قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

قلم

سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

«به رنگ ارغوان» بازدم فضای متلاطم سیاسی محدوده سال 81 است

 

حاتمی‌کیا: «به رنگ ارغوان» بازدم فضای متلاطم سیاسی محدوده سال 81 است

خبرگزاری فارس: «ابراهیم حاتمی کیا» می‌گوید: محدوده سال‌های 81 به بعد یادتونه چه اتفاقاتی افتاد. یادمه که تلاطم‌های سیاسی خیلی رنگی‌تر شد. بحث‌هایی مطرح شد که یه وقتی تابو بود. بازدم اون فضا می‌شه «به رنگ ارغوان» . 

 آقای حاتمی‌کیا، به عنوان سوال اول می‌خواهم در مورد نوع فیلمسازی شما سوال کنم. شما یکی از معدود فیلمسازان ما هستید که همیشه توجه نسبت به فیلم‌های‌تان زیاد است. به عنوان یک روزنامه نگار فکر می‌کنم دلیل اول این توجه به خود شما برمی‌گردد که بدون تعارف، فیلمسازی باهوش و نکته سنج هستید. اما سوال اصلی این است که چرا در مورد ساخت «به رنگ ارغوان» اینقدر اصرار داشتید تا تولیدش در سکوت خبری کامل انجام شود؟
- دوست دارم این تعارف رو جدی بگیرم، ولی مشکل اینه که کتک این ویژگی بیشتر از شیرینیش بوده. یه جور زندگی در برزخ خوف و رجا! روزگاری فکر می‌کردم که برپا کردن یه سایت مخصوص باعث می‌شه که با مخاطبان راحت در تماس باشم ، ولی در عمل دیدم که دوست ندارم خیلی آفتابی بشم. ما تو کشوری هستیم که هر چی کمتر زیر نگاه باشی بیشتر در امانی و به همون نسبت آرامش داری و خودتی.

** صریح‌تر بپرسم. چرا فیلمساز متعهدی مثل «ابراهیم حاتمی‌کیا» باید احساس ناامنی بکند؟این احساس از کجا نشأت می‌گیرد؟ این خوف و رجا که شما به آن اشاره کردید، چرا همراه‌تان است؟
- سوال ساده‌ای نیست، یا حداقل الان نمی‌تونم شفاف جوابتو بدم.اصلأ بهتره به این سوال امثال شما جواب بدن. این عمر فیلمسازی خیلی پستی و بلندی داشته و من دیدم که نباید به این تعریف‌های فیلمساز متعهد، با هوش و انقلابی و دل آشنا و ... دل بدم. اینجایی که دلمون بهش بنده، صفر و صدش خیلی تنده! وقتی دارن رو دست‌ها بلندت می‌کن، مواظب باش. چون صف دست‌ها یه جایی تموم می‌شه و ناگهان ولت می‌کنن. بهتره از همون اول به پاهای خودت تکیه کنی.

** ریشه این احساس از کجا نشات می‌گیرد؟ در واقع می‌خواهم بدانم آن «ابراهیم حاتمی‌کیا» که همیشه کارگردانی مورد احترام در نظر مخاطب و منتقدان بوده، چرا به این احساس رسیده است؟
- چون ایرانی‌ام. ایرانی زاده‌ام. چون عقبه‌ام چند هزار ساله‌اس. چون تو زمینی بزرگ شدم که خیلی اقوام خوش اومدند و بد رفتند یا بالعکس. یاد گرفتیم خونه هامون اندرونی و بیرونی داشته باشه. یاد گرفتیم به هر کسی، اندرونی رو تعارف نکنیم. یادمون دادن که دروغ نگیم، ولی نگفتن راستشو داد بزنید.

** ولی من احساس می کنم شما از یک چیزی ناراحت هستید که این ناراحتی، سال‌ها با شماست... مثلا از زمان «آژانس شیشه‌ای» و اتفاقاتی که پس از ساخته شدن آن افتاد.
- متوجه منظورت نمی‌شم.

** اگر یادتان مانده باشد، سال گذشته و در جریان اکران «دعوت» یک مصاحبه با هم انجام دادیم. در بخشی از آن مصاحبه من در مورد بغضی که کارگردان‌های ما دارند سوال کردم و شما گفتید که این بغض‌ها از یک جایی شروع می‌شود و به آسانی هم فراموش نمی‌شوند. به نظر می‌رسد این بغض همچنان وجود دارد اما می‌خواهم جنس بغض «حاتمی‌کیا» و دلیل آن را بدانم؟
- راستش من حافظه‌ام میزون نیست. این نعمتیه که خدا بهم داده . چیزی که منو به سینما و کلأ هنر وصل کرده یه حسی از نیازه که نمیشه اونو به ظرف و محتوا تقسیمش کرد. هر دو با هم میان. من شش سال پیش «به رنگ ارغوان» رو برای فیلمبرداری دست گرفتم و تقریبأ دو سال قبل‌ترش، روی فیلمنامه کار می‌کردم. این چه قدرتیه که می‌تونه منو سرپا نگه داره و چندسال تحملش کنم؟ بذار از یه راه دیگه وارد سوالت بشم. سینمای من یه سینمای جدیه . یه جورایی غصه داره. عبوسه. انگار به یه توقعی اومده و اگه آشنا نبینه مویه می‌کنه. من اینو با همه وجودم می‌گیرم. شاید بهتر باشه بگم سینمای آینده‌نگرِ نگران. متر و میزان امثال من، صرفأ عشق به سینما نیست.

** من دقیقا می‌خواهم به همین نکته اشاره کنم. کسی که جنس سینمایش ابراز نگرانی‌های درون جامعه است و به خوبی این کار را هم انجام می‌دهد، چرا باید نگران بروز نگرانی‌هایش باشد؟
- من دلم نمی‌خواد مثل بعضی همکارها، سال به سال شکل و قیافه‌ام عوض بشه. یعنی از من بر‌نمیاد، نتیجه این شده که بعد از دو دهه کار یه نفس، عده‌ای با این بابا و رنگ و طعم این بابا آشنا شدن. اونا با من هم‌نوا شدن و وکالت حسی شونو دادن به من. اون «حاتمی کیا»ی سال 67 که با «دیده‌بان»ش نگران از دست رفتن پرچم «نصرمن الله و فتح القریب» بود و حالا بعد از سال‌ها، با «دعوت»ش نگران یه چیزای دیگه‌ است.

--------------------------------------------------------------------------------------------
* «به رنگ ارغوان» نتیجه تنفس در فضای متلاطم سیاسی سال 81 است
--------------------------------------------------------------------------------------------
** با این توضیح که شما ارائه دادید، می‌خواهم وارد بحث کلی‌تر فیلم شویم شما اشاره کردید که درطی این بیست سال کار مستمر وکالت حسی عده‌ای را به عهده گرفتید که با شما به عنوان فیلمسازشان همراه شده‌اند که شاید خود من هم جزئی از آنها باشم. نگرانی درونی که شما را به سمت ساخت «به رنگ ارغوان» هدایت کرد، چه بود؟
- پس باید بریم اون دوران. یعنی محدوده سال‌های 81 به بعد. یادتونه چه اتفاقاتی افتاد. یادمه که تلاطم‌های سیاسی خیلی رنگی‌تر شد. بحث‌هایی مطرح شد که یه وقتی تابو بود. بازدم اون فضا می‌شه «به رنگ ارغوان».

**بنابراین «به رنگ ارغوان» هم مثل اکثرفیلم‌های شما واکنشی به هیاهوی جامعه است؟
- من گفتم تلاطم.

** چه چیز زمان سال 81 که در آن فضا تنفس می‌کردیم، برای شما تبدیل به دغدغه شد؟ و چقدر نگران بازخوردهای این دغدغه بودید؟
- واضح‌ترین واژه اسمش بود «امنیت». شمشیر دولبه‌ای که هر وقت با کجاوه میارنش میدون، محافظاش داد می‌زنن که دور شوید و کور شوید و لال شوید، یا مثل ما هم آواز شوید. دعوا هم همین‌جا شروع می‌شه. به نظرم قرار مصلحت نیست که فقط یه قرائت از این واژه تو بوق باشه. اگه میون‌دار مصلحان جامعه باشه، اجازه می‌دن همه از موضع خودشون این واژه رو تفسیر کنن، ولی وای از وقتی که این واژه مونوپلی یه گروه بشه.

** اگر نگاهی که شما در «به رنگ ارغوان» نسبت به امنیت و نیروهای امنیتی دارید، عمیقا یک نگاه مثبت است، پس چرا تعابیری عکس از نگاه شما به مفهوم امنیت برداشت شد؟
- بارک‌الله! شما دست روی همون دایره ملتهب گذاشتین. امنیت در حوزه فرهنگ که منم یکی از اعضاش محسوب می‌شم، می‌شه «به رنگ ارغوان» که می‌خواد به کمک این تفسیر بیاد. من همون موقع تو مکاتبه روزنامه‌ای، به وزیر اطلاعات وقت نوشتم که من گل سرخی به قصد احترام برای شما آوردم، ولی ظاهرأ فقط خار این گل رو دیدید. پخش نشدن «به رنگ ارغوان» یعنی تن دادن حوزه فرهنگ به قرائت حوزه امنیت.

** در واقع اتفاقاتی که افتاد، نشان داد حوزه امنیت وضعیتی ارغوانی دارد؟
- درسته!

** یعنی منظور شما این بود که رنگ امنیت نه سفید سفید است و نه سایه سیاه.حتی خاکستری هم نیست. یک رنگی دارد که رنگ آن کبود است و شاید به دلیل همین کبودی است که سال ها غیر قابل دسترس بوده است.
- ارغوان، رنگ صریحی نداره. رنگیه که همیشه در دسترس نیست. یه رنگیه بین گرمی و سردی. بستگی به نگاهتون داره. می‌تونی بگی «به رنگ ارغوان» فیلمیه عاشقانه سیاسی یا سیاسی عاشقانه.

**به دلیل همین صریح نبودن «به رنگ ارغوان»، نام شخصیت اصلی زن فیلم را ارغوان انتخاب کردید؟ فردی که به تعبیری گرفتار سردی‌ها و گرمی‌ها است؟
- ارغوان یک دختر جوان دانشجوی رشته جنگل شناسی ایست که با مادر پیرش زندگی می‌کنه. این یک تفسیره. شکل دیگه‌اش اینه که ارغوان دختر یکی از معارضان سرسخت نظام که داره تو دانشگاه جنگل درس می‌خونه. همه این تفاسیر بسته به شکل ورود ما داره.

** دلیل پرسیدن این سوال‌ها، تعارضاتی است که دراین 5ساله درمورد مفاهیم «به رنگ ارغوان» وجود داشته و من هم دارم سعی می‌کنم با مطرح کردن همه این‌ها، در نهایت به اصل قضیه که همون نگاه شما به ماجرا است، برسیم.
- من دیگه نگران نیستم. شما هم نباشید! «به رنگ ارغوان» یک فرصت تست زنی بود که شکر خدا با همت شمقدری حل شد. اونایی که همچنان فیلم رو امنیتی تفسیر می‌کنن، چه بخوان و چه نخوان، نگاهشون به آثار فرهنگی، رنگ امنیتی خورده .حواسمون باشه، من منظورم این جناح و اون جناح نیست. این تفسیر توی همه جناح‌هاست. فرقی نمی‌کنه زمان آقای خاتمی باشیم یا آقای احمدی‌نژاد. این نگاه تو هر فرصتی مانع تراشی می‌کند. تحریم می‌کنه، تقبیح می‌کنه، تکفیر می‌کنه و حاضره که تو سال‌ها فیلم نسازی، چون مسئله‌اش، مسئله تو نیست.

** من فکر می‌کنم شما این تست‌گیری را مدت‌ها قبل شروع به آزمون و خطا کرده بودید. یعنی از زمان «از کرخه تا راین». نقطه طلایی آن در «آژانس شیشه‌ای» بود و به اعتقاد من، شما در تمامی فیلم‌های دیگر هم این تست‌گیری را ادامه دادید. اما «به رنگ ارغوان» یک تفاوت عمده با سه فیلم دیگرشما در دهه 80 دارد و آن این که این فیلم می‌توانست همانند «آژانس شیشه‌ای»، فیلم پرطرفدار دهه خود باشد اما این فرصت از آن گرفته شد...
- به هر حال اثر هنری یه نسبتی با خالقش داره. ارغوان از نظر من فیلمیه که پنج سال پیش ساختم و اگر تا حالا ساخته نشده بود، حتی اگر فیلمنامه‌اش دستم بود باز من نمی‌ساختم. این فیلم محصول همون دوران منه، اما این حرف‌ها مال پشت صحنه فیلمسازه. ربطی به مخاطب نداره. فیلم کار خودشو می‌کنه و فرآیند تاثیرش فقط به خودش ربطی نداره . اون باید با حال و احوال تک به تک مخاطب‌ها ارتباط بسازه و برگرفته از شرایط تک تک اون‌هاست. این خاصیت هنره. از این منظر فیلم نو و کهنه نداریم. مثل «آژانس شیشه‌ای» که بارها دیده شده و می‌شه، ولی برای من سازنده، فیلمیه از یه دوران ماضی. این که «به رنگ ارغوان» همچنان طراوت دارد، نشان انرژی ذاتی اثره که همچنان هسته مرکزیش فعاله و البته خدا را شکر که همچنان انرژی داره.

** این که گفتید اگر همین الان فیلمنامه «به رنگ ارغوان» آماده ساخت بود، آن را نمی‌ساختید، به معنای تغییر روش فیلمسازی شما که نیست؟ یعنی «حاتمی‌کیا»، همان نگرانی‌ها را همچنان دارد یا خیر؟
- اینو برای اون خاله خرسه‌هایی گفتم اصرار دارند مهار من دست اونا باشه. من روندم طبیعیه و از تولد اثری مثل «به نام پدر»، «حلقه سبز» و این آخری‌ها «دعوت» ناراضی نیستم. من سواره‌ام. با همه اختیارات سواره بودن. راننده قطار نیستم که یه راهو برام تعریف کنن و بگن حق نداری از این خط‌ها فاصله بگیری.

** با این حساب اگر در سال 83 «به رنگ ارغوان» دیده می‌شد، بازهم «دعوت» ساخته می‌شد. (گرچه به عنوان فیلمی که از دل جامعه می‌آید نمی‌توان مخالف «دعوت» بود). به هر حال این تصور وجود دارد که رویکرد غلط نسبت به «به رنگ ارغوان» باعث شد شما از سر لجاجت، «دعوت» را بسازید. آیا این موضوع صحت دارد؟
- بارها گفتم که «به نام پدر» داشت کلید فیلمبرداری می‌خورد که اون بلا سر «به رنگ ارغوان» اومد. این که در حین ساخت «به نام پدر» دلخور بودم، حتمأ بودم ولی اونقدر بچه نیستم که با یه تشر و مانع تصمیم بگیرم از استقلال و روند فیلمسازیم دست بردارم. اینهم گفتم که من هیچ وجه فیلمی به سفارش این ارگان و اون تشکیلات نساختم. جز توصیه وزیر ارشاد وقت آقای لاریجانی برای ساخت فیلمی درباره بوسنی که شد فیلم «خاکستر سبز».
«دعوت» به همون اندازه در کارنامه من جا داره که ارغوان داره. راستش عنصر لجاجت در هنر پیچ در پیچ سینما اعتبار و دوام نداره و فکر نکنم این سوخت عصبی اونقدر زور داشته باشد که توقع منو جواب بده. ریسک پذیری و تازگی «دعوت» برای من کمتر از ارغوان نیست. بهتره این دفعه من باشم که به دوستان اهل قلم بگم اینقدر لجاجت نکن . همه این آثارم اسمشون تو شناسنامه منه. اگه بنده رو درهم قبولم کنید به صواب نزدیکتره تا اینکه بخواین بعضی‌شو ندید بگیرین و سوا کنین.

--------------------------------------
من اهل جاروجنجال نیستم
--------------------------------------

** عده‌ای از منتقدان هم «دعوت» و هم «به رنگ ارغوان» را سفارشی دانستند و از اون طرف «آژانس شیشه‌ای» را شخصی‌ترین فیلم شما. دلیل این همه تفاوت آراء را در چه چیزی می‌دانید؟
- دلیلش زنده بودن اثره. داشتن طرفدارای مومن به همون اندازه دشمنای مومن، تو مانایی موندن ارغوان کمک می‌کنه. من به هر دو طرف احترام می‌گذارم. حتی به اون پیرمردی که فیلم را مزخرف خوند. سخاوت هنر و هنرمند به همین احوال متناقض آنست. این لذت بخش‌ترین مصادره به مطلوبیه که هنرمند آرزوشو داره.

** علی‌رغم این احوال، مسئولی عاشقانه از ابتدا تا انتها فیلم شما را ایستاده می‌بیند و حتی در پایان، بیشتر از منتقدانی که شیفته فیلم شدند، برای فیلم هورا می‌کشد. این موضوع برای من، هم لذت بخش است و هم تأسف‌برانگیز. لذت‌بخش است که نظر مسئول سینمایی‌ام را هم‌سو با خودم می‌دانم و تأسف برانگیز از این که چرا 5 سال فرصت دیده شدن یک فیلم سوزانده شد. بعد از جشنواره چنین احساس‌های دوگانه‌ای در شما به وجود نیامد؟
- «به رنگ ارغوان» تنها فیلمیه که بعد از ساخت تجربه‌های عجیبی برام داشته. بارهم نشد. بعضی فکر می‌کنن من اهل جارو جنجالم . خدا شاهده اصلأ دوست نداشتم که برای فیلم حاشیه درست بشه. من از این بازارگرمی‌ها خوشم نمیاد و نگاه آزاد و راحت و بدون قضاوت تماشاچی برام یه دنیا قابل احترامه. راستش رو بخواین فیلم‌های من احتیاج به این بازارگرمی ها نداره. « به رنگ ارغوان» هم فیلمیه تو رده بقیه فیلم‌هام. اون حس دوگانه‌ای که شما اشاره می‌کنید به اون شبی برمی‌گرده که من از طرف مسئول سینمایی وقت ارشاد موظف شدم با وزیر اطلاعات ملاقات داشته باشم. من ساده دل، گمان می‌کردم که حتمأ فیلم به قدری براشون جذاب شده که حتمأ می خوان یه تشویقی منو بکنن! والا، منو با وزیر اطلاعات چه کار؟ ولی قضیه عکس شد... وقتی نصف شب از وزارت بیرون می‌اومدم، از گیجی تو کوچه پس کوچه‌های بن‌بست اطراف وزارت گیر افتادم. همه‌اش این سوال برام بزرگ شده بود که چرا ارشاد منو تنها روانه کرد؟ چرا حس نکردن که سفارتخونه من ارشاد بود و اونا باید حامی من می‌شدن. چرا منو جلوی در رها کردند و خودشون از در پشتی غایب شدند؟ اون شب سالهاست که با منه و توی این چند سال هیچ‌کدومشون وظیفه ندونستند که با این سرباز جنگ، دو کلام از در التیام بربیان... من می‌بخشمون، ولی از یادم نمیره. من نماینده مظلوم جریانی هستم که باید حریم امنی داشته باشه که بتونه حرف‌هاشو بزنه. اون صندلی به هیچ‌کس وفا نمی‌کنه، چیزی که باقی می‌مونه همین بزنگاه‌هاست که به ما قوه فرقان می‌ده. من ایمان دارم که آقای شمقدری فارغ از همه حساب‌ها ، محترمانه در دوران مشاور رئیس جمهور بودنش اعلام کرد که این پیرغلام احترامش به عدد فیلم‌هایی که ساخته است و ما نباید براش چون و چرا بیاریم.

-----------------------------------------------------------------------------------------
*سکانس رودررویی قبلی فرخ نژاد با قائمیان قربانی یک غرور بی‌وقت شد
-----------------------------------------------------------------------------------------

** من در این مصاحبه عامدانه به سراغ بحث های تکنیکی کار نرفتم به دو دلیل، اول این که فیلم به لحاظ بصری کاملا گویا است و دوم اینکه فکر کردم به جای دفاع از مسایل فنی فیلم، هم صحبت شما باشم در مورد 5 سال سکوت شما در مورد فیلم‌تان. اما به لحاظ فنی می‌خواهم بدانم اگر به 5 سال قبل بازگردیم، چه تغییراتی در ساختار «به رنگ ارغوان» ایجاد می‌کردید؟
- اگه در باره بقیه فیلم‌هام سوال می‌کردی، من جوابی نداشتم که بگم. تکنیک مستقل از محتوا، بی‌معناست. من بهتون اطمینان می‌دم که قد و قامت ارغوان با سازندش یکیه. خدا رو شکر تو ساخت این فیلم هر آنچه که نیازم بود یا تو دسترسم بود یا جنگیدم و بدست آوردم. فقط ضربه‌ای که تو فیلمبرداری «به رنگ ارغوان» خورد، سکانسی بود که باید نشون می‌دادیم که فرخ نژاد با قائمیان تو گذشته درگیری و رودررویی داشته‌اند. ما این سکانس رو روز آخر فیلمبرداری توی برنامه داشتیم. همه چی آماده بود جز اسلحه‌ها که باید مدیر تولید می‌آورد. وقتی من تعداد تفنگ‌ها رو کمتر از درخواستم دیدم، اعتراض کردم. کاری که همیشه می‌کردم... ولی انگار قرار بود تو اون دم دمای آخر فیلمبردای، من گوشمالی بشم. نتیجه‌اش انصراف من بود. من از همون‌جا مستقیم اومدم تهران و دیگه هم دلم نیومد برگردم شمال. اون سکانس قربانی غرور بی وقت تولید شد.

** طی این سال‌ها نوع تدوین فیلم تغییر پیدا کرد؟ مثلا این که پایان‌بندی فیلم را نوع دیگری تدوین کرده باشید؟
- به هیچ وجه.

**در مورد پایان بندی فیلم که اتفاقا شوک نهایی را به بیننده وارد می‌کند، نظرات متفاوتی وجود داشت. عده‌ای معتقد بودند نشان دادن چهره فرخ نژاد چندان کمکی به فیلم نمی‌کنه و بهتر بود همانجا فیلم به دستان آن دختر یا در واقع فلق سه کات می‌خورد و عده‌ای، نظر دیگری داشتند. خود شما نظرتان چیست؟
- طبیعیه که نظرم همینه که تو فیلمه.

** پس می‌توان نتیجه گرفت که شما به مخاطب عادی‌تر سینما درپایان بندی توجه داشتید؟ یعنی نخواستید پایان فیلم را پیچیده کنید؟
- پیچیدگی از اولش هم جزو ملزومات این ساختار «به رنگ ارغوان» بود. من یادم نیست توی فیلمنامه به این مسئله تاکید شده بود یا نه، ولی یادمه که بعد از فیلمبرداری تو دفتر تهیه کننده، این پلان دست زنانه را گرفتیم.

** چرا فلق3 یک خانم بود؟ این موضوع یعنی این که همه ما یک کیس اطلاعاتی هستیم؟
- خواستم دایره موضوع رو وسیع‌تر کرده باشم.

** به عنوان سوال پایانی، استقبال از «به رنگ ارغوان» چه تاثیر مستقیمی در ساخته شدن و یا ساخته نشدن «قبل از دعوت» دارد؟
- شرایط «قبل از دعوت» مثل شرایط «به نام پدره».

** یعنی ساخته خواهد شد؟؟؟؟
- چرا شک کردین؟

** من شکی نداشتم ، ولی باید خواننده را هم از شک درآورد. چون برخی فکر می‌کنند با اکران «به رنگ ارغوان» تغییری در مسیر فیلمسازی شما ایجاد خواهد شد.
- «به رنگ ارغوان» مثل روح سرگردانیه‌ که باید از برزخ خارج بشه و تو جای طبیعی خودش که چشم‌های مخاطبه آروم بگیره. اینطوری روح منم آروم می‌گیره.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8812031317

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد