخاطب می‌سراید، بی‌مخاطب خواهد زیست.

* ذائقه مخاطب را در شعر، درنظر نمی‌گیرید، پس تولد شعر برای شما حاصل یک انفعال درونی است؟ ــ شما نیت مرا فنی‌تر بیان کردید. درست است. امثال من، اهل شهودند، ممکن است مدت‌ها شعر سراغشان نیاید، و بسا شبی هم چند شعر بر او ببارند، -پس خلاقیت شعر، ماموریت اداری نیست، مسافرت ناگهانی است، دعوت غافل‌گیرکننده است. شعر ابدا وظیفه‌ای نوشتاری نیست، بلکه وثیقه رهایی رویاهاست. مخاطب نخست و مخاطب نهایی شعر تو، اول خود تو هستی، اگر بین این «اول» و آن «نهایی» همسفرائی ـ اینجا یعنی مخاطب ـ به تو پیوستند، پیداست که این هجرت گرامی از جنس حلول زندگی است. در غیر این صورت نباید به «توهم» دل خوش کرد. شکار مخاطب ـ آن هم به قصد ـ نوعی توهم است.

* پیش‌آمده است که حس سرودن بیاید، اما واژه‌ها یاری‌ات ندهند؟در این شرایط چه می‌کنی؟
ــ این نوع احوال برای هر شاعری پیش‌می‌آید. در جوانی به وقت چنین احوالی فقط راه می‌رفتم، چند سال اخیر هرگاه کلمه کم آورده‌ام؛ نقاشی کرده‌ام.

* آیا رخ‌دادهای اجتماعی صرفا سوژه به شمار می‌روند و شاعر باید از این حوادث سود ببرد؟
ــ بستگی به میزان حساسیت‌ها و دغدغه‌های آدمی دارد. خوش خورده مردم بریده و عاج‌نشین شاید حساسیت‌هایش با من غلتیده در حضور زنده مردم و جامعه تفاوت دارد. وجود او نیز لازم است.
اما در مورد استفاده از رخ‌دادهای اجتماعی و حتی سیاسی در شعر شیوه‌ها متفاوت است. بستگی به درجه آمادگی شاعر دارد. نخست تاثیر حادثه، سپس رسوخ آن، و در مرحله سوم، واکنش از طریق خلاقیت کلامی است، که مجموعه این مراحل ـ برای من ـ در جهان شهود شکل می‌گیرد، آن هم از طریق هدایت «گفتن» به «چگونه گفتن» که چنین پروسه‌ای را «نیروی آفرینش فردی» با نظر به نوع «تربیت زبان» و «ذات ذهن» طی می‌کند و به سرانجام می‌رساند.

* در فهم و پذیرش شعر، آیا شما مخاطبان را به «عوام» و «خواص» تقسیم می‌کنید؟
ــ شاید در کار سیاست بشود به چنین تقسیم‌بندی‌هایی باور داشت، اما در باب هنر، خاصه شعر، من به آن واقعیت تاریخی یعنی مردم اعتقاد دارم.
همان عبارت کهن اما زنده را یادآوری می‌کنم: «شعر، شعری است که عوام بفهمند و خواص بپسندند.» آن‌ها که عوام را به عدم درک متهم می‌کنند، ناخواسته به تعریف «مردم تاریخی» جفا کرده‌اند. چگونه می‌شود مردمی که حافظ را درک می‌کنند، به ناتوانی متهم کرد.

* آیا همه مخاطبان کلام حافظ «خواص» اند؟ با این حال شکلی از شعر با نام «شعر عامه‌پسند» وجود دارد؟
ــ دقیقا. اما این بحث دیگری است. چنین مقوله‌ای وجود دارد که ظاهرا به آن شعر می‌گویند. کلامی نازل که عموما با وزن و قافیه تزئین می‌شود. این «عام» در مجموعه تعریف «مردم تاریخی» جایی ندارند، مگر آن‌که از این سطح عبور کند. درست مثل خود این‌گونه کلام رقصانه که موج است و حباب است و لذتی موقت برای عده‌ای که به عیش گذرا عادت دارند ـ از سر اجبار تربیت و طبقه ـ اما یادمان باشد بسیاری که به صورت حرفه‌ای به شعر ناب احترام می‌گذارند، زمانی در دوره تمرین، زیر دروازه همین شعر عامه‌پسند قیلوله‌ای داشته‌اند.

* گاه پیش می‌آید شعر را خواص می‌خوانند و عوام نیز می‌فهمند. هم از درد مردم گفته می‌شود و هم از تعالی آن کاسته نمی‌شود. شاعران محبوب جهان چنین کرده‌اند، هم فرار نکردن از مردم و هم ناب سرودن. این پارادوکس را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ــ صورت قضیه به نظر دوگانه می‌نماید، اما به باور من پارادوکس نیست. به «مردم تاریخی» اشاره کردم. شاعر این مردم تاریخی، حافظ است که شیشه را کنار سنگ، سلامت نگه می‌دارد. هنر همین است. شعر اگر «هزار تو» باشد، دریاوار خود را به همه می‌بخشد. منظور از چندصدایی، چندمعنایی و ساحت‌های هزار لایه همین است که هرکسی بنا به وسع خود با این واژه‌ها رابطه برقرار کند. من این خصلت را «مدارای معنا در شکل شناور» می‌نامم.

* شما شاعر مردم هستید. این اذعان همه است، اما می‌گویید شاعر مردمی نیستید. مسئله را توضیح می‌دهید؟
ــ نسیم شمال، کارو، و ... شاعر مردمی به شمار می‌روند. یعنی «توده‌ها» را به عکس‌العمل وامی‌داشتند. اما شاعر مردم با توده‌ها و انبوه توده‌ها کاری ندارد. آنها در رسیدن به مقام مخاطب، ذخایر استراتژیک به شمار می‌روند. من به مردم تاریخی ـ در شعر ـ نظر دارم. یعنی طبقاتی که ذهن پرسشگر و فعال‌تری دارند.

* به شعر سیاسی اعتقاد دارید؟
ــ من گاهی از سر اجبار ـ آن هم در گفت و شنودها ـ به این ترکیب‌ها قناعت می‌کنم، اما در دلم و در ضمیرم؛ این نوع تقسیم‌بندی‌ها را قبول ندارم. یک نوع شعر بیشتر نداریم و آن هم «شعر» است. شعری که صرفا سیاسی باشد؛ فاجعه است. آلودگی کلام به سیاست برای من وحشتناک است. سقوط است. شعری که همزمان سیاسی، اجتماعی، شخصی، عاشقانه، و خصوصی نباشد، شعر نیست.
مدارای معنا در شکل شناور یعنی همین. این حداقل آموزه‌ای است که از حافظ بزرگ آموخته‌ایم. شعر رنگین کمان رویاهاست.

* با این حال شعر شما همواره حاوی مضامین عاشقانه و سیاسی بوده، دلیل این امر چیست؟
ــ من همان‌طور که زندگی می‌کنم شعر می‌گویم و همان‌گونه که شعر می‌گویم، زندگی می‌کنم. تشخیص و تقسیم و تعریف نهایی به عهده تاریخ، زمان، و مردم است.

* شعر امروز ما در قیاس با شعر جهان چه جایگاهی دارد؟
ــ شعر زنده امروز ایران، از منظر جهانی، بی‌نظیر است، منتها قاره‌ای کشف ناشده است. با این حال دور نیست روزی که مردم بزرگ ایران، جایزه نوبل در ادبیات را نصیب خود خواهد کرد. ما می‌توانیم، و جهانی به زودی صدای ما را خواهد شنید.

* شعر شما باتوجه به بهره جستن از نوع زبان گفتار و واژه‌هایی که خاص سیدعلی صالحی است، در طول سال‌ها و دهه‌های اخیر چه گروهی از مخاطبین شعر را به خود اختصاص داده است...
ــ فکر می‌کنم بخشی از عوام و اغلب خواص.

*«انیس، آخر همین هفته می‌آید» تازه‌ترین دفتر شعر شماست که انتشارات نگاه منتشر کرده است. آیا مجموعه‌های دیگری هم دارید؟
ــ «ما نباید بمیریم، رویاها بی‌مادر می‌شوند.» به زودی ازسوی انتشارات آگاه منتشر می‌شود. دفتر بعدی «رد پای برف تا بلوغ کامل گل سرخ» نیز مدت‌های مدید است، جشم به راه مجوز است و انتشارات نگاه آن‌را منتشر خواهد کرد.
http://ilna.ir/newsText.aspx?ID=117296

چقدر در غربت حقیرشده ایم

 چقدر در غربت حقیرشده ایم 

یکی از عناصر فرصت طلب فراری پس از چند سال خوش خدمتی به گروهک ها، از وضعیت رقت بار و تحقیرآمیز عناصر فراری در خارج کشور و رواج بازی کثیف میان آنان برای بقا خبر داد.
امیر فرشاد ابراهیمی از متهمان فراری پرونده نوارسازان که خود را در اختیار عناصر وابسته به سرویس های جاسوسی قرار داد، در مطلبی با عنوان «ما در غربت چه قدر حقیریم» در وبلاگ خود (گفتنی ها) به سابقه رفاقت خود با ابراهیم نبوی (داور) در ایران اشاره می کند و می نویسد: بعد از ماه ها مرا منتقل کردند به بند عمومی در زندان. ابراهیم ] نبوی[ هم بازداشت شده بود. چند بار همدیگر را دیدیم. او به دادگاه رفت و با همان طنازی اش دفاعیه ای کرد و عصر همان روز آزاد شد! از زندان که آزاد شدم روزنامه های دوران زندان را می خواندم و دیدم چه قدر ابراهیم مرا شرمنده کرده و چه قدر نوشته و حتی در یکی از کتابهایش مرا خبرسازترین و قهرمان سال معرفی کرده بود... دو سال پیش در نشست پاریس ابراهیم به عنوان خبرنگار رادیو زمانه آمده بود و خوب جو آنجا جوری بود که همه وی را عامل جمهوری اسلامی می دانستند صدایش کردم و آوردمش کنار خودم گفتیم و خندیدیم و خرده گیری های خیلی ها را هم که چرا با این آدم گرم می گیری را حساب نکردم. ابراهیم از من مصاحبه ای هم گرفت و باز گفتیم و خندیدیم به دنیای اینهایی که می خواهند ایران را آزاد کنند اما نمی دانند مثلاً از میدان انقلاب چه جوری می شود رفت تجریش و چقدر پرت هستند از اتفاقات و خبرهای داخل! هنوز همه چیز خوب و شاید هنوز غربت اثرش را نگذاشته بود! تا اینکه سال پیش بعد از گندکاریهای مهدی جامی در رادیو زمانه من مصاحبه ای کردم با روزنامه فولکس کرانت هلند که بر زمانه ای ها خیلی گران آمد آنقدر که بیمشان برداشته بود اساس رادیو در خطر هست و چه بسا ممر درآمدشان بخطر می افتد. مهدی جامی با مدیریت فرقه ای اش بر رادیو مریدانش را خوانده بود و هر کسی هر چه تیر و ترکش داشت بسوی منتقدان رادیو زمانه روانه ساخت و در کمال ناباوری ابراهیم هم مرا مورد تاخت و تاز قرار داد!
همان موقع برایش نوشتم ابراهیم دوستت دارم و حساب تو از زمانه جداست و خودت را وارد این بازی کثیف نکن!، پنج شش ماه پیش بود که یکی از بازجوهای وزارت اطلاعات که نمی دانم شماره ام را از کجا یافته بود به من زنگ زد و اینکه چرا در وبلاگت اینجوری می نویسی و حواست باشد و بحثمان که بالا گرفت گفت کجای کاری تو داغی وگرنه ما با فلانی و فلانی و ابراهیم نبوی رابطه داریم. زنگ می زند اینجا و حرف می زنیم. خشکم زد تلفن را که قطع کردم به داور زنگ زدم و گفتم راست است؟ گفت نه وی دروغگویی است که همتا ندارد اما با همه زرنگی اش نگفت که اصلاً وی را از کجا می شناسد؟...
امیر فرشاد ابراهیمی با اشاره به اختلافش با ابراهیم نبوی بر سر شرکت یا عدم شرکت در انتخابات می نویسد: ابراهیم در فیس بوک بشدت فعالیت می کند برای پیروزی میرحسین اما دفاعش دفاع خشن و بدی است او تاب هیچ منتقدی را ندارد هر کس از او و موسوی انتقاد کند و یا دلیلی برای تحریم بیاورد بلادرنگ نظرش پاک می شود و اگر سمج باشد اصلاً از لیست دوستانش حذف می شود. باورش برایم سخت بود و بیشتر شوخی اش می دانستم میلی زدم و گفتم ابراهیم جان این روش سعید امامی هاست که منتقدان و مخالفان را حذف کنند نه ابراهیم نبوی ای که در معرفی خودش نوشته «من ابراهیم نبوی طنزنویس و داستان نویس که با روز آنلاین و رادیو زمانه، صدای آمریکا و وب سایت گویا همکاری می کنم و دهها جلد کتاب نیز منتشر نموده ام» و خوب ابراهیم نبوی این دوست دیرین هم جوابی داد که گویای خیلی چیزهاست؛ «فرشاد جان شما مهم نیستی، بیخودی خودتو قاطی آدم بزرگها نکن- ابراهیم نبوی». بله همین و البته من ادعای بزرگی هم ندارم من اصلاً مگر که هستم پناهنده ای بی هویت که در آرزوی برگشتن به خانه و کشورم احتمالاً اگر دق مرگ نشوم دیوانه حتماً خواهم شد، نه با چندین رادیو و سایت کار می کنم نه ادعای روشنفکری دارم و نه ادعای آدم بزرگ بودن نه من هیچ چیز نیستم و فقط نامی هستم در میان صدها آواره و پناهنده، من زمانی کسی بودم که در زندان بودم و قهرمان فقط زندانی اش خوب است و مرده اش بهتر. قهرمان آزاد که ارزشی ندارد چون نمی شود درباره اش روزنامه و کتاب سیاه کرد و پول درآورد و خارج از کشور هم که باشی دیگر بدتر اینجا آنقدر بزرگ هم باشی فیل هم که باشی یا راننده تاکسی هستی یا کافه دار یا دلقک و لوطی عنتری. این عنصر فرصت طلب خطاب به دوست فرصت طلب تر خود نوشت: بله ابراهیم درست می گوید من کسی نیستم و اگر هم روزگاری بودم روزگار در ایران بود و واقعاً لعنت بر این غربت که همه مان را بخاطر نگه داشتن یه شغل و لقمه ای بخور و نمیر، بخاطر اینکه مبادا رقیبی پیدا شود، بخاطر اینکه آنقدر در میان خارجی ها خرد شدیم و عقده ای شدیم در باطن حقیر شده ایم و در ظاهر جوگیر که بله کسی شدیم و ما آدم بزرگی هستیم! ابراهیم ] نبوی[ دهها شغل دارد، او نویسنده است، او معروف است، او جنبه دارد او ظرفیت و معرفت دارد و من دلم حتی برای روزهای اوین گرفته است.دیشب خواب از چشمانم گرفته شد و فقط تکرار کردم لعنت بر غربت، چقدر بیگانه مان کرده و حقیر...
گفتنی است ابراهیم نبوی از زمان حضور در ایران به عنوان خودی فاقد هویت و چارچوب، دلال مسلک و قلم به مزدی شناخته می شد و پس از خروج از کشور نیز تلاش کرد به همین رویه ادامه دهد که منجر به ورود در عرصه های سیاسی و سردرآوردن از درازگوش تروا شد.
 

http://kayhannews.ir/890126/2.htm#other207

آقای وزیر! مگر از مریخ آمده اید؟

پیشنهاد عجیب و غریب وزیر نفت: قیمت گاز 10 برابر شود
مثلاً همین فیش 30 هزار تومانی گاز را در نظر بگیرید که برای یک خانواده 5 نفره آمده است. اگر این خانواده ماهانه 100 هزار تومان یارانه نقدی بگیرد ، در دو ماه 200 هزار تومان می گیرد ولی تنهاقبض گاز آنها ، در دوره دو ماهه 300 هزار تومان می شود و البته بماند سایر اقلامی که دچار جهش فوق العاده قیمت ها خواهند شد.
وزیر نفت کشورمان خبر داده که وزارت نفت در پیشنهاد خود برای اصلاح قیمت گاز برای سال جاری ، قیمت 100 تومان برای هر متر مکعب گاز خانگی را ارایه داده است .

به گزارش عصر ایران این قیمت پیشنهادی در حالی است که هم اکنون قیمت هر متر مکعب گاز خانگی 10 تومان است و قیمت پیشنهادی در واقع 10 برابر کردن قیمت این ماده حیاتی برای مصارف خانوارهای ایرانی است .

به بیان دیگر اگر این قیمت به تصویب نهایی برسد ، بدان معنی است که قبض گاز مردم در سال جاری 10 برابر می شود و مثلا اگر قبض مصرفی گاز خانه ای در ماه های پر مصرف سال ( به طور طبیعی ) 30 هزار تومان بوده باشد ، از این پس این خانواده باید چشمشان به قبض 300 هزار تومانی روشن باشد !!

ما نمی دانیم که آیا مکانیزم دریافت حقوق مسئولانی که چنین پیشنهادهایی را ارایه می دهند هم مثل بقیه مردم است یا نه ؟ اما چیزی که ما می دانیم این است که 10 برابر شدن قیمت گاز ، در کنار چند برابر شدن قیمت برق و آب و از همه مهم تر چند برابر شدن قیمت بنزین حتی با وجود دریافت یارانه های نقدی ( به ازای هر نفر حداکثر20 هزار تومان ) و درصدی افزایش حقوق ، مساوی است با قتل عام خانوارهای حقوق بگیر و کم درآمد شهری و روستایی  .

در حالی که هدف اصلی از موضوع اصلاح یارانه ها و هدفمند کردن آن " گران " کردن نبوده و نیست بلکه به اذعان مسئولان موافق و حتی منتقدان این طرح ، هدف اصلی از هدفمند کردن یارانه ها اصلاح نظام توزیع کنونی دریافت یارانه ها و از همه مهم تر بهینه کردن مصرف و اصلاح مصرف انرژی است ، که طبیعتا افزایش قیمت ها  یکی از اضلاع این جراحی سخت و دردناک است نه همه آن .

حال باید از مسئولان امر پرسید که به چه میزان  به دیگر اضلاع این جراحی بزرگ توجه نشان داده اند ؟ آیا به اندازه ای که درباره افزایش قیمت انرژی اهتمام دارند به موضوع اصلاح شبکه های توزیع هم توجه دارند ؟

آیا به همان اندازه که به فکر گران کردن هستند به موضوع بهینه کردن مصرف انرژی در خانه ها و استانداردسازی مصرف هم توجه نشان داده اند ؟

البته ادعای ما این نیست که به این امور بی توجهی شده بلکه درست تر این است که بگوییم به جوانب دیگر طرح بزرگ هدفمند کردن یارانه ها کم توجهی شده است .

طبیعتا حاصل این کم توجهی باید از کیسه رفاه شهروندان کم شود و طبیعتا وقتی خانواده ای ماهانه ده ها و صدها هزار تومان بابت قبض های رنگارنگ گاز و برق و آب و نیز پر کردن باک بنزین خودروی خود می پردازد ، باید حتی از نیازهای اولیه انسانی خود نیز بگذرد که دیگر نام چنین وضعیتی را "زندگی" نمی توان نهاد.

ما یقین داریم که اگر وزیر محترم نفت به تبعات پیشنهاد خود می اندیشید چنین پیشنهادی نمی داد و البته از نمایندگان محترم مجلس و دولت محترم هم انتظار طبیعی این است که به تبعات 10 برابر کردن قیمت گاز و دیگر حامل های انرژی اندیشه کرده و سپس در این باره تصمیم بگیرند .

شکی نباید داشت که اگر شیب افزایش قیمت ها بالا باشد ، شاهد از هم گسیختگی قیمت ها ، انفجار اجتماعی و ناآرامی های شدیدی خواهیم بود و برای اجتناب از چنین وضعیتی باید قدم های سنجیده ای برداشت .

به عبارت دیگر دولتمردان ما باید توجه  داشته باشند که طرح هدفمند کردن یارانه ها زمانی موفق خواهد بود که دو بال " اصلاح قیمت " و " اصلاح ، بهینه سازی  یا استاندارد سازی مصرف " همزمان با هم حرکت کنند تا بدین وسیله فشارهای اقتصادی به خانوارها کاهش یابد .

برای نمونه می توان به موضوع لامپ های کم مصرف اشاره کرد و این اقدام مثبت و خوب مسئولان وزارت نیرو با همکاری دیگر دستگاه ها امروز به جایی رسیده  که بنا به اعلام مسئولان  این وزارت خانه ساعات " پیک " مصرف دیگر مثل گذشته در ساعات اولیه شب نیست چرا که خانوارهای ایرانی با خرید لامپ های کم مصرف و استفاده از آنها از روشن شدن ده ها و صدها میلیون چراغ پر مصرف در یک بازه زمانی چند ساعته جلوگیری کرده اند و این امر در نهایت  هم به نفع مردم و هم به نفع اقتصاد کشور تمام شده است .

تجربه موفق این موضوع می تواند در استانداردسازی مصرف در دیگر حامل های انرژی هم مورد توجه قرار گیرد و به نظر می رسد در کنار  اصرار در افزایش چند برابری قیمت ها  باید توجهی خاص و همزمان هم به این بخش داشت . مثلاً  تا زمانی که ساختمان های ما استاندارد لازم برای حفظ گرمایش محیطی را نداشته باشد افزایش قیمت گاز چیزی از هدر رفت گاز نمی کاهد بلکه بر نارضایتی های اجتماعی از دولت خواهد افزود.

طرح هدفمند کردن یارانه ها ، هر چند در اصل ، طرحی ضروری برای اصلاح ساختاری اقتصاد ملی است اما شتابزدگی در اجرای آن و تمسک به طرح های عجیب و غریبی مانند 10 برابر کردن یکباره قیمت گاز ، کوچکترین همخوانی واقعیت های اقتصادی جامعه ما ندارد.
مسوولان این موضوع ساده را درک کنند که بسیاری از مردم در پرداخت همین رقم های کنونی نیز مشکل دارند چه برسد به این که آقایان شاهکارهای جدید خلق کنند و به طرفه العینی قیمت ها را چند برابر کنند و بعد هم خیال کنند که با مبالغ ناچیز یارانه های نقدی ، توازن اقتصادی خانوارها برقرار می شود.
مثلاً همین فیش 30 هزار تومانی گاز را در نظر بگیرید که برای یک خانواده 5 نفره آمده است.
اگر این خانواده ماهانه 100 هزار تومان یارانه نقدی بگیرد ، در دو ماه 200 هزار تومان می گیرد ولی تنهاقبض گاز آنها ، در دوره دو ماهه 300 هزار تومان می شود و البته بماند سایر اقلامی که دچار جهش فوق العاده قیمت ها خواهند شد.

گاهی اوقات برخی مسوولان حرف هایی می زنند که انسان با خود می گوید نکند اینها از مریخ آمده اند و خبر از جامعه ندارند.
http://www.asriran.com/fa/news/108136/آقای-وزیر!-مگر-از-مریخ-آمده-اید؟

سرگذشت ’ایسنا’ بعد از خاتمی: تغییر ۶ مدیر در ۵ سال

سرگذشت ’ایسنا’ بعد از خاتمی: تغییر ۶ مدیر در ۵ سال

ششمین مدیر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) از زمان روی کار آمدن محمود احمدی نژاد، دو روز پیش منصوب شد.

مدیر جدید، "علی متقیان" نام دارد که جای "سعید پورعلی" را گرفته که خود، به جای "جمال رحیمیان" آمده بود. آقای رحیمیان هم جایگزین"میرحمید حسن زاده" بود که بعد از"محمدعلی نادعلی" آمده بود و او نیز جای "ابوالفضل فاتح" بنیانگذار ایسنا را گرفته بود.

خبرگزاری ها، ۲۲ فروردین (۱۱ آوریل) با ذکر خبر انتصاب "سرپرست" جدید خبرگزاری ایسنا، اعلام کردند که حمیدرضا طیبی، رئیس "جهاد دانشگاهی"، استعفای آقای پورعلی را، که قصد ادامه تحصیل داشته، در پی "تقاضاهای مکرر" او پذیرفته است.

خبرگزاری ایسنا به لحاظ سازمانی و اداری، زیر مجموعه جهاد دانشگاهی محسوب می شود که در سال ۱۳۵۹ برای"اسلامی کردن" دانشگاه ها تاسیس شد، ولی ده سال بعد، شورای عالی انقلاب فرهنگی وظیفه انجام فعالیت های علمی و فرهنگی و انتشار کتاب های آموزشی و تحقیقاتی را به عهده آن گذاشت.

رئیس جهاد دانشگاهی توسط هیات امنا انتخاب و بعد از تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، با حکم رئیس جمهور منصوب می شود.

تولد ایسنا در دوره اصلاحات

خبرگزاری ایسنا، در آذر ماه ۱۳۷۸ توسط ابوالفضل فاتح از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تهران (متمایل به اصلاح طلبان) و با پشتیبانی علی منتظری، رئیس وقت "جهاد دانشگاهی" تاسیس شد. محمد خاتمی شخصا از جمله حامیان راه اندازی ایسنا بود.

آقای فاتح در مصاحبه ای با خبرگزاری ایلنا در بهمن ۱۳۸۵ یادآوری می کند که پس از شروع فعالیت ایسنا، بنا به پیشنهاد کمیسیون فرهنگی مجلس ششم، دولت محمد خاتمی بودجه ای ۳۰۰ میلیون تومانی را در اختیار ایسنا قرار داد. وی می افزاید که تا وقتی اصلاح طلبان سر کار بودند، هر سال رقمی به این کمک افزوده شد و ایسنا ردیف بودجه جداگانه پیدا کرد.

در پایان ریاست جمهوری آقای خاتمی، ایسنا از جهت میزان استناد به آن در رسانه ها، به موفق ترین خبرگزاری کشور تبدیل شده بود. در آن زمان، یک پژوهش منتشر شده از سوی وزارت ارشاد حکایت داشت که ۲۸ درصد اخبار مطبوعات و حدود نیمی از نقل قول های مطبوعات به خبرگزاری‌ها، از ایسناست.

ایسنا برای اولین بار، اخباری در حوزه حقوق بشر را نیز تحت پوشش قرار می داد که این کار، مطلوب محافظه کاران نبود.

فشار دولت آقای احمدی نژاد بر روی این خبرگزاری، وقتی شدت گرفت که برخی نشریات محافظه کار، نتیجه تحقیقی را منتشر کردند که مدعی بود درصد بالایی از اعتراضات نهادهای بین المللی به وضعیت حقوق بشر در ایران، با استناد به اخبار ایسنا تهیه شده است.

احمدی نژاد و روزهای بد ایسنا

با روشن شدن نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴، مشخص بود که دولت جدید فعالیت ایسنا را، به همان شیوه که در زمان محمد خاتمی انجام می شد، تحمل نمی کند.

این چنین بود که پس از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد، ابوالفضل فاتح استعفا داد و برای ادامه تحصیل راهی انگلستان شد.

با کناره گیری آقای فاتح از مدیریت ایسنا در مهر ۱۳۸۴، محمد علی نادعلی زاده که زمانی معاون خبرگزاری دانشجویان ایران بود جایگزین وی شد. وی نیز به لحاظ سیاسی، جزو اصلاح طلبان معتقد به شعارهای جمهوری اسلامی محسوب می شد.

در زمان او، فشار دولت محمود احمدی نژاد برای کنترل ایسنا و دخالت در فعالیت های آن آغاز شد. یکی از خبرسازترین نمونه های دخالت دولت در ایسنا، وقتی بود که در شهریور ۱۳۸۵، ماموران وزارت اطلاعات رامین جهانبگلو روشنفکر زندانی را پس از ۱۲۷ روز بازداشت، از زندان اوین به محل این خبرگزاری بردند تا در آنجا علیه خود به اعترافات اجباری بپردازد.

محمد نادعلی زاده، تنها ۵ ماه پس از آغاز مسئولیت خود در ایسنا، مجبور به کناره گیری شد.

پس از کناره گیری آقای نادعلی، در اسفند ۱۳۸۵ میرحمید حسن زاده معاون پژوهشی ایسنا به عنوان مدیرعامل جدید این خبرگزاری معرفی شد.

روی کار آمدن آقای حسن زاده، همزمان با انتشار خبرهایی بود که از اخراج گسترده خبرنگاران اصلاح طلب ایسنا زیر فشار دولت حکایت داشت.

اما رسانه های هوادار دولت، حتی با وجود این تصفیه گسترده، کماکان به حملات خود به ایسنا ادامه دادند. حساسیت هواداران دولت به این خبرگزاری در حدی بود که حتی در آذر ۱۳۸۶، روزنامه کیهان مطلبی را به انتقاد از "تماس های مکرر" ابوالفضل فاتح، اولین مدیرعامل ایسنا، با کارکنان این خبرگزاری اختصاص داد.

در نهایت، آقای حسن زاده پس از یک سال، در اسفند ۱۳۸۶ کنار رفت و جای خود را به جمال رحیمیان "سرپرست" جدید این خبرگزاری داد. آقای رحیمیان، که پیش از آن معاون فرهنگی "جهاد دانشگاهی" در تهران بود، در گذشته مسئولیت بسیج دانشجویی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را بر عهده داشت.

جلوگیری از انتشار خبرهای نامطلوب

جمال رحیمیان در بدو ورود، خبر از اتخاذ رویکرد جدیدی در ایسنا داد و گفت:"اگر خبری ممکن است مورد سوءاستفاده دشمنان قرار گیرد، باید جلو آن ‌را بگیریم".

با این حال، روی کار آمدن سرپرست جدید ایسنا، دولت را متقاعد نکرد که جلوی انتشار خبرهای نامطلوب گرفته شده است. این بار، دولت محمود احمدی نژاد قصد داشت مشکل ایسنا را به طور ریشه ای حل کند.

در همین ارتباط بود که دولت در اقدامی غیرمنتظره، در لایحه بودجه سال ۱۳۸۸، بودجه دولتی تخصیص داده شده به ایسنا را بیش از ۸۰ درصد نسبت به سال پیش از آن کاهش داد (هر چند مجلس بعدا بخشی از این کاهش را جبران کرد). این در حالی بود که در همین لایحه، بودجه خبرگزاری دولتی ایرنا، حدود ۳۲ درصد افزایش یافته بود.

نارضایتی مسئولان دولتی از ایسنا، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم بالا گرفت. این بار بهانه آن، انعکاس اخبار مربوط به میر حسین موسوی توسط خبرنگاران ایسنا بود، خبرنگارانی که برخی از آنها از سوی هوادران دولت، به همکاری با ستاد انتخاباتی آقای موسوی متهم بودند.

نهایتا در شهریور ۱۳۸۸، اعلام شد که جمال رحیمیان به علت "بیماری" جای خود را به سعید پورعلی، معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی داده است.

آقای رحیمیان در حالی پس از یک سال و نیم مسئولیت کنار رفت که در مراسم تودیع خود، گفت افتخار می کند که که این خبرگزاری، برخلاف عده‌ای از رسانه‌های دیگر که "در گرداب جنگ نرم دشمن گرفتار شده اند"، فقط از "مراجع رسمی و اشخاص موجه" کسب خبر کرده است.

سعید پورعلی، سرپرست جدید ایسنا هم، در مراسم معارفه خود حمایت از دولت و اطاعت از رهبری را از جمله وظایف ایسنا عنوان کرد.

با وجود این تاکیدات، حملات علیه ایسنا باز هم ادامه یافت. حملاتی که دامنه آن، از ورود گارد ویژه به ساختمان این خبرگزاری به بهانه تعقیب تظاهرکنندگان معترض و ضرب و شتم خبرنگاران (در دی ماه گذشته) گرفته، تا متهم کردن ایسنا به همراهی با مخالفان حکومت را در بر می گرفت.

در یکی از شدیدالحن ترین حملات، در اسفند ماه گذشته "خبرنامه دانشجویان ایران"، سایتی که با شباهت اسمی با "خبرگزاری دانشجویان ایران" از سوی عده ای از هواداران تندروی دولت اداره می شود، ایسنا را "تریبون جریان فتنه" دانست.

دلیل اتهامات این سایت به ایسنا، که به طور گسترده در دیگر سایت های همسو بازتاب یافت، آن بود که این خبرگزاری، "مصاحبه هایی جهت دار" را "با محوریت عدم حذف گروه های سیاسی" ترتیب داده بود، اقدامی که از نظر اتهام زنندگان، تلاش برای حمایت از گروه های سیاسی منتقد انتخابات به حساب می آمد.

مدیر احمدی نژاد، سرپرست جدید ایسنا

در چنین فضایی بود که سعید علی پور هم در ایسنا ماندنی نشد و بعد از هفت ماه جای خود را به علی متقیان داد که از زمان روی کار آمدن اقای احمدی نژاد، مدیر کلی "دفتر ارتباطات و اطلاع‌رسانی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری" را به عهده داشت.

در حکم انتصاب علی متقیان توسط رئیس جهاد دانشگاهی، آمده است که از وی انتظار می رود خبرگزاری ایسنا را در خدمت "مصالح عالیه نظام جمهوری اسلامی"، "آرمان‌های انقلاب فرهنگی" و "رهنمودهای مقام عظمای ولایت" قرار دهد.

آیا سرپرست جدید ایسنا، که از همکاران نزدیک رئیس دولت محسوب می شود، خواهد توانست این خبرگزاری را به همان چیزی تبدیل کند که محمود احمدی نژاد می خواند؟

جواب این پرسش مشخص نیست. اما احتمالا در صورت عدم موفقیت سرپرست جدید، دولت هیچ مشکلی نخواهد داشت که وی را با هفتمین رئیس ایسنا از زمان روی کار آمدن آقای احمدی نژاد عوض کند. 

http://www.bbc.co.uk/go/wsy/pub/email/ft/-/persian/iran/2010/04/100413_l39_isna.shtml