عقده گشایی مجری مراسم اختتامیه جشنواره بیست و هشتم فیلم فجر درباره مسائل سیاسی، باعث تعجب برخی از اهالی فرهیخته سینما و مطبوعات شد.
«علی معلم» که مدیرمسئول یک ماهنامه زرد سینمایی است در بخشی از اجرای غیرحرفه ای خود با اشاره به برج میلاد، طعنه زشتی به کارگزاران حکومتی زد.
در حالی کار اجرای اختتامیه به نامبرده سپرده شد که دو روز پیش از آن، همسر وی، با لباس و دستبند سبز در مرکز همایش های میلاد حاضر شده بود.
«علی معلم» تا جایی به عقده گشایی روی آورده بود که مجری یکی از ایستگاه های رادیویی نیز، به انتخاب حساب شده شعر حافظ توسط وی، اعتراضی تلویحی کرد. نکته قابل توجه دیگر درباره رفتار مجری مراسم اختتامیه جشنواره فجر، نام بردن فیلم خودش در میان برگزیدگان یکی از بخش ها بود که معلوم شد فیلم دیگری برنده واقعی بوده است. و البته مسئول روابط عمومی جشنواره بعداً اعلام کرد، این اشتباه به خاطر غلط تایپی صورت گرفته است!
ماهنامه سینمایی فرد مذکور، به دلیل استفاده ابزاری از تصاویر زنان بازیگر، مدت ها در توقیف بود.
۱۸/۱۱/۸۸ کیهان
بسم الله الرحمن الرحیم
چه باید بکنیم در ابتلائات داخلیه و خارجیه؟ چه باید بکنیم؟ چه کار کردیم که به این چیزها مبتلا می شویم؟ فکر این را باید بکنیم، آخر ما چکار کردیم که بی سرپرست ماندیم؟
اشکال در این است که خودمان را اصلاح نمی کنیم و نکردیم و نخواهیم کرد، حاضر نیستم خودمان را اصلاح کنیم. اگر ما خودمان را اصلاح می کردیم، به این بلاها مبتلا نمی شدیم.
حضرت نبی اکرم (ص) فرمود:
« ألا اخبرکم بدائکم و دوائکم، داؤکم الذنوب ودواؤکم الاستغفار »
ما می خواهیم هر چه دلمان می خواهد بکنیم، اما دیگران حق ندارند، به ما اسائه ای بکنند؛ ما خودمان، به نزدیکانمان، دوستانمان، هر چه بکنیم، بکنیم، اما دیگران، دشمنان، حق ندارند به ما اسائه ای بکنند.
آخر ما اگر خودمان را درست بکنیم، خدا کافی است، خدا هادی است. ما خودمان را نمی خواهیم درست بکنیم، اما از کسی هم نمی خواهیم آزار ببینیم. آنهایی که طبعشان آزار است، کار خودشان را می کنند، مگر اینکه یک کافی و یک حافظ جلوگیری بکند.
ما اگر خودمان به راه بودیم، در راه می رفتیم، چه کسی امیر المؤمنین علیه السلام را می کشت، چه کسی حسین بن علی علیه السلام را می کشت، چه کسی همین را (امام زمان علیه السلام) که حالا هست، هزار سال هست، او را مغلول الیدین کرد.
ما خودمان حاضر نیستیم خودمان را اصلاح بکنیم. اگر خودمان را اصلاح بکنیم، به تدریج همه بشر، اصلاح می شوند.
ما می خواهیم اگر دلمان خواست دروغ بگوییم، اما کسی به ما حق ندارد دروغ بگوید؛ ما ایذاء بکنیم دوستان خودمان را، خوبان را، اما بدها حق ندارند به ما ایذاء بکنند.
بابا با خدا بساز، کار را درست می کند. چرا در خلوت و جلوت، دلت هر چه می خواهد می کنی؟ مگر نمی فرماید:
« و من یتق الله یجعل له مخرجاً، و یرزقه من حیث لا یحتسب، و من یتوکل علی الله فهو حسبه، إن الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شیء قدراً. سوره طلاق/آیه 2- 3 »
آیا می شود ما با خدا نباشیم، خدا یار ما باشد در هر جزئی و کلی، در امور داخله و در امور خارجیه؛ پس هیچ چاره ای از بلیّات دنیویه و اخرویه، داخلیه و خارجیه نیست مگر خدائی بودن و با خدا بودن و با خداییها معیت داشتن و تبعیت داشتن.
ما اگر از انبیاء و اوصیاء دور شدیم، گرگهای داخل و خارج، بلا فاصله ما را می خورند.
ما اگر خدا ترس بودیم، از ما می ترسیدند کسانی که اصلاً نمی شناسند ما کی هستیم، چه کاره هستیم؛ می ترسند کاری بکنند که ما بر آنها غضبناک بشویم، چرا؟ چون دیگر غضب ما غضب خداست، اگر با خدا هستیم.
عرض کردند به سید الشهدا علیه السلام که اگر اذن بدهی همین حالا، هیچ جا نرفته، از جایت حرکت نکرده هلاک می کنیم دشمن ها را [ این را ] جن گفتند؛ فرمود:
« والله قدرت من از قدرت شما بیشتر است- این کسی است که اسم اعظم بلد است- لکن اگر من کشته نشوم، با چی امتحان می شوند این مردمی که این جورند. »
[ اینجا] دار امتحان است، شما در فکر این باشید که خودتان را اصلاح بکنید، ما بین خودتان و خدایتان عایقی، مانعی پیدا نشود. اگر اصلاح کردید، رفع مانع کردید بین خودتان و خدا و وسائط [ انبیاء و اوصیاء] خدا اصلاح می کند ما بین شما و خلق.
حالا واقع شدیم، کار را به جایی رساندیم، ماها، بزرگان ما از «سقیفه» در آن «حجره» قبل از آن «حجره» کار را به این جا رساندیم که وجب به وجب دشمنیم با هم. همه این کارها را دیده ایم که کار ماست این کار و الا چرا مسلمانها با هم دشمنند، تا برسد به اینکه غیر مسلمانها دشمنی نکنند با مسلمانها. چرا این جور است؟
همه را می بینیم کار ماست؛ از کار خودمان باید توبه کنیم [یا] توبه نباید بکنیم؟! هر چه اصلح شد برای ما فعلاً، آن را اختیار بکنیم!! بابا اصلح از این نیست که خودمان صالح باشیم.
حالا که این کارها را کرده ایم، باید توبه بکنیم، باید تضرع کنیم، با آن باب عالی و باب اعلی، باید به سوی او برویم [تا] ما را نجات بدهد، اول از شر خودمان و داخله خودمان، بعدها از شر خارجیها « أعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک » این شهوات، این غضبهای بیجا، این شهوات بیجا، همه اش جنود شیاطین اند، جنود کفارند اینها، که در داخله خود آدم [هستند].
بالاخره، حالا که کار را به اینجا رساندیم، خودمان می دانیم دوایش استغفار است،[آیا استغفار] می کنیم؟
چاره ای نیست از اینکه باید به سوی خدا برویم، اگر به سوی خدا نرفتیم موانع هم اگر رفع بشود، موقتاً رفع می شود، دائماً رفع نمی شود.
باید بدانیم که علاج ما اصلاح نفس است در همه مراحل؛ و از این مستغنی نخواهیم بود، و بدون این، کار ما تمام نخواهد شد.
با اعتراف به اینکه عمل از خودمان است که به سر ما آمده و می آید، تا خودمان را اصلاح نکنیم و با خدا ارتباط نداشته باشیم، با نمایندگان خدا ارتباط نداشته باشیم، کارمان درست نمی شود؛ امروز تا فردا، تا پس فردا، این که کار نشد.
تا رابطه ما با ولی امر، امام زمان صلوات الله علیه قوی نشود، آیا کار ما درست می شود بدون اصلاح نفس؟ آیا همین اینهایی که هستیم، آیا می شود تا خودمان را اصلاح نکنیم کار درست بشود؟
آیا تا در عالم « راشی » و « مرتشی » هست کار تمام می شود؟
از خودشان، «خوارزمی» نوشته است یک نفر از روسای قشون امیر المؤمنین صلوات الله علیه در «صفین» رسید به نزدیک خیمه معاویه بن ابی سفیان لعنه الله علیه، به طوری که کشتن - فضلاً از گرفتن معویه- پیش او آب خوردن بود. و در این نقل[ خوارزمی] هیچ اسمی از آن طرفی که « مالک اشتر» در آن جبهه و آن جاست، نمی آورد.
در همین حال معویه، [پیام] فرستاد برای این رئیس، که: غالب شدی و ما اعتراف داریم، اما به تو بگویم، اگر عقب نشینی کردی «خراسان» مال توست. این بدبخت شقی عقب نشینی کرد، «خراسان» را می خواست، مثل عمر بن سعد [که] «ری» را می خواستی، و کار شد آن جوری که شد که همه میدانیم. از خسران دنیا و آخرت [آن] بدبخت شقی فروخت دین را به دنیای خودش، قبل از اینکه «خراسان» به دست معاویه بیافتد، به درک رفت و مرد و به هیچ [چیز] نرسید، نه به «خراسان» نه به بهشت، هم جهنم، هم فقد «خراسان»، مثل عمربن سعد.
آیا تا اصلاح نکنیم خودمان را، می توانیم جامعه را اصلاح بکنیم؟ تو اگر خودت را، اصلاح نکنی در آخر کار، کار خودت را می کنی، همان آخر کار یک کلمه زیر گوش می گوید، فلان قدر که خواب ندیده باشی.
آیا می شود بدون اصلاح خود، کارمان را تمام بکنیم؟
اینهائی که با رشوه ها سر و کار دارند[ که] هیچ کسی اطلاع از حالشان ندارد که آیا این شخص محکم است یا محکم نیست؟ مرتشی است یا مرتشی نیست؟ پس معلوم می شود که ما نمی خواهیم، با اینکه نمی خواهیم، می خواهیم این راه را برویم.
مملکتی در آن، جاسوس، یا رشوه خوار، رشوه ده، واسطه باشد، [آیا] ممکن است کسی بگوید برویم اصلاح بکنیم؟ محال است، بدتر می کنیم چون که اگر نمی رفتیم آن کار نمی شد.
بالاخره باید خودمان را اصلاح بکنیم، منحصر است در این، و الا مگر در ایران (رضا خان) رشوه نخورد؟ [آیا] ایران را به او ندادند به شرط اینکه نوکرشان باشد؟ «مصطفی کمال» مگر « ترکیه» را به او ندادند به شرط اینکه نوکر باشد و مستعمرات را بدهد به کفار؟ آن یکی در «حجاز» مگر رشوه به او ندادند که «حجاز» را به تو می دهیم، آنها را می بریم بیرون؟ هر چه می خواهیم گوش بکن کار ما همین [است آیا] آنها از جهنم آمده بودند ما از بهشت؟ ما از خودمان هم باید بترسیم. حالا الحمدلله پیش نیامده چنین قضیه ای که بما بگویند یک چیزی که خواب هم نمی بینی به تو می دهیم، بعد هم بلدند چه جوری بگیرند از دست ما به چند برابر.
بالاخره ممکن نیست بدون اصلاح نفس کاری پیش برد،[یا] برای جامعه مان کاری بکنیم، همان رفیق نیمه راه خواهیم بود، خداحافظی می کنیم با هم در وقتش.
بالاخره حالا چه کار باید بکنیم، همان کاری که گفتیم، از اصلاح نمی شود دست برداشت.
خیلی خوب، حالا اصلاح فعلی ما در چیست؟ همان در برگشت از کارهایی را که ما می دانیم در داخل یا در خارج انجام می دهیم؛ با خارجیها ارتباط پیدا می کنیم، ارتباطی که بر له آنها است؛ نه ارتباطی که بر له ما باشد؛ والا با این «قرآن» واضح با این اشباه «قرآن»، « صحیفه سجادیه»، « نهج البلاغه» با اینها دیوار اگر مأذون بود تصدیق می کرد حرف ما را، با ما می شد، چطور شده ما اینجا ماندیم، دست گدایی به یک عده وحوش، حیوانات، درنده ها، دراز می کنیم، میل داریم به ما قرض بدهند؟
فلهذا [این کارها] کارهایی است که خودمان کردیم؛ تدبیری نیست غیر از اینکه فیما بعد نکنیم، بشناسیم خودمان را، خودمان را بشناسیم، نگذاریم از داخله ما وارد بشوند بر علیه ما کارهایی بکنند.
بالاخره[ آیا] نمی توانیم پیدا بکنیم خودمان را و مفسد و مصلح را، نمی توانیم؟
بالاخره باید خودمان را اصلاح کنیم، [آیا] این مقدار، نمی توانیم بگوئیم بابا [آن شخصی که] فلان کار را کرده، فلان حرف را زده، فلان مجلس، فلان کار را کرده، فلانی بوده، فلانی شاهد بوده، این کلمه را که نشر داده، این کلمه را که افشا کرده، فلانی است، فلان جا ضبط کرده؛ کلامش را بشناسید کسانی را که این کارها را می کنند؛ بشناسید، همین [حالا] بشناسید فردا نگوئید نه نمی شناختیم، نمی دانستیم. اگر واضح و روشن بشود علاج یک کاری، بگوئیم نه که ما که خبری نداشتیم، ما که نمی دانستیم چه اشخاصی بوده اند، چه چیزی بوده است، چه نبوده است، چه کسی گفته بوده؟
بالاخره باید به همدیگر معرفی بکنیم [که] فلانی رفیق است، فلانی بالفعل رفیق است اما تا کی، معلوم نیست، خدا می داند تا چه باشد، تا چقدر بدهد، تا چقدر ما را اشباع بکند، تا چقدر ما را، میل ما را، نفسانیت ما را ابقا کند. بالاخره همین معرفی کردن به طوری که دیگر فردا کسی نگوید اینکه نه یک اشاعاتی بود اما حقیقت نداشت، نتوانستیم پیدا بکنیم. بابا همینهائی که آمدند فلان مطلب را پیشنهاد کرده اند توی آنها فلان و فلان است، آن سابقه اش آن جور است. بابا بترس برای دین، بترس برای خدا، افسار خودت را نده به کسی که نمی شناسی، او را معیت نکن، کاملاً دور خودت را حفظ کن.
یک آقائی [خرم آبادی بود] گفت که یک کسی در بازار تهران نزدش آمد که آقا این- مثلاً ده تومانی را- خرد کن.
گفت: من کیفم را درآوردم دیدم فقط ده تومان دارم؛ گفتم: ببین آقا من توی کیفم همه اش ده تومانی است من پول خرد ندارم به شما بدهم » [ این آقا] می گفت جلوی چشم من [که خودم]، می دیدم این [ شخص] جوری پولهای مرا از توی کیف من درآورد و رفت که من متحیر ماندم که این [شخص] چگونه پولها را برد. [آیا] سحر کرد؟ چه جوری برد؟ نفهمیدم.
آن آقا می گفت: حالا هر کسی از من سوالی کند تمام اطرافم را خیلی خوب نگاه می کنم و عبایم را هم جمع می کنم. بعد جواب می دهم.
حالا ما این همه قضایا را می بینیم باز هم نمی ترسیم از کسی! آیا توکل ما بر خدا زیاد است یا قوت ایمان ما زیاد است!! آری کسی نمی تواند ما را گول بزند!! بابا، از دوستان شما به شما مواصلت می کنند. نه از دشمنهای شما.
بالاخره باید همین کارها را بکنیم [تا] در بین خودمان اختلاطی نشود، آب آلوده نشود، تا گرفته بشود ماهیها. در بین خودمان، فساد از این بالاتر نرود.
این یک مطلب، دوم: در خلوتمان با خدا، تضرعاتمان، توبه مان، نمازهایمان، عباداتمان، مخصوصاً دعای شریف « عظم البلاء و برح الخفاء » را بخوانیم؛ از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را؛ با او باشیم. حالا اگر رساند؛ اگر نرساند، دور نرویم از کنار او، از رضای او دور نرویم. او می بیند، او می داند حرفهایی که ما به همدیگر می زنیم. او عین الله الناظره [است] و جلوتر از ماها می شنود حرف ما را؛ بلکه خودمان که حرف می زنیم این صدا از لب می آید به [طرف] گوش، فاصله ای دارد، او جلوتر از این فاصله، حرف خودمان را می شنود، از خودمان، کلام خودمان را؛ آن وقت [آیا] ما می توانیم کاری بکنیم که او نفهمد؟ می توانیم کاری بکنیم که او نداند؟
نقل کرده اند: دو نفر بودایی بودند[که] در دینشان نکاحی و سفاحی هست، با همه مواعده فحشا کردند؛ گفتند: باید یک مکان خلوتی پیدا بکنیم، یک خانه خلوتی پیدا کردند.
در این خانه هم یک اطاقی باید پیدا می کردند که، فرضاً اگر کسی داخل این خانه شد، نتواند داخل اتاق بشود، بالاخره یکی از آنها فهمید که در این اتاق بت هست، جامه ای برداشت روی بت انداخت که بت نبیند قضایای اینها را، آن خدای دروغی نبیند که دارند چکار می کنند!
آیا ما می توانیم از خدای حقیقی، مخفی بکنیم کار خودمان را که نبیند و نداند کار را انجام بدهیم.
می آیند به انسان می گویند: چیزی نیست یک نوشته ای را اجازه بده ما امضا بکنیم! لازم نیست زحمت بکشید شما امضا بکنید، شما اذن بده ما از جانب شما امضا بکنیم کار تمام است، آن هم مزدش، آن هم بهایش، آن هم...!
بالاخره، نمی توانیم از خدا مخفی بکنیم اعمال خودمان را، او قادر است، ناظر است، علیم است، حکیم است. تا با او نسازیم، کارمان درست نمی شود. حالا چه کار بکنیم؟ خودمان از خودمان بترسیم، فضلاً از دیگران، به جهت اینکه فردا ما چه می دانیم چه به ما می گویند.
بالاخره باید خودمان از خودمان در حفاظ باشیم؛ خوب ملتفت باشیم که از خودمان اغوا نشویم؛ از خودمان تهدید نشویم، از خودمان تطمیع نشویم. وقتی که همه این مطالب احراز شد، بین خودمان و خدایمان در خلوات از تضرعات از انابه و از توبه، و از طلب توبه، طلب توفیق به توبه، دست بر نداریم.
از خدا می خواهیم به توسط انبیاء و اوصیائش و وصیّ حاضرش که در پیش عارفین حاضر است که ما را منحرف نکند از خدایی بودن و از خداییان و از وسائط امداد خدا، و ما را منحرف نکند، بصیر و بینا بکند، خودشناس باشیم، خودیها را بشناسیم خداییها را بشناسیم، آن وقت خلاف اینها هم شناخته می شوند.
« والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته »
منبع : سایت آیت الله بهجت
ایلنا: رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی گفت: اساس ادعای تقلب در انتخابات صددرصد دروغ است و این را از نحوه طرح مساله تقلب و شیوه اعتراض به انتخابات میتوان فهمید.
به گزارش ایلنا از یزد، غلامعلی حداد عادل چهارشنبه در جمع مدیران و اساتید دانشگاهها در فرهنگسرای غدیر یزد با تبریک فرارسیدن سی و یکمین سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران گفت: 3 عامل ایمان به خدا، رهبری و اتحاد مردم موجب پیروزی این انقلاب شد. هرکدام از این سه عامل اگر نبود، انقلاب به پیروزی نمیرسید.
وی افزود: مردم در آن زمان با احساس وظیفه شرعی و درکی که از اسلام داشتند وارد عرصه سیاست و انقلاب شدند و نقشآفرینی کردند.
رئیس کمیسیون فرهنگی محلس در ادامه با اشاره به کارهایی که از چندماه قبل از پیروزی انقلاب انجام شد تا انقلاب به پیروزی نرسد، گفت: از مهرماه تا بهمن ماه 57 کارهایی در جریان بود تا این انقلاب با نام اسلامی موفق نشود. آمریکاییها و درباریها حاضر بودند همه چیز بدهند تا این اسلامیت در این کشور حاکم نشود.
وی ادامه داد: آنها حاضر شدند از خیر سلطنت بگذرند و شاه را بیرون کنند تا اسلامیت انقلاب حفظ نشود، اما رهبری امام بود که متوجه این توطئهها بود و در هیچ قدمی کوتاه نیامد.
حداد عادل با بیان اینکه امام فرمودند وحدتی که برای پیروزی انقلاب بوجود آمد، وحدتی الهی بوده است، گفت: وحدت در انقلاب 57 به جایی رسیده بود که در دورافتادهترین روستاها هم آثار آن دیده میشد.
وی تصریح کرد: دشمن پس از دوران امام به این نتیجه رسید که باید با هر سه رکن پیروزی انقلاب مبارزه کند.
این نماینده مجلس گفت: دشمنان گفتند تا مردم متحد و با ایمان هستند و جایگاه رهبری محفوظ است، کاری نمیتوان کرد.
حداد عادل خاطرنشان کرد: توطئهها برای مخالفت با انقلاب در ماههای اخیر شدت یافته است.
وی درباره آخرین مبارزهها با ایمان مردم به سخنرانیهای اخیر اشاره کرد و هدف را بدگمانی به ائمه اطهار و تشکیک در معصومیت آنان دانست.
این عضو فراکسیون اصولگرایان در ادامه اظهاراتش تصریح کرد: رابطه مردم با رهبری یک رابطه سیاسی صرف نیست بلکه یک رابطه دینی و معنوی و ایمانی است. مردم بر حسب وظیفه شرعی از رهبری اطاعت میکنند و اطاعت مردم از رهبری دشمنان را بیچاره کرده است. مراجع تقلید و ولی فقیه نایب امام زمان(ع) هستند و اطاعت از ولی فقیه همانطور واجب است که اطاعت از امام معصوم واجب است.
حداد عادل مخدوش کردن قداست رهبری را از برنامههای گسترده دشمنان عنوان کرد و بیان داشت: اهانتها به رهبری در روز عاشورا و اهانت به فرزند رهبری در تظاهراتهای چندماه گذشته نمونهای از این اقدامات است. شایعه درست کرده بودند که برای درمان عروس رهبری در لندن یک میلیون دلار هزینه شده است یا یک میلیارد پوندی که انگلیس آن را مسدود کرده متعلق به فرزند رهبری است.
وی همچنین به انتخابات ریاست جمهوری و مسائل پس از آن پرداخت و گفت: انتخاباتی که میتوانست مایه وحدت باشد به مایه اختلاف تبدیل شد. طراحی بدین گونه بود که اگر موسوی در انتخابات شکست خورد، بگویند در انتخابات تقلب شده است و مردم را به جان هم بیندازند.
رئیس کمسیون فرهنگی مجلس ادامه داد: از همین نحوه طرح مساله تقلب و شیوه اعتراض به انتخابات میتوان فهمید که این موضوع فتنه اجتماعی برای ایجاد اختلاف بوده است.
وی تصریح کرد: من در بی بی سی دیدم که آقای موسوی در همان روز انتخابات که هنوز صندوقها شمارش نشده، اعلام کرد که من با فاصله قاطع رئیس جمهور ایران هستم.
حداد با بیان اینکه موسوی فردای انتخابات گفت تقلب شده، باید انتخابات ابطال شود و مردم به خیابانها بریزند، گفت: معنی این اقدامات چیست؟ نماینده موسوی در شورای نگهبان از ظهر روز رایگیری مدام با خبرنگاران تماس میگرفته که اعلام کنید آقای موسوی برنده انتخابات است و نزدیک اذان صبح گفتند حتما تقلب شده است و عدهای اتوبوس آتش زدند، شیشه شکستند، تخریب کردند، شعار دادند که باید انتخابات باطل شود.
او با اشاره به حضور خود در هیاتی که در شورای نگهبان حاضر بود، گفت: میخواستیم ببینیم حرف حساب آقایان چیست و بنده خدا را گواه میگیرم که میخواستم بفهمم آیا تقلب شده یا نه؟
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس گفت: برای ما مهم بود که ببینیم مردم به چه کسی رای دادهاند، مانند زمانی که مردم به آقای خاتمی رای دادند، ما قبول کردیم و فردای پیروزی آقای خاتمی به خیابان نیامدیم و هیچ کس هم نگفت در دوم خرداد تقلب شده است. خود آقای خاتمی هم قبل از این انتخابات گفته بود در انتخابات رئیس جمهوری تاکنون تقلب نشده است.
حداد عادل گفت: هیاتی که در شورای نگهبان بود همه به یک کاندیدا رای نداده بودند و برخی هم به آقای موسوی رای داده بودند. این هیات به آقای موسوی گفتند بهشرطی که نمایندهای به هیات معرفی کنید، هرچی شما میگویید میرویم تحقق میکنیم ولی آقایان حاضر نشدند نمایندهای به هیات معرفی کنند و در آخر 10 درصد صندوقها بازشماری شد و تغییری ایجاد نشد.
وی در پایان گفت: این روزها دیگر کسی در مورد مساله تقلب در انتخابات حرفی نمیزند و کهریزک و کشته شدن ندا آقاسلطان مساله شده است. کشته شدن چند نفر در کهریزک باعث تاسف است و باید رسیدگی شود ولی این مسئله اصلی نیست.
http://ilna.ir/newsText.aspx?ID=106419
آقای چیز: لابد می دانید، چند وقت پیش وزیر امور خارجه آمریکا هیلاری کلینتون به چشم چیز از تیپ دیوید میلیبند وزیر امور خارجه انگلیس کلی تعریف کرد. این تعریف آنقدر غلیظ بود که رسانه های آمریکایی از وجود کاسه ای زیر نیم کاسه خبر دادند. این را هم لابد می دانید؛ چند سال پیش بیل کلینتون دور از چشم همسرش هیلاری، با خانمی به اسم «مونیکا نمی دونم چی چی لوسکی» دست به کارهایی زد که بدجوری گندش درآمد. این را دیگر بعید می دانم بدانید؛ هیلاری کلینتون معتقد است که عقد وزیر خارجه های آمریکا و انگلیس توی آسمونا بسته شده!! البته من درست نمی دانم اما بعید نیست هیلاری بخواهد تلافی آن عمل غیراخلاقی شوهر نامردش را با ازدواج با میلیبند درآورد. لذا ما با پیشدستی گزارش ازدواج این دو زوج خوشبخت را زودتر از موعد مقرر برای شما می آوریم. متنی که در زیر می خوانید خلاصه ای است از مراسم ازدواج هیلاری کلینتون و دیوید میلیبند که توسط «آرملیا» خبرنگارچیزنا تهیه شده:
مراسم ازدواج دو زوج حقه باز عصر دیروز در اتاق بیضی کاخ سفید برگزار شد. در این مراسم که گرگ دبلیوز پلنگ به همراه لورابوش و توله سگش نیز حضورداشتند ابتدا حجت الامسال هرمنوتیک با خوش آمد گویی به حضار از تونی بلر که ماشینش را بد جا پارک کرده بود خواست ماشینش را از جلوی در کاخ سفید بردارد. هرمنوتیک سپس گفت: فولکس قورباغه ای به شماره «3434 لندن» ماشینش رو از جلوی در لانه سگ اوباما بردارد.اکبر گاف: بلند شو عطا، حواست کجاست؛ بابا این یارو دختر بوشه! بلند شو ماشینتو جابجا کن.
در ادامه هرمنوتیک خطاب به هیلاری گفت:
عجوزه خانم! آیا وکیلم شما را با مهر شونصد سکه زمستان اسارت به علاوه هزاران سی سی خون کودکان فلسطینی به اضافه یک جلد بیانیه حقوق بشر و یک سفر سیاحتی به تل آویو به عقد آقای دیوید خالی بند درآورم؟
دیوید میلیبند: من زیر بار این مهریه نمیرم. می خواد منو تلکه کنه.
بیل کلینتون: ولی من رفتم؛ و سواسیه اما زن بسازیه!
دیوید ملیبند: عروس باید همین اندازه جهیزیه بیاره.
حجت الامسال هرمنوتیک: الان دیگه وقت این حرفا نیست. عجوزه خانم! وکیلم؟
شیرین عبادی: عروس رفته به حساب فرقه سبز پول واریز کنه!
حجت الامسال هرمنوتیک: دوباره تکرار می کنم؛ عجوزه خانم!... وکیلم؟
میشل اوباما: عروس رفته علیه جمهوری اسلامی حرف بزنه!
لورا بوش: عروس زیر لفظی می خواد!
شیرین عبادی- خدا همه جوونارو خوشبخت کنه. جل الخالق؛ پریشب همین صحنه رو تو خواب می دیدم.
حجت الامسال هرمنوتیک: برای بار سوم میگم؛ ... وکیلم؟
بیل کلینتون: بی معرفت! بچه هارو می خوای بدی دست نامادری؟
بهاءالله مهاجرانی: جیک جیک مستونت بود، فکر زمستونت بود؟
بیل کلینتون: تو دیگه بشین سرجات!!
مونیکا نمی دونم چی چی لوسکی: دیگ به دیگ میگه روت سیاه!
حجت الامسال هرمنوتیک: برای بار چندم می پرسم؛ ... وکیلم؟
هیلاری کلینتون: با اجازه بزرگترای مجلس، پدر مادر خودم، پدر مادر دیوید؛ بله!!
جمعیت: هو هو هو هو هو هو!!
شیرین عبادی: جشن بزرگانه، ایشالا مبارکش باد.
مریم قجر عضدانلو ابریشمچی رجوی: عروس ما هل داره، نمک و فلفل داره، ماشالا به چشم و ابروش دیوید نشسته پهلوش!!
نتانیاهو: بیا هیلاری، اینو بنداز تو گردنت.
هیلاری: این چیه؟
نتانیاهو: هیچی بابا، خرخره یک نوزاد فلسطینیه که خودم جویدم!! بیا اینم توببند دستت دیوید.
دیوید میلیبند: این چیه؟
نتانیاهو: این چیزه، یعنی دریچه میترال قلب یکی از این زلزله زده های هائیتیه!
شیرین عبادی: ایییششش، برای سلامتی نتانیاهو، یه کف مرتب!
به گزارش خبرنگار ما سپس «اکبر گاف» و «محسن مخملباف» به انجام حرکات نمایشی پرداختند و از دست لورا بوش شاباش گرفتند. در ادامه این مراسم که به صورت مختلط برگزار می شد، بهالله مهاجرانی در سخنان بسیار مهمی به اهمیت تجدید چیز در میان اپوزیسیون اشاره کرد و گفت: من در جوانی شیر خری خوردم که لامصب موجب افزایش ترشح هورمون لنفاوی و تحریک قوای چیز شد! سپس حضار برای کوفت کردن شام به میز سلف سرویس هجوم بردند که به دلیل ازدحام جمعیت، دختر بوش زیر دست و پا ماند و یک مقدار جراحات سطحی برداشت. هنوز از علت وقوع این حادثه گزارشی مخابره نشده است!!
کیهان ۱۵/۱۱/۸۸