قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

جنبشی که باید اصلاح طلب بماند

 علی شکوری راد

آیا «اصلاح طلبی» و «جنبش سبز» دو مفهوم متناقض اند یا بالعکس دو مفهوم همپوشان یکدیگرند؟ پاسخ به این سوال نیازمند آن است که در قدم نخست آنچه را از بیان این دو مفهوم مراد می شود، بازشناسی کنیم. اگرچه برخی «جنبش سبز» و «اصلاح طلبی» را دارای چارچوب های کاملاً متفاوت با یکدیگر ارزیابی می کنند اما بسیاری آن دو را مطابق با یکدیگر می دانند و تفاوتی میان این دو مفهوم قائل نیستند. شاید بتوان در این میان برای پاسخ به پرسش نخست راه سومی را برگزید؛ راهی که نه در میان این دو قائل به تمایز کامل است و نه بر انطباق نعل به نعل اصلاح طلبی و جنبش سبز پا می فشارد.

چنان که نیک می دانیم «اصلاح طلبی» عنوانی است که تقریباً یک سال و نیم پس از خرداد سال 76 که در آن سیدمحمد خاتمی به سمت ریاست جمهوری برگزیده شد و به دنبال بحث های مطول فکری و رسانه یی زاده شد و بعدها در بازیابی ریشه های آن، کسانی زادروزش را با پا گرفتن جناح چپ و نیز انشعاب مجمع روحانیون مبارز پیوند زدند و دیگرانی در جست وجوی رگه های نخستین اصلاح طلبی به تغییر سیاست های اقتصادی و توسعه یی دوران سازندگی در دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی نقب زدند. اما به هر روی آنچه از اصلاح طلبی مستفاد می شد و می شود چیزی نیست جز تغییر و اصلاح روندها و فرآیندها در چارچوب قانون و با استفاده از امکاناتی که خود قانون در اختیار اصلاح گران قرار می دهد. تا اینجای کار به نظر می رسد نباید تفاوت چشمگیری میان اصلاح طلبی و جنبش سبز وجود داشته باشد زیرا این جنبش نیز در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم در شرایطی زاده شد که اغلب نیروهای سیاسی چه اصلاح طلبان و چه اصولگرایان سابقه دار، چه چپ و چه راست به حاکم شدن روندهای فراقانونی و رخت بربستن تعهد به قانون از قوه یی که باید مجری در قوانین باشد، اعتراض داشتند؛ در موقعیتی که بسیاری اذعان داشتند کشور در بسیاری از وجوه از جمله در وجوه اقتصادی، سیاست خارجی، اجتماعی و... در مسیری بحرانی قرار گرفته است.

بنابراین خواه ناخواه جنبش سبز که خود را با حمایت از میرحسین موسوی و نمادها و نشانه های کمپین انتخاباتی حمایت از او پیوند زده بود، در نخستین گام بر آن بود تا با استفاده از مکانیسم انتخابات و تغییر کارگزاران و به قدرت رساندن دوباره نیروهای اصلاح طلب ذیل پیروزی کاندیدایی که اگرچه خود را اصلاح طلبی اصولگرا می خواند اما قرائت اش از مسائل و آرمان ها، اهداف و برنامه هایش به او سبقه یی اصلاح طلبانه می بخشید، به روند اصلاحات بازگردد و به پیگیری همان اهداف بپردازد. بنابراین اگرچه اعلام نتایج انتخابات و مشخص شدن نتیجه یی برخلاف انتظار رای دهندگان سبب شد جنبش سبز وارد فاز اعتراضی خود شود اما طبیعی بود که حتی این روند اعتراضی نیز در راستای همان اهداف اصلاح طلبانه یی باشد که از نخست با جنبش سبز پیوند خورده بود. اما در کنار چنین تعبیری از «اصلاح طلبی» و «جنبش سبز» سوالی که پیش می آید این است که اگر این دو مفهوم تا این حد بر یکدیگر می توانند منطبق باشند چه نیازی است که از دو نام برای یک موضوع استفاده شود. باید گفت تردیدی نیست که اصلاح طلبی و جنبش سبز دو نام متفاوت اند اما دو محتوای متفاوت نیستند. جنبش سبز یک جنبش اصلاح طلبانه است و حتی در آغاز و امتداد خود روش هایی کاملاً اصلاح طلبانه را برگزیده است اما تفاوت ظریف این دو مفهوم در این است که «اصلاح طلبی» حرکتی در درون حاکمیت بود؛ حرکتی که اگرچه بنا داشت با توسعه نهادهای مدنی و به تعریف دقیق تر توسعه جامعه مدنی در عمق جامعه نفوذ کند ولی بیشتر حرکتی در حوزه نخبگان و چارچوب امکاناتی بود که در سطح حاکمیت وجود داشته است برخلاف «اصلاح طلبی»، جنبش سبز یک اصلاح طلبی در درون جامعه است و نه در درون حاکمیت و این تنها نکته ظریفی است که میان این دو نام، موجبات تمایز را پدید می آورد، علاوه بر آنکه تعلق آنها به دو دوره زمانی متفاوت نیز تمایز در نامگذاری را به امری ناگزیر بدل می سازد. با این حال «جنبش سبز» برای اصلاح طلب ماندن با چالش هایی چند روبه رو است. این جنبش، جنبشی است که آغوش خود را به همراهی گروه های مختلف گشوده است و از قرارگیری در شرایط ریزش نیرو پرهیز می کند. اما در برابر این اصرار جنبش به گشاده رویی، فشارهای متعددی بر بزرگان آن وارد می شود که آنها دست به مرزبندی بزنند و به اصطلاح مرزهای خودشان را با گروه های سیاسی و فکری مختلف مشخص کنند. در کنار این فشارها، هرچند «جنبش سبز» که ابتدای آن شرکت در انتخابات بود و به همین دلیل ماهیتاً با گروهک ها و جریانات برانداز مرزبندی مشخصی داشت با این حال در مقابل تبلیغات رسانه یی باید ملی می بود ولی نبود. در موقعیت های مقتضی فی المثل با منافقین مرزبندی هایش را مشخص کرد اما طبیعتاً به لحاظ کمیت و کیفیت، سلطنت طلب ها حتی در حدی نبودند که کسی بخواهد با آنها اعلام مرزبندی کند. البته گروهک منافقین نیز چنین بود اما این تبلیغات رسمی بود که به آنها پر و بال می داد و در رسانه های خود نام آنها را مطرح و تکرار می کرد و به تعبیر مهندس موسوی مرده آنها را زنده می کرد.

همچنین بزنگاه دیگر «جنبش سبز» وجود گروه های متعددی است که به ویژه در خارج از کشور به تئوریزه کردن جنبش و صدور بیانیه های متعدد می پردازند و هر یک از نگاه خود، یکی برای جلوگیری از تندروی های بیشتر و دیگری برای گیراندن آتش رادیکالیسم به انتشار عقاید خود می پردازند. یک زمان گروه پنج نفره روشنفکران خارج از کشور بیانیه می دهند و زمانی دیگر گروهی 50 نفره در بیانیه یی دیگر ابراز وجود می کنند. هرچند این بیانیه ها بیشتر در حوزه روشنفکری اند و توده مردم برای ادامه راه خود منتظر آنها نیستند اما این حرکت ها اگر چه در جهت یاری جنبش هستند اما بعضاً می توانند موجب تفرق مطالبات شوند. با این حال از این حیث یک امیدواری عمده وجود دارد و آن این است که اگرچه آنها که در خارج از کشور هستند به امکانات رسانه یی نسبتاً گسترده یی دسترسی دارند و شبکه های تلویزیونی ماهواره یی حرف های آنها را به گوش مردم می رساند اما اعتماد مردم به رهبران سیاسی که با تمام مشکلات همچنان در داخل کشور فعالیت می کنند بیشتر است و همین ویژگی ایرانیان سبب می شود آنها بتوانند در صورت تداوم همین ارتباط پرمشقت با مردم، جنبش را در مسیر اصلاح طلبانه اش حفظ کنند.

«جنبش سبز» ادامه حرکت اصلاح طلبانه ملت ایران است و به واسطه همین اصلاح طلبی در مقابل «انقلابی گری» و برهم زدن وضع موجود قرار دارد زیرا رهبران «جنبش سبز» معتقدند ظرفیت های موجود قانونی در کشور به اندازه یی هست که جامعه بتواند به خواسته هایش دست پیدا کند و نیازی به انقلاب و تحمل خسارت های عظیم آن بدون وجود هیچ تضمینی برای پس از آن نباشد. 

۱۹/۱۱/۸۸ اعتماد

پیدا و پنهان

پیدا و پنهان
? چند بازداشت؛ اکبر منتجبی، مهسا جزینی و احمد جلالی فراهانی سه روزنامه نگار دیروز بازداشت شدند. منتجبی دبیر سرویس سیاسی ایران دخت بامداد یکشنبه در منزلش دستگیر شد. جزینی نیز از همکاران روزنامه ایران در بخش اصفهان است و جلالی فراهانی هم دبیر اجتماعی خبرگزاری مهر است که البته یک روز قبل از بازداشت اخراج شد. همچنین جمیله و بنفشه دارالشفایی روزنامه نگار حوزه سینما و مدرس موسیقی نیز دستگیر شدند.

? سه آزادی؛ «علی قلی تبار» و «مرتضی صارمی» دو تن از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران طی روزهای گذشته آزاد شدند. به گزارش امروز این دو نفر که پس از حوادث عاشورای امسال بازداشت شده بودند، با تودیع قرار وثیقه آزاد شده اند. همچنین «علی اشرف فتحی» طلبه وبلاگ نویس و فرزند شهید فتحی با وثیقه 50 میلیون تومانی آزاد شد.

? توقیف کانتینر باتوم و گاز اشک آور؛ سایت جوان خبر داد پلیس دوبی یک ایرانی را به جرم انتقال یک کانتینر حامل گاز اشک آور و سایر وسایل دیگر دستگیر کرده است. این ایرانی از اهالی لارستان فارس است و به اتهام انتقال یک کانتینر حامل گاز اشک آور، باتوم شوکر و... توسط پلیس دوبی بازداشت شده است.

? ابطحی؛ جاسوس نیستم؛ محمدعلی ابطحی از متهمان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در پیامی که در صفحه فیس بوک خود گذاشته و نسخه یی از آن را نیز برای «فردا» ارسال کرده است، اتهام ارائه اطلاعات به بیگانگان را که چندی قبل از سوی مهدی طائب مطرح شده بود، رد کرد. پیش از این مهدی طائب کارشناس مسائل سیاسی و تاریخی در سخنانی که خبرگزاری فارس آن را منتشر کرده بود، تاکید کرده بود؛ «در سال دوم ریاست جمهوری خاتمی بود که سپاه متوجه شد محل موشک دوربرد لو رفته و فهمیدند عباس عراقی دانشجوی پیرو خط امام(ره) اطلاعات را به دشمن می دهد و او هم می گفت من کاره یی نیستم، کار ابطحی است و ابطحی که خبر را از خاتمی می گرفت به امریکایی ها می داد.» ابطحی ضمن رد سخنان طائب می نویسد؛ همچنان که در طول 160 روزی که در زندان بودم و بازجویی هایی طولانی داشتم، یک بار حتی به عنوان سوال هم از این دو شایعه یی که آقای طائب آن را مطرح کرده اند، حرفی به میان نیامد.

? نامه جمعی از هنرمندان؛ جمعی از هنرمندان و اهالی فرهنگ کشور در نامه یی سرگشاده به بازداشت اهالی هنر انتقاد کردند. آنها با اشاره به دستگیری آروین صداقت کیش، حامد رجبی، بهرنگ تنکابنی، کیوان فرزین، محمدعلی شیرزادی، مهرانه آتشی، مجید غفاری و لیلی فرهادپور خواستار تعیین تکلیف آنها شدند.

? انتقال گلرو و همسرش به بند عمومی؛ وحید لعلی پور و مهدیه گلرو در تماس های جداگانه با خانواده هایشان از انتقال به بند عمومی اوین خبر دادند. این زوج 12 آذرماه بازداشت شدند.

? دیدار خاتمی با خانواده کیوان مهرگان؛ سیدمحمد خاتمی با خانواده «کیوان مهرگان» روزنامه نگار بازداشتی روزنامه «اعتماد» دیدار کرد. رئیس دولت اصلاحات در این دیدار ضمن دلجویی از خانواده ایشان ابراز امیدواری کرد وی هرچه زودتر آزاد شود. مهرگان هفتم دی ماه بازداشت شده است. 
۱۹/۱۱/۸۸ اعتماد

استراگیجی سازمان فتنه و زمینه سازی برای جرزنی در 22 بهمن

رویکرد محافل ضدانقلابی به راهپیمایی یوم الله 22بهمن، رویکردی از سر انفعال، سرگیجه و ترس است.
مروری به اظهارات برخی عناصر فعال در فتنه و نیز جهت گیری رسانه های همسو نشان می دهد سازمان دهندگان فتنه در یک بن بست دوسویه قرار گرفته اند. نقش آفرینان این جریان از یک سو نگرانند ادامه حرکات رادیکالی و کور از سوی بقایای آشوب، تتمه حیثیت جریان نفاق سبز را برباد دهد و اسباب برخورد قاطع تر با عناصر محارب را فراهم آورد. اما از سوی دیگر آنها نگرانند که در صورت عدم ارتکاب اعمال خشن و قانون شکنانه و عدم مبادرت به ساختارشکنی، عملا بر مرگ سیاسی خود شهادت داده باشند. آنها همچنین با مشاهده قیام حماسی نهم دی در قیاس با عناصر اغتشاشگر روز عاشورا به این نتیجه رسیده اند که مورد بدگمانی و انزجار شدید افکار عمومی قرار دارند و در عمل نمی توانند مقابل موج خروشان حضور مردم در 22بهمن، عرض اندام کنند.
سازمان فتنه پیش از این برای بازیابی رمق از دست رفته، به عوامل خود فراخوان داده بود تا از شب دوازدهم بهمن در پوشش شعار الله اکبر به خودنمایی بپردازند اما هیچ استقبالی از این رهنمود نشد. سایت های ضدانقلاب خارج و داخل همچنین خواستار استفاده از فرصت اربعین برای عرض اندام آشوبگران شده بودند که این بلوف هم به سرنوشت بلوف این جریان در زمینه به میدان آوردن نیروها در چهلم فوت مرحوم منتظری دچار شد.
از سوی دیگر رسانه های وابسته به شبکه فتنه، تحلیل ها و گزارش هایی از سرآشفتگی منتشر می کنند. سایت صهیونیستی ایران گلوبال با اشاره به برخی پیشنهادها مبنی بر حضور آشوبگران در میدان آزادی در روز 22بهمن، این پیشنهاد را افتادن در دام حکومت توصیف کرد و تصریح نمود: هواداران حکومت همان ساعات اولیه صبح جمعیت 150هزار نفری میدان را پر می کنند. شما هم در بین آن جمعیت گیر می افتید و نمی توانید حرف بزنید بلکه باید تا آخر سخنرانی را گوش بدهید و تکبیر هم بگویید و به نفع نظام ضبط شوید(!)
اما سایت ضدانقلابی جرس که از لندن توسط تیم بهاءالله مهاجرانی مدیریت می شود، از حضور نیروهای بسیج در سراسر مسیر راهپیمایی خبر داد و نوشت: قرار است خیابان ها توسط نیروهای بسیج پوشش داده شده و به نمایش قدرت حکومت تبدیل شود. این آغاز سرکوب گسترده است(!)
از طرف دیگر سایت ضدانقلابی ایران گلوبال در مطلبی با عنوان «توصیه های امنیتی» از آشوبگران خواست نظم مراسم 22بهمن را به هم بریزند و از قلوه سنگ های انباشته برای همین منظور استفاده کنند! این شبکه ضدانقلاب در عین حال به عوامل آشوبگر هشدار داد که مراقب ماموران امنیتی با لباس اسپرت و ظاهر تغییر یافته باشند.
از سوی دیگر در حالی که ملت سلحشور و نستوه ایران هر سال ولو زیر بارش باران و برف و اوضاع جوی نامساعد، یوم الله 22بهمن را با حماسه حضور خود تبدیل به جشن بزرگ ملی و «نه به استکبار و شیطان بزرگ» کرده اند، سایت بالاترین از قول یکی از عناصر ضدانقلاب نوشت «امیدوارم هوا آفتابی بشه وگرنه در صورت خراب بودن هوا که معمولا در این فصل با بارندگی شدید همراه است برنامه هامون به هم می خوره. هیچ کاری هم از دستمون برنمیاد تو هوای بارانی. نگرانم»(!)
ارگان گروهک فدائیان خلق هم در مطلبی قابل تامل ضمن دعوت به اختلال در راهپیمایی 22بهمن نوشت: هدف از نوشتن این مطلب، ایجاد اضطراب و منفعل کردن مخاطبان در آستانه 22بهمن نیست اما رژیم برای شناسایی و برخورد با مخالفان از فناوری پیشرفته استفاده می کند. در این سیستم مدرن کنترل که به سیستم مرکز کنترل معروف است، تمام اطلاعات رد و بدل شده در شبکه ضبط و انبار می شود و از طریق آن می توان به پیگرد جزایی و شناسایی اقدام کرد. در این سیستم ارتباط با خارج از کشور کنترل می شود.
سایت اخبار روز اضافه کرد: در سیستم جدید، اینتلیجنت پلت فرم وجود دارد که تمام فایل ها و اطلاعات اینترنتی و پروفیل ها را به صورت هدفمند جستجو می کند و تمام جرایم ارتکابی فرد از طریق تلفن و اینترنت در چند دقیقه نشان داده می شود. به گفته کارشناسان به کمک سیستم مدرن فعلی می توان این را که فرد با چه کسی در چه زمانی صحبت کرده و چه گفته دقیقا پیگیری کرد. برخی افراد شرکت کننده در تظاهرات از این طریق ردیابی شده اند. با این شیوه اس ام اس های ارسالی به تویتر و فیس بوک هم کنترل می شود.
گفته می شود انتشار این قبیل هشدارها بیش از آن که هشدار واقعی باشد، برای توجیه وضعیت راهپیمایی بزرگ 22بهمن است به این مفهوم که محافل ضدانقلاب با پیش بینی ورشکستگی اجتماعی کامل درصددند خوردن تودهنی بزرگ از ملت ایران را به مسائل امنیتی نسبت دهند. 

۱۸/۱۱/۸۸ کیهان

عقده گشایی مجری جشنواره فیلم فجر

عقده گشایی مجری مراسم اختتامیه جشنواره بیست و هشتم فیلم فجر درباره مسائل سیاسی، باعث تعجب برخی از اهالی فرهیخته سینما و مطبوعات شد.
«علی معلم» که مدیرمسئول یک ماهنامه زرد سینمایی است در بخشی از اجرای غیرحرفه ای خود با اشاره به برج میلاد، طعنه زشتی به کارگزاران حکومتی زد.
در حالی کار اجرای اختتامیه به نامبرده سپرده شد که دو روز پیش از آن، همسر وی، با لباس و دستبند سبز در مرکز همایش های میلاد حاضر شده بود.
«علی معلم» تا جایی به عقده گشایی روی آورده بود که مجری یکی از ایستگاه های رادیویی نیز، به انتخاب حساب شده شعر حافظ توسط وی، اعتراضی تلویحی کرد. نکته قابل توجه دیگر درباره رفتار مجری مراسم اختتامیه جشنواره فجر، نام بردن فیلم خودش در میان برگزیدگان یکی از بخش ها بود که معلوم شد فیلم دیگری برنده واقعی بوده است. و البته مسئول روابط عمومی جشنواره بعداً اعلام کرد، این اشتباه به خاطر غلط تایپی صورت گرفته است!
ماهنامه سینمایی فرد مذکور، به دلیل استفاده ابزاری از تصاویر زنان بازیگر، مدت ها در توقیف بود. 

۱۸/۱۱/۸۸ کیهان

  

بسم الله الرحمن الرحیم
چه باید بکنیم در ابتلائات داخلیه و خارجیه؟ چه باید بکنیم؟ چه کار کردیم که به این چیزها مبتلا می شویم؟ فکر این را باید بکنیم، آخر ما چکار کردیم که بی سرپرست ماندیم؟
اشکال در این است که خودمان را اصلاح نمی کنیم و نکردیم و نخواهیم کرد، حاضر نیستم خودمان را اصلاح کنیم. اگر ما خودمان را اصلاح می کردیم، به این بلاها مبتلا نمی شدیم.
حضرت نبی اکرم (ص) فرمود:
« ألا اخبرکم بدائکم و دوائکم، داؤکم الذنوب ودواؤکم الاستغفار »
ما می خواهیم هر چه دلمان می خواهد بکنیم، اما دیگران حق ندارند، به ما اسائه ای بکنند؛ ما خودمان، به نزدیکانمان، دوستانمان، هر چه بکنیم، بکنیم، اما دیگران، دشمنان، حق ندارند به ما اسائه ای بکنند.
آخر ما اگر خودمان را درست بکنیم، خدا کافی است، خدا هادی است. ما خودمان را نمی خواهیم درست بکنیم، اما از کسی هم نمی خواهیم آزار ببینیم. آنهایی که طبعشان آزار است، کار خودشان را می کنند، مگر اینکه یک کافی و یک حافظ جلوگیری بکند.
ما اگر خودمان به راه بودیم، در راه می رفتیم، چه کسی امیر المؤمنین علیه السلام را می کشت، چه کسی حسین بن علی علیه السلام را می کشت، چه کسی همین را (امام زمان علیه السلام) که حالا هست، هزار سال هست، او را مغلول الیدین کرد.
ما خودمان حاضر نیستیم خودمان را اصلاح بکنیم. اگر خودمان را اصلاح بکنیم، به تدریج همه بشر، اصلاح می شوند.
ما می خواهیم اگر دلمان خواست دروغ بگوییم، اما کسی به ما حق ندارد دروغ بگوید؛ ما ایذاء بکنیم دوستان خودمان را، خوبان را، اما بدها حق ندارند به ما ایذاء بکنند.
بابا با خدا بساز، کار را درست می کند. چرا در خلوت و جلوت، دلت هر چه می خواهد می کنی؟ مگر نمی فرماید:

« و من یتق الله یجعل له مخرجاً، و یرزقه من حیث لا یحتسب، و من یتوکل علی الله فهو حسبه، إن الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شیء قدراً. سوره طلاق/آیه 2- 3 »
آیا می شود ما با خدا نباشیم، خدا یار ما باشد در هر جزئی و کلی، در امور داخله و در امور خارجیه؛ پس هیچ چاره ای از بلیّات دنیویه و اخرویه، داخلیه و خارجیه نیست مگر خدائی بودن و با خدا بودن و با خداییها معیت داشتن و تبعیت داشتن.
ما اگر از انبیاء و اوصیاء دور شدیم، گرگهای داخل و خارج، بلا فاصله ما را می خورند.
ما اگر خدا ترس بودیم، از ما می ترسیدند کسانی که اصلاً نمی شناسند ما کی هستیم، چه کاره هستیم؛ می ترسند کاری بکنند که ما بر آنها غضبناک بشویم، چرا؟ چون دیگر غضب ما غضب خداست، اگر با خدا هستیم.

عرض کردند به سید الشهدا علیه السلام که اگر اذن بدهی همین حالا، هیچ جا نرفته، از جایت حرکت نکرده هلاک می کنیم دشمن ها را [ این را ] جن گفتند؛ فرمود:
« والله قدرت من از قدرت شما بیشتر است- این کسی است که اسم اعظم بلد است- لکن اگر من کشته نشوم، با چی امتحان می شوند این مردمی که این جورند. »
[ اینجا] دار امتحان است، شما در فکر این باشید که خودتان را اصلاح بکنید، ما بین خودتان و خدایتان عایقی، مانعی پیدا نشود. اگر اصلاح کردید، رفع مانع کردید بین خودتان و خدا و وسائط [ انبیاء و اوصیاء] خدا اصلاح می کند ما بین شما و خلق.
حالا واقع شدیم، کار را به جایی رساندیم، ماها، بزرگان ما از «سقیفه» در آن «حجره» قبل از آن «حجره» کار را به این جا رساندیم که وجب به وجب دشمنیم با هم. همه این کارها را دیده ایم که کار ماست این کار و الا چرا مسلمانها با هم دشمنند، تا برسد به اینکه غیر مسلمانها دشمنی نکنند با مسلمانها. چرا این جور است؟
همه را می بینیم کار ماست؛ از کار خودمان باید توبه کنیم [یا] توبه نباید بکنیم؟! هر چه اصلح شد برای ما فعلاً، آن را اختیار بکنیم!! بابا اصلح از این نیست که خودمان صالح باشیم.

حالا که این کارها را کرده ایم، باید توبه بکنیم، باید تضرع کنیم، با آن باب عالی و باب اعلی، باید به سوی او برویم [تا] ما را نجات بدهد، اول از شر خودمان و داخله خودمان، بعدها از شر خارجیها « أعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک » این شهوات، این غضبهای بیجا، این شهوات بیجا، همه اش جنود شیاطین اند، جنود کفارند اینها، که در داخله خود آدم [هستند].
بالاخره، حالا که کار را به اینجا رساندیم، خودمان می دانیم دوایش استغفار است،[آیا استغفار] می کنیم؟
چاره ای نیست از اینکه باید به سوی خدا برویم، اگر به سوی خدا نرفتیم موانع هم اگر رفع بشود، موقتاً رفع می شود، دائماً رفع نمی شود.

باید بدانیم که علاج ما اصلاح نفس است در همه مراحل؛ و از این مستغنی نخواهیم بود، و بدون این، کار ما تمام نخواهد شد.
با اعتراف به اینکه عمل از خودمان است که به سر ما آمده و می آید، تا خودمان را اصلاح نکنیم و با خدا ارتباط نداشته باشیم، با نمایندگان خدا ارتباط نداشته باشیم، کارمان درست نمی شود؛ امروز تا فردا، تا پس فردا، این که کار نشد.

تا رابطه ما با ولی امر، امام زمان صلوات الله علیه قوی نشود، آیا کار ما درست می شود بدون اصلاح نفس؟ آیا همین اینهایی که هستیم، آیا می شود تا خودمان را اصلاح نکنیم کار درست بشود؟
آیا تا در عالم « راشی » و « مرتشی » هست کار تمام می شود؟

از خودشان، «خوارزمی» نوشته است یک نفر از روسای قشون امیر المؤمنین صلوات الله علیه در «صفین» رسید به نزدیک خیمه معاویه بن ابی سفیان لعنه الله علیه، به طوری که کشتن - فضلاً از گرفتن معویه- پیش او آب خوردن بود. و در این نقل[ خوارزمی] هیچ اسمی از آن طرفی که « مالک اشتر» در آن جبهه و آن جاست، نمی آورد.
در همین حال معویه، [پیام] فرستاد برای این رئیس، که: غالب شدی و ما اعتراف داریم، اما به تو بگویم، اگر عقب نشینی کردی «خراسان» مال توست. این بدبخت شقی عقب نشینی کرد، «خراسان» را می خواست، مثل عمر بن سعد [که] «ری» را می خواستی، و کار شد آن جوری که شد که همه میدانیم. از خسران دنیا و آخرت [آن] بدبخت شقی فروخت دین را به دنیای خودش، قبل از اینکه «خراسان» به دست معاویه بیافتد، به درک رفت و مرد و به هیچ [چیز] نرسید، نه به «خراسان» نه به بهشت، هم جهنم، هم فقد «خراسان»، مثل عمربن سعد.

آیا تا اصلاح نکنیم خودمان را، می توانیم جامعه را اصلاح بکنیم؟ تو اگر خودت را، اصلاح نکنی در آخر کار، کار خودت را می کنی، همان آخر کار یک کلمه زیر گوش می گوید، فلان قدر که خواب ندیده باشی.
آیا می شود بدون اصلاح خود، کارمان را تمام بکنیم؟
اینهائی که با رشوه ها سر و کار دارند[ که] هیچ کسی اطلاع از حالشان ندارد که آیا این شخص محکم است یا محکم نیست؟ مرتشی است یا مرتشی نیست؟ پس معلوم می شود که ما نمی خواهیم، با اینکه نمی خواهیم، می خواهیم این راه را برویم.
مملکتی در آن، جاسوس، یا رشوه خوار، رشوه ده، واسطه باشد، [آیا] ممکن است کسی بگوید برویم اصلاح بکنیم؟ محال است، بدتر می کنیم چون که اگر نمی رفتیم آن کار نمی شد.

بالاخره باید خودمان را اصلاح بکنیم، منحصر است در این، و الا مگر در ایران (رضا خان) رشوه نخورد؟ [آیا] ایران را به او ندادند به شرط اینکه نوکرشان باشد؟ «مصطفی کمال» مگر « ترکیه» را به او ندادند به شرط اینکه نوکر باشد و مستعمرات را بدهد به کفار؟ آن یکی در «حجاز» مگر رشوه به او ندادند که «حجاز» را به تو می دهیم، آنها را می بریم بیرون؟ هر چه می خواهیم گوش بکن کار ما همین [است آیا] آنها از جهنم آمده بودند ما از بهشت؟ ما از خودمان هم باید بترسیم. حالا الحمدلله پیش نیامده چنین قضیه ای که بما بگویند یک چیزی که خواب هم نمی بینی به تو می دهیم، بعد هم بلدند چه جوری بگیرند از دست ما به چند برابر.

بالاخره ممکن نیست بدون اصلاح نفس کاری پیش برد،[یا] برای جامعه مان کاری بکنیم، همان رفیق نیمه راه خواهیم بود، خداحافظی می کنیم با هم در وقتش.
بالاخره حالا چه کار باید بکنیم، همان کاری که گفتیم، از اصلاح نمی شود دست برداشت.
خیلی خوب، حالا اصلاح فعلی ما در چیست؟ همان در برگشت از کارهایی را که ما می دانیم در داخل یا در خارج انجام می دهیم؛ با خارجیها ارتباط پیدا می کنیم، ارتباطی که بر له آنها است؛ نه ارتباطی که بر له ما باشد؛ والا با این «قرآن» واضح با این اشباه «قرآن»، « صحیفه سجادیه»، « نهج البلاغه» با اینها دیوار اگر مأذون بود تصدیق می کرد حرف ما را، با ما می شد، چطور شده ما اینجا ماندیم، دست گدایی به یک عده وحوش، حیوانات، درنده ها، دراز می کنیم، میل داریم به ما قرض بدهند؟

فلهذا [این کارها] کارهایی است که خودمان کردیم؛ تدبیری نیست غیر از اینکه فیما بعد نکنیم، بشناسیم خودمان را، خودمان را بشناسیم، نگذاریم از داخله ما وارد بشوند بر علیه ما کارهایی بکنند.
بالاخره[ آیا] نمی توانیم پیدا بکنیم خودمان را و مفسد و مصلح را، نمی توانیم؟
بالاخره باید خودمان را اصلاح کنیم، [آیا] این مقدار، نمی توانیم بگوئیم بابا [آن شخصی که] فلان کار را کرده، فلان حرف را زده، فلان مجلس، فلان کار را کرده، فلانی بوده، فلانی شاهد بوده، این کلمه را که نشر داده، این کلمه را که افشا کرده، فلانی است، فلان جا ضبط کرده؛ کلامش را بشناسید کسانی را که این کارها را می کنند؛ بشناسید، همین [حالا] بشناسید فردا نگوئید نه نمی شناختیم، نمی دانستیم. اگر واضح و روشن بشود علاج یک کاری، بگوئیم نه که ما که خبری نداشتیم، ما که نمی دانستیم چه اشخاصی بوده اند، چه چیزی بوده است، چه نبوده است، چه کسی گفته بوده؟

بالاخره باید به همدیگر معرفی بکنیم [که] فلانی رفیق است، فلانی بالفعل رفیق است اما تا کی، معلوم نیست، خدا می داند تا چه باشد، تا چقدر بدهد، تا چقدر ما را اشباع بکند، تا چقدر ما را، میل ما را، نفسانیت ما را ابقا کند. بالاخره همین معرفی کردن به طوری که دیگر فردا کسی نگوید اینکه نه یک اشاعاتی بود اما حقیقت نداشت، نتوانستیم پیدا بکنیم. بابا همینهائی که آمدند فلان مطلب را پیشنهاد کرده اند توی آنها فلان و فلان است، آن سابقه اش آن جور است. بابا بترس برای دین، بترس برای خدا، افسار خودت را نده به کسی که نمی شناسی، او را معیت نکن، کاملاً دور خودت را حفظ کن.

یک آقائی [خرم آبادی بود] گفت که یک کسی در بازار تهران نزدش آمد که آقا این- مثلاً ده تومانی را- خرد کن.
گفت: من کیفم را درآوردم دیدم فقط ده تومان دارم؛ گفتم: ببین آقا من توی کیفم همه اش ده تومانی است من پول خرد ندارم به شما بدهم » [ این آقا] می گفت جلوی چشم من [که خودم]، می دیدم این [ شخص] جوری پولهای مرا از توی کیف من درآورد و رفت که من متحیر ماندم که این [شخص] چگونه پولها را برد. [آیا] سحر کرد؟ چه جوری برد؟ نفهمیدم.

آن آقا می گفت: حالا هر کسی از من سوالی کند تمام اطرافم را خیلی خوب نگاه می کنم و عبایم را هم جمع می کنم. بعد جواب می دهم.
حالا ما این همه قضایا را می بینیم باز هم نمی ترسیم از کسی! آیا توکل ما بر خدا زیاد است یا قوت ایمان ما زیاد است!! آری کسی نمی تواند ما را گول بزند!! بابا، از دوستان شما به شما مواصلت می کنند. نه از دشمنهای شما.
بالاخره باید همین کارها را بکنیم [تا] در بین خودمان اختلاطی نشود، آب آلوده نشود، تا گرفته بشود ماهیها. در بین خودمان، فساد از این بالاتر نرود.

این یک مطلب، دوم: در خلوتمان با خدا، تضرعاتمان، توبه مان، نمازهایمان، عباداتمان، مخصوصاً دعای شریف « عظم البلاء و برح الخفاء » را بخوانیم؛ از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را؛ با او باشیم. حالا اگر رساند؛ اگر نرساند، دور نرویم از کنار او، از رضای او دور نرویم. او می بیند، او می داند حرفهایی که ما به همدیگر می زنیم. او عین الله الناظره [است] و جلوتر از ماها می شنود حرف ما را؛ بلکه خودمان که حرف می زنیم این صدا از لب می آید به [طرف] گوش، فاصله ای دارد، او جلوتر از این فاصله، حرف خودمان را می شنود، از خودمان، کلام خودمان را؛ آن وقت [آیا] ما می توانیم کاری بکنیم که او نفهمد؟ می توانیم کاری بکنیم که او نداند؟
نقل کرده اند: دو نفر بودایی بودند[که] در دینشان نکاحی و سفاحی هست، با همه مواعده فحشا کردند؛ گفتند: باید یک مکان خلوتی پیدا بکنیم، یک خانه خلوتی پیدا کردند.
در این خانه هم یک اطاقی باید پیدا می کردند که، فرضاً اگر کسی داخل این خانه شد، نتواند داخل اتاق بشود، بالاخره یکی از آنها فهمید که در این اتاق بت هست، جامه ای برداشت روی بت انداخت که بت نبیند قضایای اینها را، آن خدای دروغی نبیند که دارند چکار می کنند!
آیا ما می توانیم از خدای حقیقی، مخفی بکنیم کار خودمان را که نبیند و نداند کار را انجام بدهیم.

می آیند به انسان می گویند: چیزی نیست یک نوشته ای را اجازه بده ما امضا بکنیم! لازم نیست زحمت بکشید شما امضا بکنید، شما اذن بده ما از جانب شما امضا بکنیم کار تمام است، آن هم مزدش، آن هم بهایش، آن هم...!
بالاخره، نمی توانیم از خدا مخفی بکنیم اعمال خودمان را، او قادر است، ناظر است، علیم است، حکیم است. تا با او نسازیم، کارمان درست نمی شود. حالا چه کار بکنیم؟ خودمان از خودمان بترسیم، فضلاً از دیگران، به جهت اینکه فردا ما چه می دانیم چه به ما می گویند.
بالاخره باید خودمان از خودمان در حفاظ باشیم؛ خوب ملتفت باشیم که از خودمان اغوا نشویم؛ از خودمان تهدید نشویم، از خودمان تطمیع نشویم. وقتی که همه این مطالب احراز شد، بین خودمان و خدایمان در خلوات از تضرعات از انابه و از توبه، و از طلب توبه، طلب توفیق به توبه، دست بر نداریم.

از خدا می خواهیم به توسط انبیاء و اوصیائش و وصیّ حاضرش که در پیش عارفین حاضر است که ما را منحرف نکند از خدایی بودن و از خداییان و از وسائط امداد خدا، و ما را منحرف نکند، بصیر و بینا بکند، خودشناس باشیم، خودیها را بشناسیم خداییها را بشناسیم، آن وقت خلاف اینها هم شناخته می شوند.
« والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته »  

منبع : سایت آیت الله بهجت