قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

مشائی: فاصله‌من‌با‌خانم‌تهرانی‌را‌در‌عکس‌نزدیک‌کرده‌اند

دبیر کل جامعه اسلامی وعاظ با بیان اینکه سؤالات زیادی مانده که هنوز از مشایی پرسیده نشده است، گفت: سؤالات همچنان باقی است مشایی نباید در حوزه غیرتخصصی وارد شود.

حجت‌الاسلام جعفر شجونی دبیر کل جامعه اسلامی وعاظ در گفتگو با فارس با اشاره به جلسه شب گذشته این تشکل با اسفندیار رحیم مشایی مشاور و رئیس‌دفتر رئیس‌جمهور اظهار داشت: بارها گفته‌ام و الان نیز تکرار می‌کنم آقای مشایی حق ندارد وارد حوزه‌های غیرتخصصی خود شود. وی باید به کار خود در دفتر ریاست‌جمهور مشغول باشد و در خصوص انبیاءالهی که تخصص ندارد اظهار نظر نکند.

شجونی با بیان اینکه سئوال‌های زیادی از مشایی پرسیده نشده است، گفت: آقای مشایی که رئیس‌دفتر رئیس‌جمهور است نباید با اظهار نظر‌های غیرتخصصی، بر سر راه دولت مانع بگذارد.

این فعال سیاسی با بیان اینکه درخصوص دیدار هدیه‌تهرانی و رحیم مشایی از وی سئوال کردم، گفت: رحیم مشایی گفت که برای دیدن نمایشگاه هدیه تهرانی به این نمایشگاه رفته و خطاب به خانم تهرانی گفته که "عکس‌های شما توحیدی است و انسان را یاد خدا می‌اندازد، که در این حال خانم تهرانی گریه کرد و خطاب به من گفت که شما اولین کسی هستید که این مسائل را به من می‌گوید".

شجونی افزود: مشایی در خصوص عکس خود با هدیه‌تهرانی نیز گفت که "برخی‌ها شیطنت‌کرده و با امکانات کامپیوتری فاصله من با خانم تهرانی را در این عکس نزدیک کرده بودند که باید گفت که این عکس غیر واقعی است".

شجونی با بیان اینکه از مشایی پرسیدم، مردم از ما می‌پرسند که آقای مشایی شیعه است یا سنی و اصلا مرجع تقلید وی کیست؟ گفت: مشایی در پاسخ به من گفت مرجع تقلید من آقای شجونی است. 
منبع:http://www.seratnews.ir/fa/pages/?cid=1466

ناگفته های تمام ناشدنی احمد اللّهیاری

انتشارخاطرات‌منتشرنشده‌عضوسابق ‌کانون‌ نویسندگان‌ درکیهان
ناگفته های تمام ناشدنی احمد اللّهیاری
...روزگاری را در میان گروههای چپ گرای نوکر راست که کل فعالیت های چریکی یشان کافه نشینی و خیابان گردی بود، گذراند و روزگاری را هم در زندان شاه و بعد دوره ای را در جمع سلطنت طلبان سپری کرد با این حال، در سال های پایانی عمرش «راوی درد» بود؛ درد بیماری روشنفکری و غرب زدگی و رنج سیاست بازی و حقه بازی
انتشار بخش جدیدی از خاطرات احمد اللهیاری، عضو سابق کانون نویسندگان ایران

بخش جدیدی از خاطرات «احمد اللهیاری»، عضو سابق «کانون نویسندگان ایران» و از روشنفکران مشهور عصر پهلوی دوم، همزمان با دومین سالگرد درگذشت وی از 1 بهمن ماه 1388 (پنجشنبه) در صفحه پاورقی «روزنامه کیهان» منتشر می‌شود. در این خاطرات، احمد اللهیاری از سوابق چهره‌هایی مانند علیرضا نوری‌زاده، محمدرضا فشاهی، هوشنگ اعلم، جواد طالعی، حسن نوروزی، برخی از اعضاء «کانون نویسندگان ایران» و... سخن گفته و در مواردی فعالیت‌های گروه‌هایی مانند حزب توده، جبهه ملی، چریک‌های فدایی خلق و... را بررسی کرده است.
الهیاری که سال های آخر عمرش به افشاگری های گسترده‌ای علیه جریان بیمار روشنفکری غرب زده، بهائیان، روزنامه نگاران جاسوس و... دست زد، با «دفتر پژوهش های موسسه کیهان» همکاری داشت. وی در این خاطرات خواندنی، رویدادهایی از درون محافل روشنفکری و هنری در دوران ستم‌شاهی را فاش می کند و برای عبرت‌آموزی نسل جوان، فساد درون این محافل را با بیان مستدات بسیار، نشان می‌دهد.
«روزنامه کیهان» در مقدمه‌ای که به مناسبت انتشار این پاورقی منتشر کرد، نوشت:
" «احمد اللهیاری» را می توان از کم نظیرترین روشنفکران و با استعدادترین نویسندگان عصر پهلوی دوم نامید؛ «کم نظیرترین روشنفکر» از آن حیث که از معدود کسانی بود که وقتی درگذشت با انبوهی از نوشته ها و خاطرات مکتوب از جریان روشنفکری دهه های چهل و پنجاه ایران از میان ما رفت و به هر روی از خود برای نسل جوان کوله باری از تجربیات - هرچند تلخ و جانسوز - را به جا گذاشت و از سویی دیگر «از با استعدادترین نویسندگان» چرا که قلمی روان، حافظه ای قدرتمند و ذهنی خلاق داشت. هم انواع نحله های سیاسی عصر پهلوی دوم را دیده بود و در خاطراتش راوی منش و روش آنان - از بهائیان تامارکسیست ها گرفته تا جبهه ملی و درباریان - بود و هم اقسام محافل هنری را می شناخت و از تفرعن و بلاهت هنرمندان مدرن سخن می‌گفت. روزگاری را در میان گروههای چپ گرای نوکر راست که کل فعالیت های چریکی یشان کافه نشینی و خیابان گردی بود، گذراند و روزگاری را هم در زندان شاه و بعد دوره ای را در جمع سلطنت طلبان سپری کرد. همه این فراز و فرودها به او شخصیت ویژه‌ای را بخشید و البته دردهایی جانکاه را بر پیکرش نهاد. با این حال، در سال های پایانی عمرش «راوی درد» بود؛ درد بیماری روشنفکری و غرب زدگی و رنج سیاست بازی و حقه بازی که همه تجسم تاریخ عصر پهلوی دوم بود؛ سیاه و نکبت بار."
پیش از این، بخش‌هایی از خاطرات «احمد اللهیاری» در 2 کتاب «بهائیان در عصر پهلوی‌ها» و «روایت سانسور» در مجموعه «نیمه پنهان» (از تولیدات دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان) به چاپ رسید که چندین نوبت تجدید چاپ شد. سال گذشته، روزنامه کیهان در اولین سالگرد درگذشت این نویسنده، بخشی دیگر از خاطرات و دست‌نوشته‌های وی را به چاپ رساند و اکنون نیز در دومین سالگرد درگذشت مرحوم اللهیاری، این روزنامه پاورقی جدیدی را به نشر خاطرات او اختصاص داده است. روزنامه کیهان در این خصوص نوشته است:
" در آستانه 29 دی ماه و سالگرد درگذشت آن نویسنده توانا و پژوهشگر دغدغه مند، روزنامه کیهان از میان انبوه خاطرات و مجموع دست نوشته های «احمد اللهیاری» بخشی از آن خاطرات را به چاپ می رساند و و عده می دهد که انشاالله مجلدی از «خاطرات اللهیاری» را پس از طی مراحل ویراستاری در قالب کتابی جذاب و خواندنی به بازار نشر عرضه کند. از درگاه حضرت حق - جل و علی - برای آن مرحوم طلب مغفرت و برای بازماندگانش طلب حسن عاقبت داریم."

لینک قسمت اول خاطرات احمد اللهیاری در کیهان
http://kayhannews.ir/881101/8.htm#other801 
منبع:http://www.seratnews.ir/fa/pages/?cid=1391

چرا هم‌آغوشی زن‌و‌مرد نامحرم رادرسینماسانسورمی‌کنید؟!

چرا هم‌آغوشی زن‌و‌مرد نامحرم رادرسینماسانسورمی‌کنید؟!
دهقانی که پس از انتشار عکسهای 6 در 4 مشایی با هدیه تهرانی فضا را برای گفتن حرفهای 16 در 18 مساعد دیده بود افزود: کجا آمده است که اگر پدری سر دخترش را روی سینه اش بگذارد صحنه ای مبتذل شکل گرفته؟ کجا آمده است که .....

"صراط" - درست در زمانی که صدای اعتراض علاقه مندان به انقلاب اسلامی در برابر مواضع لیبرالیستی معاونت سینمایی ارشاد به هوا خاسته و اعتراضات نسبت به رفع توقیف فیلمهایی که خاتمی هم جرات اکران آنها را نداشت علنی شده، رییس هیات مدیره و مدیر عامل انجمن صنفی موسسات ویدیویی- سینمایی استان کرمان پس از حمله به احکام مسلّم اسلام مبنی بر حرمت تماس بدنی زن و مرد نامحرم مدعی شد ؛ "31سال است که بیننده در حسرت دیدن صحنه در آغوش گرفتن مادری فرزندش را (بخوانید هم آغوشی دو بازیگر نامحرم!) ، پدری دخترش را (!) و مردی همسرش را (!) مانده است و در حسرت یک پلان نوازش کردن، حسرت یک پلان سر روی شانه گذاشتن، حسرت یک نگاه محبت بار کردن ..."

به گزارش صراط رییس هیات مدیره و مدیر عامل انجمن صنفی موسسات ویدیویی- سینمایی استان کرمان به بهانه برگزاری بیست و هشتمین جشنواره بین المللی فیلم فجر یادداشت موهنی را با عنوان "مرز ابتذال و عشق" منتشر کرد.


"مجتبی دهقانی" در یادداشت اسلام ستیزانه خود آورده است: قریب 31 سال از انقلاب می گذرد اما هنوز در تعریف و یا ممیزی صحنه ابتذال و صحنه عشق مانده ایم و قریب به سی و یکسال است که زن و شوهر درون فیلم از فاصله یک متری با هم سخن می گویند، مادر با پسرش همینطور و پدر با دخترش هم همچنین.


وی ادامه داد: "31 سال است که بیننده در حسرت دیدن صحنه در آغوش گرفتن مادری فرزندش را، پدری دخترش را و مردی همسرش را مانده است و در حسرت یک پلان نوازش کردن، حسرت یک پلان سر روی شانه گذاشتن، حسرت یک نگاه محبت بار کردن و دهها حسرت دیگر" .


این به اصطلاح سینماگر اصلاح طلب که گویا بعد از دیدن هذیان گویی های اکبر گاف علیه اصول اسلام تصور کرده که گویا الآن آمریکا در ایران حکومت می کند! در ادامه در حالی که شدیدا از انتشار تصاویر مربوط به هم آغوشی هنرپیشه ها حمایت می کرد افزود: "آیا دوستانی که مسوول این ممیزی و چیدن هستند ، فرق بین تصاویر مستهجن قبل از انقلاب و تصاویر خالی از احساس و عاطفه بعد از انقلاب را نمی دانند؟ آیا فرق بین یک صحنه مبتذل با یک صحنه عشق را نمی دانند؟"

این به اصطلاح سینماگر اصلاح طلب که گویا بعد از دیدن هذیان گویی های اکبر گاف علیه اصول اسلام تصور کرده که گویا الآن آمریکا در ایران حکومت می کند! در ادامه در حالی که شدیدا از انتشار تصاویر مربوط به هم آغوشی هنرپیشه ها حمایت می کرد افزود: "آیا دوستانی که مسوول این ممیزی و چیدن هستند ، فرق بین تصاویر مستهجن قبل از انقلاب و تصاویر خالی از احساس و عاطفه بعد از انقلاب را نمی دانند؟

این بی چاره که گویا هنوز فرق مادر و فرزند واقعی را با هنرپیشه هایی که این نقش را بازی می کنند نمی دانست ادامه داد: "کجا آمده است که اگر مادری فرزند اسیرش را در آغوش بگیرد صحنه ای مبتذل شکل گرفته؟ کجا آمده است که اگر پدری سر دخترش را روی سینه اش بگذارد صحنه ای مبتذل شکل گرفته؟ کجا آمده است که اگر زنی در زمان دادن دسته کلید به شوهرش ، انگشتش به دست او بخورد صحنه ای مبتذل شکل گرفته؟"


به گزارش صراط دهقانی که پس از انتشار عکسهای 6 در 4 مشایی با هدیه تهرانی فضا را برای گفتن حرفهای 14 در 18 مساعد دیده بود افزود:
"آیا این دوستان فرق بین صحنه ابتذال و صحنه تعالی عشق(!) را نمی دانند؟ آیا نمی دانند که احساسات و عواطف بشری از بهم پیوست همین چند پلان (منظور ایشان همان هم آغوشی زن و مرد است!) شکل می گیرد؟ آیا نمی دانند با قیچی کردن این نما یا آن صحنه، عواطف و احساسات بیننده را در نطفه خفه و سرکوب می کنند.

اما یکی از جالب ترین بخشهای مطلب ضد اسلامی این فیلم ساز ظاهراً مسلمان تجلیل از کارگردانی است که پیش از این صراط به بخشهایی از ماهیت ضد انقلابی آثار متاخرش اشاره کرده بود؛
"باز خدا خیری به حاتمی کیا بدهد که در طول این 31 سال ما شاهد در آغوش گرفتن خواهری(هما روستا) برادر شیمیایی اش (علی دهکردی) را در فیلم از کرخه تا راین بودیم و خلاقیت کارگردان در پوشیدن لباس "علی دهکردی" بر تن یک دختر یعنی دختر برادر نما را دیدیم. یقینا آن طیف احساسات و عواطفی که در این نماها شکل گرفت بر کسی پوشیده نیست و نمی باشد."

"باز خدا خیری به حاتمی کیا بدهد که در طول این 31 سال ما شاهد در آغوش گرفتن خواهری(هما روستا) برادر شیمیایی اش (علی دهکردی) را در فیلم از کرخه تا راین بودیم و خلاقیت کارگردان در پوشیدن لباس "علی دهکردی" بر تن یک دختر یعنی دختر برادر نما را دیدیم. یقینا آن طیف احساسات و عواطفی که در این نماها شکل گرفت بر کسی پوشیده نیست و نمی باشد."

وی که خیلی مُصِر بود تا اوج قله های عاطفه و احساس را مساوی با بر انگیختن هیجانات سالم جنسی (!) نشان دهد در ادامه می نویسد: چرا این دوستان به جای پیدا کردن راه حل مناسب و تشویق و ترغیب کارگردانان به ایجاد خلاقیت و بکار بردن شیوه های گوناگون در رساندن بیننده به اوج قله های عاطفه و احساس و بر انگیختن هیجانات سالم روحی فقط قیچی به دست گرفته اند و مدام دنبال چنین پلان ها و صحنه هایی می گردند که مبادا دستی به دست شخص دیگر بخورد یا نگاهی در نگاه دیگر گره بخورد؟


رییس هیات مدیره و مدیر عامل انجمن صنفی موسسات ویدیویی- سینمایی استان کرمان که گویا خیلی از مرحله پرت بود افزود: آیا این دوستان این گفته پیامبر را نشنیده اند " اگر زن و شوهری به نگاه محبت(عشق) به یکدیگر بنگرند باران رحمت الهی باریدن خواهد گرفت؟" (!)

این هنرمند (!) اصلاح طلب در ادامه افاضات مشعشع خود نوشت:
آیا دوستان اشعار عارفانه و عاشقانه بزرگان شعر ایران را نخوانده اند؟ آیا این دوستان از ادبیات غنی حماسی و عاشقی (!) ایران زمین غافلند؟ آیا نمی دانند که فرق است بین عشق مجازی و عشق حقیقی؟ (منظورش همان عشق مجازی است!)
از اینجا به بعد طبع شاعری این بیمار جنسی گل می اندازد و ...؛
" آیا نمی دانند قصه شمع و پروانه را؟ آیا نمی دانند قصه زنبور و گل را؟ آیا نمی دانند طیف معشوق به کجا منتهی می شود و طیف عاشق چطور؟ آیا مشکل از اینجا نشات نمی گیرد که ما نمی دانیم؟ دانایی ما کم است؟ و شناختمان محدود؟ آیا منظور از بزم در اشعار مولانا و حافظ، بزم عیش و عشرت است؟ منظور از زلف یار و خال لب چی؟ "

این فعال هنری(!) نوشته خود را اینگونه پایان داده است: باز هم خدا خیری به رخشان بنی اعتماد بدهد که در فیلم روسری آبی صحنه عشق کارفرما (عزت اله انتظامی) به کارگرش (فاطمه معتمد آریا) را در جوی آب با پاهای برهنه و در آغوش گرفتنشان در آف اسکرین به زیبایی نشان داد. 

منبع:http://www.seratnews.ir/fa/pages/?cid=1399

حمله به کیهان به نیابت از جاسوس سیا!

پس از انتشار گسترده گزارش تحلیلی کیهان در سایتهای مستقل خبری فشارهای مشکوک و در عین حال بی سابقه ای منجر به بایکوت افتضاح یک مقام بلندپایه شد... این تکذیبیه در حالی است که بشیریه به قلم خودش نوشته بود: هم اکنون اصل قرارداد موردنظرکیهان موجود است!
افشاگری از پروژه وزارت کشور دولت خاتمی برای ترور و کودتا وارد فاز جدیدی شد
چگونه اصلاح‌طلبان سکولار، تروریست شدند؟!

به گزارش صراط، افشاگری مستند «روزنامه کیهان» از پروژه «حسین بشیریه» در وزارت کشور دولت محمد خاتمی برای نظریه‌پردازی پیرامون«ترورهای سیاه»، تشکیل «گروه های مقاومت چریکی» و ایجاد «شورش های شبه نظامی» زیر پوشش و عنوان «گذار به دموکراسی» واکنش های گسترده ای به همراه داشت. در این افشاگری، سندی منتشر شد که نشان می‌دهد اصلاح‌طلبان سکولار قائل به انجام «ترور» و راه‌اندازی گروه‌های زیرزمینی برای پیشبرد پروژه دموکراتیزاسیون بوده‌اند. تحلیل کیهان از این پروژه که به «نقشه عملیاتی کودتای مخملی» مشهور است، در بیش از 50 رسانه اینترنتی، خبرگزاری ها و روزنامه های «ایران»، «وطن امروز»، «خراسان»، هفته نامه «پرتو سخن» و... باز نشر شد.

این افشاگری روزهای 29 و 30 دی ماه 1388 در 2 مقاله «روش شناسی ترورهای آکادمیک» و «ترور برای دموکراتیزاسیون» به قلم «پیام فضلی‌نژاد» در صفحه 14 «کیهان» به چاپ رسید، و سپس با مصاحبه تفصیلی فضلی‌نژاد با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) درباره جزییات سند نظریه‌پردازی برای ترورهای سیاه در وازت کشور دولت محمد خاتمی، ادامه یافت.

گسترده شدن ابعاد افشاگری کیهان، همچنین موجی از فحاشی ها و تهدیدات گروهک های اپوزیسیون مانند «جنبش سبز» و «رادیو فردا»، سایت صهیونیستی «بالاترین» و... را برانگیخت. رکیک‌ترین ناسزاهای ناموسی و شدیدترین تهدیدات توسط مدعیان اصلاحات و آزادی علیه فضلی‌نژاد منتشر شد و حتی «سازمان بازرسی کل کشور» نیز با انتشار جوابیه ای شگفت انگیز به وکالت (!) از «غلامحسین بلندیان» (معاون اسبق وزیر کشور در دولت خاتمی و معاون فعلی این سازمان)، نویسنده کیهان را فردی «علیل» و «بیمار» نامید که «سر در آخور بیگانگان دارد!»

البته در طول 3 سال گذشته، رسانه‌های اپوزیسیون پس از انتشار مقالات مستند و پژوهش‌های علمی پیام فضلی‌نژاد فقط اتهاماتی سخیف را علیه وی منتشر کرده‌اند و هیچ پاسخ مستدلی را در برابر استدلال‌های وی اقامه نکرده‌اند. تا جایی که یکبار «محمد مهدی فقیهی» (مدیر سایت انتخاب و سردبیر روزنامه تعطیل شده انتخاب) فضلی‌نژاد را دارای بیماری «شب ادراری» دانست که به سبب «روان‌پریشی» و «تکرر ادرار» علیه اصلاح‌طلبان می‌نویسد! «معصومه ابتکار» (معاون اسبق رییس جمهور) نیز وی را «آدمی که از زیر بوته سبز شده» خطاب کرده بود و «علیرضا نوری‌زاده» (جاسوس تابلودار موساد) هم او را «شکنجه‌گر»، «فاسد» و «مجنون» دانست که در نزاع‌های سیاسی «نقش عنتر قصه را بازی می‌کند.» چنین اظهاراتی، برآیند پاسخ‌هایی است که اغلب در برابر افشاگری‌های مستند این پژوهشگر موسسه کیهان منتشر شده است.

حسین بشیریه: فضلی‌نژاد یک دروغ‌گوست!

«حسین بشیریه» (محقق CIA و نظریه پرداز اصلاح طلبان) در تکذیبیه ای که روز اول بهمن در سایت های «روز آن لاین» و گروهک موسوم به «جنبش سبز» منتشر کرد، با تأیید انعقاد این قرارداد نوشت: «برطبق اصل قرارداد که موجود است، و نیز بر طبق اسناد مالی و بانکی که قاعدتاً نسخه های آن در امور مالی وزارتخانه حفظ می شود، مبلغ قرارداد مذکور 3میلیون تومان و مدت آن 12ماه بود.» وی می‌نویسد: «هدف نهایی طرح تحقیقی گذار به دموکراسی، کمک فکری به شفاف سازی فرایند‌های انتخابات در کشور در مقابل عوامل و فرایند‌هایی‌ بود که همواره انتخابات آزاد و شفاف را در کشور تهدید کرده اند.»

این تاییدیه، عملاً بر مقاله کیهان مبنی بر همکاری رسمی این عاملCIA با وزارت کشور دوره اصلاحات صحه گذاشت. تکذیب مبلغ پروژه نیز در حالی است که براساس اسناد، اولاً برآورد مالی این قرارداد توسط شخص بشیریه مبلغ 19میلیون و 170هزار تومان بوده که در قرارداد نهایی (ماده 3) به 25میلیون تومان افزایش یافت.

ثانیاً، ادعای بشیریه درباره زمان اجرای پروژه نیز کذب است، چرا که بر پایه سند «طرح پژوهشی» آن که ابتدا ذیل عنوان «شیوه های گذار و فرآیند مردم سالاری در ایران» در مورخه 26/8/1382 به «دفتر مطالعات سیاسی وزارت کشور» ارائه گشت، زمان اجرای پروژه از دی 1382تا آذر 1383(یعنی 9 ماه) برآورد شده بود، اما براساس «ماده2» قرارداد رسمی، به نحو نامعلومی این زمان تغییر کرد! برابر این ماده «مدت قرارداد 10ماه تا تاریخ 28/12/1382 تعیین می گردد.»
متن کامل تکذیبیه اول حسین بشیریه

با این حال، همراه با اوج گرفتن افشاگری کیهان، بشیریه به این تکذیبیه اکتفا نکرد و روز 5 بهمن 1388 با انتشار متنی سراسر توهین‌آمیز در سایت رسمی گروهک «جنبش سبز» (جرس)، به دفاع از خود برآمد. وی نوشت: «خوشبختانه آوازه روزنامه کیهان و نویسندگانش و برخی‌ سایت‌های وابسته به آن، به دروغ پردازی و وارد کردن تهمت و افترا و انگ زنی به آزادی خواهان و دشمنان خودکامگی، چندان گسترده شده است که دیگر نیازی به پاسخ گویی به آن یاوه سرایی‌ها نیست. در حقیقت جنبش آزادیخواهانه سبز مردم ایران چنان لرزه یی بر اندام گروه اقلیت مفت خوارن و سودجویان در افکنده است که آنها را آسیمه سر ساخته به شیوه یی که به هر دری میزنند و به هر دستاویزی دست می یازند تا مگر از ترس و هراسی که سرا پایشان را در بر گرفته است اندکی‌ بکاهند و آرامشی دروغین بیابند. پیشینه دروغ پردازی‌های روزنامه و نویسندگان و سایت‌های نامبرده درباره نگارنده بسیار دراز است و برگی از دفتر بلند دشمنی ها و ستیزه‌های اقلیتی بی مایه با اندیشه آزاد و آزاد اندیشی‌ به شمار میرود.»

پس از این فحاشی‌ها که نشان از گران تمام شدن افشاگری کیهان برای «حسین بشیریه» داشت، این جاسوس سارمان سیا ادامه داد: «از این رو داستان پردازیهای تازه آنها در باره قرار دادهای چندین میلیونی و تهمت‌های خنده آور دیگرشان که بر آمار و ارقام و اسامی واهی و موهوم و اسناد و مدارک خیالی و دروغین و ساختگی استوار است.»

ظاهرا بشیریه از فرط عصبانیت، تکذیبیه اول خود را از یاد برده بود که در آن صراحتا به قرارداد خود با وزارت کشور دولت اصلاحات اشاره کرد و حتی نظریه‌پردازی برای ترورهای سیاه را نیز تکذیب نکرد.
 

متن کامل تکذیبیه دوم حسین بشیریه

معاون سازمان بازرسی، فضلی‌نژاد را «علیل»، «بیمار» و «سر در آخور بیگانگان» نامید!
در حالی که «حسین بشیریه» با تأیید این قرارداد، در تکذیبیه اول خود حتی از وجود اسناد بانکی آن در بخش امور مالی وزارت کشور سخن گفته، «سازمان بازرسی کل کشور» در اقدامی عجیب و غیرقانونی، به دفاع از اقدامات «معاون» فعلی خود در زمان مسئولیتش در دولت اصلاحات پرداخت(!) و مدعی عدم انعقاد چنین قراردادی شد! «روابط عمومی» این سازمان طی بیانیه ای رسمی که به رسانه ها ارسال شد، از قول «غلامحسین بلندیان» (معاون اسبق وزیر کشور) و با فحاشی علیه «نویسنده کیهان» نوشت:«تراوش چنین افکاری که متهم کردن خدمتگزاران انقلاب اسلامی را در پی دارد، زاییده افکار «علیل» و «بیماری» است که دل در گرو انقلاب و ایران ندارد و سر در آخور بیگانگان دارند و آرامش و امنیت کشور را برنمی تابند.»

معلوم نیست بنابر کدام قانون و ضابطه، در موضوعی که به هیچ وجه ربطی به وظایف «سازمان بازرسی کل کشور» ندارد، روابط عمومی آن اقدام به فرستادن جوابیه ای چنین سست و توهین آمیز به رسانه ها می کند؟! آن هم سازمانی که در برابر پرسش های مرتبط با وظایف خود، عمدتاً سکوت اختیار کرده است! چرا «سازمان بازرسی کل کشور» خود را موظف به دفاع از همکاری یک عامل تابلودار CIA با برخی مقامات وزارت کشور دولت «محمد خاتمی» می بیند؟» جالب است که اقدام خلاف قانون و توهین آمیز روابط عمومی این سازمان را اکثر رسانه ها برنتابیدند و جز سایت «تابناک»، (وابسته به محسن رضایی) و سایت «خبر آن لاین» آن جوابیه را منتشر نکردند.

بنابراین، «غلامحسین بلندیان» مجبور شد تا شخصاً و بدون «سوءاستفاده» از عنوان «سازمان بازرسی کل کشور» جوابیه ای دیگر در پاسخ به افشاگری کیهان بنویسد. وی در این نامه نیز با حدس و گمان و استناد به یک «تماس تلفنی نامعلوم»، مدعی عدم عقد این قرارداد می گردد و می نویسد:
«در این مورد برای روشن شدن موضوع، با دفتر مطالعات سیاسی و اداره کل امور مالی وزارت کشور تماس گرفتم و آنها پس از بررسی تا آخر وقت روز شنبه3بهمن 1388، منکر وجود چنین قرارداد و پروژه ای با شخص مذکور شدند.» معاون اسبق وزیر کشور در جوابیه اش، بازهم مانند سایت های اپوزیسیون به فحاشی روی آورد و خیال کرد که با چنین اهانت هایی می تواند استنادات و استدلال های «پژوهش آکادمیک» کیهان پیرامون «ترورهای سیاه» و تدوین نقشه عملیاتی کودتای مخملی را در دوره مسئولیتش مخدوش سازد. این جوابیه توهین آمیز هم با بی اعتنایی رسانه های ارزشی مواجه شد. فقط سایت های گروهک «جنبش سبز» به جای نقد مستدل این مقالات، موجی از فحاشی های رکیک و تهدیدها را علیه کیهان و نویسنده اش منتشر کردند.

- متن کامل جوابیه سازمان بازرسی کل کشور در سایت تابناک
- متن کامل تکذیبیه بلندیان در خبر آن‌لاین

واکنش پرتناقض و سراسیمه بلندیان در حالی است که «حسین بشیریه» هم در جوابیه اخیر و هم در مقدمه کتاب هایش به پروژه ها و قراردادهای خود با وزارت کشور در دوره اصلاحات مفصلاً اشاره کرده است. جای این سؤال باقی است که اگر ادعای معاون اسبق وزیر کشور در تکذیبیه اش دروغ نباشد، چرا این اسناد که نسخه هایی از آن نزد شاگردان پیشین بشیریه مثل فضلی نژاد موجود است، در وزارتخانه موجود نیست؟! چه بلایی بر سر آن ها آمده؟! بهتر است «سازمان بازرسی کل کشور» به جای صدور بیانیه های غیرقانونی و توهین آمیز، بنابر وظیفه اش به دنبال سرنوشت این اسناد تکان دهنده باشد و وزارت کشور نیز که تحت مدیریت اصولگرایان است، نسبت به اظهارات متناقض بلندیان و بشیریه واکنش نشان دهد.

بنابراین، تنها نکته ای که در این میان نه تنها تکذیب نشد، بلکه تأیید هم گشت، اصل افشاگری روزنامه کیهان مبنی بر «نظریه پردازی اصلاح طلبان برای ترورهای سیاه» و تدوین «نقشه عملیاتی کودتای مخملی» در وزارت کشور دوره اصلاحات بود که با کپی برداری ناشیانه از دستورالعمل شماره 2/10 «شورای امنیت ملی آمریکا» صورت گرفت.

اکبر گنجی در رادیو فردا: توهم توطئه دارند!


سایت اینترنتی شفاف (اتاق شیشه‌ای خبر) که هویت سیاسی مشکوکی دارد نیز تیتر زد «شانس آوردیم که مدیرمسئول کیهان مسئولیت قضایی ندارد!» این سایت با نقل بخش‌هایی از مقاله فضلی‌نژاد در کیهان (30 دی 88) با عنوان «ترور برای دموکراتیزاسیون» نوشت: «ایراد اتهام به دیگران برای روزنامه کیهان شاید آسوده تری کاری باشد که انجام می دهد و این در حالی است که به عقیده بسیاری از چهره های معتدل و میانه رو برخی نوشتارها و رفتارهای افراطی دقیقاً خلاف مصالح و منافع ملی کشور است.» این سایت اشاره نکرد که چرا افشای مستند یک پروژه ضدامنیتی در وزارت کشور دوره اصلاحات، خلاف مصالح ملی است. آیا چون این افشاگری پرده از چهره مدعیان دموکراسی برداشته و ذات خشونت‌گرای آنان را نشان داده است، اقدامی خلاف منافع ملی کشور است؟! این مقاله در وب‌سایت رسمی «جامعه زنان انقلاب اسلامی» (گروهک اعظم طالقانی) نیز منتشر شد.

روند تکراری اتهام‌زنی اپوزیسیون

مانند همیشه، هیچ یک از منتقدان و مخالفان این افشاگری در خارج و داخل ایران نتوانستند ادله‌ای برای انکار سند تکان‌دهنده وزارت کشور دوره اصلاحات مبنی بر مشروعیت ترور در فرآیند دموکراتیزاسیون اقامه کنند. از این رو، با زدن اتهاماتی مانند «دروغ‌گو» و نسبت دادن اوصافی مانند «متوهم» و... کوشیدند تا تئوری‌های خشونت‌ورز اصلاح‌طلبان را توجیه کنند. در طول 3 سال گذشته، رسانه‌های اپوزیسیون پس از انتشار مقالات و پژوهش‌های فضلی‌نژاد اتهامات سخیفی را علیه وی منتشر کرده‌اند، تا جایی که یکبار محمد مهدی فقیهی، مدیر سایت انتخاب، فضلی‌نژاد را دارای بیماری «شب ادراری» دانست که به سبب «روان‌پریشی» و «تکرر ادرار» علیه اصلاح‌طلبان می‌نویسد. عطالله مهاجرانی، عبدالکریم سروش و محسن کدیور به پیروی از جان کین، فضلی‌نژاد را «سخنگوی نیروهای امنیتی پشت صحنه» معرفی کرده‌اند. معصومه ابتکار نیز وی را «آدمی که از زیر بوته سبز شده» خطاب کرده بود و علیرضا نوری‌زاده هم او را «شکنجه‌گر»، «فاسد» و «روانی» دانست!

این «ادبیات پشت وانتی» و اتهامات کذب که هیچ کدام از آنها تا امروز از سوی مدعیان آن اثبات نشده، همه آن چیزی است که منتقدان و مخالفان فضلی‌نژاد علیه پژوهش‌های مستند او ارائه کرده‌اند.

پیام فضلی‌نژاد چه سندی را فاش کرد؟

پژوهشگر سیاسی موسسه کیهان، روزهای 29 و 30 دی ماه 1388 در 2 مقاله «روش شناسی ترورهای آکادمیک» و «ترور برای دموکراتیزاسیون» در صفحه 14 «کیهان» سندی تاریخی متعلق به وزارت کشور دوره اصلاحات را منتشر کرد. این سند نشان می دهد که اصلاح‌طلبان سکولار در دوران حاکمیتشان با محوریت حسین بشیریه برای تشکیل گروه‌های موسوم به گروههای چریکی، ایجاد «شورش‌های شبه نظامی» و انجام «ترورهای سیاه» نظریه‌پردازی می کرده اند.

پیام فضلی‌نژاد در توضیح جزییات بیشتر این سند گفت که در 26 آبان 1382، دفتر مطالعات سیاسی وزارت کشور به درخواست عبدالواحد موسوی لاری (وزیر وقت کشور) پروژه‌ای مطالعاتی با عنوان «گذار به دموکراسی» را تعریف کرد که اجرای آن طی قراردادی رسمی، از سوی غلامحسین بلندیان (معاون وقت وزیر کشور) به حسین بشیریه (محقق عضو CIA) سپرده شد.

نویسنده پرفروش‌ترین کتاب سیاسی سال در خصوص اصلی‌ترین بخش این سند اظهار داشت: حسین بشیریه، از پدران فکری اصلاح‌طلبان، در این سند می‌نویسد که اصلاح‏طلبان برای فروپاشی رژیم غیردموکراتیک و در «فرآیند گذار» باید به سوی «تشکیل نیروهای نظامی رقیب درون کشور یا در کشورهای همسایه» بروند، «هسته‏های مقاومت چریکی و شبه نظامی بر ضد رژیم» پدید آورند، در میان نیروهای مسلح و ارتش شکاف ایجاد کنند، چنددستگی های اجتماعی را به درون نیروهای نظامی نیز گسترش دهند و حتی بخشی از ارتش را به شورش علیه رژیم غیردموکراتیک ترغیب کنند.

فضلی‌نژاد تاکید کرد که "بازتاب دستورالعمل 2/10 «شورای امنیت ملی آمریکا» نوشته جورج کنان مبنی بر ایجاد «هسته های مقاومت چریکی» و «جوخه‏های مرگ جامعه مدنی» در تئوری دموکراتیزاسیون اصلاح‏طلبان سکولار مشهود است."

این پژوهشگر سیاسی درباره بودجه این پروژه نیز گفت: چکیده نظریه وزارت کشور که به صورت رسمی در زمان وزارت عبدالواحد موسوی لاری و در 26 دی 1382 نوشته شده، نشان می‌دهد که اصلاح‌طلبان سکولار قائل به انجام ترور برای پیشبرد پروژه دموکراتیزاسیون بوده‌اند.

نویسنده کتاب «شوالیه‌های ناتوی فرهنگی» افزود: برآورد حسین بشیریه از بودجه پروژه، مبلغ 19 میلیون و 170 هزار تومان بود، اما براساس قرارداد، غلامحسین بلندیان (معاون وقت برنامه‌ریزی و پشتیبانی وزارت کشور) در 28/12/ 1382 مبلغ 25 میلیون تومان برای تهیه متن جامع این نظریه از بودجه آن وزارتخانه به بشیریه باید پرداخت می‌کرد.

فضلی‌نژاد به افشای جزئیات دیگری از سایر هزینه های این پروژه پرداخت و گفت که 500 مسافرت درون شهری توسط بشیریه برای همکاران این پروژه درنظر گرفته شد که سال 82 در یک مورد مشخص که بشیریه نوشته، 500 هزار تومان فقط هزینه ایاب و ذهاب آن به وزارت کشور تحمیل گشت. 1میلیون و 920 هزار تومان فقط هزینه حق الزحمه اجرایی این طرح بوده که کل آن 100 صفحه هم نشده. در برآورد هزینه از مجموع 25 میلیون تومان، بخش مهم آن به حسین بشیریه تعلق گرفته بود.

این پژوهشگر سیاسی با بیان این که امثال حسین بشیریه و یوسف مولایی، آبروی دموکراسی و دموکراتیزاسیون را با کپی‌برداری‌های خود از روی دستورالعمل‌های مدیران CIA برده‌اند، گفت که آقایان خجالت نمی‌کشند نظریه سال 1948 جورج کنان را در سال 2004، یعنی 58 سال بعد کپی می‌کنند و به عنوان تئوری «گذار به دموکراسی» به خورد دانشجویان می‌دهند؟

عضو دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان با طرح این سوال که "شرم نمی‌کنند برای جنگ‌های شبه‌نظامی تئوری‌بافی می‌کنند و اسم خود را دموکرات می‌گذارند؟" تصریح کرد: این‌ها مولدان خشونت هستند، بعد دم از خشونت‌پرهیزی می‌زنند و نقش آدم‌های خوب را بازی می‌کنند؟ سند از این آشکارتر که می‌گویند باید جنگ زیرزمینی علیه جمهوری اسلامی راه انداخت؟ آقایان بروند کتاب آن را بخرند تا ببینند چه کسی توهم توطئه دارد. در روز روشن نقشه براندازی نظام را در وزارت کشور می‌کشند، بعد انتظار دارند ما سکوت کنیم.

فضلی‌نژاد اظهار داشت: آن زمان سهراب رزاقی رییس دفتر مطالعات سیاسی آن وزارتخانه بود که 436 هزار یورو از موسسه صهیونیستی "هیفوس" در هلند دریافت کرد تا نیروی سازمانی براندازی نرم را زیر پوشش و عنوان "سازمان‌های غیردولتی" در ایران تربیت کند و به جرم «ارتباطات غیرقانونی با بیگانگان» بازداشت هم شد. وی در تاریخ 18/12/1380 از وزیر کشور با حفظ سمت حکمی دیگر را با عنوان «مدیر پروژه حمایت از توسعه پایدار» در چارچوب «مرکز ارتباطات و منابع سازمان‌های جامعه مدنی» دریافت کرد. رزاقی رابط دولت اصلاحات با «مرکز اطلاعات سازمان ملل» در تهران و رابط روشنفکران سکولار با موسسات صهیونیستی مانند هیفوس بود.

این پژوهشگر سیاسی ادامه داد: فرآیند تدوین نقشه عملیاتی "گذار به دموکراسی" در وزارت کشور دولت اصلاحات در 4 مرحله زیر نظر "حسین بشیریه" و با همکاری 4 پژوهشگر دیگر، از آبان 1382 تا آذر 1383 به طول انجامید و فقط در 1 مورد، 25 میلیون تومان برای این دستورالعمل 100 صفحه‏ای برآورد شد. چنانکه گفتم در این دستورالعمل، بشیریه باب نظریه‏پردازی برای ترورهای سیاه را گشود.

شاگرد شابق عبدالکریم سروش با افشای هویت یکی از همکاران وزارت کشور در تهیه این سند ادامه داد که "یوسف مولایی" وکیل سابق اکبر گنجی و منصور اصانلو و نویسنده روزنامه توقیف شده اعتماد ملی، به عنوان مشاور در این پروژه حضور داشته است و با "حسین بشیریه" که مجری طرح بود، همکاری نزدیک داشت.

فضلی نژاد با یادآوری این که پروژه مذکور نقشه عملیاتی براندازی جمهوری اسلامی است، اضافه کرد: این پروژه 3 همکار دیگر هم داشت؛ 2 نفر آن‌ها که با عنوان «همکار اجرایی» و با مدرک لیسانس علوم سیاسی در طرح حضور داشتند، زن بودند که در انجام مصاحبه و تهیه پرسش‌نامه‌ها کمک کردند. نفر دیگر که «همکار علمی» با درجه دانشگاهی فوق لیسانس رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران بود، جنسیت مرد دارد.

این پژوهشگر سیاسی گفت که "بر اساس تجربه تاریخی مثلث جاسوسی CIA، موساد و MI6 از «روشنفکران سکولار» (شهروندان مورد اعتماد خود) به عنوان اعضای «جوخه‏های مرگ جامعه مدنی» برای اجرای «ترورهای آکادمیک» استفاده کرده‌اند. از این رو، می‌بینیم این استراتژی‌ها را کپی‌برداری کرده‌اند و به عنوان نظریه منتشر کردند."

وی با اشاره به وابستگی فکری سید محمد خاتمی به حسین بشیریه تاکید کرد: بشیریه در سال 1982 دکترای تئوری سیاسی را از دانشگاه لیوریون انگلستان گرفته که یکی از محافل ماسون‌هاست. می‌بینیم ادامه همان خط را هم پی‌ می‌گیرد. محمد خاتمی، یکی از شاگردان بشیریه محسوب می‌شود و اگر به کتاب او (سیر اندیشه سیاسی در غرب) نگاه کنید، رد پای بسیاری از آرای کلیدی بشیریه را می‌بینید؛ گرچه خود بشیریه کپی‏کننده تئوری‌های پدران لیبرالیسم سیاسی در قرن بیستم بوده است و خاتمی هم یک مصرف‏کننده بیش نبوده است. اساسا بشیریه نظریه‌پرداز ماهنامه وی به نام «آئین» از دهه 1370 و قبل از ریاست جمهوری خاتمی بود و ارتباطات آنان بعدها هم ادامه یافت.

فضلی نژاد افزود: همین‌طور، بشیریه نظریه‌های لیبرالیستی خود را از سال 1370 در ماهنامه «اطلاعات سیاسی- اقتصادی» طرح کرد و آقای سیدمحمود دعایی برای او این فرصت را فراهم کرد، همین آقای جواد اطاعت هم از شاگردان بشیریه بوده است. «سعید حجاریان» هم همین‌طور. محمدعلی کدیور هم شاگرد او بوده است. شما می‌بینید شاگردان بشیریه در نهادهای حساس کشور حضور داشته‌اند و وقتی به کارنامه فکری آنان نگاه می‌کنید، ادامه راه استادشان را رفته‌اند 
منبع:http://www.seratnews.ir/fa/pages/?cid=1443
اکبر گنجی هم با نگارش مقاله‌ای طولانی در رادیو فردا، این افشاگری‌ها را ناشی از «توهم توطئه» و برآمده از «کارخانه دشمن‌سازی جمهوری اسلامی» دانست. گنجی که این جملات کلیشه‌ای را سالهاست که به شکل خسته کننده‌ای تکرار می‌کند، در این مقاله مدعی است که "روشن است که نمى توان دگراندیشان را سرکوب، زندانى، شکنجه، ترور و... کرد و آن را به گردن خود مخالفان یا دشمنان خارجى انداخت. اگر بر سر این نکته ى کلیدى اتفاق نظر وجود داشته باشد ، هم چنان پرسش هاى اندیشه سوز دیگرى وجود دارد که نیازمند پاسخ هستند: «گفتمان دشمن» (تهاجم فرهنگى غرب، شبیخون فرهنگى غرب، پایگاه دشمن، عوامل دشمن، صداى دشمن، طرح هاى دشمن، خواست هاى دشمن، مرزبندى با دشمن، بیدارباش در مقابل دشمن، و...) معلول کدام علل و دلائل است؟ پیامدهاى نظرى و عملى این گفتمان براى مردم ایران چه بوده است؟ این موضوع را به تفصیل پى خواهیم گرفت."

واکنش‌های همسو: سایت‌ شفاف و اعظم طالقانی!

آقای رئیس جمهور قرار این نبود!

سرمقاله نویس روزنامه جمهوری اسلامی 22 خرداد ماه سال 84 و درست 5 روز مانده به انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری نوشت : از کجا آورده اید؟

آگاهان سیاسی و فعالان عرصه مطبوعات می گویند اکثر سرمقاله های روزنامه جمهوری اسلامی را آقای مسیح مهاجری مدیرمسئول این روزنامه می نویسد .

وفاداری مسئولان این روزنامه به آقای هاشمی رفسنجانی به حدی است که نظام را با وی می سنجند و نه مواضع و عملکردهای هاشمی را با حق و ولایت فقیه که رکن رکین نظام مقدس جمهوری اسلامی است.

نویسنده سرمقاله جمهوری اسلامی جدای از این که چه کسی باشد به حق بر این نکته صحه می گذارد که قرار نبود در نظام جمهوری اسلامی پول حرف اول را بزند.

قالیباف یکی از کاندیداهای انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری بود و طبیعتا یکی از رقیبان آقای هاشمی و عجیب این که هزینه های انتخاباتی این دو به پای هم می رسید و حال چرا مسیح مهاجری تبلیغات یکی را دید و آن دیگری را با غمض عین ندید سوالی است که هنوز جوابی بر آن نیافته ام .

قرار نبود در نظام جمهوری اسلامی برای نشستن بر سریر قدرت میلیاردها تومان پول بی زبان خرج شود .

نوشتار زیر به قلم من نیست و بی هیچ دخل و تصرفی در وبلاگ قرار می دهم تا دوستان نظر را با عمل بسنجند !

از کجا آورده اید؟

قرار نبود در نظام جمهوری اسلامی , پول حرف اول را بزند. بنیانگذار این نظام مقدس بارها فرمودند یک تار موی کوخ نشینان را بر همه کاخ نشین ها ترجیح میدهم و بارها تاکید کردند که پست های کلیدی کشور نباید در اختیار سرمایه داران زالوصفت باشد و پولدارها نباید در مراکز تصمیم گیری و تصمیم سازی این نظام برآمده از انقلاب اسلامی حضور داشته باشند و دست مرفهان بی درد باید از مراکز قدرت قطع شود.
صحنه انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری , نشان دهنده حضور جریان های بشدت پولدار و مرفه در پشت این صحنه است . اینکه یک کاندیدا بتواند تمام خیابانها , میدان ها و گذرگاه های شهرهای بزرگی همچون تهران , کرج , مشهد , اصفهان , شیراز , تبریز و ... و حتی جاده های سراسر کشور و روستاها و قصبه ها را پر از پوسترها و عکسهای قدی خود کند , با کمتر از ده ها میلیارد تومان میسر نیست . کسانی که این روزها از جاده های شمال و جنوب و غرب و شرق و مرکز کشور عبور کرده اند میدانند که در تمام این مسیرها هر جا چند خانه یا حتی یک قهوه خانه وجود دارد , یک یا چند عکس و پوستر قدی گران قیمت از بعضی از کاندیداها نیز به تیر برق , یا درخت و یا وسیله ای دیگر آویخته شده است . اهل فن با اطلاعی که از قیمت اقلام چاپ دارند میدانند که این تبلیغات سنگین به هزینه های نجومی نیاز دارد. افراد مطلع سخن از هزینه پنجاه میلیارد تومانی کاندیدائی که این تبلیغات متعلق به اوست به میان میآورند اما به نظر می رسد آنها حداقل هزینه ها را در نظر گرفته اند و اگر قیمت های واقعی عکس ها , پوسترها , سی دی ها , فیلم های تبلیغاتی , جزوه ها , رفت و آمدها , پایگاه های اینترنتی , مزد و مواجب دست اندرکاران , آگهی ها , اوراق تبلیغاتی و سایر بریز بپاش ها نیز در نظر گرفته شود , بسیار بیشتر از این خواهد شد.

دانشجویانی که در تبلیغات انتخاباتی هاشمی شرکت کرده اند لازم نیست سرموقع امتحان دهند!

این پولها چگونه تامین می شود آیا کسی از این حضرات پرسیده است از کجا آورده اید این پولها اگر متعلق به خود کاندیداست , قطعا چنین شخصی شایستگی دردست گرفتن ریاست اجرائی نظام جمهوری اسلامی را ندارد , اگر از بیت المال است باید بجای رفتن به ساختمان ریاست جمهوری به دادگاه کشانده شود و اگر از سرمایه داران است , فردی که با حمایت سرمایه دارها میخواهد رئیس جمهور شود , بعد از رسیدن به کرسی ریاست جمهوری وامدار سرمایه داران خواهد بود و بسیار بیشتر از چهار سال و هشت سال وقت لازم دارد تا از شرمندگی کسانی که با پول خود او را به این مسند رسانده اند درآید.
راه دیگری نیز وجود ندارد که بتوان اینهمه مخارج سنگین تبلیغاتی را با استناد به آن توجیه کرد. آیا چنین وضعیتی شایسته نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران است ! آیا کسانی که با چنین هزینه های سرسام آوری به صحنه تبلیغات ریاست جمهوری میآیند درد محرومان را درک خواهند کرد ! آیا اصولا چنین افرادی صلاحیت احراز مسئولیت ریاست جمهوری را در کشوری که به برکت فداکاری های محرومان و مستضعفان از زیر یوغ استعمار خارج شده و به استقلال و آزادی رسیده و نهال نوپای نظام دینی و مردمی برآمده از آن با خون صدها هزار شهید دفاع مقدس آبیاری شده , دارند !

آقای مهاجری! هزینه های میلیاردی اینگونه تامین می شود

نظارت شورای نگهبان آیا نباید شامل هزینه های نجومی تبلیغات کاندیداها شود اگر مردم امکاناتی در اختیار داشتند که بتوانند با بکارگیری آنها تشخیص دهند این کاندیداها چنین بودجه های گزافی را از کجا تامین می کنند , حتما این کار را می کردند و به راحتی نیز درباره کاندیداها تصمیم میگرفتند. حال که مردم از چنین امکاناتی برخوردار نیستند , آیا مسئولان نظام و ارگانها و نهادهای مسئول در این زمینه وظیفه ای برعهده ندارند !
متاسفانه هر وقت سخن از چنین موضوعاتی به میان میآید , مسئولین فقط وعده رسیدگی به آن را میدهند و آنرا به بعد از انتخابات موکول می کنند. بعد از انتخابات نیز معمولا این مسائل به دست فراموشی سپرده میشود! تا چه وقت باید این بیماری خطرناک در جان و پیکر انتخابات باقی بماند
کسانی که فکر می کنند تبلیغات سنگین موجب شرکت گسترده تر مردم در انتخابات میشود قطعا اشتباه می کنند. تبلیغات کم خرج و ساده قطعا این دستاورد را خواهد داشت , ولی تبلیغات پرهزینه , مردم را بدبین می کند و برای انتخابات خطرناک است . آیا کسی هست که در این زمینه احساس مسئولیت کند.

بعدا نوشت :

۱-  دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز شاهد هزینه های میلیاردی تعدادی از کاندیداها بود به صورتی  که آقای احمدی نژاد در مناظره با میرحسین موسوی گفت :

"این هزینه سنگین تبلیغاتی شما از کجا تأمین می شود این چه نحوه هزینه کردن است و این پولها از کجا می آید که یک مورد آن شرکت «رشت الکتریک» است که بدون هیچ مزایده ای به دوستان آقای کرباسچی و همسر آقای کرباسچی دادند و کارخانه را از بیخ تراشیدند و خواستند که زمین آن را بفروشند و ده ها مورد وجود دارد که 400هکتار زمین در هرمزگان گرفتند در حالیکه مردم برای 2هکتار لنگ هستند و آقای موسوی بی قانونی این موارد است."

با وجود این که در این نکته میان احمدی نژاد و گردانندگان روزنامه جمهوری اسلامی اشتراک نظر وجود دارد جناب مسیح مهاجری حاضر نشد 4 سال بعد از نگارش مقاله "از کجا آورده اید؟" از مواضع شفاف و قاطع رئیس جمهور در این مساله حمایت کند.

چرا؟

زیرا در این انتخابات دیگر قالیباف در مقابل هاشمی قرار نگرفته است تا با کوبیدن وی – با استدلالی کاملا درست- برای کاندیدای مورد علاقه رای کسب کرد بلکه این بار شخصی مورد اتهام قرار گرفته است که روزنامه جمهوری اسلامی با تمام وجود از وی برای پیروزی در انتخابات حمایت می کند!

آقای مهاجری!

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

وین حل معما نه تو خوانی ونه من

هست در پس پرده گفت و گوی من و تو

گر پرده بیفتد نه تو مانی ونه من

۲- گفتنی است پس از انتشار سند کمک مالی جاسبی به ستاد انتخاباتی کروبی و نیز مدارک مربوط به حمایت تمام قامت این دانشگاه از میرحسین موسوی، هم زمان با انکار مقامات دانشگاه آزاد در زمینه ورود این موسسه بزرگ آموزشی به رقابت های انتخاباتی، اسنادی به دست آمد که نشان می دهد در انتخابات سال 84 نیز این دانشگاه پشتیبانی رسمی از ستاد انتخاباتی آیت الله هاشمی رفسنجانی را بر عهده داشته است.

۳-     وبلاگ بسیج جهانی از این به بعد سلسله مقالاتی از سران فتنه و نیز حامیان آن ها منتشر خواهد کرد که در گذشته های نه چندان دور نوشته شده اند تا مردم فاصله نظر تا عمل این اشخاص را بهتر درک کنند.

این مطلب در خبرگزاری برنا ، الف  

منبع:http://basijjahani.blogfa.com/post-219.aspx