قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

هشدار تاریخی امام (ره) در سال ۶۷ : پایداری افعی های متحجر .......


هشدار تاریخی امام (ره) در سال ۶۷ :
پایداری افعی های متحجر در زدن ریشه انقلاب است

  • دیروز«حجتیه ‏اى»ها در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند اما امروز انقلابى‏تر از انقلابیون دروان مبارزه شده‏اند!
  • امروز عده ‏اى با ژست مآبى چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام مى‏زنند که گویى وظیفه‏ اى غیر از این ندارند
  • طلاب عزیز لحظه ‏اى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است ولی شیوه مقدس مآبى و دین فروشى عوض شده است آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟
  • مقدس‏ نماهاى بی شعور که تا دیروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق حکومت ظالمان را براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- راهگشا مى‏دانستند امروز به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت می زنند
 بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی به موازات بکار بردن تعابیر ماندگار درباره روحانیت مبارز و مردمی نظیر آنچه بر آیت الله هاشمی عنایت  فرمودند که :  " دشمنان بدانند مدرس حالا هم زنده است ؛ هاشمی زنده است چون نهضت زنده است "  ؛ تعابیری بسیار تندی  را نیز نظیر " افعی های متحجر حوزه " علیه روحانیت غیر مردمی و گوشه نشین در دوران مبارزه  بکار برده اند ؛  که هر چند درآن ایام به کرامت امام (ره) نامی از اینان برده نشد ولی چهره  اصلی اینها را از عدم توجه امام راحل (ره) در سپردن امور انقلاب به اینها در زمان حیات مبارکشان  و در سه شاخص امروزی این جریان در  " حمایت بیدریغ از  جریان انحرافی "، واکنش خشم آلود به "مردم و رای مردم" و بغض بی پایان نسبت به " همدوشان امام (ره) " و بطور اخص آیت الله هاشمی رفسنجانی می توان بازشناخت .
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ؛ در بخشی از بیانات تاریخی امام راحل (ره) درباره روحانیت متحجر در منشور تاریخی بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی  آمده است : " آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده ، از هیچ قشر دیگر نخورده است تا دیروز «حجتیه ‏اى» ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابى‏تر از انقلابیون دوران مبارزه شده‏اند! خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده هرگز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است  ؛ آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟
گزیده بیانات و تعابیر تاریخی امام راحل (ره) در ارتباط با افعی های متحجر حوزه بدین شرح است :

*  البته بدان معنا نیست که ما از همه روحانیون دفاع کنیم، چرا که‏ روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزه‏هاى علمیه هستند افرادى که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعالیت دارند. امروز عده‏اى با ژست مآبى چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام مى‏زنند که گویى وظیفه‏اى غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه‏هاى علمیه کم نیست.طلاب عزیز لحظه‏اى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایى‏اند و دشمن رسول اللَّه. آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟


*  استکبار وقتى که از نابودى مطلق روحانیت و حوزه‏ها مأیوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکى راه ارعاب و زور و دیگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتى حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههاى نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حرکت، القاى شعار جدایى دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه‏اى کارگر شده است تا جایى که دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مى‏آورد؛ یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته‏اند. گمان نکنید که تهمت وابستگى و افتراى بى‏دینى را تنها اغیار به روحانیت زده است، هر گز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاری تر از اغیار بوده و هست.


* در شروع مبارزات اسلامى اگر مى‏خواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مى‏شنیدى که شاه شیعه است! عده‏اى مقدس نماى واپسگرا همه چیز را حرام مى‏دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هر گز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است. وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردى و عبادى شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد.


* به زعم بعض افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپاى‏ وجودش ببارد و الّا عالم سیّاس و روحانى کاردان و زیرک، کاسه‏اى زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزه‏ها بود که هر کس کج راه مى‏رفت متدینتر بود. یاد گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار مى‏رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه‏اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه مى‏گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى‏یافت، وضع روحانیت و حوزه‏ها، وضع کلیساهاى قرون وسطى مى‏شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه‏ها را حفظ نمود.


  * هنوز حوزه‏ها به هر دو تفکر آمیخته‏اند و باید مراقب بود که تفکر جدایى دین از سیاست از لایه‏هاى تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکى از مسائلى که باید براى طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسین نافهم و ساده‏لوحان بیسواد، عده‏اى کمر همت بسته‏اند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته‏اند. اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهاى مقدس‏نماها از میدان به در مى‏رفت؛ ترویج تفکر «شاه سایه خداست» و یا با گوشت و پوست نمى‏توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسى مى‏دهد و از همه شکننده‏تر، شعار گمراه‏کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان- علیه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایى بودند که نمى‏شد با نصیحت و مبارزه منفى و تبلیغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیله‏اش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد سینه را براى مقابله با هر تیر زهرآگینى که به طرف اسلام شلیک مى‏شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.



*  آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیر المؤمنین- علیه السلام- که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه‏ها را بیش از این تلخ نکنم. ولى طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبى و دین فروشى عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده ‏اند.  روحانى‏نماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مى‏دانستند و سر به آستانه دربار مى‏ساییدند، یکمرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس‏ نماهاى بیشعور مى‏گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مى‏گویند مسئولین نظام کمونیست شده‏اند! تا دیروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفید و راهگشا مى‏دانستند، امروز از اینکه در گوشه‏اى خلاف شرعى که هر گز خواست مسئولین نیست رخ مى‏دهد، فریاد «وا اسلاما» سر مى‏دهند! دیروز «حجتیه‏اى» ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابى‏تر از انقلابیون شده‏اند!

* «ولایتى» هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریخته‏اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‏اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مى‏خورند! راستى اتهام امریکایى و روسى و التقاطى، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و موسیقى از چه کسانى صادر مى‏شود؟ از آدمهاى لا مذهب یا از مقدس‏نماهاى متحجر و بیشعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنها و کنایه‏ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‏ هاست، و برخورد واقعى هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است.

فاطمه معتمد‌آریامی‌خواستند گوشمالی‌ام بدهند، کار کردنم ممنوع شد

فاطمه معتمد‌آریا: می‌خواستند گوشمالی‌ام بدهند، کار کردنم ممنوع شد

سینما - ماهنامه تجربه نوشت:

فاطمه معتمد آریا بازیگر نمایش «نامه‌هایی به تب» در گفت و گو‌یی به بازیگری و فعالیت حرفه‌ای‌اش در این حوزه پرداخته که بخش‌هایی از آن را می‌خوانید:
·         امروز می‌شود خلاقیت‌های فراوان نسل جدید را در فضای تئاتری مشاهده کرد ولی یک حلقه گمشده‌ای در فضای امروز می‌شود احساس کرد و آن تربیت اصول تئاتر در میان نسل جدید است. نه اینکه منظورم این باشد که نسل جدید تئاتر ما تربیت آکادمیک تئاتر و اصول را ندارد اما اصلا نوع تربیت تئاتری تغییر کرده است و به نظرم چندان مناسب نیست. این نامناسب بودن را در نوع کردار و رفتار و استایل تئاتر می‌دانم. امروز تنها مهم این است که خلاقیت و جسارت داشته باشی و انگار آکادمی‌های تئاتر شکل صحیحی برای تربیت تئاتری را توصیه نمی‌کند.
·         من این گونه می‌بینم که استاد تئاتر در دانشکده و فضای آکادمیک مهم‌ترین اصل است. آن سال‌ها استاد تئاتر به معنای واقعی کلمه بود. چیزی که بعد از انقلاب تقریبا حذف شده‌است. حالا امروز تقریبا همه به هم استاد می‌گویند. لفظ استاد به همه تعلق نمی‌گیرد. آن سال‌ها آدم‌هایی بودند که به معنای کلمه استاد تئاتر بودند و اینها در دانشکده‌ها به تربیت و پرورش دانشجویان می‌پرداختند. نمونه آقای شمیم بهار، آقای محمد کوثر، آقای بهرام بیضایی، آقای پرورش و آقای سمندریان. مابقی هم بودند و ما اساتید تئاتری خیلی خوبی داشتیم. برای مثال تربیت بازیگری صرفا بدن و بیان و مبانی بازیگری نبود، آقای شمیم بهار به دانشجویان بازیگری تحلیل تئاتر درس می‌داد. کلاس‌های‌شان آنقدر شلوغ بود که در کلاس جایی باقی نمی‌ماند. خب این ها و این تعالیم مختلف و جانبی باعث می‌شد که بازیگر تربیت بسیار مناسبی داشته باشد و یک بازیگر به معنای کامل بتواند حضور موثری در تئاتر داشته باشد. منظور اینکه معنای استاد در این دو دوره تغیییر کرده است. الان به هر فار‌غ‌التحصیلی که شروع به تدریس کند استاد می گویند. دیگر استاد برجسته‌ای در دانشکده‌های ما تدریس نمی کند. تقریبا فاجعه است که در هر دانشکده تعداد اساتید مناسب موردی باشد یا در مواردی اصلا استاد مناسبی وجود ندارد.
·         من در 15 سالگی و آغاز راه تربیت تئاتر بیشتر توجهم به تئاتر کلاسیک بود. آموزش ما در این زمینه بود. خودم به شخصه دوست داشتم که تئاترهای مدرن را تماشا کنم و سعی می‌کردم هیچ اجرایی را از دست ندهم. اما در تئاترهای کلاسیک بازی می‌کردم برعکس الان که دوست دارم در تئاترهای مدرن بازی کنم و حضور داشته باشم و تئاتر کلاسیک تماشا کنم.
·         من کارم را در سینما در سال 63 با فیلم «شهر موش‌ها» آغاز کردم. ما فکر می‌کردیم سینما می‌تواند فضای مناسبی برای فعالیت‌های ما باشد. همان سال‌ها انقلاب فرهنگی هم رخ داده بود و تئاتر رسما تعطیل بود. من هم بازیگر بودم و هیچ کار دیگری، تاکید می‌کنم هیچ کار دیگری بلد نبودم و می‌خواستم به کارم ادامه دهم. پس ناگزیر بودم که راهم را در سینما پیدا کنم. چند سالی تلاش کردم و تمرین کردم تا به سینما برسم.
·         من تقریبا در هر فیلمی که بازی کردم البته به غیر از یک دوره‌ای که با خشم به من نگاه کردند، همیشه کاندید بازیگری بودم.
·         بعد از فیلم «کلاه قرمزی و پسرخاله»‌به دلایلی که نه برای من جدی بود و نه برای آن‌هایی که این کار را کردند ممنوع‌الفعالیت شدم. فکر می‌کنم قصدشان گوشمالی دادن بود که حواستان باشد خیلی نمی‌توانید پایتان را فراتر بگذارید. خب آن فیلم خیلی محبوب شده بود و فروش خیلی فوق‌العاده‌ای داشت و ما گروهی مورد بی‌مهری واقع شدیم. در نتیجه من به مدت هشت ماه از ایران رفتم. در این مدت در پاریس بودم و به یکی دو جشنواره هم برای فیلم‌هایم دعوت شدم. آن سال‌ها سینمای ایران برای جهان نو بود و تازه و داغ و خب خیلی به فیلم‌هایی که از ایران در جشنواره شرکت می‌کرد توجه نشان می‌دادند و خیلی از جشنواره‌های دنیا هم می‌خواستند که فیلم‌های ایرانی را در سینماهایشان نمایش بدهند. من در آن مدت به ژاپن، سوئد و جاهای دیگری رفتم ولی به هرحال در آن مدت زندگی من در پاریس بود.
·         راستش خیلی هم دوست نداشتم که عنوان کنم چرا خارج از ایران زندگی می کنم. چون محیطی که در آن می‌خواستم به کارم ادامه دهم برایم خیلی قابل احترام و ارزشمند بود. حتی تلاش فراوانی کردم که این تصور پیش نیاید که می‌خواهم حتی پوششم را تغییر دهم. به هر حال من در پاریس بودم و به اختیار خودم بودم. درست که به اجبار به پاریس رفته بودم اما با علاقه خودم زندگی می‌کردم. در آن مدت نه با کسی مصاحبه‌ای کردم و نه حرفی از این ماجراها زدم. تمام تلاشم این بود که این ماجرا تمام شود و من دوباره بتوانم کارم را ادامه دهم.
·         به‌هرحال بعد از هشت ماه برگشتم. بلافاصله آقای تبریزی برای فیلم «مهر مادری» به من پیشنهاد بازی دادند. من در همان دوره از خانه سینما استعفا داده بودم. من در هیات مدیره خانه سینما بودم و آن سال هیات مدیره استعفای دسته جمعی داده بود. البته همه ما و خود من شدیدا به کار صنفی اعتقاد داشتیم. شرایط به گونه‌ای بود که ما مجبور شدیم استعفای دسته جمعی بدهیم. من بعد از بازگشت و دریافت پیشنهاد از آقای تبریزی به خانه سینما رفتم به مدیرعامل وقت خانه سینما که تمایلی به ذکر نامشان ندارم گفتم که من برگشتم و تصمیم دارم که کار کنم. در خانه سینمابه من گفتند که به صلاح سینما نیست که شما کار کنید. من هم گفتم که دلیل گفتن من فقط این بود که اعلام کنم برای من بالاترین مرجع سینمایی و رسیدگی به کارهایم خانه سینماست که پایگاهی صنفی است. من برای اجازه نیامده‌ام و فقط آمده‌ام که بگویم می‌خواهم کارم را دوباره شروع کنم. برایم جای تاسف داشت که چنین جواب شنیدم. چرا به صلاح سینما نبود که من کار کنم؟
·         آقای تبریزی برای این که من بتوانم در «مهر مادری» بازی کنم خیلی تلاش کرد. تقریبا به همه جا سر زد و توانست موافقت حضور مرا کسب کند. البته تقریبا هم مصادف شد با تغییر سیستم سیاسی کشور. دوره ریاست جمهوری آقای رفسنجانی تمام شد و آقای خاتمی رئیس جمهور شد و وزرات ارشاد هم فضایش تغییر کرد. خلاصه اوضاع عوض شد. البته هنوز هم هر تغییری صورت می‌گیرد و در همه دوره‌ها من چوبی خورده‌ام. حالا هنوز بعد از شانزده هفده سال هنوز هم باید پاسخگوی مسائل باشم.
·         من این را به صراحت می‌گویم من هیچ گرایشی به هیچ جریان و هیچ کس ندارم جز حرفه خودم. می‌خواهم این را به شما بگویم که من در هیچ دوره‌ای راحت نبوده‌ام و در هیچ دوره‌ای برایم کار کردن ساده نبوده است. برای هر لحظه و هر کاری که می‌خواهم بکنم باید مشقت زیادی را بکشم و به نوعی مبارزه کنم تا بتوانم کارم را انجام بدهم. هر کاری از طرف من با برخوردهایی خشمگینانه مواجه بوده است. حالا در دوره‌ای این شرایط سخت‌تر است من باید بیشتر خودم و کارم را توضیح بدهم و توجیه کنم و در دوره‌ای کمتر. واقعا از اولین روز ورودم به سینما این مسائل برای من بوده است. کاندید می‌شدم مساله می‌شد، جایزه می‌گرفتم مساله می‌شد. حرف می‌زدم بحران می‌شد و حرف نمی‌زدم مساله‌ای دیگر بود. در اجتماعات شرکت می کردم حرفی پیش می‌آمد و شرکت نمی‌کردم حرفی دیگر می‌زدند. می خواهم بگویم مهم نیست که چه کار می‌کنم مساله این است که به هر جهت هر کاری بخواهم بکنم چوبی در سوراخ زنبورها می‌رود و سر و صدایی بلند می‌شود.
·         من قبول کردم که صلیبم را خودم به دوش بکشم هر روز هم وزنش سنگین‌تر می‌شود اما به دوش دارم.
·         آنها تلاش می‌کنند که من را به مسائل سیاسی سوق دهند و من مدام تلاش می‌کنم که خودم را از این مسائل کنار بکشم. یادم هست در همان دوره ابتدایی که من کارم را در سینما آغاز کردم سانسور زیادی وجود داشت. خیلی چیزها دیگر در سینما وجود نداشت. خب مثلا بی‌اخلاقی‌هایی در سینما ممنوع بود که ما هم آنها را قبول داشتیم. ابتذال و سکس و خشونت ممنوع بود ما هم از این ممنوعیت‌ها خوشحال بودیم و دوست داشتیم که در آن فضا کار کنیم. مسائلی بود که خب خودمان را با آنها تطبیق داده بودیم. خوشحال بودم از اینکه چهره زن می‌بایست ویژگی‌هایی از قبیل وجاهت و انسانیت و زیبایی طبیعی می‌داشت و من از این موارد خوشحال بودم.
·         اما الان رابطه خیلی بد شده است. این زیبایی‌شناسی که در سینما و تلویزیون ما وجود دارد از کجا آمده است؟‌ما آن دوره را ترجیح می‌دهیم. اخلاقیات آن زمان بیش از امرزو است. این شمایل از کجا آمده؟ از تلوزیون‌های ترکیه و عربی؟ این لباس پوشیدن برای ایران است؟
·         به ما می‌گویند شما الگو هستید و پس مدام محدودمان می کنند اما از آن طرف چیزهایی را می‌بینیم که باورمان نمی‌شود. خیلی خوشحال بودم که منع برای چیزهای بد و بی‌اخلاقی ها وجود می‌داشت. برای بی‌انصافی‌ها و بی‌شخصیتی‌ها و بی‌تربیتی‌ها منع وجود داشت .ما خیلی هم خوشحال می‌شدیم. اما این گونه نیست. همین است که فضای سینما به اینجا رسیده است.
·         [من] تا هشتاد دهه دیگر هم می‌مانم (با خنده) خب این به خاطر اعتقاد من به کارم است. با هر جریانی که تغییر می‌کند و هر دهه‌ای که می گذرد که قرار نیست من اعتقادات خودم را تغییر دهم. من فقط تلاش می‌کنم که خودم را به روز نگه‌دارم و با زمان حرکت کنم.
·         هیچ وقت اینطور نبوده که افتخاراتی که کسب کرده ام را مدام با خودم این ور و آن ور ببرم. آنها مدال‌هایی است که با سنجاق از خودم جدا می‌کنم. در نتیجه فکر می‌کنم بودن هر آدمی به رفتارهایش و مقاومت‌هایش برمی‌گردد.
·         در دهه اول که کارم را شروع کردم شرایط بسیار سختی بود برای اینکه یک بازیگر جوانی بیاید و وارد سینما بشود و بماند بدون هیچ وابستگی. حالا امروز هم این شرایط دوباره دارد برای من تکرار می‌شود و تحمل این شرایط بعد از سی سال برای من خیلی سخت‌تر است. نمی‌گویم شرایط سخت‌تر است اما می‌گویم در این شرایطی که من هستم تحمل این مسائل خیلی سخت شده است. اتفاقات برای من واقعا غیرقابل تحمل شده است. من دیگر در وضعیت سابق نیستم. مگرچقدر نیاز هست که خودم را ثابت کنم؟ چطور آنها که من را مورد بازخواست قرار می دهند این زحمت را به خودشان نمی‌دهند که کارنامه کاری من را مرور کنند و ببینند که من چه کارهایی در این سینما کرده‌ام و چه تلاش‌هایی کرده‌ام. بگویند که چه فیلم بدی بازی کرده‌ام یا چه کاری کرده‌ام که علیه جامعه‌ام بوده است. چه رفتار غیراخلاقی در مسائل حرفه‌ای‌‌ام کرده‌ام یا نمادی بوده‌ام برای تخریب حرفه‌ام؟ خب اینها را باید به من پاسخ بدهند.
·         من از اولین کسانی بودم که پافشاری کردم که هنرپیشه حتما باید صدا و بدنش صحیح باشد تا بازیگر شود و هنرپیشه باید با صدای خودش در فیلم حرف بزند و این بعد از مدتی تبدیل به قانونی در سینمای ایران شد و خیلی از مسائل دیگر که گفتنش الان ضرورتی ندارد. 


 

سیدحسن خمینی: عاشورا قیامی است علیه ظلم و انحراف

سیدحسن خمینی: عاشورا قیامی است علیه ظلم و انحراف


ما امروز با جامعه ای مواجه هستیم که بیش از هر زمان دیگری محتاج درس گرفتن از عاشورا است. همواره باید عاشورا را به عنوان سرچشمه حقیقت در ذهن خود داشته باشیم.
http://ilna.ir/uploads/1390-9-10/khomeyni_1np.jpg
  ایلنا: ایلنا: یادگار امام خمینی(ره) گفت: ما امروز با جامعه ای مواجه هستیم که بیش از هر زمان دیگری محتاج درس گرفتن از عاشورا است. همواره باید عاشورا را به عنوان سرچشمه حقیقت در ذهن خود داشته باشیم.

حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی که در دیدار با اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران در حسینیه جماران سخن می‌گفت، به تبیین درس‌های عاشورا برای عصر حاضر پرداخت و اظهار داشت: عاشورا، مبادی بزرگی برای روزگارهای مختلف دارد. قهرمانان عاشورا بی‌تردید مظهر کمالات بسیاری هستند. عاشورا جلوه های بزرگی دارد که عشق، شجاعت، صمیمیت و اخلاق از آن جمله‌اند. ویژگی بارز سیدالشهدا در برابر دیگران، پایبندی به مبادی اخلاقی بود.

وی با اشاره به وی‍ژگی‌های هویت عاشورا، گفت: اگر بخواهیم عاشورا را تعریف کنیم، باید بگوییم، عاشورا قیامی است علیه انحراف و ظلم همراه با شجاعت و درایت.

یادگار امام ادامه داد: اینکه در جامعه آن روز چه اتفاقی می افتد که نوه رسول خدا به شهادت می رسد، به انحراف جامعه برمی گردد و اینکه این انحراف از چه اهمیتی برخوردار بود و آمیخته با چه مشکلاتی بود،‌ در یک کلام می توان گفت، عاشورا نتیجه انحراف همراه با ظلم در گونه های مختلف بود.

یادگار امام در ادامه با بیان اینکه عاشورا منادی شجاعت است،‌ به تبیین مفهوم شجاعت پرداخت و اظهار داشت: شجاعت در حوزه‌ی رفتارهای ارادی مفهوم پیدا می کند و رفتار ارادی هم مقدماتی دارد. وقتی انسان می‌خواهد کاری انجام دهد، اول آن را تصور می‌کند،‌ بعد فائده آن را تصدیق می کند، بعد مشتاق انجام می‌شود این اشتیاق رفته رفته شدت می‌گیرد و شوق موکد باعث تحریک عضلات می‌شود و نهایتا انسان به فعل می‌رسد.

وی با بیان اینکه انسان در همه این چهار مرحله‌ی تصویر،‌ تصدیق، شوق موکد و فعل، دچار تردید می شود، گفت: تردیدها بخاطر ترس از خطراتی است که انسان را در صورت انجام کار تهدید می کنند. ضریب خطر باعث می شود که فائده دچار تردید شود و انسان با خود بگوید انجام این کار، به ریسکش نمی‌ارزد.

سیدحسن خمینی در ادامه گفت: اگرچه همه کارها احتمال خطر دارند و نیاز به سبک‌سنگین کردن فائده و ضرر دارند اما گاهی وظیفه انسانی ایجاب می‌کند، انسان خطرات را بر گردن بگیرد و به خاطر زیان رسیدن به فوائد شخصی،‌ در انجام آن تردید نکند. نجات یک انسان از کشته‌شدن، شاید ضرری هم به منافع شخصی داشته باشد اما در نهایت، ستودنی خواهد بود.

یادگار امام اضافه کرد: گاهی ریسک و منفعت از جنس مادیات هستند اما بسیاری اوقات این دو از یک جنس نیستند. شجاعت در این‌جا مفهوم پیدا می کند. انسان گاهی همه‌ی مراحل تصور، تصدیق و شوق موکد را انجام می‌دهد اما طمع یا ترس باعث می شود، از انجام کار منصرف شود.

وی افزود: برخی وقت‌ها، راهزن‌‍‌هایی پیدا می‌شوند که انسان از ترس آن‌ها، می‌گوید؛ اگر این کار را انجام دهم، مصالح شخصی من از بین می رود. گاهی برخی افراد، سخن از مصلحت می‌گویند. باید توجه کنیم که در همه مراحل،‌ مصلحت‌سنجی، درست نیست. مصلحت در مبادی فعل، سنجیده و درست است اما بعد از مرحله نتیجه‌گیری، مصلحت‌سنجی، دخالت دادن منافع شخصی در اموری است که مصالح دینی و اخلاقی را تامین می کند و این دقیقا همان رابطه مصلحت و شجاعت است.

سید حسن خمینی در ادامه شرط شجاعت را متوجه‌بودن هزینه‌ها به خود انسان و نه دیگری دانست و گفت: هزینه شجاعت شما نباید از جیب دیگران باشد. نباید شما حرف بزنید و هزینه‌اش را دیگران بدهند. این دیگر شجاعت نیست شجاعت چیزی است که شما خودتان هزینه اش را بپردازید. اگر قرار باشد هزینه و عدم‌النفع را دیگران پرداخت کنند، این جا شجاعت دیگر مفهومی ندارد.

یادگار امام به تبیین مصادیق سخنان خود در رخداد عاشورا پرداخت و اظهار داشت: آنچه در عاشورا اتفاق افتاد اول تصور انحراف در بن‌مایه‌های دین پیامبر بود و دوم، تصور ظلم به عنوان یک واقعیت در جامعه اسلامی. تصدیق به فایده این بود که نمی‌توان این انحراف و ظلم را تحمل کرد. در مرحله‌ی بعد شوق موکد شوق موکد پدید آمد و در نهایت سیدالشهدا هزینه این امر را شخصا بر گردن گرفت.

وی افزود: در آن روزگار،‌ کسی که بر علیه دستگاه خلافت می‌شورید لقب خارجی می‌گرفت و آبرویش می‌رفت. هزینه اول سیدالشهدا قبل از عاشورا، آبروی او بود. بعد از این هزینه نخست، هزینه های بسیاری داد که همه می دانیم که البته این هزینه های سنگین به معنای این نبود که عاشورا از عنصر تدبیر و درایت خالی بود. عاشورا درس بزرگ دیگری که به ما داد آن بود که هر چیزی که آمیخته با بی‌تدبیری باشد، شجاعت نیست.

یادگارامام در ادامه اظهار داشت: ما امروز با جامعه ای مواجه هستیم که بیش از هر زمان دیگری محتاج درس گرفتن از عاشورا است. همواره باید عاشورا را به عنوان سرچشمه حقیقت در ذهن خود داشته باشیم.

سیدحسن خمینی در ادامه با اشاره به بداخلاقی ها در جامعه گفت: بسیاری می گویند درد جامعه ما ترس است اما من فکر می کنم درد بزرگ جامعه ما نترسیدن است. ای کاش، درد، ترس بود. بسیاری از بداخلاقی ها بخاطر این است که از خدا نمی ترسیم و باور نداریم این جهان خدایی دارد. نترسیدن از خدا، رمز همه مشکلات اخلاقی است.

در پایان سیدحسن خمینی یاد و خاطره دانشجویان شهید در انقلاب و دفاع مقدس و همچنین شهدای 16آذر را گرامی داشت.

http://ilna.ir/newsText.aspx?ID=224048

استعفای پارسایی تایید شد

استعفای پارسایی تایید شد
http://ilna.ir/uploads/1390-9-10/parsa1art.jpg

حسین پارسایی استعفای خود را از مدیر عاملی بنیاد فرهنگی هنری رودکی تائید کرد.

  ایلنا: روابط عمومی بنیاد رودیکر اعلام کرد: بنابر تماس های مکرر هنرمندان و خبرنگاران به اطلاع می رساند موضوع استعفای "حسین پارسایی" مدیر عامل این بنیاد تایید می شود.

به گزارش ایلنا، پارسایی بنابر ضرورت و با هدف روشن شدن اذهان عمومی به سایت بنیاد رودکی گفت: "این یک درخواست شخصی است و تقاضا می‌کنم استعفای یک خدمتگذار فرهنگی کوچک را که پس از سالها قصد دارد به فعالیت حرفه‌ای خود بپردازد و یا ادامه تحصیل دهد با حاشیه‌پردازی و اظهار حدس وگمان، پیچیده وبزرگ جلوه ندهید."

وی اذعان داشت:" هر گونه گمانه زنی به ویژه اختلاف سلیقه و یا استعفای تحمیلی را نمی پذیرم و آن را رد می‌کنم."

پارسایی در ادامه گفت: "صادقانه می‌گویم آقای حمید شاه آبادی به عنوان دبیر هیات امناء و معاون هنری نقش به سزایی در توسعه برنامه‌ها، فعالیت‌ها و طرح‌های عمرانی در دوره مدیریت من در بنیاد داشته و من نیز همواره به همکاری با ایشان مفتخرم؛ بنابراین باید پذیرفت که آغاز هر همکاری نقطه پایانی دارد."

وی بار دیگر از هنرمندان و رسانه‌ها درخواست کرد تا این موضوع را در اندازه یک استعفای ساده و دور از هر گونه حاشیه بدانند.

http://ilna.ir/newsText.aspx?ID=224000

به اژه ای گفتم دونفر از معاونان شما دنبال براندازی هستند اما قبول نکرد

سایت رسمی اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان جزییات تازه ای از صحبتهای احمدی نژاد در جلسه پنجشنبه گذشته با برخی از اعضای ستادهای انتخاباتیش را منتشر کرد.  

به گزارش جادنیوز، پنجشنبه هفته گذشته، محمود احمدی نژاد در نشستی با برخی از فعالان ستادهای انتخاباتی و حامیان خود در تهران، درباره برخی مسائل و علی الخصوص حاشیه های دولت با آنان به بحث و گفتگو نشست و برخی ناگفته های خود را بیان داشت.

از آنجا که هیچ خبرنگاری به طور رسمی در این مراسم حضور نداشت، انعکاسی که از این جلسه در برخی رسانه ها منتشر شد، غالباً کامل نبود.

سال 84 به توکلی گفتم شما که مرا دعوت به کاندیداتوری می کنید آیا می دانید که اگر منِ پابرهنه بیایم دوباره انقلاب می شود و بساط اشرافی گری جمع می شود؟

احمدی نژاد درآغاز این جلسه گفت: سال 84 در جلسه ای که سه ماه قبل از انتخابات در منزل احمد توکلی برگزار شد، در پاسخ به دعوت او برای حضور در انتخابات 84 که توکلی می گفت "ما به شما رسیده ایم"، به او گفتم: "شما که مرا دعوت می کنید آیا به تبعاتش هم واقفید؟ اگر من که از متن پابرهنه ها هستم بیایم، یک انقلاب دیگر به راه می افتد. یک عده دارند از خوردن منفجر می شوند و یک عده دارند از فقر می میرند. این بساط اشرافی گری باید جمع بشود." به همین خاطر این کاری که ما در این دولت کردیم کردیم یک الگوی جایگزین در سطح دنیا است.

رئیس جمهور کشورمان در ادامه صحبتهای خود درباره جنبش وال استریت گفت: من در سفر سال قبلم به آمریکا پیش بینی جنبش وال استریت را در جمع اقتصاددانان و بزرگان اقتصادی آمریکا کردم و به آنها اخطار دادم که مردم این وضعیت را تحمل نخواهند کرد و به زودی علیه نظام سرمایه داری قیام می کنند و به آنها توصیه کردم که قبل از اینکه وضع به شورش برسد خودتان اصلاح کنید و مسائل را مدیریت کنید.

وی همچنین درباره انقلابهای منطقه نظر خود را چنین اذعان کرد: در لیبی و برخی کشورهای منطقه، قبل از اینکه انقلابها به بلوغ برسند، توسط آمریکا هدایت می شوند و نمونه آن کسانی هستند که در لیبی سر کار آمده اند.

احمدی نژاد گفت: ما به زمان برخورد نهایی آماده می شویم و باید برای نبرد مثل زمان مبارزه با استعمار آماده باشیم و اگر بتوانیم انقلابهای منطقه را خوب مدیریت کنیم، بعد از 3 تا 5 سال می توانیم این کشورها مسائل را مدیریت کنیم.

به اژه ای گفتم دونفر از معاونان شما دنبال براندازی هستند اما قبول نکرد تا وقتی که کار از کار گذشته بود و فتنه شده بود

احمدی نژاد درباره انتخابات 88  با بیان اینکه در انتخابات ثابت شد که 14-15 میلیون نفر که به من رأی ندادند، منتقد جدی نظام بودند، افزود: من خودم هم منتقد فضای انتخابات بودم. دو نفر از معاونین وزارت اطلاعات با جریان فتنه همراهی می کردند.

قبل از انتخابات آقای اژه ای را فراخواندم و گفتم این دو معاون شما با جریان برانداز هستند. اژه ای گفت من تکلیف خودم را از جای دیگری می گیرم. گفتم اگر زمان انتخابات رسید و براندازی اتفاق افتاد، جواب خدا و شهدا را چه می دهید؟ اژه ای در اواخر فهمید که قضیه براندازی است، گفتم نگران نباشید، من خودم به عرصه می آیم و انتخابات را برنده می شویم.

اژه ای گفت شما نمی توانید، اینها همه جا را گرفته اند و میدان دست آنهاست. من گفتم من در متن مردم هستم و می دانم چه می شود. بنده به ایشان عرض کردم که من انتحاری به خط می زنم، هوز فرصت داریم و مناظره ها نیز باقی مانده است که در مناظره ها کار را تمام می کنم. اژه ای گفت تند نروید، گفتم کمی تند می رویم و رفتم. البته در مناظره ها نیز فقط یک درصد از ده درصد مسائلی را که می توان به مردم گفت را گفته ام.

وی افزود: آقای موسوی قبل از انتخابات در مصاحبه با تایمز گفته بود که انتخابات فقط برای ما یک مرحله است و ما چه برنده و چه بازنده، تجمعاتمان را ادامه می دهیم. برنامه بر این بود که جلوی هر وزارت را 500 نفر بگیرند تا وزرا نتوانند سر کار بیایند و سپس مجلس را تعطیل کنند و سپس به سمت بیت رهبری بروند.

اگر در دولت نهم یازده نفر از یاران بقیه کاندیداها را وزیر نمیکردم ریشه ما را می کندند.

رئیس جمهور افزود: در انتخابات سال 84  به من گفتند برو کنار. گفتم چرا؟ گفتند تو یک درصد بیشتر رأی نداری. گفتم که من جوان هستم و اگر یک درصد رأی دارم، برای شما مشکلی ایجاد نمی شود بگذارید شرکت کنم تا دلم خوش باشد. با جریانات دیگر هم همراه شدند و گفتند کاری می کنیم که تو نتوانی در این ملکت زندگی کنی! بعد از انتخابات که من رأی به کاندیداها گفتم هرکس طرح و برنامه و نیرویی دارد به من بدهد. یکی از آنها گفت من نه طرح دارم و نه نیرو. ولی با این وجود از بیست و یک نفر اعضای کابینه اول، یازده نفر از کسانی بودند که در لیست آنها بودند که بخاطر همین موضوع مورد انتقاد خیلی از  حامیان و شماها قرار گرفتیم. اما بدانید اگر آن یازده نفر را نمی آوردیم ما را ریشه کن می کردند.

وی همچنین گفت: قبل از انتخابات 88 هم گفته بودند اگر این دولت دوباره رأی بیاورد، ما دیگر نمی توانیم در این مملکت کاری انجام بدهیم. یکی از اینها نامه نوشته بود به رهبری که موسوی رأی می آورد و ما خودمان را آماده برای کار با او کرده ایم.

برخی حیثیتشان از اصولگرایی بود، به موسوی تبریک می گفتند / اگر بازشماری کامل صورت می گرفت حدود هشتصد هزار رأی من اضافه می شد.

احمدی نژاد در ادامه با بیان اینکه کردان از ابتدا یک سناریوی طراحی شده جهت انتخابات بود تا ما را تخریب کنند، گفت: برخی خودشان را آماده تبریک به موسوی کرده بودند. اینها خودشان تمام حیثیتشان از جریان اصولگرا بود تبریک را به نامزد اصلاح طلبان می گفتند و گول آنها را خورده بودند. وقتی 10 درصد از صندوقهای تهران را بازشماری کردند، رأی من 8 هزارتا بیشتر شد که تصمیم گرفتند بازشماری را ادامه ندهند چرا که در کل کشور اگر این کار را می کردند، حدود 800 هزار تا به آرای من اضافه می شد.

احمدی نژاد همچنین گفت: بعد از انتخابات حدود 300 خانه تیمی سازماندهی شده کشف شد که در برخی از آنها اسلحه وجود داشت. اما وزارت اطلاعات از اینها غفلت کرد. به جای اینکه روی براندازان تمرکز کند، روی دولت و تیم دولت تمرکز کردند.

رئیس جمهور کشورمان در ادامه گفت: بعد از انتخابات 88 در سفر به سازمان ملل اعتقاد آنها این بود که احتمالا ما در موضع انفعال قرار داریم. اما ما از موضع قدرت رفتیم و تندتر از قبل هم عمل کردیم.

وی افزود: بعد از انتخابات چونکه دور آخر دولت بود، برخی بجای اینکه همکاری کنند از فردای انتخابات، موضوع انتخابات ریاست جمهوری بعدی را در کارگروههایشان قرار دادند و چون می دانستند دولت محبوب است و رأی می آورد برنامه ریزی کردند برای تخریب دولت و اتهامات عجیب و غریب به آن. قرار بود اتهاماتشان را از آبانماه شروع کنند اما کار از دستشان خارج شد و چندماه زودتر شروع کردند.

ورود زنان به ورزشگاهها با هماهنگی رهبری بود اما برخی جاروجنجال راه انداختند

احمدی نژاد گفت: با یکی از کسانی که قبلا به ایشان ارادت داشتیم و الآن هم دوستشان داریم، چهل و پنج دقیقه صحبت کردیم که تمام این چهل و پنج دقیقه به فحش و ناسزا به دولت گذشت. تهمتهای دزدی، جادوگری، رمالی به دولت نثار کرد و گفت تمام مسایل و برنامه های فرهنگی شما از ارزشها و از مسیر اصلی منحرف است. من گفتم شما یک موضع دولت را نشان بدهید که مخالف فتواهای رهبری باشد. گفت: ورزشگاهها! من گفتم من با رهبری صحبت کردم، رهبری گفتند در دولتهای دیگر بخاطر اینکه سوء استفاده و بهره برداری سیاسی ممکن بود بشود، اجازه ندادم ولی ایشان به بنده اجازه دادند. بعد چون فضا خراب شد، ایشان فرمودند موضوع را جمع کنید چون فعلا مسأله اول مملکت این نیست.

احمدی نژاد با بیان اینکه بعد از موضع رهبری در قبال کار فرهنگی (مظلومیت فرهنگ) ما یک سال را سال کار فرهنگی دولت اعلام کردیم، گفت: در تمام سفرها کمیسیون فرهنگی تشکیل شد و مصوبات کمیسیون فرهنگی را به رهبری دادم و ایشان تأیید کردند. دقیقاً همان چیزهایی بود که رهبری فرمودند.

وی ادامه داد: بعداً آمدند و گفتند که مشایی به ائمه جمعه پول داده است. اولا من داده ام، ثانیاً مگر پول دادن به ائمه جمعه خلاف است؟ کجا مهمتر از ائمه جمعه است؟ ائمه جمعه مراجعات مردمی دارند، دفاترشان شلوغ است و هزینه دارد. خیلیهایشان درخواست پول داشتند و کسی نگفت که ما نمی خواهیم. بین 20 تا 50 میلیون بسته به وسعت شهر به همه ائمه جمعه پرداخت شد و هیچکس بجز دوسه نفر هم آنرا پس ندادند.

رئیس جمهور در ادامه گفت: گفتند مشایی به آدمهای فاسد پول می دهد. گفتیم مگر دولت بدون حساب و کتاب است؟ حساب دارد، ذیحساب دارد، مملکت دیوان محاسبات دارد. مگر دستگاههای نظارتی کجا هستند؟ چرا مدرک رو نمی کنند؟ خود آنها هم می دانند که نمی شود یک ریال را هم بدون حساب و کتاب هزینه کرد.

احمدی نژاد همچنین افزود: گفتند رمالی گرفته ایم که در مورد شما اینطوری گفته! گفتم شما از زبان رمالها به ما نگاه می کنید؟ دست شما درد نکند! بعداً مشخص شد که این رمال با همه شخصیتهایی که شما فکرش را هم نمی کنید ارتباط داشته ولی ثابت شد که با ما ارتباطی نداشته است.

احمدی نژاد با اشاره به اینکه تاکنون دهها گروه برای ترور من اعتراف کرده اند که در اعترافات ریگی و امثال ریگی موجود است، گفت: مثلا گروهک ریگی حتی عامل انتخاری را بین جمعیت آورده بودند که موفق به این کار نشدند. اما من باید در کنار مردم باشم. مسئول باید در کنار مردم باشد.

دردشان از این است که دولت زیاد کار کرده و بین مردم محبوب است!

رئیس جمهور کشورمان ادامه داد: این بنده خدا آخر حرفش این بود که مخالفانتان می گویند شما رفته اید کار کرده اید و محبوب شده اید و نظرتان در انتخابات آینده نافذ است. گفتم پس برای آنها موضوع جریان انحرافی و اسلام و ... نیست. مسأله انتخابات است اینها که گفتید همه تهمت است و مسأله اصلی انتخابات دولت است و نه عملکرد دولت. وقتی کار می کنیم می گویند کار می کنید تا محبوب شوید. کار نمی کنیم می گویند باید دست دولت قطع شود. بالاخره ما چکار کنیم این وسط؟

محمود احمدی نژاد با بیان اینکه به من هم انجن حجتیه می گویند و هم بهایی و هم فراماسونر، گفت: بهایی و حجتیه که با هم مخالفند! رمال و جن گیر گفتند. اگر قرار بود کار ما با رمال و جن گیر باشد که نیاز نبود شهر به شهر برویم و جان بکنیم. به همان رمالها و اجنه می گفتیم که یک کاری بکنند! در ضمن اگر این رمال و جن گیرها کاری از دستشان بر می آمد که می توانستند جلوی دستگیری خودشان را بگیرند.

وی ادامه داد: گفتند در دولت فساد وجود دارد. مگر در قوه قضائیه فساد اخلاقی و اقتصادی وجود ندارد؟ گفتند توسط آقای رحیمی سوء استفاده صورت می گیرد. من در جلسه سران قوا به رئیس قوه قضائیه گفتم مگر در قوه قضائیه کسی سوء استفاده اقتصادی نمی کند؟ گفت چرا! گفتم شما رحیمی را قبل از محاکمه مجازات کرده اید. شما آبروی ایشان را بردید. هم خودتان گفتید و هم آقای اژه ای گفتند. شما که به همه حسابهای بانکی دسترسی دارید. در بیاورید که رحیمی چقدر پول دارد، مشایی چقدر پول دارد و... مخالفان باید بدانند که در این مقطع هم شکست خواهند خورد.

جهرمی که با علم به مشکل گروه امیرمنصور آریا برای آنها LC باز کرد، چرا آزاد است؟

احمدی نژاد افزود: در قضیه اختلاس قائم مقام بانک مرکزی را به دلیل اینکه نظارت بر جزئیات نداشت بازداشت کردند، ولی جهرمی که سیزده تیرماه برای اینها LC باز کرد هنوز آزاد است. در حالی که قبلا تذکر داده شده بود که اینها مشکل دارند. به پورمحمدی (قائم مقام بانک مرکزی) گفته بودند بگو کار مشایی است تا آزادت کنیم. به او گفتند تو چرا از جلسه ای که با رؤسای بانکها داشتی صورتجلسه نداری؟

رئیس جمهور درباره هجمه ها به اطرافیان خود گفت: اینها برنامه ریزی داشتند که در گام اول مشایی، سپس رحیمی بعد بقایی و بعد هم ثمره مظلوم را تخریب کنند.

گفتند یک استاد گفته تو طلسم محبت شده ای، گفتم چرا همان استاد طلسم را نمی شکند؟

احمدی نژاد با بیان اینکه بنده خدا گفت باید رحیمی را بردارید چون من می گویم، گفت: به ایشان گفتم شما که باشید که می گویید باید بردارم؟! من پای حق تا هرجا که باشد می ایستم! گفت من مطمئنم تو طلسم شده ای. گفتم چرا؟ گفت چون یک نفر استاد این کار بوده و این حرف را گفته. گفتم چه طلسمی؟ گفت طلسم محبت! گفتم به استادت بگو بیاید طلسم را باطل کند. گفت استاد می گوید که طلسم آنقدر محکم است که اگر بخواهیم طلسم را بشکنیم به خودمان بر می گردد و آسیب می رساند! گفتم شما دولت را متهم به طلسم می کنید و اراده خدا را زیر سوال می برید. شما می دانید با این حرف چه لطمه ای به سی سال خدمات جمهوری اسلامی می رسانید؟

احمدی نژاد گفت: در قضیه ای که گفتند دولت افراد مشکل دار را به بانک معرفی کرده، بعد از قضیه تحریم برای واردات اقلام ضروری از تجار دعوت کردیم. با توجه به اینکه کار سودده نبود، افراد بسیار کمی قبول کردند. برخی را که قبول کردند جهت شروع کار به بانکها معرفی کردیم. ولی بعدا بانک گفت که اینها بدهکارند و وام نمی دهیم. این موضوع را آنچنان علیه دولت بزرگ نمایی کردند که دولت را تخریب کنند.

رئیس جمهور کشورمان همچنین افزود: مخالفین ما بعضی حرفها را می گویند که ما از بیت رهبری شنیده ایم. اینها از کجا از جلسه خصوصی من و رهبری مطلع می شوند که حرفهای خصوصی بین من و رهبری را می دانند؟

وی ادامه داد: شما بدانید که ولایت فقیه از جنس محبت است و حالت خشن و دستوری ندارد. رابطه پدر و پسری است. پیامبر فرمود من و علی "پدر امت" هستیم. یک عده گفتند که نه، باید بحث ارباب و رعیتی باشد و گفتند که رهبری می تواند زن شما را بر شما حرام کند. به حضرت آقا گفتم اگر شما دوتا دوست اینطوری داشته باشید فاتحه ولایت خوانده می شود.

ما و مخالفانمان فهرست اموالمان را اعلام کنیم، هرچه در فهرست نبود مال مردم!

احمدی نژاد در ادامه با بیان اینکه کسانی که ما را متهم کردند، بیایند فهرست اموال و حسابهای مالی خود را بگویند و اموال و حسابهای ما را هم در بیاورند، گفت: ما حاضریم این کار را بکنیم و بقیه اموال هر چیزی که در فهرست نبود متعلق به مردم باشد. تمام نارضایتی های مردم مربوط به کثافت کاریهای اینهاست. پابرهنه بودند و الآن اعیان نشین شده اند. مردم را به نظام بدبین کرده اند و حالا دم از ولایت می زنند. زمینهای کلان در بالای شهر خریده اند و خانه های آنچنانی دارند. یک نفر از اینها هفتصد هکتار زمین در اطراف تهران را تصرف کرده که الآن ارزشی حدود هشتصد میلیارد تومان دارد.

احمدی نژاد گفت: درباره اتهامات دولت می گویند احمدی نژاد به قضات فشار می آورد. اما من به شما می گویم اینها چون نمی توانند چیزی را اثبات کنند این حرفها را می زنند. درباره پرونده بقایی بخاطر اعلام نظر کارشناسی در مورد یک ساختمان در شیراز که جنبه اجرایی هم نداشت گفتند چهارسال از خدمت انفصال شود.

وی افزود: آقایی که همه چیز دارد از ویلا و... می گوید دولت ضدولایت فقیه شده. خودش همه چیز دارد و تنبل و بیکار است و لکه ای است بر دامن پاک ولایت فقیه. هفت هشت ماه نهادهای امنیتی به دروغ روی ما زوم کردند و از مسایل مهم غافل شدند. به فردی گفتم این کسی که تو آورده ای در نهاد امنیتی مسئولیت داده ای مشکل دارد. روی زنش چاقو کشیده. برای کشور مشکل درست خواهد کرد. گفت زمانی که چاقو کشیده طلسمش کرده بودند و الآن طلسمش رفع شده. اگر مشکل درست کند بلافاصله بیرونش می کنیم. گفتم آوردنش دست شماست ولی بیرون کردنش دست شما نیست.

برخی به نام کارشناس در تلویزیون آبروی نظام را می برند و برای نظام مشکل می سازند

احمدی نژاد درباره برخی صحبتها درباره پولشویی دولتی در کشور گفت: غربیها به دنبال این هستند که با اتهام پولشویی یعنی استفاده از پول قاچاق مواد مخدر برای تروریسم بانکهای ما را تحریم کنند. یک آقای احمقی هم در تلویزیون بعنوان کارشناس می آید و می گوید دولت پولشویی دارد و با این حرفش آبروی نظام را می برد و برای نظام مشکل ایجاد می کند.

رئیس جمهور افزود: من اگر احساس کنم کلیت کشور دارد به خطر می افتد سکوتم را می شکنم. به حضرت آقا گفتم اینها خیلی تند می روند و به تذکر شما هم گوش نمی کنند. گفتم بگذارید به روش احمدی نژادی همه شان را ساکت کنم. حضرت آقا فرمودند کشور فعلا سکوت می خواهد.

وی ادامه داد: ما را متهم می کنند که می گوییم ظهور صغری آغاز شده و دیگر ولایت نمی خواهیم. اگر هم که ظهور صغری آغاز شده باشد به ولایت بیشتر احتیاج داریم. در چنین شرایطی باید قویتر و منسجم تر باشیم.

در استانها جلسه گذاشتند و گفتند به استقبال دولت نروید و مردم را هم نگذارید بروند

رئیس جمهور کشورمان درباره بحث استقبال از دولت در استانها گفت: اینها با بسیجیان و ائمه جمعه و ... جلسه گرفته اند و به اینها گفته اند که به استقبال دولت نروید چون دولت منحرف است. ما می گوئیم مسأله نظام است که دولت مورد استقبال قرار بگیرد و عدم استقبال موضع بین المللی نظام را تضعیف می کند و لطمه می زند. به من گفته اند این دولت بزرگترین خطر برای اسلام بعد از صدر اسلام است. من به ایشان پیغام دادم که دولت نهم را خدا سر کار آورد. احمدی نژاد فقط یک فلش جهت نما بود. اگر کسی فکر کند که دولت را او سر کار آورده خدا به او نشان می دهد که هیچ کاره بوده. چون اگر ایشان این دولت را سر کار آورده با موضعگیری ایشان هم باید می رفت. این دولت را خدا آورده و خدا هم تابحال حفظ کرده است. ما همه کارمان برای خداست. حتی تبعیتمان از رهبری و پیامبر هم برای خداست و اگر برای فردی باشد، به جایی نخواهیم رسید.

احمدی نژاد ادامه داد: اینها می گویند باید کاری کنیم که نام احمدی نژاد از ذهن مردم برود ولی خدا همه کاره است و راه خدا از بین رفتنی نیست. باید برای خدا باهم باشیم و اگر مردم را دور خودمان جمع می کنیم باید برای خدا جمع کنیم. الآن هم اگر مردم باور کنند که کسی طرفدار دولت است و دولت از وی حمایت می کند، به وی رأی خواهند داد.

رئیس جمهور در پایان سخنانش گفت: به ما گفته اند که شما یک جریان انحرافی هستید. گفتم مگر شما اصل اسلام هستید که هرکس از شما زاویه داشت منحرف باشد؟! اگراینطور است بله ما منحرف هستیم، ما از شما انحراف داریم. به ابوعلی سینا هم گفتند که تو مسلمان نیستی. گفت اگر اینطور است "پس در همه دهر یک مسلمان نبود!"

سوالات حاضرین و پاسخهای احمدی نژاد:

1- تکلیف مافیای نفت چه شد؟ چرا اسامی مفسدین نفتی را اعلام نمیکنید؟

ما لیست اسامی مفسدین را به قوه قضائیه دادیم و گفتیم اینکه کار سیاسی نیست! رسیدگی کنید و اعلام کنید. ماجرای هفتصد هکتار راهم به قوه قضائیه دادیم پیگیری نکردند.

2- نظرتان درباره 7+8 چیست؟

7+8 را از هر طرف بخوانید باز هم همان 7+8 است. حتی اگر آنرا چپه کنید باز هم همان 7+8 است.

3- چرا از تعبیر بیداری انسانی به جای بیداری اسلامی استفاده می کنید؟

اولا که اسلام آمده است که انسانها را بیدار کند. من این حرف را در جمع همایش مبارزه باتروریسم گفتم. این تعبیری بیداری انسانی درباره بیداری در غرب و اروپا و آمریکا هم صادق است.

در مصر 40 درصد مردم مسلمان نیستند. همچنین هرکس پیرو واقعی حضرت موسی باشد حضرت عیسی را هم قبول دارد و هرکس پیرو واقعی حضرت عیسی باشد پیامبر اسلام را نیز قبول دارد. پس پیروان واقعی ادیان الهی باید همه مسلمان باشند.

3- علت برداشتن متکی در حین مأموریت چه بود؟

سه چهار دیپلمات را که بنده مخالف اعزام اینها به کشورهای غربی بودم، ایشان به غرب اعزام کرد و آنها هم رفتند و پناهنده شدند. بعد از سفر نیویورک، در جلسه ای قضیه بررسی شد و بنا شد ایشان عوض شوند. لازم به ذکر است که من در دور دوم دولت با ایشان دیگر کاری نداشتم وتمام کارهای بین المللی به عهده خودم بود.

بهرحال از روزی که تصمیم گرفتیم که ایشان وزیر نباشد،  ایشان مداوماً در سفر بود حتی در دولت هم که حضور پیدا می کرد سریعاً ناپدید می شد تا اینکه بعد از سه ماه بالاخره در ساعت ده شب با ایشان وقت تنظیم شد و به ایشان گفتیم که شما دیگر در دولت وزیر نیستید ولی من دوست دارم شما بعنوان معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی فعالیت کنید. گفت من امشب میخواهم به سنگال بروم و اصرار کرد که من می روم. گفتم شما از نظر من وزیر نیستی. ولی با این حال با هواپیمای اختصاصی رفت و گفت که دوشنبه ظهر بر میگردم.

من هم همانجا حکم عزل ایشان را صادر کردم و نوشتم که دوشنبه عصر اعلام شود. دوشنبه عصر گفتم شاید از سفر برنگشته باشد. با دفتر تماس گرفتم که فعلا حکم را اعلام نکنند. گفتند پنج دقیقه قبل اعلام کردیم . گفتم بردارید تا مطمئن شویم که برگشته است. گفتند دیگر دیر شده چونکه در رسانه ها منتشر شده است.

بعد که از سفر برگشتند، از مدیرکل تشریفات وزارت خارجه پرسیدم چرا دیر آمدید؟ گفت: دوشنبه ظهر جلسات رسمی تمام شد و بنا بود برگردیم ولی ایشان به من گفت که یک قرار شام بگذار و سفر را تمدید کن. گفت حتی اگر می توانید یک سفر دیگر هم برای من هماهنگ کن تا من از اینجا مستقیم به ایران نروم. ضمناً زمانی هم که ایشان حکم عزلش اعلام شد، در هیچ جلسه رسمی نبوده است.

بعداً معاونان ایشان به ما گفتند که ما تعجب می کردیم چون ایشان از همان سه ماه قبل به ما گفته بود هرجا که می توانید برای من سفر هماهنگ کنید. فقط سفر باشد هرجا بود مشکلی نیست! این معاونان می گفتند ما نمی دانستیم چه اتفاقی افتاده ولی ایشان اصرار به سفر خارجی داشتند. مأموریت ها را باید من به وزیر می دادم اما ایشان بدون هماهنگی با من همه جا میرفت و این سفرها نه نتیجه ای و نه گزارشی داشت. بخدا میل شخصی  من بر برداشتن متکی نبود ولی شرایطی ایجاد شده بود که باید ایشان را بر می داشتم.

4 و 5 : دو سؤال درباره سیاست خارجی

پاسخ این سوالات بنا به مصالح ملی منتشر نمی شود

6- درباره هزار میلیارد اختلاس در شستا توضیح بفرمایید.

سوء استفاده وجود دارد ولی این قضیه یک بازی است.
 

بنا بر این گزارش، احمدی نژاد در پایان جلسه اعلام کرد که آماده باشید که انشاالله یک ماه بعد جلسه بعدی برگزار خواهد شد.

http://www.tabnak.ir/fa/news/202198