قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

هشدار جدی آیت‌الله مکارم شیرازی‌ به ترویج خرافات در جامعه

بهترین راه مبارزه با خرافات این است که مردم معارف و احکام دین را از فقها، بزرگان دین و سرچشمه‌های علم بگیرند که در این صورت به خرافات آلوده نمی‌شوند.


ایلنا: دشمنان قصد دارند با ترویج فرقه‌های انحرافی وهابیت، بهائیت و شیطان‌پرستی، مردم را از امام زمان و اسلام متنفر کنند.
به گزارش خبرگزاری ایلنا، آیت‌الله مکارم‌شیرازی در درس خارج فقه خود در مسجد اعظم قم با هشدار مجدد نسبت به فعالیت برخی فرقه‌های انحرافی در جامعه خاطرنشان ساخت: خرافه و آمیختگی آن با مذهب گناهی نابخشودنی است.
وی افزود: بهترین راه مبارزه با خرافات این است که مردم معارف و احکام دین را از فقها، بزرگان دین و سرچشمه‌های علم بگیرند که در این صورت به خرافات آلوده نمی‌شوند.
وی با تاکید بر لزوم تبعیت از احکام انسان‌ساز اسلام و دوری از رذایل اخلاقی گفت: دروغ حرام است ولی اگر کسی دورغی به خدا و پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) ببندد حرمتش مضاعف می‌شود و کسی که به چنین کند ایمانش بر باد می‌رود.
او اضافه کرد:اگر راست بگویید در قیامت گرفتار نخواهید شد، زیرا مسئله دروغ به خدا و پیامبر در طول تاریخ بوده و گروهی به انگیزه های مختلف این کار را کرده اند.
آیت‌الله مکارم‌شیرازی به برخی خطرات شیوع دروغ در جامعه اشاره کرد و افزود: خطرات زیادی دارد که از جمله آنها گسترش خرافات است، برخی مسایل که در اسلام وجود ندارد را به دین نسبت می‌دهند و چهره اسلام را خراب می کنند و خرافات می سازند و بهانه به دشمن می‌دهند، تا دین از بین برود.
وی با اشاره به مضرات دیگر گسترش خرافه در جامعه گفت: در بیان معارف نباید به خواب تمسک کنیم، زیرا هرج و مرج پیش می‌‌آید و خرافات گسترش می‌یابد.
وی افزود: بسیاری از مشکلات خانوادگی به خرافات بر میگردد و موجب پیچیدگی مشکلات در خانواده می شود.جهل سبب می شود خرافات بوجود بیاید که باعث خراب شدن احکام و دین می شود یکی از علل گسترش خرافات سوء‌استفاده مالی و جنسی برخی افراد حقه باز از دیگران است.
آیت‌الله مکارم‌شیرازی خاطرنشان کرد: بیگانگان می گویند اگر دین را با خرافات مخلوط کنید مردم اندیشمند دین را کنار میگذارند.

دستاوردهای داخلی و خارجی باراک اوباما

مناقشات داخلی در خصوص سیاست های پرزیدنت باراک اوباما در مورد اوضاع نابسامان عراق و افغانستان با گذشت نزدیک به یکسال از زمان انتخاب وی (چهارم نوامبر 2008)به عنوان رییس جمهور جدید آمریکا آرام ارام آغاز شده است. این مجادلات داخلی البته با خود پرسش هایی را در مورد میزان تطبیق سیاست های رییس جمهور اوباما در دو سطح داخلی و خارجی با برنامه های اعلامی وی در خلال تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری و همچنین میزان پایبندی او به درخواست های افکار عمومی این کشور  و جامعه بین الملل به دنبال داشته است که میزان محبوبیت وی را در قبل و بعد از انتخابات نشان می دهد.

    

شیوه اوباما در تعامل با قضایای اصلی که توجه افکار عمومی آمریکا و قضایای مورد اختلاف در سطح بین المللی را مجذوب خود کرده بود در واقع الان معیار اصلی میزان اختلافات او با سلفش جرج بوش رییس جمهور سابق آمریکا و همچنین معیار موافقت بخشهای مختلف افکار عمومی این کشور پیرامون سیاست های مدیریتی اوباما است.

  

نقش جدید دولت در اقتصاد آمریکا

پیامدهای بحران مالی جهان همچنان قضیه اولویت داری است که در دستورکار دولت اوباما قرار دارد و بیشترین تمرکز نیز بر روی آن است. به رغم تلاش های رییس جمهور و دولت اما اوضاع اقتصادی آمریکا همچنان بی ثبات پیگیری می شود. به گونه یی که میانگین بیکاری در ایالات متحده در ماه اکتبر گذشته به بالاترین حد طی 26 سال اخیر یعنی رقم 8/9 درصد رسید و شرکتهای صنعتی خودرو ساز مثل فورد و جنرال موتورز از کاهش کارگران و بستن تعدادی از شعب خود در آمریکا خبرداده اند. واین موضوع همزمان شد با کسری 8/1 تریلیون دلاری بودجه آمریکا در سال 2009  میلادی. درمقابله با پیامدهای بحران مالی، رییس جمهور اوباما به ابزارهای مداخله گرانه مستقیم مثل حمایت مالی از شرکت ها و بانکهای زیان دیده پناه برد و یا اقدام به خریداری شرکتهای و موسسات مالی ورشکسته کرد. امری که انتقادات شدید جریان محافظه کار آمریکا را در پی داشت . جریانی که همواره مخالف افزایش نقش دولت در تنظیم و مدیریت اقتصاد است.  این انتقادات با اظهارات اخیر اوباما مبنی بر احاله قانونی به کنگره برای ایجاد شورای نظارت بر عملکرد بانکها و موسسات مالی بویژه فعالیت های مربوط به اعطای وامها آهنگ تندتری به خود گرفت.

به رغم انتقاداتی که اوباما از سوی مخالفانش مواجه بوده اما دولت او تاحدودی نتایج مثبتی را در سطح میانگین کلی رشد اقتصادی محقق کرده است. بویژه در سطح مجموع درامد محلی که این رشد در خلال ربع سوم سال 2009 به میانگین 5/3 درصد پس از یک دوره افت یکساله  رسید. با این وجود اما این امر یک رشد پایدار را می طلبد تا آثار آن در کاهش میانگین بیکاری ملموس باشد.

   

نظارت بهداشتی: رکود احتمالی

پرونده نظارت بهداشتی یکی از مهمترین مواردی اشکالی داخلی است که رییس جمهور اوباما بویژه پس از تلاش وی  برای جلوگیری از فقدان 47 میلیون آمریکایی از نظارت بهداشتی با آن مواجه بوده است.  

روش اوباما در این خصوص بحث و جدل های دامنه داری را در ایالات متحده درباره نقشی که دولت فدرال در اجرای طرح اوباما ایفا خواهد کرد، برانگیخت. خصوصا درباره احتمال افزایش کسری بودجه فدرال تا رقم 293 میلیارد دلار در خلال 10 سال آینده. در این باره جمهوریخواهان محافظه کار و راستگراهای تندرو به همراه رسانه های جمعی وابسته به خود اقدام به اعلام انتقادات و ساماندهی تجمعات و راهپیمایی های اعتراض آمیز در محکومیت طرح نظارت بهداشتی رییس جمهور کردند.

 به رغم دعوت اوباما از مخالفان و موافقان این طرح برای حمایت از آن در جلسه مشترک بین نمایندگان مجلس سنا و نمایندگان پارلمان در ساختمان کنگره در 9 سبتامبر اما موضوع نظارت بهداشتی همچنان در راس فهرست قضایای اختلافی قرار دارد که دولت اوباما در نهایت قادر به حل و فصل آن نخواهد بود.

خسارت های هنگفت جنگ افغانستان

بحث درباره خسارتهای آمریکا در افغانستان و استراتژی دولت واشنگتن برای مقابله با جریان طالبان در پاکستان و افغانستان ، موضوع اصلی سیاست خارجی آمریکا به شمار می رود که افکار عمومی این کشور را به خود مشغول کرده است. به ویژه اینکه تعداد نظامیان کشته شده آمریکایی ازآغاز جنگ افغانستان یعنی  8 سال پیش به بالاترین سطح خود  رسید به گونه ای که 54 نظامی آمریکایی در ماه جاری کشته شدند تا میزان تلفات نظامیان این کشور در سال 2009  به 277 نظامی برسد.

این در حالی است که باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا همان شیوه جرج بوش را در افزایش  نیروهای آمریکایی در افغانستان ادامه می دهد و این تصمیم به یکباره اتخاذ شد چراکه وی در روزهای اول ریاست جمهوری خود در ژانویه گذشته تصمیم گرفت تا  3 هزار نظامی به افغانستان اعزام کند. و در ماه فوریه بنا به درخواست یک ژنرال امریکایی 17 هزار نظامی دیگر به افغانستان فرستاد. به عبارتی در مدت کمتر از 18 ماه 3 بار نیروهای آمریکایی در افغانستان افزایش یافت.

اکنون اوباما در حال بازنگری استراتژی آمریکا در افغانستان به ویژه جوانب مربوط به درخواست ژنرال " استانلی ماکریستل " فرمانده نیروهای آمریکایی و نیروهای ناتو در افغانستان برای اعزام 40 هزار نظامی است که به معنای افزایش 400 درصدی نیروهای آمریکایی در افغانستان بین سالهای 2008 و 2009 است ( براساس گزارش فرید ذکریا سردبیر نسخه بین المللی مجله نیوزویک در مقاله 29 اکتبر که در آن ازدرخواست  جریان محافظه کار جمهوریخواهان آمریکا برای افزایش نظامیان امریکایی در افغانستان به شدت انتقاد کرده بود)

عراق و گوانتانامو ... تعهداتی که اوباما به آن پایبند نیست 

در همین راستا ، اوضاع سیاسی و امنیتی در عراق بی ثبات باقی مانده است و با وجود تمامی تلاش های اوباما هنوز اختلافات بین گروههای سیاسی مختلف عراق بر سر اصلاح قانون انتخابات پارلمانی وجود دارد.

و اینکه آمریکایی ها عقب نشینی نهایی از عراق را به تاخیر انتخابات عراقی مشروط کرده اند و این موضوعی است که جف موریل سخنگوی وزارت دفاع آمریکا در 30 اکتبر به ان اشاره داشت و گفت : پنتاگون وضعیت امنیتی عراق را ارزیابی می کند  و برای این کار نیازهست تا سطح حضور نظامی تا تاخیر انتخابات عراق در همین سطح باقی بماند.

گفتنی است که براساس قرارداد امنیتی بین واشنگتن و بغداد ، آمریکا تا پایان سال 2010 تمامی 117 هزار نظامی خود را از عراق بیرون خواهد کشید همانگونه که اوباما پایان اگوست 2010 را زمان پایان یافتن ماموریت جنگی نیروهای آمریکایی در عراق اعلام کرد تا زمنیه بازگشت 50 هزار نظامی به آمریکا فراهم شود.

و این احتمال وجود دارد که آمریکا در پی شرایط امنیتی عراق تصمیمات خود را عملی نکند و استدلال آنها نیز ناامنی در عراق و بازگشت بی ثبانی به این کشور است که نمونه آن در 24 اکتبر  مجسم شد که 135 تن کشته شدند.

درباره تعهدات اوباما برای بستن زندان گوانتانامو و اعطای حقوق به بازداشت شدگان در برابر دادگاه های غیرنظامی  براساس قانون بین الملل باید گفت که این تعهدات تاکنون عملی نشده است و با وجود اینکه اوباما در تاریخ 29 اکتبر یادداشت قانونی را امضا کرد که به زندانیان گوانتانامو حقوق زیادی را می داد اما به زندانیان این حق را نمی داد که در برابر دادگاههای غیرنظامی محاکمه شوند و  دادگاههای نظامی که در زمان جرج بوش برای این منظور تاسیس شد مامور رسیدگی به امور این زندانیان شدند.

عقب نشینی اوباما در برابر  شهرکسازی و نتانیاهو

درباره پرونده فلسطین تنها کاری که دولت اوباما انجام داده است حمایت امنیتی،  نظامی و سیاسی از اسرائیل بوده است و با وجود تعهدات وی برای پیشبرد روند صلح و سازش و حمایت از تشکیل دولت مستقل فلسطینی اما دولت آمریکا در این راستا موفقیتی نداشته است و در نزدیک کردن دیدگاههای دو طرف اسرائیلی و فلسطینی برای توافق برسر بیانیه پایانی دیدار با اوباما ( در حاشیه نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل در 23 سپتامبر ) توفیقی حاصل نشد.

اوباما با گذشت یکسال از انتخابش چه دستاوردهایی داشته است؟

 زمانی که اسراییل بر مواضع خود در خصوص توسعه شهرکها اصرار ورزید پرزیدنت اوباما از مواضع حمایتی خود مبنی بر توقف شهرک سازی بطور کامل در کرانه باختری و قدس عقب نشینی کرد. رییس جمهور آمریکا این عقب نشینی را آشکارا در دیدار 22 سپتامبر خود با ابومازن رییس تشکیلات خودگردان فلسطین و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل در کاخ سفید اعلام کرد زمانی که به نتانیاهو در خصوص توسعه شهرکها گفت "کمی خویشتنداری" کند. این اظهارات او در واقع عقب نشینی آشکار از مواضع سابقش بود که گفته بود توقف شهرک سازی شرط اصلی از سرگیری گفتگوها میان فلسطینی ها و اسراییلی ها است.

وزارت خارجه آمریکا نیز تلویحا در 28 اگوست سال جاری از امکان چشم پوشی از شرط توقف شهرک سازی برای از سرگیری گفتگوها خبرداده بود.

در همین چارچوب دولت آمریکا تعهد کرده بود که از حق وتوی خود در شورای امنیت سازمان ملل علیه گزارش این سازمان(قاضی گلدستون) درباره جنگ 22 روزه اسراییل علیه نوار غزه  استفاده کند. در همین رابطه ایان کیلی سخنگوی وزارت خارجه در 18 سپتامبر گفت: به رغم اینکه این گزارش وضعیت هر دو طرف نزاع را مورد اشاره قرار داده است اما بیشتر بر روی موضوع و اقدامات اسراییل تمرکز کرده و از "امور اسفباری" که حماس مرتکب شده، غافل شده است. به این ترتیب دولت اوباما در یک آزمون سختی در خصوص روند صلح خاورمیانه قرار گرفت و نتوانست نقش بی طرفانه یی را ایفا کند.

  

کاهش محبوبیت مردمی اوباما

سیاست های داخلی و خارجی  رییس جمهور اوباما منجر به ادامه حمایت های منقطع مردمی از وی نشد همان حمایت هایی که در روزهای آغازین ریاست جمهوری اوباما در ژانویه سال 2009 از وی می شد. به این ترتیب مقبولیت عمومی رییس جمهوری آمریکا با گذشت یکسال از زمان تصدی پست جدیدش در کاخ سفید در نتیجه انتقادات داخلی روبه کاهش نهاد. انتقادهایی که وی را متهم می کرد که دنباله روی همان سیاست هایی است که سلفش جرج بوش دنبال می کرد. موسسه آمریکایی  گالوپ  Gallup در 19 اکتبر سال جاری اقدام به انجام نظرسنجی در سطح آمریکا کرد که این نظرسنجی فاش نمود محبوبیت اوباما به 55 درصد رسیده است و این درحالی است که در نظر سنجی مشابهی که همین موسسه قبل از انتخابات ریاست جمهوری در سال 2008 انجام داده بود نشان می داد که محبوبیت اوباما 78 درصد بوده است.

61 درصد نظرسنجی شدگان همچنین گفته اند که رییس جمهور اوباما مستحق دریافت جایزه صلح نوبل نبوده است. و تنها 34 درصد وی را مستحق دریافت این جایزه دانسته اند.

در نظرسنجی که شبکه سی ان ان در 16 اکتبر انجام  داده 51 درصد آمریکایی ها با سیاست های اوباما در موضوعات اصلی مخالفت کرده اند و همچنین 49 درصد نیز مخالفت شدید خود را با افزایش نیروهای آمریکایی در افغانستان اعلام داشته اند. دراین خصوص (افزایش نیروها در افغانستان) طبق این نظرسنجی 47 درصد با اوباما موافق بودند. 

در نظرسنجی مشترکی  که روزنامه وال استریت ژورنال Wall Street Journa  و شبکه تلویزیونی ان بی سی آمریکا NBC News در 25 اکتبر سال جاری انجام دادند نسبت مخالفان سیاست های اوباما در عراق و افغانستان افزایش یافت به گونه یی که 47 درصد نظرسنجی شوندگان از نوع مدیریت اوضاع در افغانستان و عراق توسط اوباما انتقاد داشته و با ان مخالفت کردند و در مقابل 45 درصد هم سیاست وی را مورد تایید قرار دادند.

نگرانی از سیاست های اقتصادی اوباما

در خصوص نگاه افکار عمومی آمریکا در باره سیاست های اقتصادی اوباما باید گفت که ما شاهد کاهش حمایت آمریکایی ها از سیاستهای اقتصادی وی بودیم به گونه یی که براساس نظرسنجی که شبکه آمریکایی سی بی اس  CBS News در ماه ژولای سال جاری انجام داد میزان هواداران سیاستهای اقتصادی اوباما از مرز 48 درصد تجاوز نکرد و این در حالی بود که براساس نظرسنجی مشابهی که در ماه آوریل سال جاری انجام شد این رقم به میزان 56 درصد بود.

براین اساس می توان گفت که دلیل کاهش محبوبیت مردمی پرزیدنت اوباما در وهله اول برمی گردد به غفلت وی از خواسته های مردم آمریکا براساس شعار" تغییری که به او ایمان داریم" و در وهله دوم پیگیری روشی که پیش از او جرج بوش این گونه سیاست ها را در حوزه عراق و افغانستان دنبال می کرد. این کاهش چشمگیرمقبولیت  به گونه یی است که اینک حزب دمکرات آمریکا(حزبی که اوباما به آن گرایش دارد) را در استانه برگزاری انتخابات میاندوره یی  کنگره با یک بحران سیاسی مواجه کرده است. بحرانی که سران حزب دمکرات را واداشته است تا تجدید نظری درباره سیاست های عموما داخلی و خصوصا خارجی ایالات متحده آمریکا انجام دهند. اضافه کنید به موارد بالا بنبستی را که واشنگتن در پرونده هسته یی ایران با ان مواجه است. ایرانی ها به رغم گذشت یکسال از شعارهای مربوط به تغییر اوباما اما همچنان به او و برنامه هایش بی اعتمادند و در این بی اعتمادی موارد بسیاری دخیل است از جمله عدم تغییر واقعی در سیاست های آمریکا در قبال تهران.

منبع : واشنگتن ریپورت

ترجمه: مهدی عزیزی (عضو تحریریه قدسنا)

جنایت تازه اسرائیل

 قاچاق اعضای بدن قربانیان زلزله هائیتی از سوی تیم اعزامی ارتش اسرائیل به هائیتی

یک سایت اینتزنتی ، تصاویر ویدئویی پخش کرد که در آن گروه اعزامی ارتش اسرائیل به هائیتی در حال قاچاق اعضای بدن قربانیان زلزله هستند. 
به گزارش خبرگزاری قدس (قدسنا) ، یکی از ساکنین آمریکایی سیاتل در واشنگتن فیلمی ویدئویی بر روی سایت اینترنتی  ارسال کرده است که در آن یک گروه از ارتش اسراییل که برای کمک به قربانیان و آسیب دیدگان به هائیتی اعزام شده اند ، به قاچاق و سرقت اعضای بدن قربانیان زلزله اقدام می کنند.           
مردی که خود را "تی وست " معرفی کرده است ، در این فیلم بخشهایی از تصاویری تیم اعزامی اسراییل به هائیتی را به نمایش گذاشته است.    
پس از یک دقیقه و نیم از پخش این تصاویر که از نیروهای اسراییلی برای کمک قدردانی شد، تی وست مستقیم به دوربین نگاه کرد و گفت : همچنین افرادی در هائیتی فعالیت می کنند که وجدان ندارند و از اعضای تیمهای نجات و تحقیق و تفحص از جمله نیروهای ارتش اسراییل هستند.
تی وست در گفت و گو با روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارنوت گفت: من چیزی علیه اسراییل ندارم. چیزهای زیادی علیه ایدئولوژی صهیونیسم دارم. ما دیدیم آنچه که شما در آفریقای جنوبی انجام دادید و آنچه که با فلسطینی ها انجام داده اید.

چه کسی امریکایی است؟

عبدالرضا داوری:به بهانه فرارسیدن 30 دی،پانزدهمین سالگرد درگذشت مرحوم مهندس مهدی بازرگان دبیرکل فقید نهضت آزادی،ماجرای درگیری قلمی آقای سید محمد خاتمی و آن مرحوم را در موضوع"امریکایی بودن"برخی جریانهای داخلی،بازخوانی می نمایم تا از این رهیافت،تجربه ای برای ایام کنونی اندوخته شود.

پس از ترورهای کور منافقین که در پائیز 60 ابعاد وحشیانه ای به خود گرفت، مرحوم مهندس مهدی بازرگان، دبیرکل فقید نهضت آزادی که در آن زمان نماینده مجلس بود، در تاریخ 15 مهرماه 60 پشت تریبون مجلس قرار گرفت و تروریست های منافقین را «جوانان جانباز» خواند و در پاسخ به بیانات حضرت امام خمینی(ره) که منافقین را مزدوران آمریکا نامیده بود، اظهار داشت: « این جوانان جانباز در خانواده های آمریکایی زاییده و بزرگ نگشته اند که بتوان مزدورشان خواند.»(1)
موضع حمایت آمیز مرحوم بازرگان نسبت به جریان نفاق در حالی بود که مرحوم امام خمینی(ره) بدلیل وحدت استراتژیک ایجاد شده میان منافقین و دولت آمریکا در محور ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی، این جریان نفاق آلود را آمریکایی قلمداد کرد . اما مرحوم بازرگان در اقدامی که به تجاهل العارف می ماند تلاش کرد تا انگ" آمریکایی" بودن را از دامن آلوده منافقین آدمکش بزداید و ساده لوحانه اذناب منافقین را به دلیل دارا بودن شناسنامه ایرانی، «آمریکایی» نداند.
استدلالات سست و بی پایه مرحوم مهندس بازرگان ، واکنش حجت الاسلام سیدمحمد خاتمی را که در آن زمان سرپرست موسسه کیهان بود ، برانگیخت . ایشان در سرمقاله روزنامه کیهان ریشه ظهور جریان منافقین را سازشکاری دولت موقت با آمریکا دانست و چنین نوشت:" ... اگر بخواهیم به تحلیل جریاناتی که به اینجا انجامید بپردازیم، بزرگترین گناه به گردن جریانی خواهد بود که از آغاز در سیر طبیعی انقلاب، اخلال کرد و بسیاری از جوانان ساده دل را از انقلاب رمانید و آنان را به دام رهبران گروهک هایی که از آغاز هم معلوم بود بالاخره کارشان به تروریسم خواهد انجامید، افکند. وقتی که دولت موقت در اثر بینش ناسازگارش با محتوای انقلاب اسلامی و با سوءاستفاده از نام و اعتباری که به برکت اسلام و عنوانی که از رهبرانقلاب گرفته بود، راه آشتی دادن انقلاب سازش ناپذیر اسلامی با آمریکا را برگزید... وقتی که فریاد برآمد انقلاب به پایان رسیده است... و ملاقات با برژینسکی نشان داد که کدام سازندگی و نظمی مورد نظر است... گروهک های مفسد ،انحصار طلب ، ملحد یا التقاطی، با هیاهو چنین وانمود کردند که جمهوری اسلامی و دولت موقت عین یکدیگرند، و بدین وسیله توانستند بسیاری از این جوانان ساده دل را به سوی خود جلب و با کار مداوم آنان را برای چنین روز تلخی آماده سازند."(2)
حجت الاسلام سید محمد خاتمی در ادامه سرمقاله روزنامه کیهان به اظهارات مهندس بازرگان، که تلاش کرده بود منافقین را از اتهام آمریکایی بودن مبرا سازد، شدیدا انتقاد کرده و اظهار داشت: "طنز آقای بازرگان، آنجا که از انتساب آشوبگران به آمریکا برمی آشوبند، خود حکایتگر نوعی نگرش آمریکایی به مسائل است... بدین ترتیب تشخیص درست امام و امت را که دشمنان داخلی... را آمریکایی می خوانند و اعمال و مواضع آنان را به نفع آمریکا می دانند، به تمسخر می گیرند... آیا شاه مخلوع که گوی سبقت را از همه حکمرانان جهان سوم در سوق دادن کشور به سوی وابستگی تام به غرب و خصوصاً آمریکا... ربوده بود، در خانواده آمریکایی زاده شده یا از آمریکا برگشته بود، یا اینکه شاه، آمریکایی نبود؟... آیا آقای بنی صدر که... آمریکا همه امیدهایش را برای بازگشت به ایران به وی بسته بود، از خانواده آمریکایی بود؟... آیا آقای رجوی که روز و روزگاری، آقای بازرگان را نماینده بورژوازی( که طبق تحلیل های ماتریالیستی - مارکسیستی حضرات ماهیتاً آمریکایی است) می دانست، و امروز که به منظور رهبری مقاومت ضدامپریالیستی در ایران به دامن فرانسه آویخته است! و برای تکمیل مبارزات ضدآمریکایی، این اواخر سفری به آمریکا کرده است، با کمال شهامت به تمجید از بورژوازی ملی برخاسته و برای سرنگونی جمهوری اسلامی پیشنهاد اتحاد با بورژواها را می دهد... و «جرج بال» به سیاستمداران آمریکا اکیداً توصیه می کند که مجاهدین خلق! را به عنوان جناح نیرومند مخالف با رژیم ارتجاعی! ایران مورد حمایت و تقویت قرار دهند و بالاخره مورد تمجید و ستایش فراوان رادیوها و سخن پراکنی های آمریکا و اسرائیل و بی بی سی است، آیا آقای مسعود رجوی از خانواده آمریکایی است؟... و امروز همان جوانان پاکباز! که شما به دفاع از آنان برخاسته اید، چشم و گوش بسته به فرمان آقای رجوی و همپالگی هاشان و به کمک بازمانده های رژیم شاه، و در هنگامه ای که نیروهای رزمنده جمهوری اسلامی درگیر دفن تجاوز رژیم آمریکایی صدام هستند، به کشتار و تخریب دست می زنند."(3)
حجت الاسلام سیدمحمد خاتمی سپس به تبیین منظور امام راحل از آمریکایی خواندن منافقین پرداخت و افزود: "مراد از آمریکایی بودن،، نحوه ای از دید و بینش است که به سادگی، ابزار دست سیاست های توسعه طلبانه آمریکا می شود. و به خاطر همین دید و بینش، جریانی که شما ( مهندس بازرگان)در راس آن قرار دارید همواره از مواضع ضدآمریکایی جمهوری اسلامی- البته با توجیهات گوناگون- اظهار نارضایتی و حتی مخالفت قولی و عملی کرده است... امروز این آمریکاست که پندارگرایانه برای سرنگونی جمهوری اسلامی به مجاهدین خلق! دل بسته است و از آنان حمایت می کند."(4)
آنچه که ملاحظه نمودید گواهی می دهد که در سال 60 ، از منظر و دیدگاه حجت الاسلام سیدمحمد خاتمی، کسانی "آمریکایی" تلقی می شدند که دیدگاه و بینش آنها بستر سیاست های توسعه طلبانه آمریکا را در داخل کشور هموار نماید.
اکنون این سؤال مطرح است که آیا آقای خاتمی فکر نمی کنند علت حمایت امروز آمریکا از "جریان فتنه" آن است که این طیف طی ایام اخیر در چارچوب منافع استراتژیک آمریکا و غرب، همه محورهای کلیدی انقلاب اسلامی نظیر حکومت دینی، استکبارستیزی، آرمان قدس، مبارزه با سرمایه سالاری، حمایت از محرومین و ... را زیر سؤال برده و عملاً تامین منافع امریکا در ایران را دنبال کرده است؟
آیا شایسته نیست ، آنچه که دیروز از قلم جناب آقای خاتمی خطاب به مرحوم مهندس بازرگان نگاشته شد، امروز خطاب به رییس سابق دولت اصلاحات و همفکرانشان انشاء شود؟
آیا آقای خاتمی و دوستانشان نباید عبرت بگیرند؟دیروز تروریستهای منافق از سوی مهندس مهدی بازرگان به عنوان "جوانان جانباز" مفتخر شدند و امروز هم آشوبگران روز عاشورا از سوی مهندس موسوی "مردم خداجوی" لقب می گیرند؟ فاین تذهبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) روزنامه کیهان 60.7.26- صفحه 15
(2)، (3) و (4) روزنامه کیهان-60.7.18- صفحات 1 و 3

بخشی از پیام حضرت امام خمینی(ره) درباره وحدت حوزه و دانشگاه

بخشی از پیام حضرت امام خمینی(ره) درباره وحدت حوزه و دانشگاه:
نه دانشگاهى بدون روحانى مى‏تواند به استقلال برسد؛نه روحانى بدون دانشگاهى


از نقشه‏هاى اجانب کوشش در جدایى این دو قطب و تفرقه‏اندازى بین این دو مرکز حساس آدم‏ساز بوده و هست. جدا کردن این دو مرکز، و در مقابل یکدیگر قرار دادن آنها، از بزرگترین فاجعه‏هاى عصر حاضر است.


ایلنا: بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در تاریخ 31 شهریور 1358 در پیامی درباره وحدت حوزه و دانشگاه تاکید کردند: نه دانشگاهى بدون روحانى مى‏تواند به استقلال برسد؛ نه روحانى بدون دانشگاهى.
به گزارش ایلنا، در بخشی از پیام امام خمینی(ره) به مناسبت این روز آمده است:
مراکز علمى و فرهنگى قدیم و جدید و روحانیون و دانشمندان فرهنگى و طلاب علوم دینیه و دانشجویان دانشگاهها و دانشسراها دو قطب حساس و دو مغز متفکر جامعه هستند.
...و از نقشه‏هاى اجانب کوشش در جدایى این دو قطب و تفرقه‏اندازى بین این دو مرکز حساس آدم‏ساز بوده و هست. جدا کردن این دو مرکز، و در مقابل یکدیگر قرار دادن آنها، و در نتیجه خنثى کردن فعالیت آنها در مقابل استعمار و استثمارگران، از بزرگترین فاجعه‏هاى عصر حاضر است. فاجعه‏اى که ما و کشور ما را تا آخر به تباهى، و نسل جوان ما را ـ که از زمرۀ زنده‏ترین مخازن کشور است ـ به فساد مى‏کشد. این توطئه شیطانى طاغوتى را، که اکنون قشرهاى ملت و خصوصاً دانشمندان بیدار بدان توجه کرده‏اند، باید با به کار بردن تمام تدبیر و توان خنثى کرد؛ و راه تفاهم و اتحاد را هرچه سریعتر و سریعتر باز نمود. با وحدت این دو قطب متفکر کشور عزیز به رشد واقعى و ترقى و تعالى حقیقى مى‏رسد. علما و دانشمندان این دو مرکز لازم است کوشش کنند در پیوند دادن این دو قشر عزیز. و باید بدانند که نه دانشگاهى بدون روحانى مى‏تواند به استقلال برسد؛ و نه روحانى بدون دانشگاهى.
عزیزان من! اگر اسلام را مى‏خواهید و کشور را، به فرمان خداى متعال گوش فرا دهید و اطاعت کنید که مى‏فرماید: وَ أَطِیعُوااللّه‏َ وَ رَسُولَهُ وَ لاَ تَنَازَعُوا فَتَفشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ اختلاف و نزاع، شما را به شکست مى‏کشد و قدرت را از شما سلب مى‏کند، و رنگ و بوى شما را در جوامع بشرى مى‏برد. وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‏اللّه‏ِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا.