اصلاحات کلمه ایست ذاتا زیبا و دل نشین. کیست که از وضع موجود در یک فضای مدیریتی ناراضی باشد؟ همواره در شرایطی حتی مطلوب، مطلوبتری نیز وجود دارد که رسیدن به آن آرزوست. وقتی جناح موسوم به چپ نام اصلاحات را بر خود نهاد همین برند(نام و نشان تجاری ) به ذات جاذب بسیاری از توده ها شد و البته هنوز عده زیادی از افراد مجذوب آن هستند. بله کیست که از وضع موجود راضی باشد؟کیست که اصلاحات را نخواهد؟
اما همه چیز به این نام گذاری ساده ختم نشده است. به دلیل به درازا کشیده شدن کلام از رفتارهای دور اصلاح طلبان گذشته و به رفتار آنها پس از ظهور احمدی نژاد می پردازیم.الف) دوره 1384تا1388- اصلاحات رو به اضمحلال:
پس از حضور احمدی نژاد اصلاح طلبان که با حضور آقایان معین و کروبی و سپس هاشمی نتوانستند توجیهی برای شکست خود بیابند و اصولا نمی خواستند شکست را بپذیرند، بجای نقد قوه مجریه، همت خودرا بر تخریب احمدی نژاد متمرکز کردند. این اولین رفتار ضد اصلاح طلبی آنها بود.
اصلاحات در نفس کلمه خود به این معناست که وضع موجود به صورت واقعی مورد بررسی قرار گرفته و سپس وضع مطلوب نیز به صورت امری واقع گرایانه و نه آرمانی مد نظر قرار گیرد و سپس به راههایی اندیشیده شود که این شکاف وضع موجود و وضع مطلوب را بتوان با کمترین هزینه پر کرد. اما اصلاح طلبان چه کردند؟
در این دوره اصلاح طلبان به جای بررسی دقیق وضع موجود در بسیاری از موارد به مسخره کردن دولت احمدی نژاد پرداختند. چه پیامک ها و لطیفه هایی در تمسخر شخصیت و حتی وضع ظاهری و خانوادگی رئیس جمهور رسمی کشور نساختند.
البته تصمیمات احمدی نژاد دارای اشکالات بعضا بزرگی بود اما رفتار اصلاح طلبان به مانند کودکی بهانه گیر شده بود که انگار هیچ یک از اقدامات احمدی نژاد نمی توانست درست باشد. آنها حتی وضع مطلوبی هم ترسیم نکردند. همین امروزاگر از یک اصلاح طلب بپرسید که وضع مطلوب چیست؟ تعریف روشن و دقیقی ندارند تا همه بر آن مشترک باشند. اشتراکی ترین تعریف اصلاح طلبان از وضع مطلوب این است که فلانی از قدرت خارج شده و ما تمامی امور را در دست بگیریم تا دنیا گلستان شود...
اصلاح طلبان حتی در مورد پر کردن شکاف وضع موجود و وضع مطلوب هم راه مشخصی ارائه نمی دادند. دلیل اصلی هم بیشتر در این بود که نه وضع موجود و نه وضع مطلوب را درست تحلیل نمی کردند. اگر وضع موجود صرفا برای تخریب دولت تحلیل شده باشد و وضع مطلوب نیز جانشینی اصلاح طلبان بجای دولت فعلی باشد، مشخص است که هیچ راه حلی هم وجود نخواهد داشت. در طول چهار ساله 1384 تا 1388 در اکثر نقد های رسانه ای اصلاح طلبان، راه حل ارائه نمی شد. آنها حتی در برنامه های انتخابات 1388 را هم صرفا بر نقد و نفی احمدی نژاد بنا کردند ونه در ارائه راه حل. صحبتهای آقای موسوی در مناظره ها را بخاطر آورید. حرفهای آقای رضایی و کمی هم کروبی واجد راه حلهایی بود ولی صحبتهای موسوی... هیچ.ب) تبلیغات انتخابات 22 خرداد88 – مرگ اصلاحات:
رفتار تمسخر آمیز و غیر خیرخواهانه و بعضا ناجوانمرادنه اصلاح طلبان در دوره اول احمدی نژاد و حتی دوران تبلیغات برای انتخابات دهم باعث شد که حتی معدود انتقادات درست آنها نیزاز سوی احمدی نژاد غیر خیرخواهانه استنباط شود. نمود این استنباط ها در مناظره ها آشکار شد و تمامی استهزاها، تخریبها و توهین های چهار ساله اصلاح طلبان به یکباره و در عرض دو مناظره بر سر خوداصلاح طلبان آواری سنگین و شوک آور به جای گذاشت. فضا به شدت رادیکالی شده و کینه بر روی کینه ها انباشته شد.ج) پس از 22 خرداد88 – اصلاحات بر فراز صلیب سبز:
رفتارهای غیر اصلاح طلبانه اصلاح طلبان در دوره چهار ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد و سپس رفتارها و سخنان احمدی نژاد در دوران تبلیغات دوره دهم ، اصلاحات را به مسیری کشانده که گفتار و رفتارهای موسوی عملا دست و پای آن را بسته و اصلاحات را چهار میخ بر صلیبی سبز میخکوب کرده است.
این صلیب همانطور که نمادی شد برای تبلیغات کاندیدای شکست خورده، چهار سوقی شد برای ایستادن در فضایی ضد اصلاح طلبانه. رفتار سبزها به گونه ای پیش رفت که معدود منتقدان اصولگرای احمدی نژاد نیز موقتا دست از انتقاد او کشیدند. یا سکوت کردند و یا بدون تایید احمدی نژاد، وظیفه خود را دفاع از نظام و امنیت کشور در برابر تاخت و تاز موسوی دانستند.چه باید کرد؟
آنچه که امروز شاهد آن هستیم اصلاحاتی است خسته، آسیب دیده و درحال احتضار بر فراز صلیب سبز.
اصلاحات واژه مقدسی است که نباید اینگونه قربانی شود. این نه انصاف است و نه مصلحت. کشور به فضای نقد و نقادی نیاز دارد. البته نقد صحیح و اصولی نه تهمت و توهین و جوسازی. متاسفانه امروز اصلاح طلبی واقعی و فضای نقد دولت در کشور به دلیل رفتارهای ضد اصلاح طلبانه اصلاح طلبان قربانی شده است. در فضایی که تروریستها در روز روشن به اموال عمومی حمله می کنند، ناامنی می آفرینند و استاد دانشگاه را در مقابل منزلش با بمب ترور می کنند، دادستانی و مقامات امنیتی هم طبیعتا به هر حرکتی حساس می شوند و دیگر جایی برای نقد و نقادی نمی ماند.
بعد از 22 خرداد، متاسفانه مخالفان اصلاح طلب احمدی نژاد، به فعالیتهای کاملا تخریبی روی آورده اند، منتقدان اصول گرا نیز انتقاد از رفتارهای اشتباه دولت را متوقف کرده اند و منتقدان بیطرف ولی خیرخواه و موثر نیز در گردوخاک بی منطق سبزها، سکوت پیشه کرده اند.
پس بحث کارایی دولت چه می شود؟ چنین فضایی قطعا به زیان کشور است.
امروز نجات اصلاحات از جمله ضروری ترین نیاز های کشور است. البته مقدمه آن، آرامش فضای سیاسی، بازگشت همه به مسیر قانون و اعمال بی چون و چرا و عادلانه عدالت علیه همه مقصران است.
در این فضا برهمه خیرخواهان کشور واجب است اصلاحات را از چهار میخ صلیب سبز بازکرده وآن را به صورت واقعی پی گیری کنند. باید به این نکته واقف بود که اصلاحات ملک پدری یا نام خانوادگی عده ای از سیاسیون نیست و از این رو این مصلوب را هر دلسوزی می تواند باز کرده و تیمار کند.
اتفاقا کسانی که آن را برفراز صلیب سبز دست و پا ی بستند نمی توانند یا نمی خواهند آن را باز کنند. کشور تشنه اصلاحات است اما اصلاحات واقعی. اصلاحاتی که در آن وضع موجود، وضع مطلوب و راه حل ها ی تحقق وضع مطلوب، خیرخواهانه و بی غرض ارائه شود.
اصلاحات باید از منافع اشخاص جداشود. اصلاحات باید از نام خانوادگی عده ای برافتد تا با خوش نامی به میهن و ملت نجیب ایران سود برساند.
منبع:http://alef.ir/1388/content/view/63052/
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
خوشامد عرض میکنم به همهى برادران و خواهران عزیز که از راه دور قبول زحمت فرمودند و امروز حسینیه را با نفس گرم خود، با دل پرشوق و شور خود منور کردند. خیلى خوش آمدید برادران و خواهران عزیز - بخصوص خانوادههاى معظم شهیدان، علماى محترم، مسئولان زحمتکش و خدوم - و این خاطرهى بزرگ، یعنى 6 بهمن را که یکى از حماسههاى برجستهى ملت ایران است و افتخار آن متعلق به مردم آمل است، در ذهنها و خاطرهها تجدید کردید.
بله، بنده هم همین عقیده را دارم؛ نباید اجازه داد که این خاطرههاى پرشکوه، این حوادث بىنظیر و تعیین کنندهى تاریخ انقلاب، در ذهنها کمرنگ شود. نسل جوان ما باید این خاطرهها را درست بشناسد، بتواند آنها را تحلیل کند و آنها را چراغ راه آیندهى پرماجراى خود و هدف بلند خود قرار بدهد.
البته افتخارات مازندران و در این مناسبت عرض کنیم بالخصوص مردم آمل، افتخارات کمى نیست. چه در وادى مجاهدت فىسبیلاللَّه، چه در وادى علم، فقاهت، معرفت و عرفان، انصافاً چهرهى آمل چهرهى درخشانى است. امروز هم بحمداللَّه بزرگان روحانى آملى جزو افتخارات حوزههاى علمیه و جزو ذخائر باارزش روحانى کشور ما محسوب میشوند. در امتحان عظیم هشت سالهى جنگ تحمیلى هم، چه شهر آمل، چه استان پهناور مازندران، یکى از بخشهاى پرافتخار کشور بودند. من همان وقت هم، چه با لشکرهاى مستقر در مازندران، چه با بسیجىهاى آنها و جوانان فداکار آنها آشنائى داشتم؛ آنها را از دور و نزدیک میشناختم؛ مجاهدتهاشان را میدانستم؛ اینها که از یاد انقلاب نخواهد رفت. یک بنائى را شما مشاهده میکنید مستحکم، باشکوه و سربلند؛ کى این خشتها را، این سنگها را روى هم گذاشت تا این بنا به وجود آمد؟ کى توانست این نقشهى فاخر را در عمل پیاده کند و این بنا را به وجود بیاورد؟ مگر میشود نقش آن حوادث و آن شخصیتهائى که کار آنها، مجاهدت آنها، گذشت آنها و احساس مسئولیت آنها موجب شد ذره ذره این بنا بالا بیاید، ارتفاع پیدا کند، شکل پیدا کند، شکوه پیدا کند، نادیده گرفت؟ یکى از خطاهائى که گاهى اتفاق افتاده است، نادیده گرفتن همین نقشآفرینان بزرگ است.
»شهر هزار سنگر«؛ این تعبیر کمى است؟ حرف کوچکى است؟ قضیهى ششم بهمن آنقدر اهمیت داشت که امام بزرگوار ما آن را در وصیتنامهى تاریخى خود هم مندرج کردند، آن را یادگار گذاشتند؛ یعنى فراموش نشود. حالا چرا فراموش نشود؟ براى اینکه حوادث تاریخى، هم درس است، هم عبرت است. قضایاى جارى بر یک ملت، قضایائى است که در برهههاى مختلف غالباً تکرار میشود. امروز بیست و هشت سال از آن زمان میگذرد، اما راه جمهورى اسلامى که عوض نشده است؛ دشمنان جمهورى اسلامى هم عوض نشدند. پس آنچه که آنجا اتفاق افتاد، میتواند براى امروز و براى آینده تا هر وقتى که ملت ایران به حول و قوهى الهى دلبستهى این اصول و این انقلابند، عبرت باشد، درس باشد؛ لذا نباید فراموش بشود.
خوب، حالا در فضائل ششم بهمنِ آمل یک جملهى دیگر هم عرض کنیم. »هزار سنگر« یعنى چه؟ ظاهر قضیه این است که در درون شهر، مردم در مقابل گروههاى اشرار و متجاوز سنگر درست کردند - حالا یا هزار تا، یا بیشتر یا کمتر - اما من یک تفسیر دیگرى دارم: این سنگرها سنگرهاى درون خیابانها نیست، این سنگرِ دلهاست؛ هزار تا هم نیست، هزاران سنگر است؛ به عدد هر مؤمنى، هر انسان باانگیزهى باشرفى، یک سنگر در مقابل تهاجم دشمن وجود دارد. اگر یک ملت وقتى به دنبال یک هدفى حرکت میکند، نداند سر راه او چه خطراتى است، چه کمینکردههائى هستند، چه باید کرد در مقابل اینها، خود را رها کند، قید و بندهاى خود را رها کند، بىخیال باشد، ضربه خواهد خورد. همهى ملتهائى که در جهت یک هدف بزرگى حرکت کردند و وسط راه ضربه خوردند و گاهى آنچنان افتادند که دیگر قرنها بلند نشدند، مشکلشان از همین جا آغاز شد: ندانستند چى در انتظار آنهاست و خود را براى مواجههى با آن آماده نکردند. درسهاى گذشته این کمک را به ما میکند که راهمان را بفهمیم، بشناسیم، کمینها را بشناسیم، کمینکردهها را بشناسیم.
انقلاب اسلامى با آن عظمت پیروز شد. مردم آمدند با تنهاى خودشان، با جسمهاى بىپناه و بىزره خودشان در مقابل سلاح عوامل رژیم جبار ایستادند و انقلاب را پیروز کردند؛ بعد همین مردم آمدند به جمهورى اسلامى رأى دادند و جمهورى اسلامى را انتخاب کردند. خوب، یک انسان باانصاف و باشرف، در مقابل این خواست مردم چه میکند؟ بعضىها آمدند وسط میدان، ادعاى طرفدارى از مردم کردند، خودشان را دموکراتیک خواندند، خودشان را طرفدار خلق معرفى کردند؛ آن وقت با همین خلقى که این نظام را با این بهاى سنگین سر کار آورده بودند، شروع کردند به مقابله کردن. توشان منافق بود، کافر صریح بود، طرفدار غرب بود، متظاهر به دین هم بود؛ همهى اینها با هم شدند یک جبهه، یک حرکت، در مقابل نظام اسلامى، در مقابل ملت ایران. ادعاى طرفدارى از مردم کردند، با مردم درافتادند؛ ادعاى طرفدارى از دموکراسى و آراء مردم کردند، با آراء مردم و نتیجهى آراء مردم درافتادند؛ ادعاى روشنفکرى و آزاداندیشى و آزادفکرى کردند، به طور متحجرانه چهارچوبهاى القائى متفکرین غربى را - که آمیختهى به بدخواهى و بددلى بود - قبول کردند؛ آمدند مقابل ملت ایران. اول با حرفهاى روشنفکرانه یا شبهروشنفکرانه شروع کردند به امام و به جمهورى اسلامى و به مبانى امام اعتراض کردن، انتقاد کردن، حرف زدن؛ بعد یواشیواش رودربایستى را کنار گذاشتند، آمدند توى میدان، مبارزهى فکرى را، مبارزهى سیاسى را تبدیل کردند به مبارزهى مسلحانه یا اغتشاشگرى - اینها توى کشور ما اتفاق افتاد؛ مال تاریخ نیست، مال همین دههى اول انقلاب است - شروع کردند مزاحمت کردن. به جاى اینکه بنشینند فکر کنند، ببینند مشکلات کشور چیست - این همه مشکلات متوجه کشور ما بود؛ مقدارى از گذشته مانده بود، مقدارى را تحمیل میکردند - به حل این مشکلات کمک کنند، به مسئولین کمک کنند، اگر به نظرشان میرسد که باید راهنمائى کنند، راهنمائى کنند، اگر زیر یک بارى را باید بگیرند، به جاى اینکه بگیرند، افتادند سینه به سینه شدن، معارضه کردن، بدگوئى کردن؛ بعد هم هر جا توانستند، با مردم مواجه شدن، در بخشهاى مختلف. کشور در مرزها درگیر جنگ بود، به جنگ هم بىاعتنائى کردند؛ داخل همین خیابانهاى تهران، سر هر چهارراهى که توانستند، سر هر گذرى که دستشان رسید، بنا کردند با جمهورى اسلامى و با نظام مقابله کردن.
خوب، جمهورى اسلامى هویتى غیر از هویت مردم و ایمان مردم و عزم مردم که ندارد. امروز هم همین جور است. ما کسى نیستیم، ما چیزى نیستیم؛ خداى متعال به وسیلهى این مردم و این دلهاست که این نظام را حمایت میکند؛ »هو الّذى ایّدک بنصره و بالمؤمنین«.(1) خداوند متعال به پیغمبرش میفرماید که پروردگار، تو را به وسیلهى مؤمنین یارى کرد. جمهورى اسلامى امروز هم همین جور است، آن روز هم همین جور بود. ما وسیلهى دیگرى نداریم؛ وسیله، همین ایمانهاى مردم است که از هر سلاحى کارآمدتر است، از هر وسیلهاى مؤثرتر است. آن روز هم همین جور بود. مردم آمدند این توطئهها را جارو کردند. البته یک توطئه که جارو شد، معنایش این نیست که توطئه تمام شد؛ خوب، دشمن بیدار است؛ یک بازى دیگرى، یک توطئهى دیگرى، یک ماجراى دیگرى. مردم که بیدار بودند، فرقى نمیکند؛ صد تا توطئه هم که بیاورند، مردم در مقابلش مىایستند و حرکتشان را هم ادامه میدهند. حرکت عظیم ملت ایران متوقف نمیشود؛ هم پیش میروند، هم در عین حال با معارضهها، با دشمنىها و با مزاحمتها مقابله میکنند. این وضعى بوده است که در این سى سال وجود داشته است.
خطاهائى در معارضین جمهورى اسلامى بود، که تا هر وقتى که این خطاها وجود داشته باشد، کارهائى که بکنند، ممکن است به مردم آزار و اذیتى وارد کند، اما بیشتر به ضرر خودشان است: یکى این است که معارضین جمهورى اسلامى غالباً خود را از مردم بالاتر دانستهاند. خطاى دوم این است که به دشمنان این مردم امید بستند، دل بستند. این، دو تا اشتباه بزرگ است. وقتى از مردم خودشان را بالاتر دانستند، لازمهاش این میشود که اگر مردم در یک حرکت قانونى یک اقدامى کردند، یک چیزى را خواستند، یک چیزى را نخواستند، انتخابى کردند، عملى انجام دادند، اینها بگویند نه؛ مردم، عوام بودند؛ این عوامگرائى است، این پوپولیزم است؛ ما این را قبول نداریم. خود را از مردم بالاتر دانستن، اینجا ظاهر میشود. ادعا ملاک نیست که بگویند ما مردمى هستیم؛ در عمل باید مردمى بود. این اشکال اول.
اشکال دوم این است که به دشمنان این مردم - که دشمنى آنها ثابت است، واضح است - دل میبندند. کى با این مردم در طول این سى سال دشمن بوده است؟ در درجهى اول، آمریکا و صهیونیسم. از اینها دشمنتر ما سراغ داریم براى جمهورى اسلامى؟ از روز اول، دولت آمریکا و رژیم صهیونیستى و صهیونیستهاى دنیا در مقابل نظام جمهورى اسلامى ایستادند. امروز هم حقاً و انصافاً دشمنترین دشمنان، اینها هستند. بنده که نگاه میکنم، مىبینم بعضى از دولتهاى غربى گاهى یک حرفهاى بىربطِ بىمعنائى میزنند؛ اما محرک، صهیونیستهایند؛ عامل، همان طبقهى مسلطى هستند که بر حکومت آمریکا و دولت آمریکا و انتخابات آمریکا هم مسلطند؛ اینهایند که دارند صحنهگردانى میکنند. خوب، پس اینها شدند دشمنترین دشمنان ملت ایران.
حالا اگر آن کسى که در مقابل مردم مىایستد، به اینها دل بست، این آن خطاى دوم است که اتفاق مىافتد. دل بستن به دشمن؟! وقتى مىبینیم که این دشمن وارد میدان شده است، بایستى بفهمیم، بشناسیم؛ اگر خطائى، اشتباهى کرده باشیم، باید اشتباه را برطرف کنیم. از روز اول، آمریکائىها علیه جمهورى اسلامى توطئه کردند. خوب، این توطئهها زائد است که بگوئیم بىاثر بود؛ واضح است که بىاثر بود؛ اگر این توطئهها بىاثر نبود که حالا باید اثرى، نشانى از جمهورى اسلامى باقى نباشد؛ مىبینید که جمهورى اسلامى امروز دهها برابر قوىتر از روز اول است؛ پس این توطئهها بىاثر بود. امروز هم هى نقشهاى جدیدى میزنند، باز هم توطئه میکنند؛ عبرت هم نمیگیرند. من تعجب میکنم! به گذشته فکر نمیکنند که خوب، این همه توطئه کردیم، این همه علیه جمهورى اسلامى پول خرج کردیم، این همه اینجا آنجا این را دیدیم، آن را دیدیم، در داخل مزدور پرورش دادیم، در بیرون این و آن را علیه جمهورى اسلامى بسیج کردیم؛ اثرى نکرد. باز دوباره مىنشینند چهل و پنج میلیون دلار بودجه تصویب میکنند، براى اینکه جمهورى اسلامى را شکست بدهند! بودجه تصویب میکنند که از طریق اینترنت، انقلاب ایران را از بین ببرند؛ جمهورى اسلامى را سرنگون کنند! ببینید چقدر این دشمن، دشمن درماندهاى است. خوب، شما چند ده »چهل و پنج میلیون دلار« را تا حالا مصرف کردهاید؟ چقدر شما براى شکست دادن جمهورى اسلامى کار دیپلماسى کردید، تحریم اقتصادى کردید، انواع و اقسام توطئهها را کردید، جاسوس فرستادید، جاسوس تربیت کردید؛ چه فایدهاى کردید که حالا باز میخواهید از این طریق وارد شوید و ملت ایران را به خیال خودتان از انقلاب جدا کنید؟ این را دشمن نمیفهمد. این، همان سنت الهى است؛ این، همان زدن به چشم و گوش دشمن غافل از خداى متعال است که حقائق را نفهمد؛ غافل کردن دشمن است. »فسینفقونها ثمّ تکون علیهم حسرة«؛(2) پول را خرج میکنند، بعد هم برایشان حسرت میشود؛ چون بىفایده است. من نمیدانم چقدر نشستند طراحى کردند، کار کردند تا بتوانند در تهران به یک بهانهاى آشوب راه بیندازند؛ خدا میداند که از چه مدت قبل اینها نشستند طراحى کردند؛ خوب، چه شد؟ غیر از این شد که مردم از آنچه که بودند، بیدارتر شدند؟ اگر کسى خیال میکرد که لازم نیست دیگر بیاید توى میدان، از نظام جمهورى اسلامى دفاع کند، با این حوادث، همه احساس کردند که باید همیشه براى دفاع از جمهورى اسلامى حاضر باشند.
گاهى هم هست که این بازىهائى که دشمن در مىآورد، براى باج گرفتن از جمهورى اسلامى است. اول انقلاب هم همین جور بود؛ بعضى از این گربهرقصانىهائى که میکردند، براى این بود که نظام جمهورى اسلامى را وادار کنند که آنها را در قدرت سهیم کند، شریک کند، بدون استحقاق؛ بدون اینکه مردم این را خواسته باشند، پشتوانهى مردمىاى وجود داشته باشد. گاهى اینجور است که دشمنان بینالمللى ما این جنجالها را راه مىاندازند، براى اینکه جمهورى اسلامى را وادار کنند به باجدهى؛ مثل خیلى از دولتهائى که بمجردى که یک خطرى احساس میکنند، میروند در مقابل ارباب بزرگتر، حاضر میشوند باج بدهند؛ باج پولى بدهند، باج سیاسى بدهند. امام باج نداد - این را همه بدانند - ما هم به هیچ کس از طرف ملت ایران و از طرف خودمان باج نخواهیم داد.
ما یک حرف حقى داریم، پاى آن حرف حق ایستادهایم؛ ما گناهى نکردهایم. ما میخواهیم ملتى باشیم که قدرتمندان دنیا بر ما مسلط نباشند؛ خودمان ادارهى امور خودمان را به عهده بگیریم. ما میخواهیم ملتى باشیم پویا، حرکت کنندهى به جلو. ما میخواهیم ملتى باشیم که مسلمانى را در عمل - نه فقط در ادعا - ثابت کنیم؛ به احکام الهى عمل کنیم. ما میخواهیم جامعهى ما جامعهى مسلمان باشد، جامعهى اسلامى باشد. ما نمیخواهیم بافتهها و پندارهاى متفکرین مادى را، سیاستمداران غربى را در زندگى خودمان به عنوان دستورالعمل بپذیریم؛ ما میخواهیم حکم خدا را بپذیریم. این جرم است؟
این را هم فهمیدهایم که اگر بخواهیم مسلمان زندگى کنیم، باید قدرتمند باشیم تا بتوانیم از خودمان و از هدفمان و از عقایدمان در مقابل دشمن دفاع کنیم. باید قدرتمند باشیم تا بتوانیم از حقوق کشورمان، از حقوق ملتمان - به عنوان یک ملت - از حقوق خودمان دفاع کنیم؛ ما دنبال این هستیم. اینها جرم است براى یک ملت؟ پس حرف ما حق است. پاى این حق هم ایستادهایم. این را هم معتقدیم که آن وقتى که حق با باطل درگیر و روبهرو شود، اگر اصحاب حق راست بگویند پاى حق بایستند، قطعاً باطل شکست خواهد خورد. تجربه هم کردهایم همین جور است. ما در طول این سى سال تجربه کردهایم: ایستادیم، پیش رفتیم. هر جا که مىبینید یک عقبنشینىاى انجام گرفته است، یک ناکامىاى پیش آمده است، به خاطر این است که در استقامت ما سستى پیدا شده بود. هر جا استقامت کردیم، پیش رفتیم. بعد از این هم همین جور خواهد بود.
آنچه که براى ما لازم است، این است که آحاد مردم، مسئولین، غیر مسئولین، بخصوص جوانها، بخصوص کسانى که سخن و حرفشان تأثیر دارد، احساس مسئولیت حضور در صحنه را از دست ندهند. هیچ کس نگوید من تکلیفى ندارم، من مسئولیتى ندارم؛ همه مسئولند. مسئولیت معنایش این نیست که اسلحه ببندیم، بیائیم توى خیابان راه برویم؛ در هر کارى که هستیم، احساس مسئولیت کنیم؛ مسئولیت دفاع از انقلاب و از نظام جمهورى اسلامى؛ یعنى از اسلام، یعنى از حقوق مردم، یعنى از عزت کشور. این، شرط اول: همه باید این احساس مسئولیت را داشته باشیم. و من مىبینم که این احساس مسئولیت را داریم. این را مردم کشور ثابت کردند، ثابت میکنند؛ حالا یک نمونهى واضحش همین 9 دى بود که اشاره کردند؛ نمونههاى دیگرى هم هست؛ 22 بهمن در پیش است، دههى فجر در پیش است. مردم حضور خودشان را، آمادگى خودشان را، سرزندگى و نشاط خودشان را نشان دادهاند، باز هم نشان خواهند داد.
مسئولین کشور بالخصوص، باید همهى تلاش خودشان را بگذارند که مشکلات را با سرپنجهى تدبیر، با کار مستمر، با خسته نشدن، با شوق و ذوق و توکل به خدا و کمک خواستن از خداوند برطرف و حل کنند. منظور فقط مشکلات سیاسى و امنیتى نیست - اینها جزئى از مشکلات است - پیشبرد کشور، اقتصاد کشور، علم کشور، مسائل اجتماعى گوناگون هم بر عهدهى مسئولین است. مسئولان قواى سهگانه و همهى مسئولان کشور وظیفهى خودشان بدانند که براى این ملت کار کنند؛ کار و کار و کار، تدبیر و تدبیر و تدبیر؛ یک لحظه غفلت نکنند. ما یک حرکت خوبى داریم به سمت جلو؛ نگذارند این حرکت متوقف بشود؛ نباید این حرکت از دور بیفتد. ما داریم پیش میرویم؛ باید همین طور با این پیشرفت ادامه بدهیم، سرعت را هم بیشتر کنیم، همهجانبهتر هم بکنیم، نقاط کور را هم بگیریم.
وظیفهى آحاد مردم در قبال مسئولین هم، اعتماد کردن به مسئولین و همراه بودن با آنهاست. اعتماد به مسئولین و همراه بودن با آنها معنایش این نیست که ما به مسئولین تذکر ندهیم؛ آنجائى که لازم است از آنها انتقادى بشود، انتقاد نکنیم؛ نه، اما با هم باشیم. یکى از هدفهاى دشمن، بىاعتماد کردن مردم به مسئولین کشور است؛ این ترفند دشمن است. پس وظیفهى عمومى براى همه - از صدر تا ذیل - حضور در عرصهى انقلاب و عرصهى دفاع از کشور است در مقابل جبههى دشمن؛ که خوشبختانه این جبهه هم امروز از سى سال پیش خیلى خیلى عقبتر و مشکلدارتر است؛ در افغانستان گرفتارند، در عراق گرفتارند، در پاکستان گرفتارند، اخیراً خودشان را در یمن گرفتار کردند؛ با ملتهاى منطقهى ما مشکل دارند، با ملتهاى خودشان مشکل دارند، در اروپا مشکل دارند.
در مقابل این جبههى دشمن، احساس حضور، احساس مسئولیت براى حضور، وظیفهى همه است. وظیفهى مسئولان، کار کردن، وقت را مغتنم شمردن براى خدمت، خدمت دادن به مردم، هر لحظهاى را، هر ساعتى را مغتنم شمردن براى کار، که گرهها را باز کنند، مشکلات را برطرف کنند؛ و وظیفهى عمومى مردم در قبال مسئولین، اعتماد، همراهى، پشتیبانى و کمک است. اگر کسى نظرى دارد براى کمک، نظر بدهد؛ اگر کسى یک وقت اعتراضى دارد، اعتراض هم اشکالى ندارد، ولى اعتراض باید مقابله نباشد؛ همراهى باشد، مثل دو همسنگر که در یک سنگر نشستهاند، ممکن است این به آن اعتراض کند که چرا پایت را دراز کردى یا چرا خوابت برد؟ اینها روبهروى هم قرار نمیگیرند.
بدانید عزیزان من! دست قدرت و ارادهى الهى، بر حسب قرائن فراوان، پشتیبان شما ملت است. بدانید انشاءاللَّه دعاى مستجاب ولىعصر )ارواحنا فداه( متوجه شما ملت است. و بدانید خداى متعال به توفیق و فضل خود، این ملت را به هدفهاى بلند و به آرزوهاى بزرگ خود خواهد رسانید و انشاءاللَّه دشمن را در مقابل شما ذلیل و خاکسار خواهد کرد.
پروردگارا ! با این ملت بزرگ، بر حسب ایمانهاى آنها، نیتهاى آنها، دلهاى پاک آنها، رفتار بفرما. پروردگارا ! شهداى عزیز ما، شهداى حادثهى آمل و شهداى استان مازندران را با اولیائت محشور بفرما. پروردگارا ! امام بزرگوار ما و ارواح شهدا را با ائمهى هدى محشور بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
1) انفال: 62
2) انفال: 36
رهبر انقلاب در دیدار مردم آمل و استان مازندران : امام به کسی باج نداد من هم باج نمی دهم
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند از طرف خود و ملت هیچ باجی به هیچ کس نخواهند داد.
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار هزاران نفر از مردم استان مازندران، از جمله مردم آمل و همچنین علما و مسئولان استان، حوادث تاریخی را درس آموز و عبرت انگیز برای ادامه مسیر آینده، دانستند و با اشاره به بی اثر بودن طراحی های مختلف سی سال گذشته به دلیل ایمان و حضور هوشمندانه مردم در صحنه تأکید کردند: امروز نیز مهمترین وظیفه آحاد مردم به ویژه جوانان و افراد تأثیرگذار، حضور در صحنه دفاع از انقلاب و نظام اسلامی و اعتماد به مسئولان است، و اصلی ترین وظیفه مسئولان هم تلاش و کار بی وقفه و همه جانبه و تدبیر برای حل مشکلات و سرعت بخشیدن به حرکت روبه جلوی کشور است.
رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار که به مناسبت حماسه ششم بهمن مردم آمل در سال 1360 برگزار شد، با اشاره به نقش آفرینی مردم مؤمن و انقلابی آمل در حادثه ششم بهمن افزودند: این موضوع آنقدر اهمیت داشت که امام (ره) آن را در وصیت نامه تاریخی خود ذکر کردند تا فراموش نشود و برای آیندگان بماند.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر لزوم درس و عبرت گرفتن از حوادث مختلف انقلاب اسلامی بویژه حماسه ششم بهمن مردم آمل، خاطرنشان کردند: تعبیر ظاهری هزار سنگر از شهر آمل به دلیل سنگربندی خیابانها در حادثه ششم بهمن سال 60 است اما تعبیر واقعی آن به معنای سنگر دلها است که با این تعبیر، به عدد هر انسان مؤمن و با انگیزه ای، سنگری در مقابل تهاجم دشمن وجود دارد.
ایشان ضمن آسیب شناسی از شکست حرکت برخی ملتها در جهت اهداف و آرمانهای بزرگ تأکید کردند: علت اصلی توقف و شکست حرکت این ملتها، آماده نبودن برای مواجهه با خطرات بود و یکی از درس های حوادث تاریخی، آماده شدن برای خطرات پیش رو و شناخت دقیق آنها است.
رهبر انقلاب اسلامی در تحلیل حوادث سی ساله انقلاب اسلامی و چگونگی انحراف برخی جریانها و گروهها و در نهایت ایستادگی آنها در مقابل مردم، افزودند: در اوایل انقلاب برخی افراد و جریانها که مدعی روشنفکری و طرفداری از رأی مردم و خلق بودند و شعار دموکراسی می دادند در مقابل خلقی که نظام اسلامی را با بهای سنگینی بر سر کار آورده و به آن رأی داده بودند، ایستادند و با مردم مقابله مسلحانه کردند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به ترکیب این جریانها و گروهها که شامل منافقین، افراد کافر، طرفداران غرب، و حتی متظاهرین به دین بودند، خاطرنشان کردند: این جریانها ابتدا با سخنان روشنفکرانه به مبانی امام (ره) و جمهوری اسلامی اعتراض کردند و سپس به تدریج میدان مبارزه فکری و سیاسی را به میدان مبارزه مسلحانه و اغتشاشگری تبدیل و برای مردم و مسئولان در زمان جنگ مزاحمت ایجاد کردند.
ایشان با تأکید بر اینکه هویت جمهوری اسلامی ایران همان هویت مردم و عزم و ایمان آنها است، افزودند: در آن زمان با لطف و هدایت الهی، مردم در صحنه حاضر شدند و همه توطئه ها را خنثی کردند. البته این به معنای تمام شدن توطئه ها نبود ولی مهم آن بود که مردم بیدار و در صحنه حاضر بودند و به حرکت خود تا به امروز ادامه دادند.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین در تحلیل عملکرد جبهه معارضان نظام اسلامی در طول سی سال گذشته خاطرنشان کردند: در این جبهه همواره دو خطای فاحش وجود داشته است، نخست آنکه خود را بالاتر از مردم می دانستند و دوم آنکه به دشمنان ملت دل بسته بودند.
حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین خطای اول معارضان نظام اسلامی افزودند: نتیجه بالاتر دانستن خود، از مردم، این می شود که اگر مردم در یک حرکت قانونی، اقدام و یا انتخابی کردند، معارضان در مخالفت با اقدام مردم آن را عوام گرایی و مردم را عوام می خوانند.
ایشان با اشاره به دل بستن معارضان نظام اسلامی به دشمنان مردم خاطرنشان کردند: در طول سی سال گذشته دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی و صهیونیستهای دنیا، دشمن ترین دشمنان ملت ایران بوده اند و امروز هم حقاً و انصافاً دشمن ترین دشمنان هستند و دل بستن به این دشمنان خطای بزرگی است.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: وقتی دشمن وارد میدان شده است، باید متوجه شویم و اگر خطا و اشتباهی هم انجام دادیم، آن را تصحیح کنیم.
حضرت آیت الله خامنه ای بی اثر بودن توطئه های آمریکا در سی سال گذشته را بسیار واضح و آشکار دانستند و تأکید کردند: دلیل بی اثر بودن توطئه ها، این است که امروز جمهوری اسلامی ایران دهها برابر قویتر از روزها و سالهای اولیه شده است و به حرکت خود با شتاب و قدرت بیشتر ادامه می دهد.
ایشان با اظهار تعجب از عبرت نگرفتن دشمنان ملت ایران، از بی اثر بودن توطئه های قبلی و تلاش برای برنامه های جدید و در عین حال تکراری افزودند: آمریکاییها می گویند 45 میلیون دلار بودجه تصویب کرده اند تا از طریق اینترنت جمهوری اسلامی ایران را شکست دهند که این نشان دهنده اوج درماندگی دشمن است زیرا آنها تاکنون دهها 45 میلیون دلار صرف مقابله با نظام اسلامی از طریق کار دیپلماسی، تحریم، اعزام جاسوس، استخدام مزدور و روشهای دیگر کرده اند ولی به هیچ نتیجه ای نرسیده اند.
رهبر انقلاب اسلامی ناتوانی دشمن در فهم واقعیت انقلاب اسلامی و قدرت مردمی آن را از سنت های الهی دانستند و خاطرنشان کردند: دشمنان ملت ایران مدتها طراحی کردند تا بتوانند به بهانه ای در تهران آشوب ایجاد کنند اما نتیجه این طراحی، آیا غیر از بیداری و هوشیاری بیشتر مردم در دفاع از جمهوری اسلامی شد.
حضرت آیت الله خامنه ای تاکید کردند: حوادث اخیر باعث شد تا همه مردم برای حضور بیش از پیش در صحنه دفاع از جمهوری اسلامی، احساس وظیفه کنند.
ایشان خاطرنشان کردند: البته در مقاطعی برخی طراحی های دشمن برای وادارکردن نظام اسلامی به باج دادن بوده است اما امام بزرگوار(ره) هیچگاه باج نداد و همه بدانند ما نیز از طرف ملت ایران و از طرف خود به هیچ کس باج نخواهیم داد.
رهبر انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه ملت ایران بر حرف حق خود ایستاده است و از آن کوتاه نخواهد آمد، افزودند: ملت ایران می خواهد ملتی مستقل، پویا، حرکت کننده به جلو، عامل به احکام اسلامی، و قدرتمند برای دفاع از حقوق و عقاید خود باشد. آیا این خواسته های به حق، جرم است؟
حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: ما براساس دستورات اسلام معتقدیم هرگاه حق و باطل در مقابل یکدیگر قرار گیرند، اگر اصحاب حق، صادقانه در مسیر خواسته حق خود ایستادگی کنند، قطعا باطل شکست خواهد خورد و تجربه سی سال گذشته نیز همین موضوع را اثبات کرده است.
ایشان در تشریح وظایف مردم و مسئولان در شرایط فعلی خاطرنشان کردند: مهمترین وظیفه آحاد مردم و مسئولان به ویژه جوانان و افرادی که سخن آنان در میان مردم تاثیرگذار است، حفظ احساس مسئولیت حضور در صحنه است.
رهبر انقلاب اسلامی تاکید کردند: امروز هیچ کس نباید بگوید من تکلیف و مسئولیتی ندارم بلکه همه باید در دفاع از نظام جمهوری اسلامی که دفاع از اسلام، حقوق مردم و عزت کشور است، احساس مسئولیت کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: مردم همواره این احساس مسئولیت را به اثبات رسانده اند که نمونه واضح آن راهپیمایی نهم دی بود و در 22بهمن نیز مردم حضور، آمادگی و سرزندگی خود را همچون گذشته نشان خواهند داد.
ایشان وظیفه مسئولان کشور را نیز کار و تلاش همراه با تدبیر برای حل مشکلات دانستند و خاطرنشان کردند: مسئولان قوای سه گانه و همه مسئولان باید کار برای مردم و تدبیر در امور را وظیفه خود بدانند و لحظه ای از آن غفلت نکنند.
رهبر انقلاب اسلامی تاکید کردند: نباید حرکت رو به جلوی کشور لحظه ای کند شود بلکه باید با سرعت بیشتر و همه جانبه تر ادامه یابد.
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین وظیفه آحاد مردم در قبال مسئولین را، اعتماد به آنها و پشتیبانی از مسئولان برشمردند و خاطرنشان کردند: یکی از هدفهای دشمن، بی اعتماد کردن مردم به مسئولان است و همه باید در این خصوص هوشیار باشند.
ایشان افزودند: البته پشتیبانی از مسئولان به معنای تذکر ندادن و یا پرهیز از انتقاد بجا و صحیح، نیست اما این تذکر و یا انتقاد لازم باید همانند تذکر دو همسنگر به یکدیگر باشد و نه بصورت مقابله و رودررویی.
رهبر انقلاب اسلامی تاکید کردند: قرائن فراوان نشان می دهد که دست قدرت الهی پشتیبان این ملت است و خداوند متعال با فضل و عنایت خود و دعای مستجاب حضرت ولی عصر(عج) این ملت را به هدفهای بلند خواهد رسانید و دشمن را در مقابل این ملت بزرگ ذلیل و خاکسار خواهد کرد.
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود در تجلیل از افتخارات و رشادتهای مردم مؤمن مازندران بویژه مردم آمل خاطرنشان کردند: چهره آمل در عرصه های مختلف از جمله عرصه مجاهدت فی سبیل الله و وادی علم، فقاهت، معرفت و عرفان چهره درخشانی است و امروز نیز بزرگان روحانی آملی از افتخارات حوزه های علمیه و از ذخایر با ارزش روحانی کشور هستند.
در ابتدای این دیدار آیت الله طبرسی نماینده ولی فقیه در استان مازندران و امام جمعه ساری، در سخنانی ضمن اشاره به سوابق تاریخی و ارادت ویژه مردم مازندران به اهل بیت علیهم السلام و جانفشانی مردم این منطقه در صحنه های مختلف دفاع از انقلاب اسلامی از جمله حماسه ششم بهمن آمل و دوران دفاع مقدس تاکید کرد: مردم مازندران همواره آماده دفاع از آرمانهای امام(ره) و ارزشهای انقلاب، و گوش به فرمان رهبر انقلاب اسلامی هستند.
روزنامه کیهان۷/۱۱/۸۸
استراتژی نیروهای مبارز علیه سلطنت پهلوی- بخش دوم |
خط مشی امام خمینی در برابر سلطنت |
امام خمینی طی زمان مواضع مختلفی نسبت به رژیم حاکم اتخاذ کرده اند که باید هرکدام را در جای خود بررسی کرد به ویژه اینکه از ایشان مکتوبی تحت عنوان استراتژی یا خط مشی مدون و مرحله بندی شده نداریم. به عبارتی دیگر استراتژی ایشان را از میان سخنان و نوشتجات و موضع گیری های ایشان در طول دوران دستگاه پهلوی می توان فهمید و استخراج کرد. بررسی عملکرد و موضع گیری های ایشان در رابطه با محمدرضا پهلوی نشان می دهد خط مشی ایشان نسبت به حاکمیت زمان شان در طول زمان متناسب با عملکرد و برخورد رژیم تغییر یافته است
الف- خط مشی اولیه؛ مبارزات قانونی و اصلاح گری
خط مشی اولیه ایشان مبتنی بر حرکت اصلاح گرایانه، قانونی و علنی بوده است. این حرکت در چارچوب همان خط مشی مبارزات قانونی می گنجد. این مرحله از شهریور 1320 تا 1345 ادامه داشته است.
خط مشی اتخاذشده در مرحله بعدی به سمت براندازی رژیم حاکم و نفی آن سوق می یابد که به خط مشی نوع دوم یعنی استراتژی برانداز نزدیک است.
دلایلی که نشان می دهد ایشان در چارچوب خط مشی مبارزه قانونی حرکت می کرده اند عبارت است از؛
1- قبول قانون اساسی مشروطه
امام خمینی تا زمانی که آیت الله بروجردی زنده بودند، راساً و مستقیماً در مسائل سیاسی دخالت آشکاری نمی کردند و زعامت ایشان را پذیرفته بودند. البته موضع سیاسی داشتند و سعی می کردند با کار توضیحی بر موضع زعیم حوزه تاثیر بگذارند اما عملاً آنچه بر فضای حوزه ها حاکم بود موضع آیت الله بروجردی بود.
آیت الله بروجردی ضمن به رسمیت شناختن رژیم حاکم برخوردی انتقادی اصلاحی با آن داشتند. تلاش اصلی ایشان در راستای ارتقای حوزه های علمیه و توسعه تبلیغات اسلامی و اصلاح مناسبات مذهبی رایج بود و کمتر در مسائل سیاسی روزمره دخالت می کردند. در برخی موارد ضروری نیز با انتقاد و تذکر به مقامات خواسته خود را به اجرا درمی آوردند. امام خمینی نیز تا آن زمان و چند سال بعد از درگذشت آیت الله بروجردی ضمن قبول قانون اساسی و واقعیت رژیم حاکم برخوردی انتقادی و اصلاحی با آن داشتند. با این تفاوت که در مسائل سیاسی جاری هم دخالت می کردند. مواردی که نشان دهنده این خط مشی است به قرار زیر هستند؛
الف- امام خمینی بعد از شهریور 20 در رد کتاب اسرار هزارساله که علیه مبانی شیعه نگاشته شده بود، کتابی تحت عنوان کشف الاسرار نگاشته و منتشر کرد. در این کتاب در ضمن پاسخگویی به ایرادات نویسنده اسرار هزارساله به سیاست های رضاشاه انتقاد شده بود و از مشی علمای حوزه تجلیل و دفاع کرده بود. ایشان در آنجا بر مشی مسالمت جویانه روحانیون و حوزه های علمیه در برابر حکومت های وقت و موضع اصلاح گرایانه آنها تاکید کرد. از جمله می خوانیم؛ «هیچ فقیهی تاکنون نگفته و در کتابی هم ننوشته ما شاه هستیم یا سلطنت حق ما است. آری آن طور که ما بیان کردیم اگر سلطنتی و حکومتی تشکیل شود هر خردمندی تصدیق می کند که آن خوب است و مطابق مصالح کشور و مردم است. البته تشکیلاتی که براساس احکام خدا و عدل الهی تاسیس شود بهترین تشکیلات است. لیکن اکنون که آن را از آنها نمی پذیرند اینها هم با این نیمه تشکیلات هیچ گاه مخالفت نکرده و اساس حکومت را نخواستند به هم بزنند.
اگر گاهی هم با شخص سلطانی مخالفت کردند مخالفت با همان شخص بوده از باب اینکه بودن او را مخالف صلاح کشور تشخیص دادند وگرنه با اصل اساس سلطنت تاکنون از این طبقه مخالفتی ابراز نشده بلکه بسیاری از علمای بزرگ عالی مقام در تشکیلات مملکتی با سلاطین همراهی ها کردند. هر قانونی برخلاف قوانین اسلام باشد در این مملکت قانونیت ندارد از این جهت و جهات دیگر می گوییم. این مملکت تاکنون به مملکت مشروطه شناخته نشده زیرا هم مجلس برخلاف قانون است و هم انتخابات و هم قوانین آن، لکن با همه وصف مجتهدین با همین اش شله قلمکار هم مخالفت را جایز نمی دانند. از همه در حفظ و حراست آن در موقع خود پیش قدم تر هستند... اکنون هم اگر مشکلاتی برای مملکت پیشامد کند مجتهدین از وظیفه حتمیه خود می دانند که آن را رفع کنند و با دولت در موقع های باریک همکاری کنند.» 9
ب- بعد از درگذشت آیت الله بروجردی و طرح لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی از سوی دولت علم مخالفت علما با آن شروع شد. اما این مخالفت نیز برخورد با اساس حکومت نبود بلکه هدف اصلاح همین لایحه بود.
در تاریخ 17 مهرماه 1341 امام خمینی تلگرافی خطاب به محمدرضا پهلوی ارسال می کنند. متن نوشته نشان می دهد ایشان درصدد براندازی حکومت پهلوی نیست بلکه خواستار اصلاحات در قوانین جاری است؛
«پس از اهدای تحیت و دعا، به طوری که در روزنامه منتشر است، دولت در انجمن های ایالتی و ولایتی، «اسلام» را در رای دهندگان و منتخبین شرط نکرده. و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامه های دولتی و حزبی حذف کنند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود.» 10
پ- دو هفته بعد از تلگراف فوق در تاریخ 28 مهرماه 1341 در تلگرافی دیگر به نخست وزیر وقت اسدالله علم اعتراض خود را پیگیری می کنند. ایشان در این تلگراف مستقیماً سراغ قانون اساسی می روند و دولت را به اجرای آن فرامی خوانند.
«تهران - جناب آقای اسدالله علم نخست وزیر ایراندر تعطیل طولانی مجلسین دیده می شود که دولت اقداماتی را در نظر دارد که مخالف شرع اقدس و مباین صریح قانون اساسی است. مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلام و قانون اساسی و قوانین موضوعه مجلس شورا برای شخص جنابعالی و دولت ایجاد مسوولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر قاهر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد کرد. انجمن های ایالتی و ولایتی و شهرداری مخالف است با قوانین محکم اسلام که تشخیص آن به نص قانون اساسی محول به علمای اعلام و مراجع فتواست و برای دیگران حق دخالت نیست. و فقهای اسلام و مراجع مسلمین به حرمت آن فتوا داده و می دهند.
اکنون که اعلیحضرت درخواست علمای اعلام را به دولت ارجاع فرموده اند و مسوولیت به دولت شما متوجه است، انتظار می رود به تبعیت از قوانین محکم اسلام و قوانین مملکتی اصلاح این امر را به اسرع وقت کنند و مراقبت کنید که نظایر آن تکرار نشود. و اگر ابهامی در نظر جنابعالی است مشرف به آستانه قم شوید تا هر گونه ابهامی حضوراً رفع شود و مطالبی که به صلاح مملکت است و نوشتنی نیست تذکر داده شود.»11
تلگراف به اسدالله علم
«... اگر گمان کردید با تصویب نامه غلط و مخالف قانون اساسی می شود پایه های قانون اساسی را که ضامن ملیت و استقلال مملکت است، سست کرد و راه را برای دشمنان خائن به اسلام و ایران باز کرد بسیار در خطا هستید.
اینجانب مجدداً به شما نصیحت می کنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید.»12
ت- بعد از مخالفت های شدید امام خمینی با لوایح شاه، ایشان دستگیر شده و در واکنش به این دستگیری، واقعه 15 خرداد به وجود می آید. اما پس از چند ماه وقتی ایشان از زندان آزاد شده و برای مردم سخنرانی می کنند باز هم بر موضع قانون اساسی تکیه می کنند. ایشان در سخنرانی مسجد اعظم مورخ 26/1/1343 چنین می گویند؛ «مگر ما می گوییم دولت نباشد؟ ما می گوییم دولت باشد، ولی برای قوانین اسلام و لااقل برای قانون اساسی خاضع باشید. ما که نمی گوییم دولت نباشد...
ما یک سلسله نصایح کردیم...نصیحت که اینقدر تبعات نداشت. یک مطالب منطقی و قانونی داریم. آیا شما قانون اساسی را قبول ندارید؟
شما بنشینید به این قانون اساسی عمل کنید... قانون اساسی مطبوعات را آزاد کرده است، شما آزاد می کنید؟ ما مرتجعیم که می گوییم بگذارید به قانون اساسی عمل شود؟»13
2- برخورد اصلاح گرایانه با حکومت وقت
امام خمینی در ابتدا با دولت و حکومت وقت از موضع نصیحت و تذکر برخورد می کرد. ایشان به امید اصلاح امور به عملکرد حاکمان و نه اساس حکومت انتقاد و اعتراض می کرد. حتی در مواردی که دولت به نصایح علما تمکین می کرد از آن تقدیر می کردند.
به عنوان مثال در جریان همان مساله لایحه انجمن های ولایتی و ایالتی وقتی مسجل شد که دولت لایحه را پس گرفته است ایشان از این کار دولت تقدیر کردند. در تاریخ 10 آذر 1341 دولت اعلام کرد لایحه را مسکوت گذاشته است. امام خمینی دو روز بعد در 12 آذرماه طی نطقی از این موضع دولت، تقدیر به عمل آورده و اعلام کردند؛ «من تصمیم آخر را ضمن ابتهال به خداوند متعال گرفتم و به هیچ کس هم نگفتم و لکن خداوند بر دولت و شاه و ملت منت گذاشت. اگر خدای نکرده جسارتی به علمای تهران شده بود، من یک تصمیم خطرناکی گرفته بودم اما دولت متوجه شد...»
«بحمدالله مطلب گذشت و آقای اسدالله علم متنبه شدند که مطلب را باید خاتمه داد و بحمدالله خاتمه دادند. ما هم خاتمه مطلب را تقدیر می کنیم.»14
در همین سخنرانی خطاب به طلاب می گویند؛ «محکم باشید، نه در آن طرف فزع داشته باشید و نه در این طرف زیاده روی داشته باشید. حق اینکه به دولت ناسزا گفته شود، نیست. شما بزرگ تر از این هستید که حرفی که مناسب شما نیست، بزنید. از امروز مشغول به کار خودمان هستیم. در این دو ماه که این پیشامد کرد ما نتوانستیم درست کار کنیم. شب هایی شد که من دو ساعت خواب کردم. از این به بعد مشغول تحصیل باشیم که از همه عبادات بزرگ تر است..»
در این نطق ایشان خطاب به دولت هم صحبت می کنند و درباره قدرت روحانیت و اسلام سخن می گویند و حاکمان را نصیحت می کنند که این قدرت روحانیت و اسلام را از دست ندهند و به آن توجه کرده و تمکین داشته باشند.
از سوی دیگر روحانیون را تشویق می کنند که برخورد انتقادی را ادامه دهند و با اعتراض های علنی و کتبی و شفاهی بر موضع دولتمردان تاثیر گذاشته و مواضع شان را اصلاح کنند.
«نامه به آقایان نجفی و محمدحسین غروی
... لازم است ما به وسیله اعلامیه و اعتراض این امر مفتضح را از ساحت اسلام و مسلمین بزداییم. ... به اهالی دستور دهید که به وسیله اعلامیه اعتراض خود را بنمایند...»15
این در حالی است که همچنان بر مواضع اصلاح گرایانه و مسالمت جویانه در مجموع اصرار دارند.
بیانات در دیدار روسای شهربانی و ساواک قم
بایستی سعی شود بین اعلیحضرت همایونی و دولت و مردم هیچ گونه نفاق و عدم هماهنگی نباشد و همه برای عظمت کشور کار کنند. روحانی و کاسب و اداری همه باید همین هدف را داشته باشیم.»16 حتی در برخورد با تخلفات و انحرافات محمدرضا پهلوی، نیز رعایت جوانب را می کردند؛ دوم بهمن 41؛ «کسانی که در مقابل قانون و ملت مسوول هستند اعلیحضرت را اغفال کرده اند که به نفع آنان این عمل را انجام دهند.»17
اما به رغم این برخورد مسالمت جویانه باز حکومت کار خود را کرده و شاه پس از چندی لوایح شش گانه خود را اعلام می کند. لذا بار دیگر مخالفت امام خمینی و روحانیون دیگر آغاز می شود. البته این بار با تندی بیشتر.
در همین راستا مساله حمله کماندوهای رژیم به مدرسه فیضیه پیش می آید و قلع و قمع روحانیون که برخوردی خشونت بار و جنایتکارانه از سوی رژیم بود با دستگیری امام خمینی و ماجرای 15 خرداد 1342 رابطه حاکمیت و روحانیت از حالت مسالمت جویانه خارج شده و به سرکوب و برخوردهای قهر آمیز از سوی حاکمیت کشیده می شود.
امام خمینی نیز در نطق ها و اعتراضات لحن بسیار تند و شدیدی به کار می برند. حتی گاهی شاه را مورد عتاب و خطاب قرار می دهند. اما هنوز صحبت از سرنگونی رژیم و برکناری شاه نیست. ضمن اینکه رفتار امام خمینی، حتی انتقاد به شاه نیز از چارچوب قانون اساسی خارج نبود هر چند حاکمیت آن را تحمل نمی کرد.
به رغم برخورد خصمانه و خشونت بار رژیم، باز هم امام خمینی بعد از آزادی از زندان در نطقی که در سال
43 در مسجد اعظم می کنند روشی مسالمت جویانه را برای حل مسائل اختلافی مطرح می کنند یعنی هنوز بر همان مشی اصلاح گرایانه تاکید می ورزند. این نطق در تاریخ 26/1/1343 ایراد شده است؛ «حرف های ما حرف های غیرمنطقی نیست؟ جنگ و دعوا ندارد آقا. بنشینید منطقی صحبت کنید. فحش ندارد. اشخاص عاقل را بفرستید با ما تفاهم کنند.»18 در این خط مشی تا زمانی که امام خمینی در ایران بودند مقامات دولتی گاه و بیگاه به دیدار علما و از جمله امام خمینی می رفتند و اختلافات و مشکلات پیش آمده را در میان می گذاشتند. حتی بعد از تبعید در سال 1346 امام خمینی از عراق نامه یی به عنوان هویدا نخست وزیر ایران می نویسند و نسبت به اوضاع مردم ایران ابراز نگرانی و او را نصیحت می کنند. در این نامه می خوانیم؛
«26 فروردین 1346
نامه سرگشاده به امیرعباس هویدا
جناب آقای هویدا، لازم است نصایحی به شماها بکنم و بعضی از گفتنی ها را تذکر دهم. ... در این مدت طولانی که به جرم مخالفت با مصونیت امریکایی ها که اساس استقلال کشور را در هم شکست از وطن دور هستم و برخلاف قانون شرع و قانون اساسی در تبعید به سر می برم. بدترین شکل حکومت استبداد و خودسری و با نام اسلام بزرگ ترین ضربه به پیکر قرآن کریم و احکام آسمانی است. با اسم تعالیم عالیه اسلام یک یک احکام اسلام را زیر پا گذاشته و اگر خدای نخواسته فرصت یابید خواهید گذاشت...
آقای هویدا من وظیفه دارم شماها را نصیحت کنم. شماها از این ملت و در این آب و خاک پرورش پیدا کرده و صاحب عناوین شده اید. اینقدر با حیثیت این ملت بازی نکنید.»19
یادآوری
نکته یی که لازم است یادآوری شود اینکه در قانون اساسی مشروطه اصولی وجود داشت که حکومت را مقید می کرد در چارچوب قوانین اسلامی عمل کند. از جمله؛
اصل اول متمم قانون اساسی چنین می گوید؛ «مذهب رسمی ایران، اسلام و طریقه حقه جعفریه اثنی عشریه است. باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد.»
اصل دوم؛ «باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه آن (مجلس) مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلی الله علیه و آله وسلم نداشته باشد و معین است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه بر عهده علمای اعلام ادام الله برکات وجود هم بوده و هست...» به همین منظور در ادامه اصل دوم متمم قانون اساسی ترتیبات گزینش پنج تن از روحانیون را مشخص کرده بود که بر قوانین مجلس نظارت کرده و آنچه را مخالف شرع تشخیص دادند، مردود اعلام کنند. در حقیقت همان نقشی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی بر عهده شورای نگهبان گذاشته شده است به این هیات پنج نفره منتخب روحانیون واگذار شده بود. لذا قانون اساسی این ظرفیت را داشت که روحانیون با استفاده از حق قانونی خود به اصلاح امور بپردازند. امام خمینی نیز ضمن تکیه بر قانون اساسی از این حق قانونی استفاده کرده و بر آن تاکید می کرد. به عنوان نمونه در همان روزهای درگیری با دولت علم بر این نکته تاکید می ورزید.
12آذر41؛ «اگر علما از طریق قانون صحبت کنند برای این است که اصل دوم متمم قانون اساسی قانون خلاف قرآن را از قانونیت انداخته است... هرچه مخالف دین و قرآن باشد ولو قانون اساسی باشد ولو الزامات بین المللی باشد ما با آن مخالفیم...»20
ب- خط مشی دوم؛ مبارزات برانداز و قهرآمیز
1- هدف؛ ایجاد نظام اسلامی
بعد از تبعید امام خمینی به نجف و انتشار کتاب ولایت فقیه یا حکومت اسلامی در ایران روند برخورد با رژیم تغییر می کند. این کتاب که مجموعه مباحث درسی آیت الله خمینی درباره ولایت فقیه و حکومت اسلامی است بیشتر جنبه نظری و تئوریک دارد. در استراتژی برانداز طبعاً اولین پرسش این است که درصورت سرنگونی رژیم حاکم چه سیستمی جایگزین آن خواهد شد. امام خمینی در جای جای کتاب حکومت اسلامی خود به این پرسش پاسخ داده وهمه جا سخن از جایگزین شدن حکومت اسلامی می گویند؛ «این فقیه است که زیر بار دیگران و تحت نفوذ اجانب نمی رود و تا پای جان از حقوق ملت و از آزادی و استقلال و تمامیت ارضی وطن اسلام دفاع می کند. فقیه است که به چپ و راست انحراف پیدا نمی کند.»
«در معرفی اسلام جدیت به خرج دهید و تصمیم به تشکیل حکومت اسلامی بگیرید و در این راه پیشقدم شوید و دست به دست مردم مبارز و آزادیخواه بدهید. حکومت اسلامی قطعاً برقرار خواهد شد... شما که این قدرت و جرات و تدبیر را دارید که برای آزادی و استقلال ملت مبارزه می کنید... وقتی موفق شدید دستگاه حاکم جابر را سرنگون کنید، یقیناً از عهده اداره حکومت و رهبری توده های مردم برخواهید آمد. طرح حکومت و اداره و قوانین لازم برای آن آماده است.»21
2- ضرورت طرح و استراتژی
امام خمینی خود مکتوبی به عنوان خط مشی و استراتژی مرحله بندی شده برای مبارزه با رژیم ارائه نکردند ولی در کتاب ولایت فقیه لزوم طرح استراتژی را مطرح می کنند؛ «مردان بزرگ که دارای سطح فکر وسیعی هستند هیچ گاه مایوس نشده و به وضع فعلی خود- که در زندان و اسارت به سر می برند و معلوم نیست آزاد می شوند یا نه- نمی اندیشند و برای پیشبرد هدف خویش در هر شرایط که باشند طرح نقشه می کنند تا بعداً اگر توانستند شخصاً آن طرح را به مرحله اجرا درآورند و اگر خودشان فرصت نیافتند دیگران- هرچند بعد از 200 یا 300 سال- دنبال این طرح بروند و اجرا کنند. اساس بسیاری از نهضت های بزرگ به همین صورت ها بوده است. رئیس جمهور سابق اندونزی سوکارنو در زندان دارای این افکار بوده و نقشه ها کشیده و طرح ها داده که بعداً به اجرا درآمده است.»22
3- استراتژی براندازی
گرچه امام خمینی به عنوان استراتژی مطلبی منتشر نکرده اند اما از تحلیل محتوای این کتاب می توان سرفصل های استراتژی مبارزه با حاکمیت پهلوی را از دیدگاه ایشان استنباط کرد. توصیه ها و تبیین های این کتاب دیگر در چارچوب استراتژی مبارزات قانونی نمی گنجید و سخن از براندازی حاکمیت و ایجاد حکومتی جدید است که بر مبنای اسلام حکمرانی کند. به عنوان مثال؛ «حقایق را به زبان ساده برای توده های مردم بیان کنید و آنان را به شور و حرکت درآورید، از مردم کوچه و بازار از همین کارگران و دهقانان پاکدل و دانشجویان بیدار مجاهد بسازید. همه مردم مجاهد خواهند شد. از همه اصناف جامعه آماده اند که برای آزادی و استقلال و سعادت ملت مبارزه کنند. مبارزه برای آزادی و سعادت احتیاج به دین دارد. اسلام را که مکتب جهاد و دین مبارزه است در اختیار مردم قرار دهید تا عقاید و اخلاق خودشان را از روی آن تصحیح کنند و به صورت یک نیروی مجاهد دستگاه سیاسی جائر و استعماری را سرنگون کرده، حکومت اسلامی را برقرار سازند.»23
در فصلی از کتاب تحت عنوان «حکومت های جائر را براندازیم» می خوانیم؛
«1- روابط خود را با موسسات دولتی آنها قطع کنیم.
2- با آنها همکاری نکنیم.
3- از هرگونه کاری که کمک به آنها محسوب می شود، پرهیز کنیم.
4- موسسات قضایی، مالی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جدیدی به وجود آوریم.
برانداختن طاغوت یعنی قدرت های سیاسی ناروایی که در سراسر وطن اسلامی برقرار است، وظیفه ماست.»
«... خداوند متعال در قرآن اطاعت از طاغوت و قدرت های ناروای سیاسی را نهی فرموده است و مردمان را به قیم برضد سلاطین تشویق کرده و موسی را به قیام علیه سلاطین واداشته است.» 24
4- تبلیغات و افشاگری
برای رسیدن به مطلوب مهم ترین تکیه گاه استراتژیک مردم هستند. امام خمینی همه جا خطاب به علما آنها را تشویق می کنند که سکوت نکنید و حقایق را به اطلاع مردم برسانید.
«ما موظفیم برای تشکیل حکومت اسلامی جدیت کنیم. اولین فعالیت ما را در این راه تبلیغات تشکیل می دهد. بایستی از راه تبلیغات پیش بیاییم... همیشه از اول قشون و قدرتی در کار نبوده است و فقط از راه تبلیغات پیش می رفته اند. قلدری ها و زورگویی ها را محکوم می کردند. ملت را آگاه می ساختند و به مردم می فهماندند که این قلدری ها غلط است.»25
5- لزوم کار جمعی و تشکیلات
«در همه عالم و همیشه همین طور بوده است. چند نفر با هم می نشستند و فکر می کردند. تصمیم می گرفتند و به دنبال آن تبلیغات می کردند. کم کم بر نفرات همفکر اضافه می شد. سرانجام به صورت نیرویی در یک حکومت بزرگ نفوذ کرده یا با آن جنگیده آن را ساقط می کردند.» 26
«شما الان نه کشوری دارید و نه لشگری ولی تبلیغات برای شما امکان دارد... یک موج تبلیغاتی و فکری به وجود بیاوریم تا یک جریان اجتماعی پدید آید و کم کم توده های آگاه و وظیفه شناس و دیندار در نهضت متشکل شده قیام کنند و حکومت اسلامی تشکیل دهند.» 27
6- اصلاح روحانیت
یکی از امور محوری خط مشی امام خمینی در مبارزه با سلطنت اصلاح و پاکسازی روحانیت و فعال شدن روحانیون و وارد عرصه سیاسی شدن آنهاست. اما ایشان برای این کار از مردم و به ویژه جوان ها یاری می گیرند. با انگیزه مند کردن و تهییج آنها، از آنها می خواهند با روحانیون برخورد کنند.
«معرفی و ارائه اسلام مستلزم این است که حوزه های روحانیت اصلاح شود. به این ترتیب که برنامه درسی و روش تبلیغات و تعلیمات تکمیل شود... آخوندهای درباری که دین را به دنیا می فروشند از این لباس خارج و از حوزه ها طرد و اخراج شوند.» 28
«باید جوان های ما عمامه اینها را بردارند. عمامه این آخوندهایی که به نام فقهای اسلام به اسم علمای اسلام این طور مفسده در جامعه مسلمین ایجاد می کنند باید برداشته شود. من نمی دانم جوان های ما در ایران مرده اند؟»29
پی نوشت ها؛------------------------
9- کشف الاسرار صص 189- 186
10- صحیفه نور، جلد 1، ص 78
11- صحیفه نور، جلد1، ص 80
12- صحیفه نور، جلد 1، ص 90 - 15 آبان 1341
13- همان، جلد 1، ص 285
14- همان، جلد1، ص 116
15- همان، جلد1، ص 97
16- صحیفه نور، جلد 1، ص 124- 20 آذر 1341
17- همان، جلد1، ص 135
18- همان، جلد 1، ص 285
19- صحیفه نور، جلد 2، صص 124- 123
20- صحیفه نور، ج 1، ص 116
21- نامه یی به کاشف الغطا (ولایت فقیه)، ص 166
22- همان، صص 162- 161
23- همان، ص159
24- همان، ص179
25- همان، ص 151
26- همان
27- همان، ص152
28- همان، ص164
29- همان، ص177
روزنامه اعتماد ۱۷/۱۱/۸۸
با سلام و درود فراوان بر شما دوست عزیز وبلاگ گروهی ما طرحی برای امضاء 200 وبلاگ نویس معترض و حمایت از بیانیه مشترک آقاین کدیور .گنجی .مهاجرانی. بازرگانو سروش و همچنین حمایت از بیانیه هفدهم میرحسین موسوی را مطرح کرده و در همین راستا ما از شما تقاضا دراریم که برای امضاء این نامه اسم و آدرس وبلاگ خود را برای ما بفرستید تا بعد از تکمیل این حمایت 200 نفره آن را در تمام وبلاگ های خود و دوستان وسایت های خبری مستقل به نمایش بذاریم
باتشکر لطفا جواب دهید
پاسخ سردبیر وبلاگ:
خدمت خواننده گان محترم متذکر میشوم این وبلاگ وابسته به هیچ گروه یا جناحی نمی باشد و فقط حقیقت ها هستند که در این وبلاگ نوشته میشوند. این وبلاگ حزبی عمل نمیکند و در بیان حقیقت ها با هیچ کس تعارف نخواهد داشت .
باتشکر محمد علی حیدری