نویسندگان و شاعران در سالی که گذشت
درجا زدن ادبیات میان فریاد و سکوت

شاید نویسندگان و شاعران نیز سکوت کتاب در سال 88 را گمان نمیبردند. وقتی صحبت از چاپ آثار میشود همه؛ داغی از ممیزی بر دل دارند که گاه ترجیح میدهند سکوت پیشه کنند و گاه با حسرت از کتابهای درانتظار مجوزشان میگویند.
شاید اهالی قلم خود نیز باور نمیکردند سال 88 برای ادبیات ایران هیچ ارمغانی جز سکوت نداشته باشد. اینکه این سکوت و خالی بودن ویترین ادبی ایران از کجا نشات میگیرد؛ خود جای بحث و بررسی دارد. شاید واژه سکوت برای ادبیات ایران درست نباشد چون هنوز شاعران و نویسندگانی هستند که این پوسته را شکسته و اثری درخور توجه به بازار ارائه میکنند اما اینکه این اثر چقدر در انتظار آمدن؛ بوده و چه مراحلی را طی کرده تا به ویترین رسیده، نکته دیگری است.
اما آن دسته از شاعران و نویسندگان که از انتشار کتابهایشان انصراف دادند؛ ناخواسته ضربه بزرگی به نسلی که میخواهد ادبیات داشته باشد، وارد آوردند.
در ماههای پایانی این سال تنها نامی که پس از سالها ویترینهای ادبی را شگفتزده کرد، نام محمود دولت آبادی بود که با کتاب «نون نوشتن» پس از سالها سکوت بازار ادبی ایران را متحول کرد.
«نون نوشتن» مجموعهای از خاطرات نویسنده است که به گفته خودش؛ احوال سالهای 59 تا 74 اوست و تا امروز (سال88) یعنی چیزی حدود 14سال، اجازه انتشار نداشته است. ناگفته نماند که دولت آبادی اثر دیگری در ارشاد دارد که 25 سال است اجازه انتشار نیافته است. پرواضح است که این چنین در تنگنا ماندن دستنوشتههای بزرگان چه لطمهای به ادبیات ما خواهد زد. جوانی از این نسل که عطش ادبی دارد و به دنبال دانستن ادبیات میرود؛ چند سال باید انتظار بکشد تا نامی از خالق کلیدر در ویترین کتاب فروشیها دوباره ببیند؟!
این همه که پتانسیل بالایی در سرخوردگی ادبی جوانان دارد؛ گاه سمت و سوی آنها را به فضاهایی دیگری میبرد که در آنجا تن به خواندن هر اثری بدهند تا تنها از خواندن دور نمانند...
در این میان وقتی پای صحبت اهالی قلم مینشینیم آنقدر شکوه از شدت سانسورها و ممیزیها دارند که بیان آن هم گاه برایشان دشوار است.
فتح الله بی نیاز یکی از همین نویسندگان است که در سال 88 به خاطر فشار زیاد سانسور حاضر نشد هیچ کدام از آثارش را به دست ناشر بسپارد و هنوز هیچ تصمیمی برای چاپ آنها ندارد. میگوید: 8 کتاب آماده چاپ دارم که شامل 5 رمان و 3 مجموعه داستان است اما فقط به خاطر ممیزیهای زیاد حاضر نیستم فعلا آنها را منتشر کنم
یادمان نرود این اتفاق؛ لطمه سنگینی به ادبیات ما خواهد زد. وقتی آثار امثال بی نیاز یا نامهای دیگر در خانه بماند و بازار پر از کتابهای نوقلمان و تازهکاران باشد؛ خیلیها هم علاقهای به خواندن آنها نخواهند داشت. این گفته به این معنا نیست که جوانان درگیر سانسور نشوند ولی طبیعی است که خیلی سادهتر از بزرگان موفق به چاپ آثارشان میشوند که ویترین کتابفروشیها از همین واقعیت خبر میدهد.
کسان دیگری چون ابوتراب خسروی هم با چاپ مجموعه داستانی در اواخر سال رونقی دیگر به این بازار بخشیدند ولی شاید کوتاه شدن مرحله بررسی و چاپ آثار بتواند کمکی به بزرگان ادبیات بکند که سرمایههای این مملکت هستند و سکوت آنها را نابود می کند. مترجم دیگری چون بابک تبرایی در سال 88 هیچ اثر تازهای به بازار کتاب ارائه نکرد و آنچه از او به دست خواننده رسید؛ تجدید چاپ آثار گذشته او بوده است.
کم کاری قباد آذرآیین نیز به خوبی مشهود بود. ولی آنچه امسال نام او را بیشتر سر زبانها آورد انصراف از شرکت در جایزه ادبی جلال آل احمد بود به رغم اینکه کتاب «هجوم آفتاب»اش در این جشنواره درشمار انتخابشدگان بود.
آدرآیین تنها امسال همین اثر را به بازار داد و اثر دیگرش که مجموعه داستانی است؛ در درست انتشارات مانده وسرنوشت آن مشخص نیست. او حتی نمیداند اثرش به ارشاد ارائه شده یا نه.
این همه سرخوردگی و بی تفاوتی در پیگیری آثار ناشی از ترس ممیزی و سانسوری است که گربیانگیر همه نویسندگان شده است.
محمد بقایی ماکان، از نویسندگان پرکار امسال که 11کتاب به بازار ارائه کرد، که کتاب «می نگریم و می رویم»اش پس از یک سال و نیم با حذف 32 مورد ممیزی منتشر شد؛ و البته تاکنون 64 اثر از وی در زمینههای فلسفه شرق و غرب، ادبیات، تاریخ و اقبال پژوهی منتشر شده، سال گذشته را مشمول تعریف مارکس از فلسفه هگل میداند. یعنی سال وارونه درست مثل خود عدد88، دستهایش بر زمین بوده و پاهایش در هوا.
ماکان میگوید: پا در هوا بودن و وارونگی نه تنها موجب کشمکش میان اهل قلم با ناظران قلم شد، بلکه بر ارتباط میان ناشر و مولف نیز تاثیر نامطلوب گذاشت. با این همه پدیدورندگان کتاب دست از طلب نکشیدند، زیرا هنری بهتر از این ندارند. این سال برای امثال ما که مانوس با طمانینه درون و فارغ از قیل و قال بیروناند مثل هر سال نگذشت. ذهن ساکنان کوی معرفت دچار طوفان تشویش شد. چنین شد که آرامش پیشین واژههای کنار هم غنوده نیز متلاطم شد.از این تلاطم بود که بسیاری از کتاب ها ازجمله «مینگریم و میرویم» مشمول کم لطفی بیاندازه ناظران قلم قرار گرفت چندان که 32 مورد آن از چند سطر تا سه صفحه در مضیق ممیزی افتاد،آن هم چه ممیزی! ممیزی که حکایت از داشت که چرا به نام تحریف شده خلیج فارس ایراد گرفتهاید؟!
کتاب مینگریم و میرویم ماکان پس از دو سال زمان؛ از پل ممیزی گذشت تا سرانجام از سر اکراه مجوز گرفت. اکنون بقایی ماکان مانده است و ناشر که با آن چه باید کرد؟! آیا باید نگریست و رفت یا نگریست و ماند؟!
اما درمیان خیل نویسندگان؛ ناشناسانی از راه میرسند که با یک کتاب؛ ره صدساله میپیمایند. در کمتر از یکسال به صد چاپ میرسد. سیده زهرا حسینی که به واقع روایتگر انقلاب و جنگ است؛ با نوشتن خاطرات خود به شکل یک کتاب «دا» در مدت زمان کوتاهی موفق شد این کتاب را برای صدمین بار در بازار کتاب داشته باشد. حضور این کتاب و توفیق ناگهانی آن جدا از بحث کیفی آن هنوز جای بحث و بررسی دارد.
هاشم اکبریانی هم امسال چند اثر در حوزه شعر و داستان چاپ کرد. اکبریانی میگوید: دو مجموعه داستان و شعر درکنار دو کتاب ازمجموعه تاریخ شفاهی ادبیات ایران منتشر کردم.
این آمار نشان می دهد که هنوز نویسندگان و شاعرانی هستند که دست از کار نکشیدند و باوجود همه فشارها ترجیح دادند در انتظار چاپ آثارشان بمانند و به هر شکل آنها را منتشر کنند.
آرش سنجابی از نویسندگان جوان کرد که در حوزه ترجمه و داستاننویسی چندین کار منتشر کرده، درباره آثار منتشر شده یا در ارشاد مانده خود میگوید: 4 کتاب از من در سال88 منتشر شد اما یکی از رمانهایم بعداز 2سال نه تنها مجوز نگرفت بلکه رد شد. ایراد وارد بر کتاب ظاهرا ساختاری بود برای همین سعی دارم با رفع آن دوباره برای دریافت مجوز اقدام کنم. از کتاب دیگرم پس از اصلاحیه؛ فقط دو داستان باقی ماند که از چاپ آن منصرف شدم و این دو کتاب به علاوه آثار دیگری است ارشاد دارم اماچند ماه است بدون تکلیف رها شدهاند.
سنجابی هم مثل بسیاری نویسندگان درگیر ممیزیهاست. پس باید پرسید آیا نتیجه این اتفاقات؛ ضربه بزرگی به نسل عاشق مطالعه نخواهد زد؟!
علیرضا بهنام، شاعر و مترجم جوان اما سالی پربار داشت و توانست دو کتاب منتشر کند اگرچه ماجراهای به وجود آمده فرصت نداد برخی کارهای نیمه تمامم را به اتمام برساند.
عاشقانههای شاعر گمنام او 80 مورد ممیزی داشت حال آنکه وی معتقد است؛ این شعرها هیچ نکته غیرقانونی و غیراخلاقی نداشتهاند.
واقعیتهای موجود نشان میدهد امسال برای ادبیات ایران سال پرماجرایی بوده و شاید کتابهای پرفروش نویسندگان جوان هم رونقی داشته است.
* در جوایز ادبی چه گذشت؟!
یازدهمین دوره جایزه کتاب فصل ویژه بررسی آثار منتشر شده پاییز؛ آخرین جایزه کتاب در سال 88 بود که بدون برگزیده داستان برگزار شد. در این دوره 4152 کتاب ارزیابی شد که 198عنوان به مرحله دوم راه یافت در ادامه 14 کتاب برگزیده و 38 کتاب شایسته تقدیر شد و نهایتا مصطفی محقق دامغانی با کتاب «نظریه عموم شروط و التزامات در حقوق اسلام» شایسته تقدیر و شراره کامرانی برگزیده بخش شعر این دوره برای کتاب «خاطرات بیتأویل» شد.
جایزه شعر نیما هم در مراحل پایانی جمعآوری آثار خود است. درحال حاضر 130کتاب جمعآوری شده است. جایزه نیما امسال از یک کتاب شعر الکترنیک و یک فعال عرصه نشریات اینترنتی تقدیر میکند.
جایزه مهرگان ادب اما در دو بخش رمان و مجموعه داستان برگزار شد. 77 رمان از سال 86 و 92 رمان و مجموعه داستان از سال 87 در این دوره بررسی شد که درنهایت مونالیزاى منتشر نوشته شاهرخ گیوا، پرى فراموشى نوشته فرشته احمدى برف و سمفونى ابرى نوشته پیمان اسماعیلى و هجوم آفتاب نوشته قباد آذرآیین تقدیر شدند.
در جایزه شعر خبرنگاران هم مجموعه شعر «خردهریز خاطرهها و شعرهای خاورمیانه» حافظ موسوی برنده نهایی اعلام شد. در بخش ویژه برای شاعران بدون کتاب هم مصطفی غضنفری برگزیده و از علی اسداللهی تقدیر شد.
دومین دوره جایزه ادبی «جلال آل احمد» هم برندگان خود را به شرح زیر اعلام کرد: در بخش مستندنگاری کتاب «دا» اثر «سیده زهرا حسینی، در بخش نقد ادبی کتابهای «زبان عرفان»، تألیف «علیرضا فولادی» و «تماشاخانه اساطیر» تألیف «نغمه ثمینی» و در بخش جنبی و ویژه کتاب «اطلس شیعه» اثر «رسول جعفریان انتخاب شدند.
اما در همین سال، 7 نویسنده درگذشتند: محمد ایوبیفر ، محمدامین ریاحی، مهدی آذریزدی، اسماعیل فصیح، محمود شاهرخی، بیژن ترقی، مهدی سحابی، جعفر کوشآبادی، میرخسرو فرشیدورد و سیدرضا سیدحسینی.
بیژن ترقی
بیژن ترقی؛ زاده ۱۲ اسفند سال ۱۳۰۸ خورشیدی در شهر تهران و شاعر و ترانهسرای ایرانی است. بیژن ترقی ترانههای به یاد ماندنی بهار دلنشین، آتش کاروان و برگ خزان را سرودهاست. او از سال ۱۳۳۵ با رادیو ایران نیز همکاری میکرد.
ترقی فعالیت ادبی خود را با استادانی چون ملکالشعرای بهار، امیری فیروزکوهی، نیما یوشیج و شهریار آغاز کرده بود و با هنرمندان و آهنگسازان نامی روزگار خود چون ابوالحسن صبا، رضا محجوبی، علی تجویدی، داریوش رفیعی و پرویز یاحقی همکاری نزدیک داشت. وی، پنجم اردیبهشتماه ۱۳۸۸ مطابق با ۲۵ آوریل ۲۰۰۹ در سن ۸۰ سالگی در منزلش درگذشت. این ترانهسرای پیشکسوت که در تابستان سال ۱۳۸۷ سکتهٔ قلبی کرد و بیماریاش تشدید شد، زمانی گفته بود:«با اینکه مردم هنوز ترانههای مرا زمزمه میکنند، از یادها رفتهام. از وقتی مریض شدم، کسی احوالی از من نمیپرسد.
سیدرضا سیدحسینی
سیدرضا سیدحسینی، 22 مهر 1305 در اردبیل به دنیا آمد. دوره دبیرستان را در زادگاهش گذراند. کار ترجمه را از ۱۶ سالگی با ترجمه از ترکی قفقازی و ترکی استانبولی شروع کرد. او صبح روز جمعه 11 اردیبهشت، در 83سالگی درگذشت.
از آثار او می توان به کتاب های زیر اشاره کرد: «رؤیای عشق» ماکسیم گورکی، «لایم لایت» چارلی چاپلین، «طاعون» آلبر کامو، «آخرین اشعار ناظم حکمت»، «ضدخاطرات» و «امید» آندره مالرو، «در دفاع از روشنفکران» ژان پل سارتر و «آبروباخته»ی جک لندن است. او علاوه بر اینها، یک کتاب روانشناسی نیز با نام «پیروزی فکر» در جوانی ترجمه کرده است.
محمدامین ریاحی
ادیب، مورخ، محقق و نویسنده معاصر ایرانی است. آرا و آثار پژوهشی او در زمینه ادبیات فارسی، فردوسی و شاهنامه، غزلیات حافظ، زبان کهن آذربایجان، و تاریخ روابط ایران و عثمانی دارای اعتبار خاصی در تحقیقات ایرانشناسی است.
محمدامین ریاحی در خرداد ۱۳۰۲ در یکی از خانوادههای قدیمی در شهر خوی متولد شد. تحصیلات ابتدایی و دوره اول دبیرستان را در خوی، و سپس دورههای دانشسرای مقدماتی و دانشسرای عالی را در تهران گذراند. طی دوره تحصیل در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران از درس نسل اول اساتید برجستۀ این دانشگاه ازجمله ملکالشعرا بهار، عباس اقبال آشتیانی، بدیعالزمان فروزانفر، احمد بهمنیار، عبدالعظیم قریب و ابراهیم پورداود بهره گرفت. دوره لیسانس زبان و ادبیات فارسی را در سال ۱۳۲۷ به پایان رساند و در سال ۱۳۳۷ پس از دفاع از رساله دکتری خود به راهنمایی فروزانفر به درجه دکتری در زبان و ادبیات فارسی رسید. ریاحی در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ در ۸۶ سالگی در تهران درگذشت.
مهدی آذر یزدی
نویسنده معروف داستانهای کودکان در سال ۱۳۰۱ در خرمشاه حومه یزد متولد شد. در ۱۳۲۲ به تهران آمد و مقیم تهران شد. تحصیلات او بیشتر در حوزه های علمی و دینی قدیم انجام شده است . قبل از آنکه به کار نگارش داستانهای کودکان به پردازد به مشاغل گوناگون و ازجمله عکاسی و کتابفروشی اشتغال داشته است
یکی از مجموعه داستانهای او برنده جایزه یونسکو در ایران و دیگری برنده عنوان کتاب برگزیده سال از طرف شورای کتاب کودک شده است. او متولد سال ،۱۳۰۰ است. او در آستانه هشتاد سالگى پشت میزى مى نشیند و فقط کتاب مى خواند، کتاب هایى درباره همه چیز، تاریخ، سفرنامه، ادبیات و حتى کتاب هایى درباره طب؛ مى خواهد در تنهایى پرستار خودش باشد.
تعدادى از نوشته های او عبارتند از:
قصه هاى خوب براى بچه هاى خوب: قصه هاى کلیله و دمنه، قصه هاى مرزبان نامه، سندبادنامه و قابوسنامه، قصه هاى مثنوى مولوى، قصه هاى قرآن، قصه هاى شیخ عطار، قصه هاى گلستان و ملستان، قصه هاى چهارده معصوم، قصه هاى تازه از کتابهاى کهن: خیر و شر، حق و ناحق، ده حکایت، بچه آدم، پنج افسانه، مرد و نامرد، قصه ها و مثل ها، هشت بهشت، بافنده دانا اصل موضوع و دوازده حکایت دیگر و کتاب های دیگری مانند: فرهنگ یزدى، دستور طباخى و خانه دارى، لبخند، گربه ناقلا، شعر قند وعسل، مثنوى بچه خوب، خاله گوهر، فالگیر، مکتبخانه، قصه هاى ساده، گربه تنبل، چهل حدیث و ...
او ازدواج نکرد و هیچگاه به کار دولتی هم مشغول نشد. او افزون بر نویسندگی به امور غلطگیری و فهرست اَعلامنویسی تا سالهای آخر زندگیاش ادامه داد. او مدتی پیش از مرگاش گفته بود که نوشتههای دیگری هم دارد که به دلیل عدم صدور مجوز انتشار ازسوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انگیزه تکمیلشان را از دست داده و آنها را ناتمام گذاشته است. او در ۱۸ تیر ماه ۱۳۸۸ در سن ۸۷ سالگی در بیمارستان آتیه تهران درگذشت.
اسماعیل فصیحزاده
در سال ۱۳۱۳ در محله درخونگاه تهران (شهید اکبرنژاد فعلی) زاده شد. او دوران تحصیلات خود را در دبستان عنصری و سپس در دبیرستان رهنما سپری کرد.
فصیح پس از تحصیلات عالی در آمریکا به ایران برگشت و از سال ۱۳۴۲ درشرکت ملی نفت ایران در مناطق نفت خیز جنوب بهعنوان کارمند بخش آموزش، به کار پرداخت و در سال ۱۳۵۹ با سمت استادیار دانشکده نفت آبادان بازنشسته شد. فصیح در مجموع به مدت ۱۹ سال در این شرکت به خدمت مشغول بود.
فصیح از آن به بعد به دلیل تخریب منزل مسکونیاش در آبادان به تهران مهاجرت کرد. او گهگاه در بخش برنامههای آموزشی زبان تخصصی و گزارش نویسی صنعت نفت خدمت میکرد. وی در ۲۵ تیر ۱۳۸۸ در بیمارستان شرکت نفت تهران به دلیل مشکل عروق مغزی درگذشت. آثار فصیح بگفته خودش از احمد محمود، محمدعلی جمالزاده و بزرگ علوی تأثیر پذیرفتهاست که خودش مستقیم به این مسئله اشاره کرده است. او همچنین علاقه زیادی به آثار صادق چوبک، فروغ فرخزاد، و ارنست همینگوی داشت.
کتاب های زیر از نمونه آثار او هستند: شراب خام ،دل کور، داستان جاوید، ثریا در اغما ترجمه انگلیس در لندن ترجمه عربی در قاهره، درد سیاوش، زمستان ۶۲ ترجمه آلمانی، شهباز و جغدان، فرار فروهر، باده کهن، اسیر زمان، پناه بر حافظ، کشته عشق طشت خون، بازگشت به درخونگاه، کمدی تراژدی پارس، لاله برافروخت، نامهای به دنیا، در انتظار، گردابی چنین حایل، تلخکام، خاک آشنا، دیدار در هند، عقد و داستانهای دیگر، برگزیده داستانها، نمادهای دشت مشوش، وضعیت آخر...
مهدی سحابی
مهدی سحابی در 15 بهمن سال ۱۳۲2 در قزوین به دنیا آمد. وی پس از طی دورهی دبیرستان در شهر تهران و ورود به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشتهی نقاشی، تحصیل را نیمهکاره رها میکند و برای تحصیل در رشتهی کارگردانی سینما به ایتالیا عزیمت میکند و در فرهنگستان هنرهای زیبا ی رم مشغول تحصیل می شود، اما پس از مدتی آن را نیز رها کرد. مدتی هم به سراغ روزنامهنگاری، بازیگری، عکاسی و کارهای مشابه رفت و در آخر به سراغ ادبیات، نقاشی و ترجمه ادبی رفت. تسلط او به زبانهای ایتالیایی، فرانسه و انگلیسی سبب شده که نویسندگان متفاوتی را به ایرانیها معرفی کند. وی آثاری را از زبانهای انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی به فارسی برگردانده است و رمان عظیم مارسل پروست بیگمان مهمترین ترجمه اوست. او دوره نقاشی و کارگردانی را نیمه تمام نهاد و به روزنامهنگاری روی آورد. او روزنامهنگار شدن خود را تصادفی میداند.
ناگهان سیلاب، پیچک باغ کاغذی، خیابان مارگوتا شماره ۱۱۰ از داستان های او هستند.
از ترجمههای او نیز می توان به کتاب های زیر اشاره کرد: انقلاب مکزیک- ماریو دمیکلی، گارد جوان - الکساندر فادایف، دانه زیر برف - اینیاتسیو سیلونه، مکتب دیکتاتورها - اینیاتسیو سیلونه، خروج اضطراری - اینیاتسیو سیلونه، مرگ آرتمیو کروز - کارلوس فوئنتس توفان در مرداب - لئورناردو شاشا، همه میمیرند - سیمون دوبووار، مزدک - موریس شیماسکو، سمبولییسم - چارلز چرویک، دیوید کاپرفیلد - چارلز دیکنز، آرزو های بزرگ - چارلز دیکنز، بارون درختنشین - ایتالو کالوینو، خوشیها و روزها - مارسل پروست، مجموعهٔ در جستجوی زمان از دست رفته - مارسل پروست، بچههای نیمهشب- سلمان رشدی،شرم- سلمان رشدی، مرگ قسطی- لویی فردینان سلین دستهی دلقکها- لویی فردینان سلین، قصر به قصر - لویی فردینان سلین، لویی فردینان سلین- دوید هیمن، مرگ وزیر مختار- یوری نیکالایویچ تینیانوف، مونته دیدیو کوه خدا- آری دلوکا، مادام بواری - گوستاو فلوبر،تربیت احساسات- گوستاو فلوبر،آب، بابا، ارباب - گاوینو لدا،دوست من مون - آلن فورنیه، مون بزرگ - آلن فورنیه،تقسیم - پیرو کیارا،جامعه شناسی هنر - ژان دو وینیو،سرخ و سیاه – استاندال،باباگوریو - انوره دو بالزاک،واتیکان و فاشیسم ایتالیا - جان فرانسیس پالارد، نخستین شهر - روت وایت هاوس،جامعه شناسی هنر - ژان دووینیو،دور دنیا در هشتاد روز - ژول ورن،دوست بازیافته - فرد اولمن،توفان در مرداب - لئوناردو شیاشا،نقاشی دیواری و انقلاب مکزیک - ماریو دمیلکی،دانته آلیگیری - ماک موسا. سحابی ۱۸ آبان ۱۳۸۸ در پاریس در سن ۶۵ سالگی بر اثر نارسایی قلبی، درگذشت.
محمود شاهرخی
محمود شاهرخی متولد سال 1306 در شهر بم کرمان است. اوعلاوه بر تحصیل مقدمات در حوزههای علمیه کرمان و یزد، دوره سطح را نیز درحوزه علمیه نجف اشرف گذرانده است. او شاعر آیینی و انقلاب است که 24آبان در سن ۸۲ سالگی دار فانی را وداع گفت.
غبار کاروان، خلوتگاه عشق، آئینه آفتاب، آئینه عصمت، آئینه صبر، آئینه ایثار، آئینه رجا، آئینه عفت، سیمای پیامبر در ادب فارسی، درسی که از قرآن آموختیم و شعر جنگ ازجمله کتابهای شاهرخی اند. شاهرخی شاعری است که مقدمه دیوان حضرت امام(ره) را نیز تحریر کرده است.
محمد ایوبی
او متولد سال ۱۳۲۰ در شهر اهواز بود . وی از معدود نویسندگان دهه چهل است که بعداز انقلاب هم در ایران ماند. او از اعضای قدیمی کانون نویسندگان بود. رمانهای راه شیری و سفر تا سرطان مغول همچنین سه گانه آواز طولانی جنوب و نیز مجموعه داستان مراثی بی پایان از اوست. او سردبیر مجلهٔ اینترنتی- ادبی خزه بود که گاه به گاه به روز میشود.
محمد ایوبی، روز شنبه ۱۹ دی ۱۳۸۸ در سن ۶۷ سالگی و بر اثر بیماری ریوی در بیمارستان ابن سینای تهران از دنیا رفت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد. از آثار او می توان از گزیده اشعار نیما یوشیخ، سه گانه رمان آواز طولانی جنوب (غمزه مردگان، سفر سقوط و زیتون تلخ، خرمای گس)، داستان بلند راه شیری، رمان های صورتک های تسلیم، زیر چتر شیطان و راه گراز و مجموعه داستان های مراثی بی پایان، پایی برای دویدن و شکفتن سنگ را نام برد.
میرخسرو فرشیدورد
خسرو فرشیدورد متولد ۱۳۰۸ در ملایر بود و پس از اخذ مدرک دکترا در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد. خبر درگذشت او ده روز پس از فوتش 19 دی ماه منتشر شد. فرشیدورد از استادان پیشکسوت دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و دارای شهرت جهانی است که دارای دیدگاههای ویژه در عرصه دستور زبان، نقد و تحقیقات ادبی بود. مقالات و کتابهای فراوان و ارجمندی در حوزه دستور زبان فارسی و زبانشناسی و نقد ادبی و تحقیقات ادبی از وی برجای مانده است.
جعفر کوشآبادی
جعفر کوشآبادی متولد سال 1320 بود و از کتابهای منتشرشدهاش به «سفر با صداها»، «ساز دیگر»، «اژدهای سیاه»، «چهار شقایق»، «منظومهی کوچکخان» و «در آینه» میتوان اشاره کرد. این شاعر که در سالهای اخیر به سرطان مبتلا بود و چند بار مورد عمل جراحی قرار گرفته بود، در سن 68سالگی (جمعه، دوم بهمنماه) در منزلش از دنیا رفت.