عبدالرضا داوری:به بهانه فرارسیدن 30 دی،پانزدهمین سالگرد درگذشت مرحوم مهندس مهدی بازرگان دبیرکل فقید نهضت آزادی،ماجرای درگیری قلمی آقای سید محمد خاتمی و آن مرحوم را در موضوع"امریکایی بودن"برخی جریانهای داخلی،بازخوانی می نمایم تا از این رهیافت،تجربه ای برای ایام کنونی اندوخته شود. |
از کودتای 28 مرداد 1332 شروع میکنم . کودتایی که باعث سرنگونی دولت مصدق شد . با پیروزی کودتای 28 مرداد تمام مراکز سیاسی ، روزنامه های آزاد و غیر دولتی همه تعطیل و مراکز احزاب اعم از ملی و یا توده ای تاراج شدند. خفقان، فشار و سرکوب سیاسی بعد از کودتا، با هدف از بین بردن تمامی دستاوردهای سیاسی 12 ساله زندگی باز سیاسی، موقعیت و وضعیت دانشگاه و جنبش دانشجویی را نیز به شدت تحت تاثیر خود قرار داد.
در هنگام پیروزی کودتای 28 مرداد 1332 دانشگاه تهران و دبیرستان ها تعطیل بودند.
بعد از استقرار دولت کودتا ،تعدادی از استادان دانشگاه تهران بازداشت شدند، جمعی از استادان دانشگاه تهران با ارسال نامه ای سرگشاده در مهر ماه 1332 به نخست وزیر وقت به این بازداشت ها اعتراض نمودند.
پیرو این بیانیه استادان، دانشجویان نیز به اعتراض پرداختند. اولین تظاهرات گسترده ی دانشجویان علیه رژیم کودتا، و اعتراض به بازداشت دکتر مصدق و استادان دانشگاه در 16 مهر 1332 انجام گرفت.
در این روز، بازار، دبیرستان ها و دانشگاه تعطیل شده بود. شعار بازار (سکوت) بود. اما دانشجویان علاوه بر اعتصاب و تعطیل دانشگاه ، برنامه ای برای تظاهرات تدارک دیدند.هزاران دانشجو گرد هم آمدند. و با شعار های (مصدق پیروز است) و(یا مرگ یا مصدق) به تظاهرات پرداختند.در این زمان در تهران هنوز حکومت نظامی بود. پس از تمام شدن تظاهرات پلیس به دانشجویان حمله میکند و تعداد زیادی از دانشجویان مجروح و مضروب و دستگیر میکند.
محاکمه دکتر مصدق و اعتصاب و تظاهرات دانشجویان در 21 آبان 1332
دومین تظاهرات ، که به مراتب گسترده تر از اولی بود در 21 ابان ماه در سرتاسر تهران و شهرستان ها در اعتراض به محاکمه دکتر مصدق صورت گرفت. محاکمه مصدق در 16 ابان 1332 شروع شد. نهضت مقاومت ملی از مردم تهران و شهرستان ها دعوت کرد که دست به تظاهرات اعتراض امیز بزنند.
در آن هفته هزاران شبنامه در سرتاسر تهران و شهرستان ها توزیع شد. از روز سه شنبه و چهار شنبه دانشگاه تهران تبدیل به یک پادگان نظامی گردید. در صحن دانشگاه و در داخل ساختمان دانشکده ها همه جا نیروهای مسلح دانشجویان را زیر نظز گرفتند. در روز چهار شنبه 20 ابان نیروهای مسلح به داخل دانشکده علوم رفته و به بازرسی بدنی و کیف دانشجویان و اتاق های درس و غیره پرداختند و تعدادی از دانشجویان را بازداشت کردند.
اعتراض به ورود نیکسون و برقراری روابط با انگلیس
تظاهرات 14-16 اذر ماه 1332
سومین برنامه وسیع دانشجویان در نیمه دوم آذر 1332 به اجرا گذاشته شد. دولت دکتر مصدقروابط دیپلماسی ایران را با انگلستان در مهر 1331 قطع کرده بود. بعد از کودتا در اذر ماه اعلام شد که روابط دیپلماتیک میان دو دولت برقرار شده است و دنیس رایت به عنوان سرکنسول انگلیس به ایران می اید . همزمان اعلام شد که ریچارد نیکسون معاون آیزنهاور رئیس جمهور وقت امریکا به ایران می اید.
نهضت مقاومت ملی چندین اطلاعیه اعتراض آمیز صادر کرد و کمیته دانشگاه در چارچوب این بیانیه ها تصمیم گرفت که تظاهرات اعتراض امیزی برگزار نموده به اجرا بگذارد.
بر اساس این برنامه از روز شنبه 14 اذر ماه دانشجویان شروع کردند به تظاهرات و شعار دادن . این تظاهرات در 14 و 15 اذر ماه در دانشکده های حقوق ،فنی ، معماری و داروسازی و دندانپزشکی و پزشکی صورت گرفت.
روز دوشنبه 16 اذر نظامیان در دانشکده فنی ، برای دستگیری دانشجویان هجوم بردند و درگیری هایی بوجود امد که منجر به تیر اندازی به طرف دانشجویان و کشته شدن سه تن از دانشجویان و زخمی شدن تعداد قابل توجهی از دانشجویان گردید. در این جا یاد اوری مطلبی لازم است که دانشگاه تهران قبل از هر چیز به یک سربازخانه بیشتر شباهت داشت.
منبع: کتاب جنبش دانشجویی در دو دهه ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰
زمانی که دولت محمود احمدینژاد (در تابستان 84) بر سر کار آمد، این پندار در ذهن بسیاری ایجاد شد که او میخواهد همان شعارهای عدالتطلبانه دوران انتخاباتاش را در همه حوزهها، از جمله فرهنگ به کرسی عمل بنشاند و این امیدواری بیشتر از آن رو رخ مینمود که وی از همان ابتدا درگیر جدالی بیانتها با جریان فنسالار شده بود که تقریبا همه گلوگاههای اصلی فرهنگ و سیاست و اقتصاد را در دستان خود داشت. این گمانه در مسیر عمل به سرعت رنگ باخت و امیدواران از این میدان سرخورده بهدرآمدند.
بخشی از این ناامیدی، سرنوشتی بود که حسین صفارهرندی بدان دچار شد؛ او از سویی در تار و پودهای تنیده شده بر ساختار ساختمان بهارستان و ناهمرهی اهالی فرهنگ و هنر گرفتار شد و از دیگر رو، دست بهگریبان ساختارشکنان درون کابینه. از سویی دیگر و در نگاهی کلانتر، احمدینژاد شورای عالی انقلاب فرهنگی را به عنوان بازویی برای پیشبرد برنامههای فرهنگیاش بهکار گرفته بود، هر چند که شیوه مدیریت عملیاتی او در شورا چندان کارساز نبود و با وجود بهانفعال کشاندن برخی از اعضا، نمیتوانست منویات خود را سریعا اجرایی کند؛ نمونه بارز این نوع رفتار گرایش او به سر و سامان دادن یکشبه اساسنامه دانشگاه آزاد اسلامی بود که در دولت نهم محقق نشد.
اما اکنون باید گفت که بهنظر میرسد ضربآهنگ تصمیمگیریهای متعدد و فراگیر در حوزه فرهنگ، طی ماههای اخیر شیب صعودی پیدا کرده و احمدینژاد بر آن است تا با اتکا بههمان روشهایی که در حوزه سیاست خارجی، اقتصاد و... در چهارساله گذشته بهکار گرفته، اوضاع فرهنگ را نیز بهسامان کند! نگاه مهندسیوار به مقوله فرهنگ، شگردی قدیمی در برخورد با مجموعه پدیدههای فرهنگی- اجتماعی بهشمار میرود و از آن رو این نگاه تقویت شده و جریان مییابد که برخی بر این باورند با دستکاریهای مدیریتشده در مسیر فرهنگ، میتوان رشد و تعالی جامعه را دگرگون ساخت؛ شیوهای وارداتی ماخوذ از برخی تئوریهای توسعه که جامعه پیشرفته را می توان با تغییر ساختارهای سنتی، متجدد کرد.
این نگاه مهندسیوار، شورای عالی انقلاب فرهنگی (و دیگر نهادهای فرهنگی تعریف شده در دولت) را وادار میکند تا سریعتر حرکت کنند و تصمیم بگیرند و برنامهها را به اجرا گذارند (فراموش نشود که انتقاد به دیوانسالاری پیچیده موجود در این نهادها اصلا به معنای اتخاذ تصمیمهای روزمره نباید تلقی شود). در اولین نمونه از این روش تازه، قانون نحوه اداره فرهنگستانها تغییر کرد؛ فرهنگستانها اصلیترین موتور محرکه تولید علم و اندیشه بهشمار میروند و بخشی از آفات مترتب بهجامعه علمی کشور ناشی از باندبازی حاکم بر تعدادی از فرهنگستانها بوده و هست و اشکالی بر اصلاح قوانین اداره آنها (از این منظر) وارد نیست، اما سوق دادن همه خواستهها به چند مساله سیاسی، ضمن کور کردن گره کار فرهنگستانها، اصل حرف را نیز مخدوش و ناخوشایند میکند. بهرهبرداری سیاسی از امکانات موجود در این مجموعههای فرهنگی، حتما میبایست محدود و کنترل میشد، لیکن فرصت تاریخی اصلاح قانون فرهنگستانها نباید به آسانی از دست رفته و حرف درست گسستن دور فروبسته مدیریت این مجموعههای عالی علمی، در جامه نحیف چند تغییر خرد نادیده گرفته شود. ضمن آنکه در عمل نیز تغییرات فرهنگستانها بهشدت جلوهای ظاهری یافته و معلوم نیست به تغییری در مختصات تولید فکر و فرهنگ بیانجامد.
نمونه دوم اصلاح اساسنامه دانشگاه آزاد اسلامی بود؛ داستان تحقق این وعده احمدینژاد، کمی بهدرازا کشید و در این سیر 4 ساله کار بهجایی رسید که تقریبا حفظ وضعیت موجود دانشگاه آزاد هیچ حامی جدیای نداشت (جز اکبر هاشمیرفسنجانی که با طرح ایده وقف هم نتوانست مسیر اصلاح اساسنامه را تغییر دهد)، اما بر خلاف انتظار تغییرات اعمال شده در اساسنامه دانشگاه آزاد نتوانست بازخورد مناسبی در افکار عمومی بیابد و واکنش مورد نظر بانیان این تدابیر را ایجاد کند. البته بخشی از این ناکامی (کمبازتاب بودن اقدامات انجامشده) ناشی از فضای کلی حاکم بر کشور بوده و هست، ولی نمیتوان بر این مساله سرپوش گذارد که عملکرد غیرمرسوم رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی در این پیآمد دخیل نبوده است.
و آخرین مساله که گویا هنوز در مراحل تصویب و نهایی شدن است، تصمیم شورای عالی انقلاب فرهنگی برای اصلاح قوانین حوزه چاپ و نشر است؛ باز هم اقدامی اصولی و مورد نیاز که به همان آفت همیشگی رفتارهای دولت مبتلا شده، یعنی حرفی درست که بهنامناسبترین شکل ممکن اجرایی میشود. قوانینی که با حکمفرما شدن نگاه مهندسیوار پیشگفته به نحوی غیرقابل پذیرش، یکسویه و ناشکیبایانه نوشته شدهاند و اگر بهتصویب و اجرا برسند، تهدیدهایی جدی را در راه تولید و توزیع اندیشه در کشور پدید خواهند آورد.
عجله دولت برای نشان دادن عزماش در اصلاح امورات فرهنگی، منجر به تصمیماتی پرهزینه و کمفایده شده است؛ حکمفرما شدن منطق صفر و یکی بر مسائل فرهنگ، آسیبهایی بسیار عمیق برای جامعه بهبار خواهد آورد، منطق ریاضیواری که میخواهد راه صدساله را یکشبه بپماید و همه چیز را عاجلا اصلاح کند. فرهنگ (و هنر) کشور نیازمند انقلابی عقلایی و همهجانبه است و نه جنبشی بی سامان و موجد هرج و مرج که حتی تعادل نیمبند فعلی را هم بر هم زند.
منبع: تابناک