خبرگزاری فارس: معضل اعتیاد و مصرف مواد مخدر از جمله آسیبهای اجتماعی است که در غفلت برخی مسئولان فضای دانشگاهها را به شدت تهدید میکند.
به گزارش خبرنگار حوزه دانشگاه خبرگزاری فارس، بر اساس اسناد به دست آمده سابقه آشنایی بشر با مواد مخدر به هفت هزار سال پیش میرسد. لوحهایی که از یونان و مصر باستان به دست آمدهاند، حکایت از آن دارند که پزشکان قدیم از بوته خشخاش و شاهدانه به عنوان گیاهی دارویی استفاده میکردند.
مواد مخدر در زمانهای گذشته به عنوان شفابخش، مسکن، شادآور و نیز مقدس در برخی از مذاهب مورد استفاده قرار گرفته است.
با بررسی آثار مکتوب و لوحههای گلی که از سومریان به جای مانده چنین برداشت شده که سومریان اولین کسانی بودند که تریاک را کشف کردند و در کنار خواص دارویی آن به تدریج به عنوان یک مکیفا و مخدر از آن بهره بردند و نام «گیاه شادی بخش» بر آن نهادند.
علاوه بر سومریان، یونانیها هم از تریاک استفاده کردند و به آن «اپیوم» نام نهادند و پزشکان بزرگی نظیر سقراط از تریاک برای بیماریهای مختلف استفاده میبردند.
آنچه مسلم است این است که در گذشته از مواد مخدر بیشتر برای خاصیتهای دارویی آن استفاده میشد. دانشمندی روسی به نام «پلین» اولین شخصی بود که شیره غلیظ خشخاش را به نام «اپیوم» جهت استفاده علمی در داروهای مسکن عرضه کرد.
بعد از سازمان یافتن استعمار کشورهای انگلیس، فرانسه، پرتغال، هلند به خصوص در قرن 18 میلادی از مواد افیونی به عنوان ابزاری برای تسلط بیشتر بر کشورهای ضعیف استفاده کردند. این کشورها از این مواد به عنوان ابزاری برای به دست آوردن سرمایههای کشورهای جهان سوم و از بین بردن نیروی انسانی این کشورها استفاده کردند. عملکرد کمپانی هند شرقی گواهی بر این مدعاست.
این کمپانی انگلیسی بعد از انقلاب صنعتی برای بدست آوردن سرمایه و منابع تولید برای صنایع انگلیسی است به تجارت تریاک در کشورهای شرق آسیا به خصوص چین زد. این کمپانی در طی سالیان متمادی برای کسب سود بسیاری از مردم چین را به دام اعتیاد برد. وقتی که دولت چین از این اقدام شرکت انگلیسی و تبعاتی که برای کشورشان داشت مطلع شدند، مقابله با این کمپانی برخاست و تقاضا کرد تا منع تجارت توسط این کمپانی پذیرفته شود، اما این کمپانی با تقاضای دولت چین مخالفت کرد تا اینکه دولت چین مجبور شد، تقاضای مصادره اموال این کمپانی را کند با تقاضای مصادره اموال هند شرقی نیروهای نظامی بریتانیا برای حمایت از این کمپانی وارد جنگ با دولت چین شدند و در حالی دو جنگ به نامهای «جنگهای تریاک» شکست سنگینی بر نیروهای چین متحمل نکردند و علاوه بر تقاضای خسارت، این کشور را برای حمل و نقل و توزیع تریاک مورد استفاده قرار دادند.
ابوریحان بیرونی اولین دانشمند اسلامی بود که به خاصیت اعتیادآور افیون اشاره کرد. در ایران به گواه تاریخ عوامل انگلستان بودند که در عصر صفویه شیوه کشت خشخاش و استفاده از تریاک را رواج دادند. مصرف مواد افیونی در دوره صفویه به قدرتی معمول بود که در قهوهخانهها به صورت رسمی برای تفنن استعمال میشد. در این دوره بنا بر نوشته سیاحان و جهانگردان شاه طهماسب و شاه عباس صفوی با درک مضرات این مواد، دستوراتی را برای منع مصرف مواد صادر کند ولی موفق نشدند کار خاصی را انجام دهند.
در دوره قاجارها هم با دسیسههای انگلیسیها، بسیاری از مزارع کشت گندم و سایر محصولات زراعی به کشت خشخاش تخصیص یافتند و خرید و فروش مواد در ایران رواج یافت و درآمد هنگفتی از این تجارت کثیف عاید انگلیسیها، شاهان و درباریان شد.
تا قرن هجدهم و نوزدهم کشت خشخاش و تولید تریاک برای مصرف داخلی بود ولی از نیمه دوم قرن نوزدهم کشت تریاک به عنوان محصولی سود ده و صادراتی مورد توجه قرار گرفت و ایران از آن به بعد به عنوان یکی از اعضای بسیار فعال تجارت جهانی تریاک تبدیل شد.
در سال 1920 میلادی، اولین قانون رسمی ممنوعیت مصرف تریاک به نام قانون «تحدید تریاک» به تصویب رسید و مصرف شیره ممنوع شد. در سال 1301 هم قانون منع واردات مواد مخدر تصویب شد. با این اقدام و اقدامات بعدی، قاچاق هروئین و مورفین به داخل ایران به صورت تجارت پرسودی درآمد به گونهای که طی 6 سال و بین سالهای 1344 تا 1338 میزان تریاک و هروئین مکشوفه تقریبا سه برابر شد.
در دوران پهلوی، دولت مردم را آشکارا به تریاک کشی دعوت میکرد و به بهانه افزایش درآمد، روز به روز برشمار معتادان افزوده میشد و ادارهای بدین منظور در سراسر کشور ایجاد شد و هر جا هم شبههای وجود نداشت، پاسگاههای انتظامی عهدهدار این وظیفه شدند، به گونهای که در دوره پهلوی اعتیاد مردم به تریاک به اوج خود رسید.
به موجب مدارک دفتر مبارزه با مواد مخدر سازمان ملل در سال 1960 خاندان پهلوی قاچاق مواد مخدر را در ابعاد وسیع همراه با سرمایهگذاریهای چند صد میلیون دلاری و در پناه سرنیزه و خفقان انجام میدادند. در طول این مدت برای انحراف افکار عمومی گاهی محدودیتهای ظاهری اعمال میشد که در واقع نوعی تصفیه رقبای پهلوی در امر مواد مخدر بود که این محدودیتها و سختگیریهای ظاهری با کمک کشورهای غربی در سطح بینالمللی هم برای فریب افکار عمومی به کار میرفت.
قدرتهای سلطهگر و استکبار جهانی همیشه برای دستیابی به جهان اسلام همیشه در صدد راههایی هستند. این قدرتها با همه گیر کردن مواد مخدر در جهان اسلام، به ویژه خاورمیانه در صدد ایجاد ضعف درونی و اضمحلال داخلی این کشورها هستند تا بتوانند آنها را راحتتر تحت کنترل خود درآورند. این کشورها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وقتی که دست خود را از ایران کوتاه دیدند به رهبری آمریکا و انگلیس شروع به ترویج بیشتر مواد مخدر در ایران کردند.
این کشورها از یک طرف با حمایت از گروهکهای تروریستی ریگی و پژاک که منبع اصلی آنها از قاچاق مواد مخدر است باعث قدرت یافتن این گروهکها میشود و از طرفی به بهانه مبارزه با تروریسم و برای فریب افکار عمومی داخلی و خارجی شروع به تجاوز و ایجاد پایگاههای نظامی در خاورمیانه میکنند.
بعد از انقلاب اسلامی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی با درک خطر در کمین نشسته با توطئه خواندن فروش و مصرف مواد مخدر، جلوگیری از آن را بر همه واجب دانستند. شورای انقلاب هم در سال 1359 با تصویب تشدید مجازات مرتکبین به جرائم مواد مخدر و اقدامات در مالن که تا آن زمان قویترین قانون در نوع خود بود، فصلی نو در مبارزه با این معضل گشودند.
هروئین، مخربترین ماده مخدر در جهان است و بزرگترین مرکز تولید آن منطقه جنوب غرب آسیا به ویژه افغانستان است. در سه دهه اخیر بزرگترین کانون کشت خشخاش و تولید مرفین در منطقهای مرسوم به هلال طلایی افغانستان و پاکستان است، البته پاکستان با کمکهای سازمان ملل تقریبا به صفر رسانده است، قبل از انقلاب، ایران هم در این هلال قرار داشت اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و ممنوع شدن کشت و تولید مواد مخدر در سال 1359 کشت آن در ایران متوقف شد.
مواد مخدر به دو دسته عمده تقسیم میشوند:
1- مواد مخدر طبیعی یا سنتی که شامل هروئین، ماریجوانا، کوکائین مورفین خشخاش، تریاک و حشیش میشود. مرکز اصلی تولید این مواد کشور افغانستان است.
2- مواد مخدر صنعتی یا مصنوعی که این مواد مخدر از طریق آزمایشگاهی بدست میآیند، فلونتیرازیام، متادون، متآمفتامین، متاکوآلون، میتل فنیدیت، کتامین، کانابیس، گلوتتایید کراک، اکستازی و مانند اینها از این دستهاند که هر از چند گاهی مادهای به این مواد اضافه میشود.
تهیه این مواد بسیار راحتتر و کم هزینهتر از مواد مخدر طبیعی است و در آزمایشگاهها و کارگاههای کوچک در مناطق مختلف جهان تولید میشود. در این میان کشورهای میانمار تایلند، فیلیپین و چین تولیدکننده متاآمفتامین و کشورهای غربی تولید کننده آمفتامین هستند که عوارض مصرف این مواد بسیار خطرناکتر از مواد مخدر طبیعی یا سنتی است.
پیامدهای عمده سیاسی مواد مخدر، کاهش وجهه سیاسی نظامها، بهرهبرداری گروهکهای ضد اسلامی، رودرویی مردم با دولتها در مناطق آلوده به قاچاق، نفوذ باندهای مافیا در حوزههای تصمیمگیری سیاسی- اجرایی، افزایش هزینههای سیاسی کشور در کنترل مناطق آلوده به قاچاق است.
از جمله پیامدهای اقتصادی مواد مخدر میتوان به کاهش درآمد دولتها، افزایش رکود اقتصادی از طریق ایجاد اختلال در بخش تولید، افزایش بیکاری، ایجاد شغلهای کاذب و غیرشرافتمندانه، خروج ارز از کشور، ایجاد هزینه برای برگرداندن آلوده شدگان به آغوش جامع اشاره کرد.
اما پیامدهای فرهنگی که مصرف و اشاعه مواد مخدر میتواند برای کشورهای اسلامی داشته باشد، عبارتند از بوجود آمدن اجتماعات بیهویت و یا با هویت منفی مانند گروههای منحرف و شیطان پرست، افزایش بیکاری و گسترش مشاغل کاذب، ایجاد فرهنگ قانون گریزی در بین مردم، افت تحصیلی در بین دانشآموزان و دانشجویان و مانند اینها.
در مورد آمار معتادان نوجوان و جوان در کشور آمار دقیقی در دست نیست اما به گفته مسئولین و بر اساس بررسیهای به عمل آمده 20 درصد معتادان مصرف مواد را از دوران نوجوانی و جوانی شروع میکنند. بر اساس اعلام جانشین دبیرکل ستاد مبارزه بامواد مخدر 30 هزار دانشآموز معتاد در سیستم آموزش و پرورش در کشور داریم با هماهنگیهای به عمل بین آموزش و پرورش و ستاد مبارزه با مواد مخدر مقرر شده است برای کاهش این آمار و کنترل آن اقداماتی از قبیل تهیه و توزیع جزوات مخصوص در مدارس از مقطع دوم دبستان تا پیشدانشگاهی در دستور کار است.
محسن دانشجوی دوره کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی در مورد وضعیت اعتیاد در خوابگاههای این دانشگاه میگوید: مصرف سیگار زیاد است. من خودم چهار سال در دانشگاه اصفهان درس خواندم. آنجا اکثر مصرفکنندگان خوابگاهی بودند و اصفهانیها هم میآمدند.
محسن در مورد این سوال که چه عواملی باعث گرایش دانشجویان به سمت اعتیاد میشود؟ گفت: دانشجویان علوم انسانی بیشتر به خاطر دغدغه کار و ناامیدی به آینده به سمت مواد کشیده میشوند. از طرف دیگر محیط خوابگاهی، خودش گرایش به سمت مصرف مواد را بیشتر میکند، مثلا خوابگاهی داشتیم به نام شهید مفتح در دانشگاه اصفهان که بین بچهها به شیرهکش خانه معروف بود.
محسن ادامه میدهد که در دسترس بودن مواد هم در گرایش و ازیاد مصرف آن تاثیر گذار است. وقتی دانشجو پیش خانواده است دسترسی به مواد و سیگار کمتر میشود.
از دیدگاه محسن عامل دیگری هم که باعث گرایش به مواد در بین دانشجویان خوابگاهی میشود، این است که در محیط خوابگاهی برنامههای تفریحی و شادی نیست، مثلا در خوابگاه ما (خوابگاه شهید بهآفرین) امکانات ورزشی و تفریحی نیست ما فقط یک سالن بدنسازی داریم با یک زمین برای گل کوچک که سالن بدنسازی هم اکثر به دلیل امکانات نامناسبش خالی است. خوابگاهی که 700 ساکن دارد و امکانات رفاهیاش حداکثر جوابگوی 50 نفر است.
محسن راه پیشگیری در خوابگاه را بومیسازی میداند البته آنهم در صورتی که امکاناتی که در دانشگاههای تهران است در دانشگاههای شهرستانها هم باشد تا دانشجو به خاطر امکانات تهران را انتخاب نکند. "مثلا من خودم در خوابگاه سیگاری شدم ولی وقتی خانه میروم دیگر سیگار نمیکشم. "
سعید از دیگر دانشجویان خوابگاه بهآفرین علامه میگوید: در خوابگاهها مصرف قرص بیشتر است چون هم ارزانتر و هم دسترسی راحتتر است. قرصهایی مانند ترامادول بیشتر مورد استفاده است.
سعید از تخصیص خوابگاه به صورت سوئیتی ناراضی است و آن را یکی از عوامل گرایش دانشجویان به اعتیاد میداند، چون معتقد است که وقتی در یک سوئیت 12 نفری یک نفر هم معتاد باشد هم اتاقیها و هم سوئیستیهای او هر قدر هم مقاومت کنند بالاخره یک روزی به آن سمت کشیده میشوند.
سعید اضافه میکند: سیگاری که اینجا کشیده میشود با سیگاری که در خانه کشیده میشود، مزهاش متفاوت است و اینجا لذت خاصی دارد و توی خانه هم واقعا دلیلی پیدا نمیکنم تا سیگار بکشم.
وی در مورد وضعیت خوابگاهها هم میگوید: میزان مصرف در هر خوابگاهی متفاوت است، مثلا در خوابگاه هم (یکی از خوابگاههای دانشگاه علامه) مصرف مواد خیلی کمتر است چون آنجا محیطش بیشتر علمی بوده و دانشجویانش منضبطاند و از طرفی نظارت و امکانات رفاهیاش بیشتر است. ولی در خوابگاهی مانند خوابگاه دانشگاه اهواز که 2 سال آن جا بودم، اوضاعش خیلی خرابتر بود و اکثر بچههای تربیتبدنی مواد مصرف میکردند و بعد از مصرف مواد میرفتند و تست و امتحان میدادند. به نظر من هر چقدر کنترل و انضباط بیشتر باشد، طبیعی است که مصرف هم پایین میآید.
سعید معتقد است که در فضای خوابگاهی هیچ برنامه خاصی برای تفریح وجود ندارد و در نتیجه افزایش دور هم نشستن، بیکاری و وقت آزاد داشتن باعث میشود تا دانشجویان به سمت مواد بروند.
سعید در مورد دختران هم میگوید که من در مورد مواد شنیدهام که فلان دختر حشیش مصرف میکند و از این بابت آمار آنها کمتر است ولی مصرف سیگار زیادتر است.
سعید و احسان معتقدند گرفتن تست اعتیاد قبل از ورود به دانشگاه و خوابگاه روش خوبی برای جلوگیری از اشعه مواد در محیط خوابگاهی است، به شرطی که اگر شخصی هم معتاد بود به او یک ترم مرخصی بدهند تا خودش را در آن مدت اصلاح و بعد به محیط خوابگاه و دانشگاه برگردد.
احسان دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی گرایش به سمت قرصهای روانگردان را بیشتر میداند و دلیلش را هم کمبودی شادی معرفی میکند و اضافه میکند: بیشتر کسانی که سمت مواد مخدر میروند، افسردهاند.
احسان دلایل گرایش مواد در بین دانشجویان دسترسی سریع و راحتتر، رسیدن به پوچی و تاثیر گرفتن از شخصیت فیلمها معرفی میکند.
وی معتقد است که مصرف مواد مخدر در بین دانشجویان دختر زیاد است که البته بیشتر این دختر ما از شهرهای بزرگ و تهرانی هستند که بیشتر کوکائین مصرف میکنند با سیگارهای گران قیمتی مثل ماربورو ونیستون قرمز.
وقتی از احسان در مورد نوع شخصیت دخترانی که مواد مصرف میکنند، سوال کردم، گفت: بیشترشان دارای رتبههای چندان خوبی نیستند. وضع مالیشان خوب است و بیخیالند. بیشتر شان دانشجوی دوره کارشناسی بوده و به دلیل وضع مالی خوب، مادهای گران قیمت مانند کوکائین را به راحتی تهیه میکنند.
وی ادامه میدهد: این دانشجویان اعتقادی به مذهب ندارند و درجه اعتقادشان پایین است.
احسان اشارهای به برخی اصطلاحات رایج در مواد فروشی هم میکند، مانند دیلر ( Dealer) و ساقی که به پخش کننده مواد میگویند. اولی اصطلاحی بالاشهری و دومی اصطلاحی پایین شهری است.
وی اضافه میکند که به فروشنده قرص هم دکتر یا پروفسور میگویند.
یکی دیگر از دانشجویان کارشناس ارشد دانشگاه علامه طباطبایی که نمیخواهد نامش ذکر شود، میگوید: من خودم دوبار ترامادول خوردم، صرفا به خاطر اینکه میخواستم تجربه کرده باشم یا وقتی برای اولینبار گراس کشیدم، اطرافیانم ورودم به دنیای جدید را تبریک گفتند ولی من ادامه ندادم، چون تفننی مصرف میکردم.
وی عامل اصلی برای مصرف مواد مخدر و هر جرمی را سیگار میداند، چون معتقد است که سیگار قبح اعمال بد دیگر را از بین میبرد و به سمت مواد هم میرود، چون پیش خودش میگوید من که سیگار میکشم و به عنوان یک فرد لاابالی این را هم میکشم.
این دانشجو عامل دیگر مصرف مواد را مانند احسان شخصیتهای فیلمها و تاثیر ماهواره میداند و اضافه میکند که من خودم به دلیل علاقه به شخصیت اسکورفیلد در فیلم فرار از زندان ( Prison Break) بعد از کشته شدنش در فیلم سرم را از ته تراشیدم.
وی عامل دیگر را مانند سایر دانشجویان این خوابگاه دسترسی راحتتر و کنترل کم معرفی کرد و گفت: یکی از رفیقهایم هفت میلیون پول داده تا روش درست کردن شیشه را به او یاد بدهند و او هم آشپزخانه به آزمایشگاه تولید شیشه میگویند، داشته باشد.
کوروش دانشجوی دانشگاه تهران نیز سیگار را مقدمه اعتیاد میداند و 99 درصد خاستگاه کسانی که به اعتیاد روی آوردهاند را از سیگار برمیشمرد.
کوروش ساکن یکی از خوابگاههای دانشگاه تهران در اطراف میدان انقلاب است، در مورد خودش میگوید: من در خوابگاه سیگاری شدم. با وجود اینکه اصلا اعضای خانوادهام نمیدانند سیگار چیست ولی من سیگاری هستم و سیگاری شدنم هم به این صورت بود که دوستم سیگار میکشید و پک آخرش را به من میداد. من هم برای اینکه کم نیاورم میکشیدم. در انتها روزی سیگاری شدم و بعد به سمت مواد دیگر هم رفتم.
کوروش با وجود اینکه دانشجوی دانشگاه تهران است، گریزی میزند به خوابگاه «به آفرین» دانشگاه علامه و معتقد است که آنجا بزرگترین مصرف کننده مواد مخدر در سطح تهران است و از تجربیاتش در آنجا میگوید.
وقتی از او میپرسم که چطور شد مواد مصرف کردی؟ گفت: سال سوم دانشگاه بودم، چند تا از بچههای ارشد به اتاق ما آمدند. آنها با خودشان از شهرستان.... مواد آورده بودند. من هم از سرکنجکاوی و اینکه تحریک شدم شروع به مصرف کردم، تجربه اولم خیلی لذت بخش بود و الان هم هرازگاهی مصرف میکنم.
وی دلایل متعددی را در گرایش به مواد موثر میداند، از جمله مشکلات روحی، عاطفی، اقتصادی، خانوادگی، هم اتاقی، اعتیاد به سیگار، تربیت خانوادگی و میزان پایبندی شخص به آن.
وی عمده مواد مصرفی در دانشگاه تهران از تریاک و گاهی هم حشیش میداند که زمان تهیه آن 20 دقیقه است. هر خوابگاهی چند ساقی دارد که به او زنگ میزند او هم با موتور میرسد و تریاک را به قیمت سه گرم پنج هزار تومان میفروشد.
کوروش عوارضی هم برای اعتیاد مانند دوران تحصیلی ناموفق، از چشم خانواده و دوستان افتادن، طرد شدن از دانشگاه و بیبرنامهگی بر میشمارد.
این دانشجو در مورد دانشجویان دختر خوابگاهی هم میگوید: دختران در کل نسبت به پسران شکنندهترند و مواد مصرفیشان بیشتر از پسران است، دسترسی در آنجا خیلی راحتتر از خوابگاههای ما است و آنجا ساقی دختر ساکن خوابگاه دارند، حتی من یکی از دوستانم برای تهیه مشروب به خوابگاه فاطمیه رفت و خیلی سریع تهیه کرد.
سهیل از دیگر دانشجویان دانشگاه تهران که با کوروش هم عقیده است، دلیل گرایش دختران در محیط خوابگاهی را نبود امکانات تفریحی و آگاهسازی میداند و معتقد است که با توجه به اینکه اعتیاد ناهنجاریهای اخلاقی با خود میآورد باید خیلی دقت کرد.
وی ادامه داد: متاسفانه دولت در مورد اعتیاد آگاهسازی نکرد و من خود آن را تجربه کردم و خودم به این نتیجه رسیدهام که بد است ولی خیلیها به این نتیجه نمیرسند، مسئولین دانشگاه هم از ریاست گرفته تا سیر مدیران ارتباط مناسبی با دانشجویان ندارند و ارتباطشان در چند دیدار صوری با دانشجویان خلاصه شده است و مسئولان با این کار خود را تبلیغ میکنند.
سهیل میزان پایبندی دانشجویان دختر و پسر مذهبی به اصول اخلاقی را بیشتر دانست و معتقد است، دانشجویی که واقعا مذهبی است، اصلا به سمت مواد نمیرود، اگر هم رفت خیلی زود خودش را کنار میکشد، چون دارای محدودیت شرعی است.
کوروش و سهیل با این پیشنهاد دانشجویان دانشگاه علامه که قبل از ورود به دانشگاه از آنها تست اعتیاد گرفته شود، موافقتند، ولی معتقدند که نباید دانشجو را به حال خودش رها کرد، چون به سمت مواد دیگر میرود و باید با امکانات پزشکی و مشاورهای به کمک دانشجوی گرفتار شده بیایند و کمک کنند تا آنها پاک شود.
فرزاد دیگر دانشجوی خوابگاهی دانشگاه تهران دلیل میزان مصرف زیاد در بین دانشجویان شهرستانی را دوری آنها از محیط خانوادگی و شهرستان خود میداند و میگوید: دانشجوی شهرستانی وقتی به تهران میآید با محیط جدید روبرو میشود که تفاوتهای زیادی با شهرستان دارد. سبک زندگی مردم، تفاوت طبقاتی و نوع پوشش باعث سرخوردگی دانشجوی شهرستانی شده است و آنها را به سمت درونگرایی و مصرف مواد میکشاند.
راهکاری که فرزاد پیشنهاد میکند، بومیسازی است، که آن هم نیازمند زمینهسازی در دانشگاههای شهرستانها است.
محمود دانشجوی ساکن کوی دانشگاه تهران هم که گرفتار اعتیاد است، میگوید: دلیل گرایش من مشکل عاطفی بود. وقتی افسرده بودم یک دوست تهرانی داشتم که پیشنهاد داد، مواد مصرف کنم. وی مواد خرید و مرا به خانهای دعوت کرد. من هم استفاده کردم.
وی ادامه داد: دلیل گرایش دانشجویان دیگر هم که با آنها برخورد دارم یا با هم میکشیم متفاوت است و عواملی مانند ناامیدی به آینده، بریدن از خانواده، مشکلات مالی، نبود وسایل شادی در این گرایش موثرند.
محمود اضافه میکند که بچههای علوم انسانی به دلیل نوع نگاه جامع و ناامیدی به آینده بیتر به سمت مواد میروند، در حالیکه در کشورهای اروپایی رشتههای علوم انسانی از جایگاه ویژهای برخوردارند ولی در جامعه ما هم نگاه مسئولین و هم نگاه مردم منفی است.
خبرگزاری فارس: شاگرد آیتالله محمدتقی بهجت و استاد حوزه علمیه قم گفت: لبه تیز سخنان آیتالله محمدتقی بهجت دفاع از حریم ولایت و امامت بود و همواره از این جایگاه دفاع میکرد.
به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، حجتالاسلام حسین گنجی عصر دیروز در مراسم تجلیل از شخصیت علمی و عرفانی آیتالله محمدتقی بهجت که در سالن اجتماعات دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) قزوین برگزار شد، اظهار داشت: آیتالله بهجت مرد کمنظیر روزگار بود و بهجت عارف، اسوه عابدان و محبوب ارضیان و سماواتیان شد.
وی ادامه داد: به تعبیر آیتالله بهاالدینی، امروز ثروتمندترین مرد جهان آیتالله بهجت است، ما مردی به ثروتمندی آیتالله بهجت نداریم و این سئوال مطرح است که چه شد ایشان به این مرتبه رسید که امام امت، فردی را به عنوان قاصد میفرستد و از آیتالله بهجت میخواهد شما به جمکران مشرف شدید برای من دعای ویژه کنید.
استاد حوزه علمیه قم افزود: او میداند بهجت نزد خداوند آبرومند است و خداوند برای دعای او ارزش و احترام قائل است همچنین مقام معظم رهبری بعد از خواندن نامه آیتالله بهجت به آیتالله مصباح یزدی میفرماید؛ سلام مرا به محضر ایشان برسانید و بگویید تمام نامههایی که برای من فرستادهاند یک طرف، نامهای که شما دادید یک طرف و خواهش میکنم از این نامهها به من بدهید.
وی گفت: رهبری با آیتالله بهجت دیدار داشتند و ایشان سفارش کردند جمکران را فراموش نکنید و هر دو هفته یکبار رهبری به جمکران میآمدند و توسل به امام زمان (عج) میکردند که این مملکت را زیبا اداره کنند تا از دسترس فتنهگران مصون بماند.
گنجی افزود: این سئوال مطرح است که چه شد این مرد بزرگ به اینجا رسید، آیتالله بهجت زمانی با توجه به اینکه روزه میگرفتند و بسیار عبادت میکردند و چون ضعیف بودند پدرشان به ایشان گفت شما به درس و واجبات اکتفا کنید و ایشان به فرمان پدر عمل کردند.
وی اعلام کرد: 70 هزار حجاب ظلمانی و 70 هزار حجاب نورانی داریم که این حجابها بین آیتالله بهجت، خدا و امامان معصوم نبود و ایشان فقط خدابین و امامبین بودند و این بسیار مهم است.
شاگرد آیتالله بهجت ادامه داد: ایشان هیچگاه درس و قضایایی را به خود نسبت نمیداد، البته شاگردان متوجه میشدند جریان مربوط به خود ایشان است.
وی تصریح کرد: اولیای خدا همیشه همه چیز درون انسان را نمیتوانند بخوانند ولی برای این مرد بزرگ تمام پردهها کنار رفته بود و ایشان درون افراد را میدیدند و زمانی که در منزل ایشان روضه بود، ایشان وقتی کنار در میایستادند به چهرهها زیاد نگاه نمیکردند و زمانی که نگاه میکردند با دیدن برخی افزاد ذکر یا ستارالعیوب را بیان میکردند و با دیدن برخی نیز اذکار ظریفی را میگفتند.
گنجی خاطرنشان کرد: چنان حجابها و پردهها از جلوی چشمان ایشان کنار رفته بود که حضرات اهل بیت را مشاهده میکرد ایشان عالم بزرگی بودند که در مراسم تشیع جنازه ایشان جمعیت بسیار زیادی به واسطه این جاذبه عشق آمده بود ولی با توجه به ازدحام جمعیت یک نفر نیز مجروح نشد و این نیز از کرامات این مرد بزرگ بود که بعد از مرگ او شاهد بودیم.
وی در خصوص علل این ویژگیها در شخصیت آیتالله بهجت بیان داشت: ایشان به معنای واقعی بنده خدا بود و در همه عمرش گناهی از وی سر نزد و در عنفوان جوانی پای درس رادمردان و اساتید بزرگی بود، مردانی که همه زندگیشان عبادت بود و هرکه میخواهد به مقاماتی برسد باید در کلاس بندگی و عبادت زندگی کند.
استاد حوزه علمیه قم یادآور شد: برترین انسانها کسی است که عاشق بندگی خداست و از عبادت و بندگی خسته نمیشود و آیتالله بهجت نیرو و توان را از بالا میگرفت و عبادت میکرد و مصداق کامل خطبةالمتقین بود.
وی افزود: ایشان همواره ذکر میگفت، در ارتباط با عالم غیب بینظیر و بیبدیل بود و مرگشان اختیاری بود به طوری که ایشان گفته بودند بناست یک فتنهای رخ دهد ولی من دیگر نمیخواهم بمانم و میخواهم بروم و ایشان خودشان انتخاب کردند چه زمانی از دنیا بروند و مکان دفنشان را نیز تعیین کرده بودند.
گنجی عنوان داشت: ایشان بسیار به اهل بیت عشق و احترام داشتند، تمام آبروهایی که بهجتها یافتند به دلیل کرنش درب خانه حضرات اهل بیت بوده است و هرکس به جایی رسیده به خاطر کرامت به اهل بیت است.
وی تأکید کرد: هیچ درسی نبود که ایشان در دفاع از حریم ولایت و امامت جملهای نگوید و ایشان روشنگری میکردند و جواب شبهات را میدادند، لبه تیز سخنان این مرد و عالم بزرگ دفاع از حریم ولایت و امامت بود.
در پایان این مراسم از دو استاد حوزه علمیه قزوین حجتالاسلام جواد ملکی و حجتالاسلام غلامرضا شرافتی تقدیر شد.
خبرگزاری فارس: پیام فضلینژاد روزنامهنگار و عضو دفتر پژوهشهای کیهان شب گذشته از سوی افراد ناشناس مورد حمله قرار گرفت.
یکی از نزدیکان پیام فضلینژاد با اعلام این خبر به خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس گفت که این روزنامهنگار و عضو دفتر پژوهشهای کیهان در این حمله از ناحیه سر مورد اصابت یک شیء تیز از سوی دو موتورسوار ناشناس قرار گرفت.
وی افزود: این حادثه ساعت 21 شب گذشته در تقاطع بلوار کشاورز و خیابان فلسطین رخ داد و پس از حضور اورژانس در محل حادثه فضلینژاد به بیمارستان فیروزگر تهران انتقال یافت.
براساس آخرین شنیدهها در حال حاضر فضلینژاد در بیهوشی به سر میبرد و قرار است با نظر پزشکان معالج ، وی را به بیمارستان مجهزتری انتقال دهند.
پیام فضلینژاد روزنامهنگار و عضو دفتر پژوهشهای کیهان است که با نگارش کتاب «شوالیههای ناتوی فرهنگی» به عنوان یکی از پرفروشترین کتابهای سیاسی پرده از جریانات برانداز و عناصر وابسته به بیگانه در جبهه اصلاحات برداشت و در حوادث پس از انتخابات نیز اقدام به افشاگریهایی در خصوص جریان فتنه و گروههای مخالف نظام کرد.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8812030001
شریعتمداری ارائه کرد
اسناد وابستگی برخی جریانات سیاسی در دادگاه مطبوعاتی کیهان
حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان صبح روز یکشنبه با حضور در شعبه 76 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی سیامک مدیرخراسانی با ارائه اسناد متقن به شکایات تعدادی از شاکیان روزنامه کیهان پاسخ داد. شریعتمداری در این دادگاه تاکید کرد که مخالفان نظام به تاکتیک «شکایت فله ای» از کیهان روی آورده اند. روزنامه کیهان از امروز متن کامل دفاعیات شریعتمداری در دادگاه را به تفکیک پرونده ها منتشر می کند. چرا که این شکایات و دفاعیات مدیرمسئول کیهان موضوعی فراتر از روزنامه دارد و بسیاری از مسائل حساس این روزها و پشت صحنه این جریانات را به طور مستند بازخوانی می کند. در این شماره به دفاعیه مدیرمسئول کیهان در قبال شکایت عمادالدین باقی می پردازیم.
دفاعیه در قبال شکایت عماد الدین باقی
این حمایت ، ماموریت نبوده است ؟!
ریاست محترم دادگاه و اعضای محترم هیئت منصفه
با عرض سلام؛
ابتدا باید به اظهارات کذب و فضاسازی جهت دار وکیل مدافع محترم آقای باقی اشاره کنم. ایشان می فرمایند که اینجانب برای تفهیم اتهام در جلسات بازپرسی حاضر نشده ام! این در حالی است که طی چند ماه اخیر تقریبا همه هفته و به طور مکرر برای تفهیم اتهام به دادگاه احضار شده و به پرسش های دادیاران محترم درباره بیش از 70 مورد شکایت شاکیان، مانند مهندس موسوی، خاتمی، کدیور، شیرین عبادی، رحیم مشایی، دادستانی، مهرانگیز کار، جلایی پور، لطیف صفری، روزنامه های زنجیره ای...و از جمله موکل ایشان یعنی آقای عمادالدین باقی، پاسخ داده ام که تماما در پرونده های مربوطه موجود است. البته بنده مانند آقایان نیستم که قبل از احضار و حین احضار و بعد از احضار بلافاصله با رادیو آمریکا، رادیو فردا، بی بی سی و سایت های صهیونیستی و ضدانقلاب مصاحبه کنم و مانند آنچه در پرونده موکل ایشان آمده و به آن اشاره خواهم کرد با عجز و ذلت مورد حمایت بیگانگان قرار گیرم. آن گونه که کاخ سفید با صدور بیانیه ای رسمی خواستار منع تعقیب آقای عمادالدین باقی و دیگران در پرونده های ضدامنیتی شده است.
قبل از شروع دفاعیات خویش بیان این نکته را نیز ضروری می دانم که بسیاری از شاکیان با هماهنگی قبلی علیه کیهان دست به شکایت زده اند و تعدد شکایات می تواند این توهم را به ذهن متبادر کند که بالاخره، برخی از آنها باید وارد باشد. یعنی بهره گیری از شگرد تکرار ادعا که «گوبلز» واضع آن بوده است. بنابراین مصرانه از ریاست محترم دادگاه و اعضای محترم هیئت منصفه تقاضا می کنم که هر یک از پرونده ها را به طور مستقل بررسی فرمایند تا ترفند یاد شده مانع از حقیقت جویی نشود
و اما، درباره شکایت آقای عمادالدین باقی و موضوع شکایت ایشان، قبل از هر چیز بر خود لازم می دانم به جای دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران و مخصوصاً به جای جناب دادیار اظهارنظر دادسرای ویژه کارکنان دولت، از شهدای بزرگواری که در عملیات تروریستی خونین سال های 84 و 85 در اهواز و زاهدان به شهادت رسیدند عذرخواهی کنم!! و خطاب به ارواح مقدسه آنان عرض کنم از این که می بینید دادگاهی در جمهوری اسلامی ایران، اینجانب را به جرم دفاع از مظلومیت شما در جایگاه متهم نشانده و حامی تروریست هایی که شما عزیزان را به خاک و خون کشیده اند در همین دادگاه با سرافرازی!! در جایگاه شاکی ایستاده است، نگران نباشید! و این اقدام دستگاه قضایی کشورتان را به حساب «قصور» آنان گذاشته و درکنار خدمات گسترده این دستگاه ارزیابی کنید، نه «تقصیر».
ریاست محترم دادگاه و اعضای گرامی هیئت منصفه!
به یقین گردش کار این پرونده و محتویات آن را مطالعه فرموده اید، بنابراین نمی توانید با اینجانب هم عقیده نباشید که ماجرای پرونده مورد بحث در چند کلمه خلاصه می شود و آن، این که؛ در سال های 84 و 85 تعداد فراوانی از پاسداران انقلاب و مردم عادی در جریان چند عملیات تروریستی در شهرهای زاهدان و اهواز به شهادت می رسند. مدتی بعد شماری از تروریست ها دستگیر شده و با اعتراف به جنایاتی که مرتکب شده اند و اسناد غیرقابل انکاری نیز از آن حکایت می کرد محکوم به اعدام می شوند. در این هنگام یعنی اسفندماه سال 85، عمادالدین باقی به عنوان «انجمن دفاع از حقوق زندانیان» - که انجمنی خود ساخته و بیگانه پرداخته است- و افراد دیگری از همین دست نظیر آقای صالح نیکبخت که سخنگویی این به اصطلاح انجمن را برعهده دارد، از تروریست ها حمایت کرده و ضمن مخالفت با حکم اعدام جنایتکارانی که عامل قتل عام و شهادت دهها انسان بی گناه بوده اند، از تروریست ها با عنوان «انسان هایی که اگرچه اسلحه و مواد منفجره داشته اند ولی دست به هیچ عمل خشونت آمیزی نزده اند»! یاد می کنند. روزنامه کیهان در همان هنگام با درج خبری در ستون اخبار ویژه روز دوشنبه 14 اسفندماه 1385 به اقدام نفرت انگیز عمادالدین باقی و صالح نیکبخت در حمایت از تروریست ها اعتراض می کند و این اعتراض کیهان با شکایت وی روبرو شده و دادیار محترم نیز شکایت را وارد دانسته و به دادگاه می کشاند. این تمامی داستان است.
این قصه اگرچه سر دراز دارد و شرح آن مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد بود ولی در چند بند جداگانه به ابعادی از آن اشاره می کنم. امید آن که عبرت انگیز و درس آموز باشد.
1- خبر ویژه کیهان که مورد شکایت عمادالدین باقی است به شرح زیر است؛
ستاد تبلیغاتی تروریست های اهواز
برخی انجمن های سیاسی داخل کشور در اجرای جنگ روانی غرب علیه مردم کشور خود، گوی سبقت از اربابان غربی خویش ربوده اند.
در حالی که رسوایی امنیتی حادثه تروریستی اهواز برای سرویس های امنیتی بیگانه چنان بود که حتی شورای امنیت سازمان ملل متحد در اقدامی بی سابقه شهادت اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را محکوم کرد، گروه های داخلی مدعی هواداری از حقوق بشر، حتی بدون اظهار تأسف و تألمی تشریفاتی مبنی بر از بین رفتن جان چندین انسان در اقدامی تروریستی، رویکرد حمایت مطلق از تروریست ها را برگزیده اند.
پس از حمایت کانون غیرقانونی ]مستقل از[ نویسندگان ایران از تروریست ها و تقاضای عدم مجازات آنها، اکنون نیز سخنگوی گروهی از مدعیان اصلاح طلبی که اتفاقاً خود را مسلمان هم می دانند، بدون محکوم کردن حادثه تروریستی اهواز، در دفاع از تروریست ها گفته است: «ما به ماهیت اتهام و جرائم انتسابی زندانیان کاری نداریم(!)»
صالح نیکبخت، سخنگوی انجمن دفاع از حقوق زندانیان که ظاهراً اطلاعات امنیتی دقیقی از چگونگی این رخداد تروریستی دارد! به خبرگزاری «ایسنا» گفت: «عده ای هستند که علیرغم اینکه ممکن است اسلحه و مواد منفجره داشته باشند، اما باتوجه به اینکه نوعاً دست به هیچ گونه عمل خشونت آمیزی نزده(!) یا از اسلحه و مهمات خود استفاده نکرده اند(!) و با هیچ یک از گروههای مسلح، ارتباط ارگانیک(!) نداشته اند و برای آنها حکم اعدام صادر شده است(!) مصراً از مقامات قضایی و امنیتی تقاضای متوقف کردن حکم اعدام این عده را داریم!»
البته سخنگوی عمادالدین باقی نگفته است که چگونه این اطلاعات دقیق امنیتی از فعالیت تروریست ها را بدست آورده است و توضیح نداده که چگونه می شود فردی «اسلحه و مهمات» داشته باشد و در حادثه ای «تروریستی» حضور بیابد و عده ای را به قتل برساند، اما «نوعاً» دست به عمل «خشونت آمیزی» نزده باشد و با «هیچ یک از گروههای مسلح» ارتباط «ارگانیک» هم نداشته باشد!!!
پیش از این گروههای مدعی اصلاح طلبی اتهامات روشن تروریست ها را به بهانه حمایت از آنها رد نمی کردند، اما اکنون با اتخاذ رویه ای نوین، با تطهیر تروریست ها برای گرفتن حکم برائت آنان به در و دیوار می زنند. البته این به ظاهر منتقدان خشونت در داستان پردازی های خود، از چیدن دراماتیک ابتدایی ترین روابط علت و معلولی عاجزند و بنا دارند القاء کنند چند گنگستر مستقل و بی آزار! در حال قدم زدن در حوالی اتوبوس حامل اعضای سپاه پاسداران بوده اند که ناگهان این اتوبوس به وسیله افرادی ناشناس! منفجر شده است و عده زیادی از بازداشت شدگان بی گناهند!
گروه یاد شده که دبیر آن (عضو شورای سردبیری نشریات زنجیره ای و از نفی کنندگان احکام فقه اسلامی همچون اعدام و قصاص) بوده است از جمله دریافت کنندگان بودجه اختصاصی آمریکا هستند و ...
ریاست محترم دادگاه و اعضای محترم هیئت منصفه!
اکنون این پرسش مطرح است که آیا می توان در حمایت شاکیان از تروریست ها کمترین تردیدی کرد؟ چندین انفجار در اماکن عمومی صورت گرفته، در چند مورد به اتوبوس حامل سپاهیان و مردم عادی حمله مسلحانه شده است، چند نفر را سر بریده اند، دهها نفر را به خاک و خون کشیده اند و آقایان مدعی حقوق بشر! از یکسو می فرمایند «البته ما به ماهیت اتهام و جرائم انتسابی آنها کاری نداریم»! و از سوی دیگر چنانکه گویی از نزدیک و بی واسطه در تمامی عملیات تروریستی شرکت داشته اند، درباره تروریست هایی که حین عملیات تروریستی دستگیر شده و به جنایات خود نیز اعتراف کرده اند، می گویند و می نویسند: «عده ای هستند که علی رغم این که ممکن است اسلحه و مواد منفجره داشته باشند، اما با توجه به این که نوعا دست به هیچ عمل خشونت آمیزی نزده و...»!
و اما، قبل از پرداختن به مصاحبه حمایتی شاکیان از تروریست های زاهدان و اهواز، فقط به اعتراف یکی از تروریست های عضو گروه ریگی که در حین عملیات تروریستی در زاهدان دستگیر شده است اشاره می کنم؛ لطفا دقت بفرمائید:
«در ادامه جلسه دادگاه، قاضی دادگاه انقلاب از متهم خواست ضمن معرفی خود در مورد نحوه جذب شدنش به این گروه و عملیات هایی را که انجام داده توضیح دهد که وی گفت: «من نصرالله شنبه زهی، فرزند فقیر محمد صادره از خاش هستم.»
متهم افزود: «دوسال پیش با همدستی چند نفر، از بانک رفاه کارگران زاهدان پول نقد زیادی سرقت کردیم و پس از آن به پاکستان گریختم و در آنجا مغازه کوچکی باز کردم. روزی حسین ریگی با نام مستعار یاسر به من مراجعه کرد و گفت بیا با ما کار کن خرجی زن و بچه ات را می دهیم و قرار شد ماهی 5 هزار روپیه بابت کرایه منزل، 12 هزار روپیه خرجی زن و بچه و 3 هزار روپیه پول آب و برق، از گروه عبدالمالک دریافت کنم و از حدود 45 روز پیش همکاری من با این گروه شروع شد.»
وی در تشریح اقدامات ددمنشانه و تروریستی اخیر خود و همدستانش در زاهدان گفت: روز 13 بهمن به عنوان مسافر سوار پیکان سواری شدیم و وقتی به مقصد در خیابان جانبازان رسیدیم از راننده خواستیم ماشین را داخل خانه ببرد بعد به او گفتیم تو الان گروگان ما هستی و می خواهیم خانواده ات برای آزادی تو 20 میلیون تومان به ما بدهند اجازه بده طناب به گردنت بیندازیم و از تو فیلم بگیریم و برای خانواده ات بفرستیم تا آنها مجبور شوند پول بدهند بعد طناب را به گردن او انداختیم و یاسر (حسین) صندلی را از زیرپایش برداشت و من فیلمبرداری کردم. پس از قتل راننده پیکان، جسدش را داخل صندوق عقب ماشینش گذاشتیم و من به همراه یاسر، یونس و عبدالغنی درحالی که مسلح به سلاح کلاش بودیم به راه افتادیم. یک دستگاه پیکان دیگر به سرنشینی عبدالمنان و یک نفر دیگر از اعضای گروه پشت سر ما حرکت می کردند آنها نیز مسلح بودند و قرار بود زمانی که ما با نیروهای انتظامی درگیر می شویم آنها فیلمبرداری کنند و ضمنا هوای ما را داشته باشند.
این تروریست ادامه داد: سر چهارراه بلوار معلم و بزرگمهر وقتی ماشین نیروی انتظامی را دیدیم، 4 نفری از پیکان پیاده شده و به سمت ماموران شلیک کردیم بعد هم اسلحه آنها را برداشته و از محل فرار کردیم. عبدالمنان هم از صحنه درگیری فیلمبرداری کرد، پس از آن خودرو سرقتی را در کوچه ای رها کرده و با پیکان خودمان که پشت سر ما بود به منزل رفتیم و یکی از همدستانم به نام حسین (معروف به یاسر) خبر عملیات را با گوشی ماهواره ای به عبدالمالک داد.
وی در تشریح بمب گذاری وانت پیکان در مسیر اتوبوس سپاه گفت: طراحی عملیات علیه اتوبوس سپاه حدود 4 تا 5 روز طول کشید و پس از جمع آوری اطلاعات لازم در مورد زمان و مسیر تردد اتوبوس، قرار شد عملیات روزشنبه 28 بهمن انجام شود اما در تماس گروه با عبدالمالک او عملیات را جلو انداخت و قرار شد صبح چهارشنبه 25 بهمن انجام شود.
متهم یادآور شد: برای اجرای عملیات وانت پیکان را با 80 تا 90 کیلو مواد منفجره بمب گذاری کردیم و در مسیر تردد اتوبوس قرار دادیم و 4 نفر عضو گروه با یک دستگاه پیکان و یک دستگاه موتورسیکلت ما را پشتیبانی کرد تا به نزدیک محل رفتیم و خودمان را پشت تپه مقابل آنجا مخفی کردیم. زمانی که اتوبوس به وانت نزدیک شد من که وظیفه فیلمبرداری را به عهده داشتم قبل از انفجار دوربین را روشن کردم تا آماده فیلمبرداری از صحنه انفجار باشم در ضمن 2 نارنجک و یک کلت «مگاروف» نیز در اختیارم بود تا اگر مردم خواستند مرا دستگیر کنند از آنها استفاده کنم. از لحظه انفجار کار فیلمبرداری از صحنه را انجام دادم اما خواستم سوار موتور شوم که موتور از دست همدستم افتاد بعد از آن دوربین از دست من افتاد و خواستم فرار کنم که یک نفر به من حمله کرد و من چند گلوله به او شلیک کردم تا مرا نگیرد و 5 گلوله هم به سمت مردم شلیک کردم. دوباره سوار موتور شدیم تا فرار کنیم ولی مردم اجازه ندادند و مرا گرفتند، همراهانم نیز به سمت مردم تیراندازی کردند و نارنجک انداختند. در زمان درگیری نیروهای انتظامی آمدند در محل دور زدند ولی به سمت ما تیراندازی نکردند شاید به این علت که مردم جمع شده بودند.
ریاست محترم دادگاه و اعضای محترم هیئت منصفه!
متن فوق، بخشی از اظهارات یکی از تروریست های دستگیر شده در جلسه علنی دادگاهی است که به منظور رسیدگی به جرایم وی تشکیل شده بود. و آقایان عمادالدین باقی و صالح نیکبخت نیز به خوبی از آن مطلع بوده اند. بنابراین حمایت آنها از تروریست های مورد اشاره چگونه قابل توجیه است؟
و اما براساس اسناد آشکار- تاکید می کنم اسناد آشکار و نه پنهان و طبقه بندی شده- عبدالمالک ریگی، سرکرده تروریست های یاد شده با سازمان های اطلاعاتی «سیا» و «موساد» ارتباطی نزدیک و ارگانیک دارد تا آنجا که بعد از بازداشت رامین جهانبگلو جاسوس اعتراف کرده سازمان «سیا»، عبدالمالک ریگی در مصاحبه با رادیو آمریکا اعلام کرد آماده است در قبال آزادی رامین جهانبگلو، تعدادی از پرسنل سپاه و نیروی انتظامی را که به گروگان گرفته بود آزاد کند. از سوی دیگر عمادالدین باقی نیز به داشتن روابط نزدیک با محافل آمریکائی و برخی از کانون های بیگانه متهم است. اکنون جای این پرسش است که آیا حمایت شتابزده آقایان عمادالدین باقی و صالح نیکبخت از تروریست های مورد اشاره برای ریاست محترم دادگاه و اعضای محترم هیئت منصفه سؤال برانگیز نیست؟ چرا که آقایان از جنایات اثبات شده تروریست ها و میزان نفرت و انزجار عمومی نسبت به آنان مطلع بوده و از روابط اعلام شده عبدالمالک ریگی با سازمان «سیا» نیز خبر داشته اند، بنابراین به خوبی می دانسته اند برای حمایت از تروریست های قاتلی که خون دهها انسان بی گناه را بر زمین ریخته و افرادی را برای اخاذی از خانواده های آنان به گروگان گرفته و سپس سر بریده و به دار آویخته اند باید هزینه اجتماعی و حیثیتی سنگینی را تحمل کنند، ریاست محترم دادگاه! آیا این حمایت پرهزینه با توجه به این که آقایان در میان دوستان خود نیز به افراد مرفه و خوشگذران معروفند و به کنایه از آنها با عنوان «بی خیال دموکرات»! یاد می شود، سؤال برانگیز نیست؟ و آیا این حمایت غیر از «ماموریت» می تواند انگیزه و علت دیگری داشته باشد؟!
ریاست محترم دادگاه و اعضای محترم هیئت منصفه!
آقای عمادالدین باقی چند سال قبل، به جرم اقدامات ضد امنیتی و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و به نفع گروه های بیگانه و مقابله با حکم قصاص در شعبه 6 دادگاه انقلاب تهران به 3 سال حبس محکوم شده بود که در همان هنگام- 3/8/1386- وزارت خارجه آمریکا خواستار آزادی وی از زندان شده بود. اکنون سؤال این است که وقتی آقای عمادالدین باقی قبلا به علت ارتکاب جرایمی دقیقا مشابه آنچه مورد اعتراض کیهان قرار گرفته، محاکمه و محکوم شده است چگونه و با کدام توضیح و تفسیر قانونی شکایت ایشان از کیهان قابل پیگیری خواهد بود؟
اینجانب از توضیح بیشتر درباره هویت افرادی نظیر آقای عمادالدین باقی و ماموریتی که به نفع بیگانگان انجام داده و می دهند خودداری می کنم، چرا که امروزه و در جریان فتنه اخیر که موهبتی الهی بود، بسیاری از پرده ها کنار رفته است و برای چیزی که «عیان» است حاجتی به «بیان» نیست و در خاتمه تنها این پرسش در میان است که آیا در این دادگاه جای شاکی و متهم عوض نشده است؟
http://kayhannews.ir/881203/2.htm#other206