عزیزی به خواب رفت، هاله ای در سحاب رفت وسایه ای با آفتاب رفت.
"گر سنگ ازین حدیث بنالد عجب مدار" ، "کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران".
یکی
را دست اجل و دومی را دست ستم از ما گرفت . چه می شد اگر دست اجل
گلوی ستم را می فشرد و میر اجلّ را با خود می برد؟
شربت
مرگ مر آن پاکیزه جانان را گوارا باد که پا ک وچالاک رفتند واکنون
در اقلیم هشتم ، در ارض ملکوت و در سایه رحمت حقّ، آرمیده اند و
به ما محبوسان سجن طبیعت و مجروحان جورولایت ندا میدهند که
"یا لیت قومی یعلمون بما غفرلی ربّی وجعلنی من المکرمین".
ادامه مطلب ...