بدون حضور هیچ مدیری از سینما و تلویزیون!
پیکر کیومرث ملکمطیعی، هنرمند سینما و تئاتر تا بهشتزهرا تشییع شد

مراسم تشییع پیکر کیومرث ملک مطیعی بدون آنکه هیچ مدیری از سینما، تئاتر یا تلویزیون در آن حضور داشته باشد، تنها با حضور جمع محدودی از هنرمندان برگزار شد. این سومین هنرمندی است که در بهار 89 چشم از جهان میبندد و البته در هیچیک از این مراسم؛ مدیران زحمت حضور به خود ندادهاند.
ایلنا: مراسم تشییع پیکر کیومرث ملکمطیعی(هنرمند پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزوین) درحالی صبح امروز(24 فروردین) در تالار وحدت برگزار شد که هیچکدام از مدیران سینما، تئاتر و تلویزیون در این مراسم حضور نداشتند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، حسین قاسمیوند، کارگردان و فیلمبردار قدیمی سینما و از دوستان نزدیک کیومرث ملکمطیعی با اشاره به اهمیت و توجه به هنرمندان گفت: هنرمندان هرگز نمیمیرند زیرا آنها متعلق به مردم هستند و تا زمانی که مردم وجود دارند که آنها را نگاه میکنند، هنرمند زنده است.
وی ادامه داد: من ملکمطیعی را اولین بار زمانی که به تهران آمد؛ روی صحنه بردم. او همیشه انسانی بااخلاق و مهربان بود.
قاسمیوند پیام کامران ملکمطیعی(فرزند کیومرث ملکمطیعی) که در خارج از کشور حضور دارد را قرائت کرد. در پیام کامران ملکمطیعی خطاب به حضار و هنرمندان آمده است: از تمام دوستان، همکاران و مردم مهربان کشورم که امروز یاد هنرمندی را گرامی داشتند تشکر میکنم و از تمام هنرمندانی که در نبود من جای من را سبز کردند، تشکر میکنم ما امروز نه یک هنرمند سینما بلکه دوست عزیزی را تا مکان ابدی مشایعت میکنیم.
همچنین ملکه رنجبر از دوستان و همکاران قدیمی ملکمطیعی طی سخنانی گفت: هنرمند همه زندگی خود را به عشق مردم هدیه داده است و خوب است که حداقل مردم قدر ما را میدانند. من به همراه ملکمطیعی زمانی کار را در عرصه تئاتر در سالنهای تئاتر لالهزار آغاز کردیم که هنر مورد قبول نبود و بسیاری ما را برای هنر تئاتر لعن میکردند ولی ایستادیم و مقاومت کردیم.
وی ادامه داد: ملکمطیعی بسیار خانوادهدوست و خوشاخلاق و خوشخنده بود.
رضا بنفشهخواه(بازیگر سینما) نیز با اشاره به ویژگیهای شخصیتی ملکمطیعی گفت: امروز باید دیگر عادت کنیم که خانواده هنرمندان را تنها ببینیم هرچند معتقدم ملکمطیعی که همه از او خاطره خوبی دارند و بسیار شوخ و طناز بود، هرگز از یادها نمیرود.
حسین خانیبیگ(بازیگر سینما) نیز طی سخنانی گفت: همه اعتبار هنرمندان به مردم است و همه هنرمندان مردم را دوست دارند زیرا مردم به هنر هنرمندان بیشتر از خود آنها علاقهمند هستند.
وی ادامه داد: من از سال 1348 با ملکمطیعی دوست و همکار بودم و هرقدر از صفا، صمیمیت و مهربانی او بگویم کم گفتهام. رفتن او جمع بسیاری از هنرمندان را داغدار کرد.
بهروز بقایی(بازیگر سینما و تئاتر) نیز طی سخنان کوتاهی گفت: امروز ما یک همکار و دوست خوب را از دست دادهایم. ملکمطیعی نماد یک انسان زیبا بود که امروز درکنار ما نیست.
همچنین در این مراسم فرزند کیومرث ملکمطیعی و برادر وی طی سخنان کوتاهی از حضار، هنرمندان و مدیران خانه سینما و تئاتر تشکر کردند.
در مراسم امروز هنرمندانی همچون بهروز بقایی، پوری بنایی، ملکه رنجبر، اصغر بیچاره، محمد ابهری، هرمز سیرتی، جمشید جهانزاده، جلال پیشوائیان، حسین خانیبیگ و فرزاد فرزین حضور داشتند.
سلام عزیز
داستان ندا تبدیل به شاهنامه شده جالبه بخونین :
-
-
شبی گردبادی برآورد گرد
جهان خاک شد عالمی کور کرد
کنون گوش کن بشنو این فال را
سه گوش است و یک چشم دجال را
ورا یاورانی است بس فتنه گر
از او یاوه گو تر به حیلت بتر
یکی دختری حیله گر خام بود
سرش پر زسودا ندا نام بود
به شوخی و جد حیله با مردمان
بکردی ولی کس نبردی گمان
چنان خیره سر بود آن دخترک
که بر هر چراغی بگفتا درک
چو دجال او را به خوبی شناخت
مر او را یکی حیله در خور بساخت
گزین کرد او را برای نبرد
هموئی که غافل بد از گرم و سرد
ورا گفت آخر تو ای دخترک
زدی بر دل عاشقانت ترک
بر آن چهر اگر گردی آید زماه
شود سرنگون دست مردم به چاه
تو را ماه اگر هست اینجا رقیب
چنان کن که او را کشندش صلیب
مر آن پیر فرزانه گر رهبری است
تو را کی دگر فرصت دلبری است
بیا تا زر اندوده گردی ز جود
بیاور یکی گرز حیلت فرود
کنون در کف مردمان جامهاست
به قدری که خواهیم گیهان نماست
چو یاران من قصد سلطان کنند
چنان شیری آهنگ میدان کنند
به حیلت بیفکن تنت خاک زود
تو را کشته بر جام خواهم نمود
بر آن چهر گلرنگ خود خون بپاش
بگوئیم سلطان زدش تیر فاش
به خون خواهیت مردمان سر زنند
دو صد شعله بر بوم و بر بر زنند
شود گیر و داری چنان پر غبار
تو را می فرستم به دیگر دیار
چو بر آنچه گفتند بازی نمود
و در آن گذر صحنه سازی نمود
بپاشید رنگی چو بر صورتش
به جام جهان بین چو شد صحبتش
قضا را در آن حیله بر اشتباه
نمودند حیلت به کلی تباه
از آن نقشه نقشی که در جام بود
دمی رنگ پاشیدنش را نمود
چو بر خاک خود را بیفکنده بود
چو در مشت بر کیسه ای بر گشود
بر آن صورت همچو ماهش به دم
بیفزود صد جوی خون بر ستم
رفیقانش آنگه چو بر داشتند
به مرکب چو او را خر انگاشتند
بگفتند دیگر بدان دخترک
مر این را که خلقی نیفتد به شک
تو باید بمیری که غوغا شود
مبادا که مشت ددان وا شود
به کار آید ار نعشت از ما گذر
که دیگر نبینی به دنیا تو شر
اگر حیله گر بود و گر راه زن
بیفتاد دیگر بر آن چاه زن
چنین گفت یزدان به حیلت گران
کنون حیله کن تا که باشی در آن
کافشین