دفتر پژوهش و بررسیهای خبری:با نزدیک شدن به دهه مبارک فجر در هر سال معمولاً خاطرات و ناگفتههایی به نقل از شخصیتهای دخیل در پیروزی انقلاب اسلامی مطرح میشود. با این حال، بهدلیل بیان ثابت بسیاری از این مسایل توسط چهرههای ثابت، نوعی انحصارگرایی، دامان روایت تاریخ انقلاب را گرفته است. |
مسئله سکوت عدهای در مسائل حوادث پس از انتخابات اخیرا از بحثهای داغ محافل سیاسی عمدتا اصولگرا بوده است. تمرکز این مباحث بیشتر حول سکوت خواص بوده است. در این نوشتار سعی می شود علل سکوت برخی از خواص مورد واکاوی قرارگیرد.
الف ) مخرج مشترکی برای فریادهای اصلاح طلبانه و سکوتهای اصول گرایان :
گروهی از خواص سیاسی دچار مخرج مشترکی هستند که هم اصلاح طلبان و هم عده ای از اصولگرایان را دچار خود کرده است. این مخرج مشترک همان اموال مصادره ای است. در اوایل انقلاب بسیاری از اموال وابستگان رژیم شاه به علت طاغوتی بودن و غصبی بودن مورد مصادره قرار گرفت. پس از مدتی عده ای از مسئولین نگران بی مصرف بودن این املاک خوش نشین افتاده و موقتا خود را ساکن آنها کردند!! پس از مدتی که خوش نشینی چنین املاک بزرگ و مجللی زیر دندان اینها مزه کرد با صدور مجوزهایی آنها با به قیمتهای بسیار ناچیز از بنیاد مستضعفان خریدند و بدین ترتیب کاخ نشینی رجال سیاسی بار دیگر رواج پیدا کرد.
اینها هیچگاه از خود نپرسیدند که اگر کاخ نشینی برای طاغوتیان بد بود برای آنها نیز بد است. اگر دلیل مصادره این اموال دزدی بودن و نامشروع بودن آنها بود خوب لااقل این افراد که خود زحمت دزدی آنها راکشیده بودند نسبت به شما سزاوارتر برای خوش نشینی نبودند؟
هیچگاه نپرسیدند که اگر مردم طاغوتیان را در این خانه ها می دیدند لااقل آن خانه به کراوات و لباس و مشرب آنها می آمد ولی اینها با اسم اسلام و مستضعفان با این خانه ها چه تناسبی دارند؟
اینها از خود نپرسیدند که آیا سزاست افرادی از دهات دور افتاده کشور که به سبب نزدیکی موردی با امام به مسئولیتی رسیده بودند ، در این املاک زندگی کنند؟ آیا این خانه ها برای صاحبان طاغوتیشان سزاوارتر نبود؟ هرصورت بدون پاسخ به این پرسشها طاغوت وار در خانه های طاغوتیان نشستند اما مسدئله در اینجا به امام نرسید.
خانه مجلل در بهترین نقاط تهران روش آن را می طلبد. به علت زندگی این افراد در خوش نشین ترین نقاط کشور زن و فرزند و خود این افراد وارد محیطی شدند که کم کم به رنگ آن درآمدند. دیگر نیازهای این کاخ نشینان جدید از جنس کوخ نشینی نبود. آنها به درکهای جدیدی از زندگی می رسیدند. رفتارهای سیاسی به دنبال تغییر رفتارهای زندگی شان تغییر کرد. برای آنها دیگر برخی از رفتارهای انقلابی قابل دفاع نبود. شعارهای جدیدشان با گذشته متفاوت شد. کم کم کار به جایی رسید که دیگر به دلیل دوری از مردم عادی، نیازهای کوخ نشینی، پوپولیستی خطاب شد و شد همانکه باید می شد.
بله گروهی از اینها اصلاح طلب شده و فریاد مخالف برآوردند ولی گروهی دیگر حیای بیشتری به خرج داده و کم کم راه سکوت را پیش گرفته و شدند اصولگرایان ساکت. ب)علل سکوت برخی از خواص سیاسی اصولگرا:
اما تعجب برانگیز تر از همه سکوت عده ای از خواص اصولگرا در این حوادث بود که بالاخره برخی از آنها پس از هفت ماه با اما و اگرهایی در برابر حوادث اخیر موضع گیری کردند و اما علت چه بود؟ این افراد جزء خوش نشینها نبودند و از این روی علت اصلی این سکوت را می توان در آینده نگری ایشان دانست. آنها که به آینده می اندیشیدند در این تصور بودند که بتوانند در آینده نه چندان دور با سکوت خود از هر طرف رود که ماهی بیشتری داشت بتوانند صید کنند و اگر توانستند از هر دو طرف صیدی داشته باشند. به عبارتی نخواستند تا تخم مرغهای خود را تنها در یک سبد قرار دهند. برخی از اینها رویای ریاست جمهوری آینده در سر داشته و برخی دیگر به دنبال کسب آرای موسوی در انتخابات مجلس آتی حوزه تهران بودند. از منظر اینان چه خوب می شد که اگر بتوانند در مجلس یا ریاست جمهوری آینده هم از ضربه وارده شده شان به میخ اصلاحات منفعت کسب کنند و هم از ضربه ای که به نعل اصولگرایی می نواختند کیسه ای برای خود بدوزند.این سیاست مداران از این نکته غافل ماندند که ممکن است روزی نه زنگی به حساب آیند و نه رومی... د) علل سکوت برخی خواص علمی ( اساتید دانشگاه و حوزه ) :
در این فتنه، برخی خواص علمی نیز به علل گوناگون سکوت اختیار کردند اما دو علت در آن مشهود تر بود. اولین علت این بود که خواص علمی هیچگاه نمی خواهند بار اشتباهات دولتها را بر دوش بگیرند. ممکن بود استادی به احمدی نژاد رای داده باشد تنها به این دلیل که احمدی نژاد را لااقل بهتر از موسوی دیده است ولی این بهتر را بهترین نمی داند و برای همین هم دلیلی برای دفاع از او نمی بیند چون باید پاسخگوی اشتباهات او نیز باشد که معقول نیست. اما پس از اینکه کار از دعوای موسوی- احمدی نزاد گذشت، برخی از آنها که مسئله را درک کردند کم کم به دفاع از کلیت عقاید دینی و حکومتی پرداختند و برخی نیز هنوز شکستن سکوت را برابر تایید اشتباهات دولت می دانند . علت دیگر سکوت در جو تبلیغاتی اصلاح طلبان است. اینها به درست یا غلط طوری در دانشگاهها تبلیغ کرده اند که اصلاح طلب نبودن در دانشگاه برابر بی سوادی است که در این حالت واکنش عده ای به بند بعدی نوشتار مربوط می شود.
ن ) علل سکوت خواص موقعیتی :
برخی از خواص از هر دسته سیاسی و علمی و غیره به دلیل اینکه دارای موقعیتهای خاص بوده اند سکوت اختیار کردند. مثلا استاد، رجال سیاسی، دانشجو ، کارمند و هرکسی که به نحوی ( مثل سهمیه دار بودن، مذهبی بودن و غیره) از رانتهای حکومت استفاده کرده بود فضا را به گونه ای دید که اگر سکوتش را بشکند ممکن است تمام موفقیتهایش به درست یا غلط زیر سوال برود. چنین افرادی نیز یا سکوت کردند و یا حتی ژست مخالف گرفتند تا به اصطلاح روشنفکر بازی درآورده و ردی گم کنند. ***
نتیجه: به هر صورت علت سکوت هر چه بود و هست می بایست این نکته دیگر برای همگان آشکار شده که دعوا دیگر بر سر کارایی دولت احمدی نژاد نیست. وگرنه آنچه در پس این اعتراضات بیش از همه فدا شد کارایی، آبرو، استقلال و امنیت کشور بود.
احمدی نژاد هرچه هم که احتمالا خرابکاری می توانست بکند به اینجا نمی توانست برسد که گروه سبز کشور را رساند.
نزاع اینک بر سر ریشه های عقیدتی و حکومتی شیعه و منکران شیعه است. سکوت به معنای تایید دولت نیست. سکوت را باید شکست تا این فتنه خاتمه یابد و بتوانیم برای بهبود کارایی و اعتراض به بی عدالتی ها بر سر دولت فریاد بزنیم. کاری که به دلیل آشوبها و فتنه اخیر، ماه هاست که به تاخیر افتاده. پس سکوت دیگر جایز نیست
منبع:http://alef.ir/1388/content/view/62979/
اصلاحات کلمه ایست ذاتا زیبا و دل نشین. کیست که از وضع موجود در یک فضای مدیریتی ناراضی باشد؟ همواره در شرایطی حتی مطلوب، مطلوبتری نیز وجود دارد که رسیدن به آن آرزوست. وقتی جناح موسوم به چپ نام اصلاحات را بر خود نهاد همین برند(نام و نشان تجاری ) به ذات جاذب بسیاری از توده ها شد و البته هنوز عده زیادی از افراد مجذوب آن هستند. بله کیست که از وضع موجود راضی باشد؟کیست که اصلاحات را نخواهد؟
اما همه چیز به این نام گذاری ساده ختم نشده است. به دلیل به درازا کشیده شدن کلام از رفتارهای دور اصلاح طلبان گذشته و به رفتار آنها پس از ظهور احمدی نژاد می پردازیم.الف) دوره 1384تا1388- اصلاحات رو به اضمحلال:
پس از حضور احمدی نژاد اصلاح طلبان که با حضور آقایان معین و کروبی و سپس هاشمی نتوانستند توجیهی برای شکست خود بیابند و اصولا نمی خواستند شکست را بپذیرند، بجای نقد قوه مجریه، همت خودرا بر تخریب احمدی نژاد متمرکز کردند. این اولین رفتار ضد اصلاح طلبی آنها بود.
اصلاحات در نفس کلمه خود به این معناست که وضع موجود به صورت واقعی مورد بررسی قرار گرفته و سپس وضع مطلوب نیز به صورت امری واقع گرایانه و نه آرمانی مد نظر قرار گیرد و سپس به راههایی اندیشیده شود که این شکاف وضع موجود و وضع مطلوب را بتوان با کمترین هزینه پر کرد. اما اصلاح طلبان چه کردند؟
در این دوره اصلاح طلبان به جای بررسی دقیق وضع موجود در بسیاری از موارد به مسخره کردن دولت احمدی نژاد پرداختند. چه پیامک ها و لطیفه هایی در تمسخر شخصیت و حتی وضع ظاهری و خانوادگی رئیس جمهور رسمی کشور نساختند.
البته تصمیمات احمدی نژاد دارای اشکالات بعضا بزرگی بود اما رفتار اصلاح طلبان به مانند کودکی بهانه گیر شده بود که انگار هیچ یک از اقدامات احمدی نژاد نمی توانست درست باشد. آنها حتی وضع مطلوبی هم ترسیم نکردند. همین امروزاگر از یک اصلاح طلب بپرسید که وضع مطلوب چیست؟ تعریف روشن و دقیقی ندارند تا همه بر آن مشترک باشند. اشتراکی ترین تعریف اصلاح طلبان از وضع مطلوب این است که فلانی از قدرت خارج شده و ما تمامی امور را در دست بگیریم تا دنیا گلستان شود...
اصلاح طلبان حتی در مورد پر کردن شکاف وضع موجود و وضع مطلوب هم راه مشخصی ارائه نمی دادند. دلیل اصلی هم بیشتر در این بود که نه وضع موجود و نه وضع مطلوب را درست تحلیل نمی کردند. اگر وضع موجود صرفا برای تخریب دولت تحلیل شده باشد و وضع مطلوب نیز جانشینی اصلاح طلبان بجای دولت فعلی باشد، مشخص است که هیچ راه حلی هم وجود نخواهد داشت. در طول چهار ساله 1384 تا 1388 در اکثر نقد های رسانه ای اصلاح طلبان، راه حل ارائه نمی شد. آنها حتی در برنامه های انتخابات 1388 را هم صرفا بر نقد و نفی احمدی نژاد بنا کردند ونه در ارائه راه حل. صحبتهای آقای موسوی در مناظره ها را بخاطر آورید. حرفهای آقای رضایی و کمی هم کروبی واجد راه حلهایی بود ولی صحبتهای موسوی... هیچ.ب) تبلیغات انتخابات 22 خرداد88 – مرگ اصلاحات:
رفتار تمسخر آمیز و غیر خیرخواهانه و بعضا ناجوانمرادنه اصلاح طلبان در دوره اول احمدی نژاد و حتی دوران تبلیغات برای انتخابات دهم باعث شد که حتی معدود انتقادات درست آنها نیزاز سوی احمدی نژاد غیر خیرخواهانه استنباط شود. نمود این استنباط ها در مناظره ها آشکار شد و تمامی استهزاها، تخریبها و توهین های چهار ساله اصلاح طلبان به یکباره و در عرض دو مناظره بر سر خوداصلاح طلبان آواری سنگین و شوک آور به جای گذاشت. فضا به شدت رادیکالی شده و کینه بر روی کینه ها انباشته شد.ج) پس از 22 خرداد88 – اصلاحات بر فراز صلیب سبز:
رفتارهای غیر اصلاح طلبانه اصلاح طلبان در دوره چهار ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد و سپس رفتارها و سخنان احمدی نژاد در دوران تبلیغات دوره دهم ، اصلاحات را به مسیری کشانده که گفتار و رفتارهای موسوی عملا دست و پای آن را بسته و اصلاحات را چهار میخ بر صلیبی سبز میخکوب کرده است.
این صلیب همانطور که نمادی شد برای تبلیغات کاندیدای شکست خورده، چهار سوقی شد برای ایستادن در فضایی ضد اصلاح طلبانه. رفتار سبزها به گونه ای پیش رفت که معدود منتقدان اصولگرای احمدی نژاد نیز موقتا دست از انتقاد او کشیدند. یا سکوت کردند و یا بدون تایید احمدی نژاد، وظیفه خود را دفاع از نظام و امنیت کشور در برابر تاخت و تاز موسوی دانستند.چه باید کرد؟
آنچه که امروز شاهد آن هستیم اصلاحاتی است خسته، آسیب دیده و درحال احتضار بر فراز صلیب سبز.
اصلاحات واژه مقدسی است که نباید اینگونه قربانی شود. این نه انصاف است و نه مصلحت. کشور به فضای نقد و نقادی نیاز دارد. البته نقد صحیح و اصولی نه تهمت و توهین و جوسازی. متاسفانه امروز اصلاح طلبی واقعی و فضای نقد دولت در کشور به دلیل رفتارهای ضد اصلاح طلبانه اصلاح طلبان قربانی شده است. در فضایی که تروریستها در روز روشن به اموال عمومی حمله می کنند، ناامنی می آفرینند و استاد دانشگاه را در مقابل منزلش با بمب ترور می کنند، دادستانی و مقامات امنیتی هم طبیعتا به هر حرکتی حساس می شوند و دیگر جایی برای نقد و نقادی نمی ماند.
بعد از 22 خرداد، متاسفانه مخالفان اصلاح طلب احمدی نژاد، به فعالیتهای کاملا تخریبی روی آورده اند، منتقدان اصول گرا نیز انتقاد از رفتارهای اشتباه دولت را متوقف کرده اند و منتقدان بیطرف ولی خیرخواه و موثر نیز در گردوخاک بی منطق سبزها، سکوت پیشه کرده اند.
پس بحث کارایی دولت چه می شود؟ چنین فضایی قطعا به زیان کشور است.
امروز نجات اصلاحات از جمله ضروری ترین نیاز های کشور است. البته مقدمه آن، آرامش فضای سیاسی، بازگشت همه به مسیر قانون و اعمال بی چون و چرا و عادلانه عدالت علیه همه مقصران است.
در این فضا برهمه خیرخواهان کشور واجب است اصلاحات را از چهار میخ صلیب سبز بازکرده وآن را به صورت واقعی پی گیری کنند. باید به این نکته واقف بود که اصلاحات ملک پدری یا نام خانوادگی عده ای از سیاسیون نیست و از این رو این مصلوب را هر دلسوزی می تواند باز کرده و تیمار کند.
اتفاقا کسانی که آن را برفراز صلیب سبز دست و پا ی بستند نمی توانند یا نمی خواهند آن را باز کنند. کشور تشنه اصلاحات است اما اصلاحات واقعی. اصلاحاتی که در آن وضع موجود، وضع مطلوب و راه حل ها ی تحقق وضع مطلوب، خیرخواهانه و بی غرض ارائه شود.
اصلاحات باید از منافع اشخاص جداشود. اصلاحات باید از نام خانوادگی عده ای برافتد تا با خوش نامی به میهن و ملت نجیب ایران سود برساند.
منبع:http://alef.ir/1388/content/view/63052/
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
خوشامد عرض میکنم به همهى برادران و خواهران عزیز که از راه دور قبول زحمت فرمودند و امروز حسینیه را با نفس گرم خود، با دل پرشوق و شور خود منور کردند. خیلى خوش آمدید برادران و خواهران عزیز - بخصوص خانوادههاى معظم شهیدان، علماى محترم، مسئولان زحمتکش و خدوم - و این خاطرهى بزرگ، یعنى 6 بهمن را که یکى از حماسههاى برجستهى ملت ایران است و افتخار آن متعلق به مردم آمل است، در ذهنها و خاطرهها تجدید کردید.
بله، بنده هم همین عقیده را دارم؛ نباید اجازه داد که این خاطرههاى پرشکوه، این حوادث بىنظیر و تعیین کنندهى تاریخ انقلاب، در ذهنها کمرنگ شود. نسل جوان ما باید این خاطرهها را درست بشناسد، بتواند آنها را تحلیل کند و آنها را چراغ راه آیندهى پرماجراى خود و هدف بلند خود قرار بدهد.
البته افتخارات مازندران و در این مناسبت عرض کنیم بالخصوص مردم آمل، افتخارات کمى نیست. چه در وادى مجاهدت فىسبیلاللَّه، چه در وادى علم، فقاهت، معرفت و عرفان، انصافاً چهرهى آمل چهرهى درخشانى است. امروز هم بحمداللَّه بزرگان روحانى آملى جزو افتخارات حوزههاى علمیه و جزو ذخائر باارزش روحانى کشور ما محسوب میشوند. در امتحان عظیم هشت سالهى جنگ تحمیلى هم، چه شهر آمل، چه استان پهناور مازندران، یکى از بخشهاى پرافتخار کشور بودند. من همان وقت هم، چه با لشکرهاى مستقر در مازندران، چه با بسیجىهاى آنها و جوانان فداکار آنها آشنائى داشتم؛ آنها را از دور و نزدیک میشناختم؛ مجاهدتهاشان را میدانستم؛ اینها که از یاد انقلاب نخواهد رفت. یک بنائى را شما مشاهده میکنید مستحکم، باشکوه و سربلند؛ کى این خشتها را، این سنگها را روى هم گذاشت تا این بنا به وجود آمد؟ کى توانست این نقشهى فاخر را در عمل پیاده کند و این بنا را به وجود بیاورد؟ مگر میشود نقش آن حوادث و آن شخصیتهائى که کار آنها، مجاهدت آنها، گذشت آنها و احساس مسئولیت آنها موجب شد ذره ذره این بنا بالا بیاید، ارتفاع پیدا کند، شکل پیدا کند، شکوه پیدا کند، نادیده گرفت؟ یکى از خطاهائى که گاهى اتفاق افتاده است، نادیده گرفتن همین نقشآفرینان بزرگ است.
»شهر هزار سنگر«؛ این تعبیر کمى است؟ حرف کوچکى است؟ قضیهى ششم بهمن آنقدر اهمیت داشت که امام بزرگوار ما آن را در وصیتنامهى تاریخى خود هم مندرج کردند، آن را یادگار گذاشتند؛ یعنى فراموش نشود. حالا چرا فراموش نشود؟ براى اینکه حوادث تاریخى، هم درس است، هم عبرت است. قضایاى جارى بر یک ملت، قضایائى است که در برهههاى مختلف غالباً تکرار میشود. امروز بیست و هشت سال از آن زمان میگذرد، اما راه جمهورى اسلامى که عوض نشده است؛ دشمنان جمهورى اسلامى هم عوض نشدند. پس آنچه که آنجا اتفاق افتاد، میتواند براى امروز و براى آینده تا هر وقتى که ملت ایران به حول و قوهى الهى دلبستهى این اصول و این انقلابند، عبرت باشد، درس باشد؛ لذا نباید فراموش بشود.
خوب، حالا در فضائل ششم بهمنِ آمل یک جملهى دیگر هم عرض کنیم. »هزار سنگر« یعنى چه؟ ظاهر قضیه این است که در درون شهر، مردم در مقابل گروههاى اشرار و متجاوز سنگر درست کردند - حالا یا هزار تا، یا بیشتر یا کمتر - اما من یک تفسیر دیگرى دارم: این سنگرها سنگرهاى درون خیابانها نیست، این سنگرِ دلهاست؛ هزار تا هم نیست، هزاران سنگر است؛ به عدد هر مؤمنى، هر انسان باانگیزهى باشرفى، یک سنگر در مقابل تهاجم دشمن وجود دارد. اگر یک ملت وقتى به دنبال یک هدفى حرکت میکند، نداند سر راه او چه خطراتى است، چه کمینکردههائى هستند، چه باید کرد در مقابل اینها، خود را رها کند، قید و بندهاى خود را رها کند، بىخیال باشد، ضربه خواهد خورد. همهى ملتهائى که در جهت یک هدف بزرگى حرکت کردند و وسط راه ضربه خوردند و گاهى آنچنان افتادند که دیگر قرنها بلند نشدند، مشکلشان از همین جا آغاز شد: ندانستند چى در انتظار آنهاست و خود را براى مواجههى با آن آماده نکردند. درسهاى گذشته این کمک را به ما میکند که راهمان را بفهمیم، بشناسیم، کمینها را بشناسیم، کمینکردهها را بشناسیم.
انقلاب اسلامى با آن عظمت پیروز شد. مردم آمدند با تنهاى خودشان، با جسمهاى بىپناه و بىزره خودشان در مقابل سلاح عوامل رژیم جبار ایستادند و انقلاب را پیروز کردند؛ بعد همین مردم آمدند به جمهورى اسلامى رأى دادند و جمهورى اسلامى را انتخاب کردند. خوب، یک انسان باانصاف و باشرف، در مقابل این خواست مردم چه میکند؟ بعضىها آمدند وسط میدان، ادعاى طرفدارى از مردم کردند، خودشان را دموکراتیک خواندند، خودشان را طرفدار خلق معرفى کردند؛ آن وقت با همین خلقى که این نظام را با این بهاى سنگین سر کار آورده بودند، شروع کردند به مقابله کردن. توشان منافق بود، کافر صریح بود، طرفدار غرب بود، متظاهر به دین هم بود؛ همهى اینها با هم شدند یک جبهه، یک حرکت، در مقابل نظام اسلامى، در مقابل ملت ایران. ادعاى طرفدارى از مردم کردند، با مردم درافتادند؛ ادعاى طرفدارى از دموکراسى و آراء مردم کردند، با آراء مردم و نتیجهى آراء مردم درافتادند؛ ادعاى روشنفکرى و آزاداندیشى و آزادفکرى کردند، به طور متحجرانه چهارچوبهاى القائى متفکرین غربى را - که آمیختهى به بدخواهى و بددلى بود - قبول کردند؛ آمدند مقابل ملت ایران. اول با حرفهاى روشنفکرانه یا شبهروشنفکرانه شروع کردند به امام و به جمهورى اسلامى و به مبانى امام اعتراض کردن، انتقاد کردن، حرف زدن؛ بعد یواشیواش رودربایستى را کنار گذاشتند، آمدند توى میدان، مبارزهى فکرى را، مبارزهى سیاسى را تبدیل کردند به مبارزهى مسلحانه یا اغتشاشگرى - اینها توى کشور ما اتفاق افتاد؛ مال تاریخ نیست، مال همین دههى اول انقلاب است - شروع کردند مزاحمت کردن. به جاى اینکه بنشینند فکر کنند، ببینند مشکلات کشور چیست - این همه مشکلات متوجه کشور ما بود؛ مقدارى از گذشته مانده بود، مقدارى را تحمیل میکردند - به حل این مشکلات کمک کنند، به مسئولین کمک کنند، اگر به نظرشان میرسد که باید راهنمائى کنند، راهنمائى کنند، اگر زیر یک بارى را باید بگیرند، به جاى اینکه بگیرند، افتادند سینه به سینه شدن، معارضه کردن، بدگوئى کردن؛ بعد هم هر جا توانستند، با مردم مواجه شدن، در بخشهاى مختلف. کشور در مرزها درگیر جنگ بود، به جنگ هم بىاعتنائى کردند؛ داخل همین خیابانهاى تهران، سر هر چهارراهى که توانستند، سر هر گذرى که دستشان رسید، بنا کردند با جمهورى اسلامى و با نظام مقابله کردن.
خوب، جمهورى اسلامى هویتى غیر از هویت مردم و ایمان مردم و عزم مردم که ندارد. امروز هم همین جور است. ما کسى نیستیم، ما چیزى نیستیم؛ خداى متعال به وسیلهى این مردم و این دلهاست که این نظام را حمایت میکند؛ »هو الّذى ایّدک بنصره و بالمؤمنین«.(1) خداوند متعال به پیغمبرش میفرماید که پروردگار، تو را به وسیلهى مؤمنین یارى کرد. جمهورى اسلامى امروز هم همین جور است، آن روز هم همین جور بود. ما وسیلهى دیگرى نداریم؛ وسیله، همین ایمانهاى مردم است که از هر سلاحى کارآمدتر است، از هر وسیلهاى مؤثرتر است. آن روز هم همین جور بود. مردم آمدند این توطئهها را جارو کردند. البته یک توطئه که جارو شد، معنایش این نیست که توطئه تمام شد؛ خوب، دشمن بیدار است؛ یک بازى دیگرى، یک توطئهى دیگرى، یک ماجراى دیگرى. مردم که بیدار بودند، فرقى نمیکند؛ صد تا توطئه هم که بیاورند، مردم در مقابلش مىایستند و حرکتشان را هم ادامه میدهند. حرکت عظیم ملت ایران متوقف نمیشود؛ هم پیش میروند، هم در عین حال با معارضهها، با دشمنىها و با مزاحمتها مقابله میکنند. این وضعى بوده است که در این سى سال وجود داشته است.
خطاهائى در معارضین جمهورى اسلامى بود، که تا هر وقتى که این خطاها وجود داشته باشد، کارهائى که بکنند، ممکن است به مردم آزار و اذیتى وارد کند، اما بیشتر به ضرر خودشان است: یکى این است که معارضین جمهورى اسلامى غالباً خود را از مردم بالاتر دانستهاند. خطاى دوم این است که به دشمنان این مردم امید بستند، دل بستند. این، دو تا اشتباه بزرگ است. وقتى از مردم خودشان را بالاتر دانستند، لازمهاش این میشود که اگر مردم در یک حرکت قانونى یک اقدامى کردند، یک چیزى را خواستند، یک چیزى را نخواستند، انتخابى کردند، عملى انجام دادند، اینها بگویند نه؛ مردم، عوام بودند؛ این عوامگرائى است، این پوپولیزم است؛ ما این را قبول نداریم. خود را از مردم بالاتر دانستن، اینجا ظاهر میشود. ادعا ملاک نیست که بگویند ما مردمى هستیم؛ در عمل باید مردمى بود. این اشکال اول.
اشکال دوم این است که به دشمنان این مردم - که دشمنى آنها ثابت است، واضح است - دل میبندند. کى با این مردم در طول این سى سال دشمن بوده است؟ در درجهى اول، آمریکا و صهیونیسم. از اینها دشمنتر ما سراغ داریم براى جمهورى اسلامى؟ از روز اول، دولت آمریکا و رژیم صهیونیستى و صهیونیستهاى دنیا در مقابل نظام جمهورى اسلامى ایستادند. امروز هم حقاً و انصافاً دشمنترین دشمنان، اینها هستند. بنده که نگاه میکنم، مىبینم بعضى از دولتهاى غربى گاهى یک حرفهاى بىربطِ بىمعنائى میزنند؛ اما محرک، صهیونیستهایند؛ عامل، همان طبقهى مسلطى هستند که بر حکومت آمریکا و دولت آمریکا و انتخابات آمریکا هم مسلطند؛ اینهایند که دارند صحنهگردانى میکنند. خوب، پس اینها شدند دشمنترین دشمنان ملت ایران.
حالا اگر آن کسى که در مقابل مردم مىایستد، به اینها دل بست، این آن خطاى دوم است که اتفاق مىافتد. دل بستن به دشمن؟! وقتى مىبینیم که این دشمن وارد میدان شده است، بایستى بفهمیم، بشناسیم؛ اگر خطائى، اشتباهى کرده باشیم، باید اشتباه را برطرف کنیم. از روز اول، آمریکائىها علیه جمهورى اسلامى توطئه کردند. خوب، این توطئهها زائد است که بگوئیم بىاثر بود؛ واضح است که بىاثر بود؛ اگر این توطئهها بىاثر نبود که حالا باید اثرى، نشانى از جمهورى اسلامى باقى نباشد؛ مىبینید که جمهورى اسلامى امروز دهها برابر قوىتر از روز اول است؛ پس این توطئهها بىاثر بود. امروز هم هى نقشهاى جدیدى میزنند، باز هم توطئه میکنند؛ عبرت هم نمیگیرند. من تعجب میکنم! به گذشته فکر نمیکنند که خوب، این همه توطئه کردیم، این همه علیه جمهورى اسلامى پول خرج کردیم، این همه اینجا آنجا این را دیدیم، آن را دیدیم، در داخل مزدور پرورش دادیم، در بیرون این و آن را علیه جمهورى اسلامى بسیج کردیم؛ اثرى نکرد. باز دوباره مىنشینند چهل و پنج میلیون دلار بودجه تصویب میکنند، براى اینکه جمهورى اسلامى را شکست بدهند! بودجه تصویب میکنند که از طریق اینترنت، انقلاب ایران را از بین ببرند؛ جمهورى اسلامى را سرنگون کنند! ببینید چقدر این دشمن، دشمن درماندهاى است. خوب، شما چند ده »چهل و پنج میلیون دلار« را تا حالا مصرف کردهاید؟ چقدر شما براى شکست دادن جمهورى اسلامى کار دیپلماسى کردید، تحریم اقتصادى کردید، انواع و اقسام توطئهها را کردید، جاسوس فرستادید، جاسوس تربیت کردید؛ چه فایدهاى کردید که حالا باز میخواهید از این طریق وارد شوید و ملت ایران را به خیال خودتان از انقلاب جدا کنید؟ این را دشمن نمیفهمد. این، همان سنت الهى است؛ این، همان زدن به چشم و گوش دشمن غافل از خداى متعال است که حقائق را نفهمد؛ غافل کردن دشمن است. »فسینفقونها ثمّ تکون علیهم حسرة«؛(2) پول را خرج میکنند، بعد هم برایشان حسرت میشود؛ چون بىفایده است. من نمیدانم چقدر نشستند طراحى کردند، کار کردند تا بتوانند در تهران به یک بهانهاى آشوب راه بیندازند؛ خدا میداند که از چه مدت قبل اینها نشستند طراحى کردند؛ خوب، چه شد؟ غیر از این شد که مردم از آنچه که بودند، بیدارتر شدند؟ اگر کسى خیال میکرد که لازم نیست دیگر بیاید توى میدان، از نظام جمهورى اسلامى دفاع کند، با این حوادث، همه احساس کردند که باید همیشه براى دفاع از جمهورى اسلامى حاضر باشند.
گاهى هم هست که این بازىهائى که دشمن در مىآورد، براى باج گرفتن از جمهورى اسلامى است. اول انقلاب هم همین جور بود؛ بعضى از این گربهرقصانىهائى که میکردند، براى این بود که نظام جمهورى اسلامى را وادار کنند که آنها را در قدرت سهیم کند، شریک کند، بدون استحقاق؛ بدون اینکه مردم این را خواسته باشند، پشتوانهى مردمىاى وجود داشته باشد. گاهى اینجور است که دشمنان بینالمللى ما این جنجالها را راه مىاندازند، براى اینکه جمهورى اسلامى را وادار کنند به باجدهى؛ مثل خیلى از دولتهائى که بمجردى که یک خطرى احساس میکنند، میروند در مقابل ارباب بزرگتر، حاضر میشوند باج بدهند؛ باج پولى بدهند، باج سیاسى بدهند. امام باج نداد - این را همه بدانند - ما هم به هیچ کس از طرف ملت ایران و از طرف خودمان باج نخواهیم داد.
ما یک حرف حقى داریم، پاى آن حرف حق ایستادهایم؛ ما گناهى نکردهایم. ما میخواهیم ملتى باشیم که قدرتمندان دنیا بر ما مسلط نباشند؛ خودمان ادارهى امور خودمان را به عهده بگیریم. ما میخواهیم ملتى باشیم پویا، حرکت کنندهى به جلو. ما میخواهیم ملتى باشیم که مسلمانى را در عمل - نه فقط در ادعا - ثابت کنیم؛ به احکام الهى عمل کنیم. ما میخواهیم جامعهى ما جامعهى مسلمان باشد، جامعهى اسلامى باشد. ما نمیخواهیم بافتهها و پندارهاى متفکرین مادى را، سیاستمداران غربى را در زندگى خودمان به عنوان دستورالعمل بپذیریم؛ ما میخواهیم حکم خدا را بپذیریم. این جرم است؟
این را هم فهمیدهایم که اگر بخواهیم مسلمان زندگى کنیم، باید قدرتمند باشیم تا بتوانیم از خودمان و از هدفمان و از عقایدمان در مقابل دشمن دفاع کنیم. باید قدرتمند باشیم تا بتوانیم از حقوق کشورمان، از حقوق ملتمان - به عنوان یک ملت - از حقوق خودمان دفاع کنیم؛ ما دنبال این هستیم. اینها جرم است براى یک ملت؟ پس حرف ما حق است. پاى این حق هم ایستادهایم. این را هم معتقدیم که آن وقتى که حق با باطل درگیر و روبهرو شود، اگر اصحاب حق راست بگویند پاى حق بایستند، قطعاً باطل شکست خواهد خورد. تجربه هم کردهایم همین جور است. ما در طول این سى سال تجربه کردهایم: ایستادیم، پیش رفتیم. هر جا که مىبینید یک عقبنشینىاى انجام گرفته است، یک ناکامىاى پیش آمده است، به خاطر این است که در استقامت ما سستى پیدا شده بود. هر جا استقامت کردیم، پیش رفتیم. بعد از این هم همین جور خواهد بود.
آنچه که براى ما لازم است، این است که آحاد مردم، مسئولین، غیر مسئولین، بخصوص جوانها، بخصوص کسانى که سخن و حرفشان تأثیر دارد، احساس مسئولیت حضور در صحنه را از دست ندهند. هیچ کس نگوید من تکلیفى ندارم، من مسئولیتى ندارم؛ همه مسئولند. مسئولیت معنایش این نیست که اسلحه ببندیم، بیائیم توى خیابان راه برویم؛ در هر کارى که هستیم، احساس مسئولیت کنیم؛ مسئولیت دفاع از انقلاب و از نظام جمهورى اسلامى؛ یعنى از اسلام، یعنى از حقوق مردم، یعنى از عزت کشور. این، شرط اول: همه باید این احساس مسئولیت را داشته باشیم. و من مىبینم که این احساس مسئولیت را داریم. این را مردم کشور ثابت کردند، ثابت میکنند؛ حالا یک نمونهى واضحش همین 9 دى بود که اشاره کردند؛ نمونههاى دیگرى هم هست؛ 22 بهمن در پیش است، دههى فجر در پیش است. مردم حضور خودشان را، آمادگى خودشان را، سرزندگى و نشاط خودشان را نشان دادهاند، باز هم نشان خواهند داد.
مسئولین کشور بالخصوص، باید همهى تلاش خودشان را بگذارند که مشکلات را با سرپنجهى تدبیر، با کار مستمر، با خسته نشدن، با شوق و ذوق و توکل به خدا و کمک خواستن از خداوند برطرف و حل کنند. منظور فقط مشکلات سیاسى و امنیتى نیست - اینها جزئى از مشکلات است - پیشبرد کشور، اقتصاد کشور، علم کشور، مسائل اجتماعى گوناگون هم بر عهدهى مسئولین است. مسئولان قواى سهگانه و همهى مسئولان کشور وظیفهى خودشان بدانند که براى این ملت کار کنند؛ کار و کار و کار، تدبیر و تدبیر و تدبیر؛ یک لحظه غفلت نکنند. ما یک حرکت خوبى داریم به سمت جلو؛ نگذارند این حرکت متوقف بشود؛ نباید این حرکت از دور بیفتد. ما داریم پیش میرویم؛ باید همین طور با این پیشرفت ادامه بدهیم، سرعت را هم بیشتر کنیم، همهجانبهتر هم بکنیم، نقاط کور را هم بگیریم.
وظیفهى آحاد مردم در قبال مسئولین هم، اعتماد کردن به مسئولین و همراه بودن با آنهاست. اعتماد به مسئولین و همراه بودن با آنها معنایش این نیست که ما به مسئولین تذکر ندهیم؛ آنجائى که لازم است از آنها انتقادى بشود، انتقاد نکنیم؛ نه، اما با هم باشیم. یکى از هدفهاى دشمن، بىاعتماد کردن مردم به مسئولین کشور است؛ این ترفند دشمن است. پس وظیفهى عمومى براى همه - از صدر تا ذیل - حضور در عرصهى انقلاب و عرصهى دفاع از کشور است در مقابل جبههى دشمن؛ که خوشبختانه این جبهه هم امروز از سى سال پیش خیلى خیلى عقبتر و مشکلدارتر است؛ در افغانستان گرفتارند، در عراق گرفتارند، در پاکستان گرفتارند، اخیراً خودشان را در یمن گرفتار کردند؛ با ملتهاى منطقهى ما مشکل دارند، با ملتهاى خودشان مشکل دارند، در اروپا مشکل دارند.
در مقابل این جبههى دشمن، احساس حضور، احساس مسئولیت براى حضور، وظیفهى همه است. وظیفهى مسئولان، کار کردن، وقت را مغتنم شمردن براى خدمت، خدمت دادن به مردم، هر لحظهاى را، هر ساعتى را مغتنم شمردن براى کار، که گرهها را باز کنند، مشکلات را برطرف کنند؛ و وظیفهى عمومى مردم در قبال مسئولین، اعتماد، همراهى، پشتیبانى و کمک است. اگر کسى نظرى دارد براى کمک، نظر بدهد؛ اگر کسى یک وقت اعتراضى دارد، اعتراض هم اشکالى ندارد، ولى اعتراض باید مقابله نباشد؛ همراهى باشد، مثل دو همسنگر که در یک سنگر نشستهاند، ممکن است این به آن اعتراض کند که چرا پایت را دراز کردى یا چرا خوابت برد؟ اینها روبهروى هم قرار نمیگیرند.
بدانید عزیزان من! دست قدرت و ارادهى الهى، بر حسب قرائن فراوان، پشتیبان شما ملت است. بدانید انشاءاللَّه دعاى مستجاب ولىعصر )ارواحنا فداه( متوجه شما ملت است. و بدانید خداى متعال به توفیق و فضل خود، این ملت را به هدفهاى بلند و به آرزوهاى بزرگ خود خواهد رسانید و انشاءاللَّه دشمن را در مقابل شما ذلیل و خاکسار خواهد کرد.
پروردگارا ! با این ملت بزرگ، بر حسب ایمانهاى آنها، نیتهاى آنها، دلهاى پاک آنها، رفتار بفرما. پروردگارا ! شهداى عزیز ما، شهداى حادثهى آمل و شهداى استان مازندران را با اولیائت محشور بفرما. پروردگارا ! امام بزرگوار ما و ارواح شهدا را با ائمهى هدى محشور بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
1) انفال: 62
2) انفال: 36
رهبر انقلاب در دیدار مردم آمل و استان مازندران : امام به کسی باج نداد من هم باج نمی دهم
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند از طرف خود و ملت هیچ باجی به هیچ کس نخواهند داد.
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار هزاران نفر از مردم استان مازندران، از جمله مردم آمل و همچنین علما و مسئولان استان، حوادث تاریخی را درس آموز و عبرت انگیز برای ادامه مسیر آینده، دانستند و با اشاره به بی اثر بودن طراحی های مختلف سی سال گذشته به دلیل ایمان و حضور هوشمندانه مردم در صحنه تأکید کردند: امروز نیز مهمترین وظیفه آحاد مردم به ویژه جوانان و افراد تأثیرگذار، حضور در صحنه دفاع از انقلاب و نظام اسلامی و اعتماد به مسئولان است، و اصلی ترین وظیفه مسئولان هم تلاش و کار بی وقفه و همه جانبه و تدبیر برای حل مشکلات و سرعت بخشیدن به حرکت روبه جلوی کشور است.
رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار که به مناسبت حماسه ششم بهمن مردم آمل در سال 1360 برگزار شد، با اشاره به نقش آفرینی مردم مؤمن و انقلابی آمل در حادثه ششم بهمن افزودند: این موضوع آنقدر اهمیت داشت که امام (ره) آن را در وصیت نامه تاریخی خود ذکر کردند تا فراموش نشود و برای آیندگان بماند.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر لزوم درس و عبرت گرفتن از حوادث مختلف انقلاب اسلامی بویژه حماسه ششم بهمن مردم آمل، خاطرنشان کردند: تعبیر ظاهری هزار سنگر از شهر آمل به دلیل سنگربندی خیابانها در حادثه ششم بهمن سال 60 است اما تعبیر واقعی آن به معنای سنگر دلها است که با این تعبیر، به عدد هر انسان مؤمن و با انگیزه ای، سنگری در مقابل تهاجم دشمن وجود دارد.
ایشان ضمن آسیب شناسی از شکست حرکت برخی ملتها در جهت اهداف و آرمانهای بزرگ تأکید کردند: علت اصلی توقف و شکست حرکت این ملتها، آماده نبودن برای مواجهه با خطرات بود و یکی از درس های حوادث تاریخی، آماده شدن برای خطرات پیش رو و شناخت دقیق آنها است.
رهبر انقلاب اسلامی در تحلیل حوادث سی ساله انقلاب اسلامی و چگونگی انحراف برخی جریانها و گروهها و در نهایت ایستادگی آنها در مقابل مردم، افزودند: در اوایل انقلاب برخی افراد و جریانها که مدعی روشنفکری و طرفداری از رأی مردم و خلق بودند و شعار دموکراسی می دادند در مقابل خلقی که نظام اسلامی را با بهای سنگینی بر سر کار آورده و به آن رأی داده بودند، ایستادند و با مردم مقابله مسلحانه کردند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به ترکیب این جریانها و گروهها که شامل منافقین، افراد کافر، طرفداران غرب، و حتی متظاهرین به دین بودند، خاطرنشان کردند: این جریانها ابتدا با سخنان روشنفکرانه به مبانی امام (ره) و جمهوری اسلامی اعتراض کردند و سپس به تدریج میدان مبارزه فکری و سیاسی را به میدان مبارزه مسلحانه و اغتشاشگری تبدیل و برای مردم و مسئولان در زمان جنگ مزاحمت ایجاد کردند.
ایشان با تأکید بر اینکه هویت جمهوری اسلامی ایران همان هویت مردم و عزم و ایمان آنها است، افزودند: در آن زمان با لطف و هدایت الهی، مردم در صحنه حاضر شدند و همه توطئه ها را خنثی کردند. البته این به معنای تمام شدن توطئه ها نبود ولی مهم آن بود که مردم بیدار و در صحنه حاضر بودند و به حرکت خود تا به امروز ادامه دادند.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین در تحلیل عملکرد جبهه معارضان نظام اسلامی در طول سی سال گذشته خاطرنشان کردند: در این جبهه همواره دو خطای فاحش وجود داشته است، نخست آنکه خود را بالاتر از مردم می دانستند و دوم آنکه به دشمنان ملت دل بسته بودند.
حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین خطای اول معارضان نظام اسلامی افزودند: نتیجه بالاتر دانستن خود، از مردم، این می شود که اگر مردم در یک حرکت قانونی، اقدام و یا انتخابی کردند، معارضان در مخالفت با اقدام مردم آن را عوام گرایی و مردم را عوام می خوانند.
ایشان با اشاره به دل بستن معارضان نظام اسلامی به دشمنان مردم خاطرنشان کردند: در طول سی سال گذشته دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی و صهیونیستهای دنیا، دشمن ترین دشمنان ملت ایران بوده اند و امروز هم حقاً و انصافاً دشمن ترین دشمنان هستند و دل بستن به این دشمنان خطای بزرگی است.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: وقتی دشمن وارد میدان شده است، باید متوجه شویم و اگر خطا و اشتباهی هم انجام دادیم، آن را تصحیح کنیم.
حضرت آیت الله خامنه ای بی اثر بودن توطئه های آمریکا در سی سال گذشته را بسیار واضح و آشکار دانستند و تأکید کردند: دلیل بی اثر بودن توطئه ها، این است که امروز جمهوری اسلامی ایران دهها برابر قویتر از روزها و سالهای اولیه شده است و به حرکت خود با شتاب و قدرت بیشتر ادامه می دهد.
ایشان با اظهار تعجب از عبرت نگرفتن دشمنان ملت ایران، از بی اثر بودن توطئه های قبلی و تلاش برای برنامه های جدید و در عین حال تکراری افزودند: آمریکاییها می گویند 45 میلیون دلار بودجه تصویب کرده اند تا از طریق اینترنت جمهوری اسلامی ایران را شکست دهند که این نشان دهنده اوج درماندگی دشمن است زیرا آنها تاکنون دهها 45 میلیون دلار صرف مقابله با نظام اسلامی از طریق کار دیپلماسی، تحریم، اعزام جاسوس، استخدام مزدور و روشهای دیگر کرده اند ولی به هیچ نتیجه ای نرسیده اند.
رهبر انقلاب اسلامی ناتوانی دشمن در فهم واقعیت انقلاب اسلامی و قدرت مردمی آن را از سنت های الهی دانستند و خاطرنشان کردند: دشمنان ملت ایران مدتها طراحی کردند تا بتوانند به بهانه ای در تهران آشوب ایجاد کنند اما نتیجه این طراحی، آیا غیر از بیداری و هوشیاری بیشتر مردم در دفاع از جمهوری اسلامی شد.
حضرت آیت الله خامنه ای تاکید کردند: حوادث اخیر باعث شد تا همه مردم برای حضور بیش از پیش در صحنه دفاع از جمهوری اسلامی، احساس وظیفه کنند.
ایشان خاطرنشان کردند: البته در مقاطعی برخی طراحی های دشمن برای وادارکردن نظام اسلامی به باج دادن بوده است اما امام بزرگوار(ره) هیچگاه باج نداد و همه بدانند ما نیز از طرف ملت ایران و از طرف خود به هیچ کس باج نخواهیم داد.
رهبر انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه ملت ایران بر حرف حق خود ایستاده است و از آن کوتاه نخواهد آمد، افزودند: ملت ایران می خواهد ملتی مستقل، پویا، حرکت کننده به جلو، عامل به احکام اسلامی، و قدرتمند برای دفاع از حقوق و عقاید خود باشد. آیا این خواسته های به حق، جرم است؟
حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: ما براساس دستورات اسلام معتقدیم هرگاه حق و باطل در مقابل یکدیگر قرار گیرند، اگر اصحاب حق، صادقانه در مسیر خواسته حق خود ایستادگی کنند، قطعا باطل شکست خواهد خورد و تجربه سی سال گذشته نیز همین موضوع را اثبات کرده است.
ایشان در تشریح وظایف مردم و مسئولان در شرایط فعلی خاطرنشان کردند: مهمترین وظیفه آحاد مردم و مسئولان به ویژه جوانان و افرادی که سخن آنان در میان مردم تاثیرگذار است، حفظ احساس مسئولیت حضور در صحنه است.
رهبر انقلاب اسلامی تاکید کردند: امروز هیچ کس نباید بگوید من تکلیف و مسئولیتی ندارم بلکه همه باید در دفاع از نظام جمهوری اسلامی که دفاع از اسلام، حقوق مردم و عزت کشور است، احساس مسئولیت کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: مردم همواره این احساس مسئولیت را به اثبات رسانده اند که نمونه واضح آن راهپیمایی نهم دی بود و در 22بهمن نیز مردم حضور، آمادگی و سرزندگی خود را همچون گذشته نشان خواهند داد.
ایشان وظیفه مسئولان کشور را نیز کار و تلاش همراه با تدبیر برای حل مشکلات دانستند و خاطرنشان کردند: مسئولان قوای سه گانه و همه مسئولان باید کار برای مردم و تدبیر در امور را وظیفه خود بدانند و لحظه ای از آن غفلت نکنند.
رهبر انقلاب اسلامی تاکید کردند: نباید حرکت رو به جلوی کشور لحظه ای کند شود بلکه باید با سرعت بیشتر و همه جانبه تر ادامه یابد.
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین وظیفه آحاد مردم در قبال مسئولین را، اعتماد به آنها و پشتیبانی از مسئولان برشمردند و خاطرنشان کردند: یکی از هدفهای دشمن، بی اعتماد کردن مردم به مسئولان است و همه باید در این خصوص هوشیار باشند.
ایشان افزودند: البته پشتیبانی از مسئولان به معنای تذکر ندادن و یا پرهیز از انتقاد بجا و صحیح، نیست اما این تذکر و یا انتقاد لازم باید همانند تذکر دو همسنگر به یکدیگر باشد و نه بصورت مقابله و رودررویی.
رهبر انقلاب اسلامی تاکید کردند: قرائن فراوان نشان می دهد که دست قدرت الهی پشتیبان این ملت است و خداوند متعال با فضل و عنایت خود و دعای مستجاب حضرت ولی عصر(عج) این ملت را به هدفهای بلند خواهد رسانید و دشمن را در مقابل این ملت بزرگ ذلیل و خاکسار خواهد کرد.
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود در تجلیل از افتخارات و رشادتهای مردم مؤمن مازندران بویژه مردم آمل خاطرنشان کردند: چهره آمل در عرصه های مختلف از جمله عرصه مجاهدت فی سبیل الله و وادی علم، فقاهت، معرفت و عرفان چهره درخشانی است و امروز نیز بزرگان روحانی آملی از افتخارات حوزه های علمیه و از ذخایر با ارزش روحانی کشور هستند.
در ابتدای این دیدار آیت الله طبرسی نماینده ولی فقیه در استان مازندران و امام جمعه ساری، در سخنانی ضمن اشاره به سوابق تاریخی و ارادت ویژه مردم مازندران به اهل بیت علیهم السلام و جانفشانی مردم این منطقه در صحنه های مختلف دفاع از انقلاب اسلامی از جمله حماسه ششم بهمن آمل و دوران دفاع مقدس تاکید کرد: مردم مازندران همواره آماده دفاع از آرمانهای امام(ره) و ارزشهای انقلاب، و گوش به فرمان رهبر انقلاب اسلامی هستند.
روزنامه کیهان۷/۱۱/۸۸