چه کسانی از آشتی سخن می گویند؟ راهی که کارگزاران رفت
کارزار پس از انتخابات پایان یافته است و گردو غبار فتنه در حال فرونشستن است. اکنون مطالبات عموم مردم متدین برای محاکمه آمران و عاملان تعرض به نظام اسلامی بار سنگینی را بر دوش دستگاه قضا نهاده است. سکوتی مرگ آلود بر جبهه فتنه انگیزان حاکم است و هرازگاهی درخواست هایی ترس آلود از خیمه سران فتنه به گوش می آید که بیایید آشتی کنیم!
این نوشتار در پی آنست تا ماهیت افکار طرف دعوا و زیرساخت های فکری آنان را واکاود تا امکان یا عدم امکان آشتی را به قضاوت عمومی بگذارد.
بی تردید احیای فرهنگ دینی علت العلل قیام امام راحل در برابر حکومت طاغوت بوده است و بدیهی است که محور توافق و مدارا در جبهه دفاع از انقلاب و سنگ محک تشخیص حق از باطل و تفکیک سره از ناسره سنجش اعتقادات جریانها و افراد مدعی و میزان پایبندی عملی آن ها به آن اعتقادات است. این واکاوی ما را در شناخت دوست، دشمن و دشمن پنهان شده در لباس دوست یاری می کند. فرهنگ دینی، مشتمل بر مؤلفه ها و عناصر درونی مختلفی است که در واقع، همان ارزش ها و باورهای اسلامی را در بر می گیرد. حیا، عفاف، حجاب، تقوا، آخرت گرایی، ایثار، انصاف، صداقت، معنویت، عدالت، صبر، توکل،زهد و... از جمله مصادیق فرهنگ اسلامی محسوب می شوند. بنابر این، چنانچه به طور کلی از فرهنگ اسلامی سخن بگوییم به مصادیقی همچون موارد فوق نیز اشاره کرده ایم.
روشن است که سیر نزولی یا صعودی فرهنگ دینی، معلول عوامل مختلفی است. این عوامل را می توان به دو دسته تقسیم کرد: عوامل خردکه به کنشگران انسانی باز می گردند و عوامل کلان که راجع به ساختارهای اجتماعی هستند.
یکی از عوامل کلان مؤثر بر فرهنگ دینی جامعه، مقوله رفتار دولتمردان سیاسی است. رویکردها، برنامه ها و اقدامات هر دولت، از جمله متغیرهای علّی است که بر فرهنگ دینی فرد و جامعه اثر می گذارد. از این رو، در این فرصت، به تحلیل و تبیین تأثیرات گفتمان های دولت های پس از جنگ بر فرهنگ دینی جامعه می پردازیم. مدعای این نوشتار آن است که در طول حاکمیت گفتمان های دولت های پس از دوران جنگ، فرهنگ دینی به دلیل مضامین و درون مایه های ناهمگون با اصول اسلامی و ارزش های انقلابی این گفتمان ها، آسیب دیده است. البته میزان این آسیب ها در عرصه ها و مقاطع مختلف، یکسان نبوده است. بدین جهت، تبیین علّی خود را در چهارچوب هر یک از این گفتمان ها ساماندهی کرده و هر یک را به صورت مجزا طرح می نماییم.
دوره اول: گفتمان سازندگی: این گفتمان که طی سال های 76- 1368 در عرصه سیاسی، کشور حاکم بود. محور اصلی حرکت و برنامه ریزی خود را، پیشرفت اقتصادی و بازسازی زیر ساخت های مادی و اقتصادی کشور و جبران ویرانی های حاصل از جنگ تحمیلی قرارداد. با وجود این که گفتمان سازندگی توانست خدمات قابل توجهی را در حوزه اقتصاد به انجام برساند، اما برخی از اساسی ترین جهت گیری ها و فعالیت های آن نیز از مسیر ارزش های انقلاب اسلامی خارج شد. از جمله:
1- حوزه فرهنگ
1-1- فرعی و حاشیه ای قلمدادکردن مقوله فرهنگ و درنتیجه، بی توجهی نسبت به ضرورت برنامه ریزی جدی فرهنگی و هدایت فرهنگی عمومی، در اثر اقتصاد محوری.
1-2- بی تفاوتی نسبت به نشر و نهادینه سازی باورها و ارزش های اسلامی و مقابله با نابهنجاری های ضدارزشی در جامعه در اثر تلقی سکولاریستی از فرهنگ.
2- حوزه سیاست.
2-1 حاکمیت یافتن افراد بوروکرات و تکنوکرات (متخصص ) در مراکز دولتی که بیگانه و یا احیانا مخالف ارزش های اسلامی (تعهد) هستند.
2-2- شایع شدن رفاه طلبی، تجمل گرایی، ثروت اندوزی و اسراف و تبذیر میان برخی از مدیران و مسئولان حکومتی
2-3- وجود شکاف و فاصله میان مردم و مسئولان در اثر تفاخر و کبر برخی از مسئولان
2-4 -دست اندازی و خیانت برخی از مدیران دولتی به بیت المال و در نتیجه شکل گیری مفاسد اقتصادی
2-5- پدیدآمدن باندبازی، حزب گرایی، تبارسالاری و قوم و خویش گرایی درمیان برخی از مسئولان
3- حوزه اقتصاد
3-1- اصالت یافتن اقتصادی نسبت به سایر حوزه ها
3-2- تکیه بر مدل اقتصاد سرمایه داری و نه اقتصاد اسلامی
3-3 -مغفول واقع شدن عدالت اقتصادی و اجتماعی
3-4- گسترش و تعمیق یافتن شکاف های طبقاتی و فاصله فقیر و غنی
روشن است که چنین رویکردها و رویه هایی که مخالف ارزش های اجتماعی اسلام هستند به هیچ روی به تقویت فرهنگ اسلامی منجر نمی شود، بلکه میزان پایبندی افراد جامعه را به قیود و اصول دینی کاهش داده و آنها را -همچون حاکمان- در مسیر منفعت جویی شخصی، تحصیل ثروت به هر وسیله، فردگرایی،قدرت طلبی، دنیاگرایی و.... قرار می دهد. بدین ترتیب این گفتمان از یک سو رسالت خود را در حوزه فرهنگ به فراموشی سپرد و جامعه را به سوی ارزش ها و باورهای دینی سوق نداد (چرا که قائل به اصالت اقتصاد و ضرورت توسعه اقتصادی بود). و از سوی دیگر، رویه هایی بدعت آلود را در حوزه مدیریت در پیش گرفت که هیچ سنخیتی با سنت اسلامی نداشت.
از این رو، چندی پس از آغاز این دوره، نابهنجاری های اجتماعی و فرآیند عبور از ارزش های دینی- نسبت به گذشته - گسترش یافت و به تدریج، فسادهای فرهنگی و الگوهای رفتاری وپوششی ضد ارزشی درعرصه عمومی جامعه ظهور یافتند. در اوایل همین مقطع بود که مقام معظم رهبری نسبت به تهاجم و شبیخون فرهنگی هشدار دادند و توجه مسئولان را به این مقوله جلب کردند، اما متأسفانه اقدام و برنامه دلسوزانه و حساب شده ای در راستای مقابله با امواج تهاجم فرهنگی صورت نپذیرفت و این امواج، روز به روز بیشتر، لایه ها و قشرهای اجتماعی را درنوردید.
افزون براین، توسعه بی تفاوتی نسبت به عدالت نیز مقوله ای بود که همواره مقام معظم رهبری نسبت به آن تذکر می دادند:
«هدف اصلی درکشور ما و در نظام جمهوری اسلامی عبارت از تأمین عدالت است و رونق اقتصادی و تلاش سازندگی، مقدمه آن است. ما نمی خواهیم سازندگی کنیم که نتیجه اش این باشد که عده ای از تمکن بیشتری برخوردار شوند و عده ای فقیرتر شوند... این را باید در برنامه مورد نظر قرار بدهند(1/1/72).
«در برنامه های اقتصادی دولت، آن نقطه ضعفی که خیلی زود به چشم انسان می آید این است که از لحظه شروع و مقدمات، تا وقتی که بخواهد به نتایج مورد نظرش برسد. در اواسط کاربه ضعفای جامعه خیلی سخت می گذرد. این کاملًا محسوس است.»
(11/12/70)
البته اکنون وقتی به گذشته می نگریم می توانیم دریافت های دقیق تر و جامع تری را بدست آوریم؛ چرا که اغلب پیامدهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی یک گفتمان سیاسی یک دوره، مدت ها بعد از آن به ظهور می رسد و جلوه گر می شود. علاوه بر این ، اعترافات برخی افراد توانسته به خوبی، فضای فکری حاکم بر مدیران گفتمان سازندگی را شفاف سازد. به عنوان مثال برخی آراء و ایده های سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی -حزب برخاسته از دولت و گفتمان سازندگی- که درسال های اخیر مطرح شده است می تواند روشنگر واقعیت های گذشته باشد:
«اگر بخواهیم تعریف روشنی از حزب کارگزاران سازندگی ارائه کنیم می توانیم بگوییم حزب کارگزاران یک حزب لیبرال دموکرات مسلمان است.» (روزنامه کارگزاران، 22/3/85)
«ما قائل به این که اسلام نظام اقتصادی دارد نیستیم. اسلام دین هدایت است. همان طور که نظام مهندسی ندارد. نظام اقتصادی هم ندارد... مگر امام جعفر صادق (ع) متخصص روابط پول و بانک بود که بیاید و دراین حوزه وارد شود و نظام اقتصادی معرفی کند؟!» (روزنامه کیهان، 25/4/86).
«گرایش حزب کارگزاران سازندگی برای مدیریت کشور، گرایشی لیبرالیستی است.» (پیشین)
«تکرار می کنم که کار دین، دستگاه سازی درزمینه امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیست. بلکه کارش روشن کردن چراغ هدایت است و نشان دادن راه و بیراهه به مؤمنان.» (روزنامه کارگزاران (26/4/86)
حال باید تأمل کرد که آیا دراین چارچوب فکری، اساساً جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام سیاسی برخاسته از اسلام، می تواند قابل قبول باشد؟! آیا چنین تفکری می تواند معتقد به حضور دین درعرصه عمومی باشد یا آن را به حریم خصوصی محدود می کند و برای حاکمان در قبال فرهنگ دینی، حق و باطل، ارزش ها و ضد ارزش ها و... قائل به تکلیف و رسالتی نیست؟! آیا این تلقی، همان سکولاریسم و تفکیک دین از سیاست و فرهنگ و جامعه نیست که انقلاب اسلامی دقیقا تعارض ذاتی با آن دارد؟! و آیا بستر مناسب و شرایط هم سنخی برای آشتی وجود دارد؟! مگر نه آنکه نص گفتمان امام (ره) آشتی با لیبرال ها، غرب و شرق زدگان و نااهلان و نامحرمان راجایز نمی شمارد!